بخشش در مثنوی

یکی از اموری که در چگونگی دین­داری معتقدان به دین تأثیر شایان دارد، این است که همیشه بخشی از دارایی خود را به سمت آرمان­های دینی خود هدایت کنند

یکی از اموری که در چگونگی دین­داری معتقدان به دین تأثیر شایان دارد، این است که همیشه بخشی از دارایی خود را به سمت آرمان­های دینی خود هدایت کنند. در منابع دینی ما واژه­ هایی همچون انفاق، ایثار، احسان، صدقه، زکات، خمس، قرض و ... به وفور یافت می­شود. در کنار مهم­ترین اعمال مذهبی همچون نماز، به نوعی «مردم­داری» همراه با صرف مال توصیه و تأکید شده است. بسیاری از کتاب­های دینی و اخلاقی، این بُعد از دینداری را مورد توجه قرار داده­اند. در یک تقسیم­بندی می­توان انفاق­های دینی را به واجب و مستحب تفکیک کرد. مثنوی معنوی که جایگاهی بسیار رفیع و پیوندی وثیق با آیات قرآن و روایات معصومان: دارد نکته­های بسیار دقیقی در این حوزه مطرح کرده است. اگر چه طرح این موضوعات همچون بسیاری دیگر از موضوعات مثنوی بر اساس سیر و تسلسل منطقی نیست اما به گونه­ای است که اقناع خوانندگان را در پی­ دارد.

جهت الهی انفاق

یکی از نشانه­ های کامل­بودن ا یمان آن است که تمامی صفات و افعال مختلف و به ظاهر متضاد مؤمن، همچون حبّ و بغض، مهر و قهر، عطا و بخل ، انفاق و امساک جهت الهی داشته باشد. در حدیث آمده است: «من أعطی لله ومَنَعَ لله وأحب لله و أبغضَ لله وأنکحَ لله فَقَد استکمَلَ الایمان؛ هر کس برای خدا ببخشد و برای خدا امساک کند، برای خدا دوست بدارد و برای خدا دشمن بدارد و برای خدا نکاح کند ایمانش کامل است.» شعار پرچمدار توحید و اخلاص حضرت ابراهیم خلیل7 همین بود )قُل إنّ صلاتی ونسُکی ومَحیایَ ومَماتی لله رَبِّ ٱلعالَمین(([1])؛ بگو نمازم، عبادتم، زندگی­ام و مرگم همه برای خداست.

مولوی این معنا را در داستان مبارزه ی حضرت علی7 و عمروبن عبدود بیان کرده است. آن­جا که خشم حضرت هویدا شد، ولی شمشیر را در نیام کرد:

چون درآمد در میان غیر خدا تیغ را اندر میان کردن سز

تا اَحَبَّ لِلهَ آید نام من تا که أبغِض لِلهَ آید کام من

تا که اعطا لِلهَ آید جود من تا که أمسِک لِلهَ آید بودِ من

بخل من لِلهَ، عطا لِله و بس جمله لِله­ام، نِیَم من آن کس([2])

امساک من برای خداست و بخشش من نیز برای خداست. خلاصه همه وجودم سراسر برای خداست و من مملوک کسی جز خدا نیستم.

بینش الهی در انفاق

قوی­ترین انگیزه، برای اعمال دین­داران، اعتقاد به خدای علیم، خبیر، بصیر و سمیع است. با وجود این باور مستحکم، هیچ مانعی نمی­تواند انسان را از کار خیر بازدارد؛ بدیهی است انسان در صورتی به کار خیر مبادرت می­کند که معتقد به دیده­ای بینا در عرصه ی آفرینش باشد:

هر چه را خوب و خوش و زیبا کنند از برای دیده ی بینا کنند([3])

مولوی می­گوید: از آن جا که جهان­بینی و بینش الهی، موجب سخاوت انسان است؛ خاستگاه سخاوت، چشم، نگرش و بینش است نه دست.

نتیجه ی چنین باوری این است که بخشندگان بدین خاطر می­بخشند که دانسته ­اند بخشش آنان حبط و خبط نمی­شود و فعل نیک آنان بی­پاسخ نمی­ماند.

چرا که فرآیند مستمر عمل و عکس­العمل از ضروری­ترین و بدیهی­ترین باورهای دینی است.

