«ورودی»های ذهن را باید پربار و فعال ساخت؛ «خروجی»های دانش و فکر را هم باید تعمیم داد و گسترده و فراگیر کرد. به عبارت دیگر، جریان دانش در رابطه ما و دیگران، دو سویه است. فرا گرفتن از دیگران، یک بخش است و یاد دادن به افراد دیگر، مرحله ای دیگر است. چه خوب که انسان، پیوسته هم «شاگرد» باشد و هم «استاد»؛ آن چه را نمی داند، بدون تکبر، غرور و خجالت، فروتنانه و مشتاقانه، از دانشمندان و استادان فرا گیرد و آن چه را هم که می داند، بدون احتکار دانش و «بخل علمی»، در اختیار مشتاقان قرار دهد.
یا فایده گیر آن چه ندانی ز دگر کس
یا فایده ده، آن چه بدانی دگری را
این رویکرد، به وسعت و عمق دانش و بینش دانش آموختگان کمک می کند؛ مثل حَرس کردن شاخ و برگ درختان در فصلی خاص که هرچند ظاهرش کم و کوتاه شدن شاخه های درخت است، اما سبب رشد بیشتر و بهتر و باردهی و بازدهی افزون تری می شود. مگر درخت انگور را با حرس کردن، پربار تر نمی سازند؟ چه نیکو سروده است سعدی:
زکات مال به در کُن که شاخه رَز را
چو باغبان ببُرد، بیشتر دهد انگور
«افزایش» در سایه «دهش»، تنها در زراعت و زکات مال نیست؛ در علم و دانش نیز این قصه صادق است. در حدیث می خوانیم: «زکات دانش، نشر آن است».1
جویای علم، اگر این داد و دهش و سخاوت علمی و تواضع علم آموزی را داشته باشد، چشمه دانش او در بستر تشنه دل های دانش طلب، جاری می شود واین «پرداخت زکات دانش»، به توسعه علم کمک می کند.
تواضع علمی، حصارهای جهل را کنار می زند و رسیدن ریشه های «درخت دانش» را به بستری از چشمه های علوم، سبب می شود. از سخنان زیبای امام علی علیه السلام در زمینه بهره وری از دانش، این است:
«دانش کسی را که می داند بیاموز و دانش خود را به کسی که نمی داند، بیاموز؛ پس هرگاه چنین کنی، آن چه را نمی دانی، به تو می آموزد و از آن چه به تو می آموزد واز آن چه می دانی، سود می بری».2
آموختن و افزایش دانش، تنها مخصوص دانش آموز، دانشجو و طلبه نیست؛ معلم و استاد هم باید جریان پیوسته ای از دانش را در وجود خود حاکم سازد و درجا نزند و در علوم، «امروزی» باشد. آموزگار و استاد، اگر با تواضع و برخورداری از روحیه ارزشمند «همیشه آموختن» و دوری از خودبرتربینی و احساس بی نیازی و رسیدن به مرحله غنا و کمال، پیوسته در مسیر آموختن بیشتر و افزودن دانش و تجربه خود باشد، گنجینه دانش و توان تعلیم و تدریس خویش را بیشتر و سرمایه معنوی خود را غنی تر می سازد.
از سوی دیگر، احتکار دانش و انحصارطلبی در حوزه علوم، مایه محروم شدن دیگران می گردد. بالندگی و رشد علم، در سایه فعال تر ساختن «جریان دانش» در حیات علمی استاد و شاگرد است. ذهن دانشمند با این گونه ورزش های علمی و بحث و بررسی ها و یاد دادن و یاد گرفتن ها، قوی تر و ورزیده تر می شود. در احادیث آمده است که: «حکمت، گمشده مؤمن است؛ هر جا که سراغ داشته باشد، در پی آن می رود».3 وقتی طلاجویان و گنج طلبان، حریصانه در پی یافتن گنجینه ها و دفینه های بیشتر و استخراج و بهره وری از آنهایند، چرا «دانشجویان» در پی علم بیشتر نباشند و به آن چه دارند، بسنده کنند؟
وقتی مولّدان و تاجران، هر چه بیشتر در پی جذب و جلب مشتری و یافتن بازارهای جدید و متقاضیان تازه اند، چرا تولیدکنندگان «کالای علم» و «متاع معرفت و حکمت»، تولیدات خود را احتکار کنند و از عرضه، نشر و توسعه آن، دریغ ورزند؟ «روح علمی» در هر که باشد، ارزشمند است؛ چه در شاگرد و چه در استاد؛ چه در پیر و چه در جوان؛ چه در طلبه و چه در دانشجو.
میزان دانش دوستی و فرزانگی افراد را از این مقایسه می توان شناخت: گروهی، نشاط و شادابی روح و روان خود را در مجالس علمی می یابند؛ از «مذاکره علمی»، لذت می برند و ابتهاج روحی آنان، در سؤال و جواب علمی، به اوج می رسد. برخی هم از مباحث علمی، خسته می شوند و حوصله گفت وگوهای علمی را ندارند. نه شوق آموختن دارند و نه ذوق یاد دادن و بهره رساندن. این دو قماش انسان، از نظر ارزش وجودی هم متفاوتند.
پایان بخش مقاله را سخنی از امیرمؤمنان علیه السلام قرار می دهیم که فرمود: «آتش، هر چه از آن شعله برگیرند، کم نمی شود؛ ولی وقتی خاموش می شود که هیزمی قابل اشتعال نیابد. علم هم هرگز در اثر برگرفتن از آن، تمام نمی شود؛ بلکه بخل علمی دانشمندان است که سبب نابودی علم می گردد».4
باشد که از برافروزندگان شعله علم و فروغ دانش در دل ها و ذهن ها باشیم.
|