گروهی از اسماعیلیه عقیده دارند که اسماعیل فرزند امام صادق(ع) فوت نکرده است؛ بلکه از باب تقیه، نسبت مرگ به وی داده شده است؛ او رجعت خواهد کرد و جهان را از عدل و داد پر خواهد ساخت و او را مهدی و قائم منتظر می دانند.(103) این گروه را نوبختی، خالصه یا پیروان ابوالخطاب کوفی معرفی کرده است. اینها معتقدند که امام ششم(ع) او را در زمان خویش به جانشینی منصوص کرده است و چون نص بر امامت رجوع ناپذیر است و بداء نیز محال است، پس امام هفتم اسماعیل خواهد بود و امام صادق(ع) از بیم آسیب رسیدن به وی، او را از دید مردم پنهان می کرد.
حسن بن موسی نوبختی می نویسد: گروهی گفتند که پس از جعفربن محمد(ع) پسرش اسماعیل بن جعفر امام بود و مرگ اسماعیل را در زمان حیات پدرش انکار کرده گفتند: این نیرنگی بود که پدرش ساخته و از بیم مردمان او را پنهان کرده است. چنان پنداشتند که اسماعیل نمرده و نخواهد مرد؛ تا این که زمین از آنِ وی شود و به کار جهانیان پردازد. اسماعیل مهدی قائم است؛ زیرا پدرش پس از خود به امامت او اشاره کرده و پیروان خود را پایبند ولایت او ساخته و گفته است که وی خواجه و سرور ایشان است. چون امام جعفر صادق(ع) سخن راست گوید؛ از این رو در آن هنگام که آوازه مردن او برخاست، دانستم که سخن نخست او راست بود و وی نمرده و قائم آخرالزمان است. این دسته اسماعیلیه خالص هستند.(104)
طعن، لعن و طرد پدرش امام صادق(ع) قرار داشته و به شرب خمر نیز متهم شده است.(105)
(106)
بودن اسماعیل، برطرف سازد و به آنها به فهماند که اسماعیل از دنیا رفته است.
افرادی از اصحاب امام(ع) که او را پس از امام صادق(ع) امام می پنداشتند، از این عقیده بازگشتند و گروهی اندک که نه در زمره نزدیکان امام بودند و نه از راویان حدیث آن بزرگوار، که گروهی از مردمان دور دست و بی خبر از مسأله امامت بودند، گفتند: اسماعیل زنده است و امام پس از پدرش است؛ و به این عقیده باقی ماندند.(107)
شما غایب خواهد شد و بر شما جایز نیست نام او را بر زبان آورید.»(108)
(109)(110)(111)(112)
مبارک(113) نام داشت؛ که باعث شد این فرقه بنام مبارکیه شهرت یابند.
عقیده داشتند که وی زنده است و در بلاد روم زندگی می کند.(114)
بازماندگان امامان روا نباشد.(115)
بودند.
طرفداران ابوالخطاب (درگذشت 138 ه) قائل به الوهیت امام صادق(ع) بودند و ابوالخطاب را پیامبر و فرستاده امام صادق(ع) می دانستند؛ حتی برخی ابوالخطاب را قائم دانستند و گفتند وی نمرده است؛ که معروف به «خطابیه» شدند. گروهی از پیروان ابوالخطاب، پس از مرگ اسماعیل، فرزندش محمد را امام دانستند و در هواداری وی و فرزندانش استوار ماندند.(116)
محمدبن اسماعیل ادعای امامت و مهدویت داشته باشد، یافت نشد.
چون این دوره طرح مسأله مهدویت، نوید برپایی حکومت عدل و داد و جایگزینی آن با حاکمیت فاسد و ستمگر عباسیان و حکومت های خشن و بیدادگر تابع آنان بود، قشرهای محروم شهرها و روستاها را متوجه داعیان اسماعیل می ساخت. آنان مردم را به سوی امامان مستور، که در نهان می زیستند، فرا می خواندند.