گفت پیغمبر که هر که از یقین داند او پاداش خود در یوم دین

که یکی را ده عوض می­آیدش هر زمان، جودی دگرگون زایدش([4])

اگر کسی بداند که روز قیامت در مقابل هر عمل خیر، ده برابر پاداش دریافت می­کند؛ در هر فرصتی، جود و بخششی دیگر از او متولد می­شود.

)مَن جاءَ بالحسنة فله عشر أمثالها ومن جاء بٱلسیئة فلا یُجزی إلاّ مثلها وَهُم لایُظلَمُون (([5])؛ هر کس کار نیکو کند او را ده برابر آن خواهد بود و هر کس کار زشتی کند جز به قدر آن کار مجازات نشوند و بر آن­ها ستم نخواهد شد.

جود جمله، از عوض­ها دیدن است پس عوض دیدن ضد ترسیدن است

بخل، نادیدن بود اعواض را شاد دارد دیدِ دُرّ غوّاص ر

پس به عالم هیچ­کس نَبوَد بخیل زان­که کس چیزی نبازد بی­بدیل

پس سخا از چشم آمد نه ز دست دید دارد کار، جز بینا نرست([6])

اگر انسان نتیجه ی عمل خود را پیشاپیش ببیند، با تمام سختی­ها دست و پنجه نرم می­کند. همچنان که غواص با اطمینان به یافتن درّ در آب فرو می­رود و با شوق دنبال آن می­گردد. در حدیثی از امام صادق7 آمده است که:

«مَن أیقَنَ بالخَلَف جاد بالعطیّة([7])؛ کسی که یقین به نتیجه ی بخشش داشته باشد، به عطا و بخشش مبادرت می­کند.» و در حدیث دیگر از رسول خدا9 چنین آمده است: «مَن أیقَنَ بالخَلف سَخت نفسُهُ بالنَّفَقة وقال اللهُ عزّوجلّ: )...وما أنفقتُم مِن شَیءٍ فَهُوَ یخلفُهُ وهو خیرُ ٱلرازقین(([8])؛ کسی که یقین به نتیجه داشته باشد، نسبت به انفاق دست و دل باز می­شود، هم چنان که خدای عزوجل فرمود: ... و شما هر چه در راه رضای خدا انفاق کنید، به شما عوض می­بخشد و او بهترین روزی­دهنده است.

مولوی با الهام از این آیه و روایت چنین گفته است:

گفت پیغمبر که جاد فی السلف بالعطیّة من تَیقَّن بالخلف

هر که بیند مرعطا را صد عوض زود در بازد عطا را زین غرض

جمله در بازار از آن گشتند بند تا چو سود افتاد مال خود دهند

زر در انبان­ها نشسته منتظر تا که سود آید، به بذل آید مصرّ

چون ببیند کاله­ای در ربح بیش سرد گردد عشقش از کالای خویش([9])

حضور در بازارهای دنیا نیز تابع همین اصل کلی است که انسان به امید سود بیشتر مال خود را وارد چرخه ی داد و ستد می­کند. اما اگر به کارزدن سرمایه را فاقد ربح و زیادتی بداند به همان کالای موجود خویش دلگرم و دلبند می­ماند و از سرمایه­گذاری آن خودداری می­کند:

گرم زآن مانده­ست با آن، کو ندید کاله­های خویش را ربح و مزید([10])

بدیهی است خوف از ضرر و تلف شدن، صاحب مال را به راکد نگه­داشتن آن ترغیب می­کند:

تاجر ترسنده طبع شیشه جان در طلب، نی سود دارد نی زیان([11])

بخشش کریمانه

یکی از لوازم احسان و اکرام به نیازمندان «حفظ شخصیت» آن­هاست. بخشش هرگز نباید همراه با تحقیر، آزار و منّت باشد. چرا که به تصریح قرآن نبخشیدن و نیازردن بهتر است از بخشیدن و آزردن! پاداش الهی به انفاق بدون منّت و آزار تعلق می­گیرد: )ٱلذین یُنفقون أموالهم فی سبیل ٱلله ثُمَّ لایُتبعُونَ مآ أنفقُوا مَنّاً ولا أذیً لهم أجرهم عِندَ ربهم ولا خوفٌ علیهم ولاهُم یَحزنون „ قولٌ معروفٌ وَمغفِرةٌ خیرٌ مِن صَدَقةٍ یَتبَعُها أذیً وٱلله غنیٌّ حَلِیم(([12])؛ آنان که مالشان را در راه خدا انفاق کنند و در پی انفاق منّتی نگذارده و آزاری نکنند آنان را پاداش نیکو نزد خدا خواهد بود و از هیچ پیش­آمدی بیمناک نباشند و هرگز اندوهناک نخواهند بود. به زبان خوش و طلب آمرزش، سائل را رد کردن بهتر است تا آن که صدقه دهند و از پی آن آزار کنند.

از آیات و روایات چنین برمی­آید که آفت بخشش، منّت گذاشتن است. درکلام خدا آمده است: )یا أیها ٱلَّذینَ آمنوا لاتبطِلوا صَدَقاتِکُم بالمَنِّ واﻷذیٰ ... (([13])؛ ای اهل ایمان صدقات خود را به سبب منّت و آزار، تباه نسازید.

مولوی می­گوید: صدقه دادن با سوزاندن دل تهی­دست و کورکردن کسی که به حلم و بخشش تو چشم دوخته است، سازگار نیست.

صدقه نَبوَد سوختن درویش را کورکردن چشمِ حلم­اندیش را([14])

علی7 فرمود: «یا اهل المَعروفِ واﻹحسان لاتمنّوا بإحسانکم فانّ اﻹحسانَ والمعروفَ یُبطِله قُبحُ اﻹمتنان([15])؛ ای کسانی که اهل خیر و نیکی هستید، به جهت احسان خود، بر دیگران منت نگذارید زیرا نیکی و احسان، با زشتی منّت گذاشتن از بین می­رود.»

انفاق به جا و مناسب

هدف از انفاق؛ پرکردن شکاف­ها و حفره­های موجود بین فقر و غنا است و باید این بخش از دارایی­های جامعه، به مناسب­ترین مسیرها هدایت شود. ایجاد مؤسسات تحقیقاتی، احداث مدارس و کتابخانه­ها، تأمین هزینه زندگی و تحصیل دانش­پژوهان، کمک به اقتصاد فعّال و ایجاد فرصت­های شغلی و ... می­تواند با انفاق­های شرعی سامان­دهی شود. بذل و بخشش­های کور و بی­هدف چه بسا آثاری زیان­بارتر از بخل و امساک داشته باشد و موجب تضییع و اضمحلال ثروت­ها شود. خدای متعال یکی از این موارد نابه­جا را در قرآن ذکر فرموده است: )ولاتؤتوا ٱلسُّفهاءَ أموالکُم الّتی جَعَلَ الله لَکُم قیاماً(.

چنین بخشش­هایی به منزله ی پاشیدن بذر در زمین شوره­زار و دادن شمشیر به دست راهزن است.

مال، تخم است و به هر شوره منه تیغ، را در دست هر رهزن مده([16])

ای بسا امساک، کز انفاق به مال حق را جز به امر حق مده([17])

قرار یافتن نیکوکاری در جایگاه مناسب خود، نشان از آن دارد که خدای متعال اموال بنده­اش را در مسیر خیر سوق داده است. رسول خدا9 فرمود: «اذا أراد الله بعبد خیراً جعل صنائِعه ومعروفه عند مستحقی الصنائع([18])؛ عمل خیر؛ نیکو و پسندیده است، اما مشروط به آن­که در جایگاه مناسب خود باشد.»

گفت شه نیکوست خیر و موقعش لیک چون خیری کنی در موضعش

موضع شه رُخ نهی ویرانی است موضع شه، اسب هم نادانی است ([19])

همچنان که در روایتی از امام علی7 معیار عدل و ظلم، رعایت جایگاه است. ([20])

بر هم زدن این معادله همچون آب دادن به خار است:

عدل چَه بود؟ آب ده اشجار را ظلم چَه بود؟ آب دادن خار ر

عدل، وضع نعمتی در موضعش نه به هر بیخی که باشد آبکش

ظلم چَه بود؟ وضع در ناموضعی که نباشد جز بلا را منبعی([21])

مولانا در تمثیلی کوتاه، کار­های وارونه مردم نادان را چنین توضیح می­دهد:

آن یکی در وقتِ اِستِنجا بِگُفت که مرا با بوی جنّت دار جُفت!

گفت شخصی، خوب ورد آورده­ای لیک سوراخ دعا گم کرده­ای

این دعا چون ورد بینی بود، چون ورد بینی را تو آوردی به...؟

ای تواضع برده پیش ابلهان وی تکبّر برده تو پیش شَهان([22])

فقیر و غنی، نیازمند یکدیگر

همان طور که فقیر به بخشنده نیاز دارد، بخشنده نیز به فقیر نیازمند است! پس اغنیا باید به فقرا، به چشم «ولی نعمتان» خود بنگرند که موجب توفیق آنان شده­اند و هرگز آنان را به دیده حقارت نگاه نکنند.

بانگ می­آید که ای طالب بیا جود محتاج گدایان چون گد

جود می­جوید گدایان و ضِعاف همچو خوبان، کآینه جویند صاف

روی خوبان زآینه زیبا شود روی احسان، از گدا پیدا شود

پس از این فرمود حقّ در والضُّحیٰ بانگ کم زن ای محمد! بر گدا([23])

به همین سبب حضرت حق تعالی در سوره والضُّحی فرموده: ای محمد! بر سر گدا و مسکین بانگ مزن، یعنی گدایان را از حضورت مران.([24])

امام حسین7 فرمود: «إعلموا انّ حوائجَ الناس إلیکُم مِن نِعَم الله فلا تمَلّوا النعمَ فَتَتَحَوَّلُ الیٰ غَیرکم([25])؛ نیازمندی مردم به خود را، برای خودتان هدیه­ای الهی به حساب آورید و به گونه­ای برخورد نکنید تا این نعمت الهی از شما سلب شود و در دست دیگران قرار گیرد.»

چون گدا آیینه ی جود است هان دم بود بر روی آیینه زیان([26])

آثار انفاق

توجه به آثار اعمال، از قوی­ترین انگیزه­های آن محسوب می­شود. ترازوی عدل الهی، لحظه به لحظه در انتظار توزین اعمال آدمیان است. )فَمَن یعمل مثقالَ ذرّةٍ خیراً یره و من یعمل مثقال ذرة شراً یره(

مولوی می­گوید:

ذره­ای گر جهد تو افزون شود در ترازوی خدا موزون بود([27])

رابطه عمل و عکس­العمل همچون رابطه صدا و پژواک آن در کوه است.

این جهان کوه است و فعل ما نِدا سوی ما آید نداها را صدا([28])

این جهان کوه است و گفت و گوی تو از صدا هم باز آید سوی تو([29])

در مثنوی به آثار احسان به طور مستوفی پرداخته شده است که طرح همه ی آن­ها در این مقال نمی­گنجد.

اقتصاد رفتاری

مؤمن هدفمند و زیرک کسی است که در اعمال و رفتار خود سود بیشتر و پاداش بیشتر را جستجو کند یا در سنجش سود و زیان، ترازوی منافع خویش را سنگین­تر و چرب­تر بیابد و این مطلب در کارهای مختلف و در عرف جامعه بسیار مشاهده و شنیده می­شود که مثلاً می­گویند: فلان کار باید به زحمتش بیارزد.

چیست احسان را مکافات ای پسر لطف و احسان و ثواب معتبر([30])

همچنان که قرآن کریم می­فرماید: )هَل جزاءُ اﻹحسان إلاّ اﻹحسان(؛ آیا در نیکی به غیر از نیکی توقّعی می­رود؟

نه تنها در نیکی، نیکی دریافت می­کنیم بلکه در فرهنگ آیات و روایات در برابر یک نیکی، ده نیکی دریافت می­کنیم، البته در تفاسیر آمده است که اعداد و ارقام فقط به جهت تقریب ذهنی است نه ارزش واقعی عمل.

آثار روحی جود و بخشش

بدون شک اهتمام ورزیدن به هر یک از تکالیف دینی، گامی در جهت تصفیه ی درون است، تأثیر انجام فرایض مالی در پالایش روح و روان دین­داران، مهم­تر از تأثیری است که بر بهبود زندگی مستحقان دارد. مولوی می­گوید: اگر مالی در راه خدا از دست برود، و به ظاهر تلف شود، در درون آدمی، صد زندگی جایگزین آن می­شود:

صد نشان باشد درون ایثار را صد علامت هست نیکوکار ر

مال در ایثار اگر گردد تلف در درون، صد زندگی آید خَلَف([31])

در روایتی از رسول خدا آمده است: «إذا أراد اللهُ بعبد خیراً بعث الیه مَلَکاً من خزّان الجنّة فیمسح صدره و یسخی نفسه بالزّکاة ([32])؛ هر گاه خدای متعال خیر بنده­اش را خواسته باشد فرشته­ای از خزانه­داران بهشت را به سوی او روانه می­کند و دست بر سینه­اش می­کشد تا قلب او را نسبت به پرداخت زکات سخاوتمند کند.» بدیهی است مؤمن سخی همواره خود را در حال تعامل با عالم ملکوت و اتصاف خود به صفت سخاوت را نشانی از رحمت حضرت حق می­بیند، لذا این عمل روح او را سرشار از شادی می­کند:

آن سخا و رحم هم، تو دادی­اش کز سخاوت می­فزودی شاد­ی­­اش([33])

نیکی به دیگران از آن­جا که «برقراری روابط حسنه با خدا و خلق خدا» است، به «دیدن حضرت دوست»، «راحت زیستن در میان مردم» و «پاک شدن دل از کینه­ها» می­انجامد:

خیر کن با خلق بهر ایزَدت یا برای راحتِ جان خودَت

تا هماره دوست بینی در نظر در دلت ناید زکین ناخوش صَور([34])

جود و بخشش، زاینده است

به تصریح قرآن کریم دو عنصر «ایمان و تقوا» علاوه بر آثار اخروی، نزول و جوشش برکات از آسمان و زمین را در همین دنیا تضمین می­کنند: )ولو أنَّ أهل ٱلقُریٰ آمنوا وٱتقوا لفتحنا علیهم برکاتٍ مِنَ ٱلسماء وٱﻷرض...(([35])

در آغاز سوره ی بقره آن­گاه که اوصاف پارسایان را برمی­شمرد، پس از ایمان به غیب و اقامه ی نماز، از انفاق یاد می­کند... )هدی للمتقین الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلاة وممّا رزقناهم یُنفقون( مولوی با استفاده از آیه قبل می­گوید:

گر بترسندی از آن فقر آفرین گنج­هاشان کشف گشتی در زمین([36])

او با استفاده از مفهوم قرآنی نسخ و با تمثیلاتی از قبیل ریزش برگ­های کهنه و آمدن برگ­های تازه، تهی کردن انبار، به انگیزه ی کاشتن، این معنا را تقویت می­کند.

گر بریزد برگ­های این چنار برگِ بی­برگی­ش بخشد کردگار

گر نماند از جود، در دستِ تو مال کِی کند فضل الهت پایمال؟

هر که کارَد گردد انبارش تهی لیک اندر مزرعه باشد بهی([37])

از رسول گرامی9 نقل شده است که: «ما مِن یومٍ یصبحُ العبادُ فیه إلاّ ملکان ینزلان فیقول احدهما اللّهم أعط منفقاً خلفا ویقول اﻷخر اللهم أعط مُمسِکاً تلفا([38])؛ بندگان خدا هیچ شبی را به صبح نمی­رسانند؛ مگر این­که دو فرشته در حق آنان دعا یا نفرین می­کنند که خدایا به انفاق کنندگان پاداش ده و خدایا مال بخیلان را تلف کن.»

گفت پیغمبر که دایم بهر پند دو فرشته خوش منادی می­کنند

کای خدایا منفقان را سیر دار هر دِرَمشان را عوض دِه صد هزار

ای خدایا ممسکان را در جهان تو مده الاّ زیان اندر زیان([39])

و باز در حدیثی از آن حضرت آمده است: «ما نقصت صدقة من مال([40])؛ صدقه موجب کاهش مال نمی­شود.»

ما نَقَض مالٌ مِنَ الصَدقاتِ قَطّ انّما الخیراتُ نِعمَ المرتَبَط([41])

هرگز ثروت، از دادن صدقات کاستی نمی­گیرد. همانا دادن خیرات و مبرّات، با صاحب خود نکو پیوندی دارد. یعنی هر چه بیشتر صدقه بدهی، مالت محفوظ­تر می­ماند.

جوشش و افزونی زر در زکات عصمت از فحشا و منکر در صلات([42])

چنان که رشد و افزایش سیم و زر با زکات صورت می­گیرد، پیرایش نفس از آلوده شدن به زشتی و فعل حرام نیز از طریق نماز حقیقی حاصل می­شود. امام صادق7 فرمود: «حصّنوا اموالکم بالزکاة([43])؛ به وسیله ی زکات از اموال خود پاسبانی کنید.»

آن زکاتت کیسه­ات را پاسبان وآن صلاتت هم ز گرگانت شبان

دادن زکات کیسه ی زر و سیمت را حفاظت می­کند و اقامه نمازت به منزله ی چوپانی است که تو را از گزند گرگ­ها در امان می­دارد.

میوه ی شیرین نهان در شاخ و برگ زندگیِّ جاودان در زیر مرگ([44])

دفع بلا به واسطه ی احسان

یکی از کارکردهای انفاق و احسان؛ دفع بلا از زندگی انسان است. رسول خدا9 فرمود: «الصدقة بالیَد تقی میتةَ السوءِ وتدفَعُ سبعین نوعاً من انواع البلاء([45])؛ صدقه از مرگ بد و هفتاد پیشامد بد پیشگیری می­کند.» در حدیث آمده است: «داووا مرضاکم بالصدقة([46])؛ بیماران خود را با صدقه مداوا کنید.»

مولوی می­گوید:

چاره ی دفع بلا نَبوَد ستم چاره احسان باشد و عفو و کرم([47])

گفت الصدقة مردّ للبلاء داوِ مَرضاکَ بِصَدقَه یٰا فَتی([48])

یک زیان دفع زیان­ها می­شوی جسم و مال ماست، جان­ها را فدی([49])

پیش شاهان در سیاست گستری می­دهی تو مال و سر را می­خری

نیکی و جاودانگی

یکی دیگر از آثار احسان این است که انسان الهی از خود، چهره­ای ماندگار می­سازد و همواره کار نیکش با یاد نیک زنده می­ماند.

محسنان مُردند و احسان­ها بماند ای خُنُک آن را که این مرکب براند

ظالمان مُردند و مُرد آن ظلم­ها وای جانی کو کند مکر و دَه

گفت پیغمبر خنک آن را که او شد ز دنیا، ماند از او فعل نکو

مُرد محسن لیک احسانش نَمُرد نزد یزدان، دین و احسان نیست

خُرد([50])

مولوی ابیات فوق را ازاین حدیث استفاده کرده است:

«مَن سنّ فی اﻹسلام سُنّةً حسنة فَعُمِلَ بها بعده کُتِبَ له مثلُ أجر من عَمِلَ بها ولایُنقَصُ من أجورهم شیء، ومن سنّ فی اﻹسلام سنّة سیئة فَعُمِلَ بها بعدَهُ کُتِبَ علیه مثلُ وزر مَن عَمِلَ بها ولایُنقَصُ من أوزارهم شیء»([51])

ریشه ی بخل

هراس از تهیدستی، منشأ بخل و امساک است و این هراس شیطانی نیز معلول بی­اعتمادی و سوء ظن به خدای منّان است که بر اثر وعید و وسوسه ی شیطانی در انسان ایجاد می­شود. )ٱلشیطانُ یَعِدُکُم ٱلفَقرَ ویَأمُرُکُم بٱلفحشاء...(([52])؛ «شیطان شما را از فقر می­ترساند و به بدی فرمان می­دهد.»

مفسّران گفته­اند: منظور از فحشا در این آیه بخل است.

گه به درویشی کنم تهدیدشان گه به زلف و خال بندم دیدشان([53])

شیطان گاه با تهدید، آدمیان را می­فریبد و گاه با تطمیع از راه لذات و خوشی­های دنیوی و شهوانی.

مولوی مضمون آیه مذکور را در بیتی دیگر، صریح­تر بیان کرده است.

از نُبی([54]) بشنو که شیطان در وعید می­کند تهدیدت از فقر شدید([55])

خودداری از انفاق، برکت مال را از بین می­برد

همان­گونه که انفاق موجب رشد مال است، بخل آفت دارایی است. علی7 فرمود: «آفة الغنی البخل»([56]).

در حدیثی از پیامبر اسلام9 آمده است: «ما حَبَسَ قومُ الزکاة الاّ حبس الله عنهم القَطَر»([57])؛ هیچ قومی از پرداخت زکات خودداری نکرد، مگر این­که خدا، باران و نزولات آسمانی را از ایشان دریغ کرد.

بدگمانی کردن و حرص آوری کفر باشد پیش خوان مهتری

زان گدارویان نادیده زآز آن در رحمت بر ایشان شد فراز

ابر بَرنایَد پِی منع زکات وز زنا اُفتد وَبا اندر جهات

هر چه آید بر تو از ظلمات و غم آن ز بی­باکی و گستاخی است هم

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر