ماهان شبکه ایرانیان

در ماهیت حق و ریشه های آن

استاد راهنما: حجة الاسلام و المسلمین صادق لاریجانی
استاد مشاور: آقای دکتر پرویز ضیاء شهابی
دانشجو: محمد سلامی
حق، در قلمروهای مختلفی چون فلسفه و عرفان، فقه، حقوق، فلسفه سیاسی، فلسفه حقوق و... مطرح می گردد، امّا در هر یک از این گستره ها از زاویه خاصّی به آن نگریسته می شود.
محورِ اصلی پژوهش حاضر، حق به معنای سلطه، امتیاز و توانایی است؛ مانند: حق حیات، حق خیار، حق کار، حق رأی و... . از این رو، در این جستار، از حقی که در برابر تکلیف است، سخن می گوییم؛ یعنی حق در فلسفه سیاسی و فلسفه حقوق. شالوده این پژوهش را یک مقدمه و هفت فصل تشکیل می دهد.
مقدمه
در مقدمه، به پیشینه تاریخی حق، اهمیّت، پرسشها و شیوه تحقیق اشاره شده است.
الف) اهمیت: امروزه نسبت به امور زیادی ادعای حق می شود. همواره در آثار و مکتوبات سیاسی، حقوقی و اخلاقی، از حق سخن به میان می آید. به گونه ای که ما در دنیایی آکنده از حقها زیست می کنیم. مفهوم این حقها چیست و چگونه تحلیل و توجیه می گردد؟ اگر بتوانیم به تحلیل استوار و موجّهی از حق نایل شویم، تصمیم گیری درباره نفی یا اثبات برخی از آنها آسانتر خواهد شد؛ گرچه برخی مایلند حق را امری ثابت و مسلّم بگیرند و از طرح مباحث تحلیلی و فلسفی دوری گزینند؛ چون به باور ایشان، طرح این گونه مباحث، روند فعلی حاکم بر مباحث حقوقی را سست کرده، مشاجرات و ستیزه های دامنه داری را به دنبال خواهد آورد، اما در ردّ این پندار باید گفت که روش علمی آن است که همواره مباحث در معرض نقد و تحلیل قرار بگیرد تا با بحث و کاوش، به توجیه برهانی و استوارتری دست یابیم.
ب) پرسشها: برخی از پرسشهایی که درباره ماهیت حق طرح می شود، چنین است: محتوای حق چیست؟ چگونه تحلیل و توجیه می گردد؟ چگونه «تکلیف» از «حق» ناشی می شود؟ تقابل «حق» و «تکلیف» به چه صورت است؟ خاستگاه و منشأ حق کجاست؟ حقوق فطری و طبیعی یعنی چه؟ چرا فقها در مباحث فقهی، از حقوق فطری سخنی به میان نیاورده اند؟ آیا «حق مطلق» امکان دارد؟ چه کسان یا موجوداتی می توانند حق دار باشند؟ آیا حق حیات، مطلق است؟ آیا می توان حقوقی را به عنوان حقوق بشر فراگیر و جهان شمول به ابنای بشر عرضه کرد؟
ج) شیوه تحقیق: پژوهش حاضر به صورت فیش برداری و مراجعه به منابع فارسی، عربی و لاتین انجام گرفته است. ضمن آن که از مشاوره و رایزنی با دوستانی که دغدغه این گونه مباحث را دارند، فروگذار نشده است. از آن جا که نگارنده این جستار، دانشجوی فلسفه است، سعی وی بر آن بوده تا فضای فلسفی را بر آن حاکم گرداند، اما به ناچار، به قلمروهای دیگری همچون فقه و حقوق نیز وارد شده است. از این رو، شاید بتوان گفت که تحقیقی میان رشته ای است.
فصل اول: چیستی حق و تحلیل آن
این فصل، مشتمل بر پنج بخش است:
بخش 1: کاوش معنای لغوی و اصطلاحی حقّ و تعیین محل نزاع در پژوهش حاضر، از جمله مطالبی است که در بخش اول آمده است.
بخش 2: در این بخش، به واقعیت حق پرداخته می شود، که آیا مشترک لفظی است یا معنوی؟ در این جا، دیدگاه اشتراک معنوی که مختار مشهور نیز می باشد، تقویت شده است.
همچنین در مبحث دیگر این بخش، در پاسخ سؤال از اعتباری بودن «حق»(1) و این که آیا حقوق تکوینی و واقعی نیز داریم یا خیر؟ آمده است: به رغم نظریه اعتباری بودن حق که نظریه ای مشهور می باشد، این کبرایِ کلّی قابل نقض است؛ زیرا برخی حقوق؛ مانند حق حیات و حق اطاعت خداوند، نیازی به جعل و اعتبار ندارد، بلکه به صورت تکوینی و فطری وجود دارد. مهمتر آن که حقوق فطری و تکوینی، پایه و منشأ حقوق وضعی و اعتباری است.(2)
بخش 3: پرسش این بخش، آن است که حق، با چه عناوینی توأم است؟ در پاسخ، به اجمال، به حق و باطل، حق و تکلیف، حق و مِلک، حق و حکم و حق و قانون اشاره شده است.
بخش 4: در این بخش، ارکان، مراتب و اقسام حق به بحث گذاشته شده است و یادآوری می شود که فایده این شقوق و تقسیمات، آن است که می توان دقیقتر به جوانب و سویه های گوناگون «حق» نگریست و از چهره واقعی آن، پرده برداشت.
الف) ارکان حق: همان گونه که مشهور است، حق سه رکن دارد: حق دار (ذوالحق)، طرف حق (من علیه الحق) و متعلق حق (امری که حق به آن تعلق گرفته است).
ب) مراتب حق: از آن جا که حق، مشترک معنوی و حقیقتی تشکیکی دانسته شده است، به طور مسلم، دارای مراتب و درجاتی خواهد بود که از ضعیفترین مرتبه آن (حق به معنای امتیاز و صرف ادعا) آغاز می شود و تا بالاترین درجه آن (حق به معنای واقعیّتی معتبر)، ترقّی می کند.
ج) اقسام حق: در این قسمت، به حق برون دینی و درون دینی، حق مثبت و منفی، حق نسل اول، نسل دوم و نسل سوم(3)، حق ادعایی، حق آزادی، حق قدرت و حق مصونیّت(4) پرداخته شده است.
بخش 5 : در واپسین بخش از فصل نخست، به معانی و اطلاقهای حق در فلسفه سیاسی و حقوق اشاره شده است. فلاسفه حقوق، در باب حق، سه نظریه ابراز کرده اند:
نظریه نخست: حق به معنای اراده (will) و انتخاب (choice).
نظریه دوم: حق به معنای مصلحت (interest) و منفعت (benefit).
نظریه سوم: آمیزه ای از معنای اول و دوم؛ به این معنی که در مواردی، حق به معنای «انتخاب» است و در مواردی دیگر، به معنای «منفعت». در این بحث، مزایا و نقایص این نظریات را برشمرده و سرانجام، نظریه مختار را آورده ایم.
نکته در خور تأمل، آن است که دانشمندان مسلمان، در باب حق جز مطالب کوتاهی ذیل بحث حق و حکم شیخ انصاری رحمه الله در مکاسب، رسالة فی تحقیق الحق و الحکم(5) مرحوم محمدحسین اصفهانی (کمپانی) و معدودی از کتابهایی که با عنوان قواعد فقهیه تدوین یافته پژوهش چشمگیری انجام نداده اند. از این رو، در این مباحث، تا حدودی به آرای دانشمندان غربی مراجعه شده است. از آن میان است آرای: جرمی والدرون (J. Waldron)، پیتر جونز (P. Jones)، گرین (T.H. Green)، جرمی بنتام (J. Bentham)، جان رالز (J. Rawls)، هارت (H.L.A. Hart)، رونالد دورکین (R. Dworkin) و سامنر (L.W. Sumner).
فصل دوم: حق و تکلیف
این فصل، متضمن چهار بخش است:
1. گونه های الزام و تکلیف: دست کم، سه نوع الزام وجود دارد: الزام اخلاقی (moral obligation)، الزام قانونی (legal obligation) و الزام سیاسی (political obligation). تکلیف نیز شقوقی دارد. در متون غربی، تکلیف را از زوایای مختلفی دسته بندی کرده اند؛ مانند: تکلیف کامل و ناقص، تکلیف سلبی و ایجابی، تکلیف درونی و بیرونی. در این بخش، صرفا به تکلیف کامل و ناقص پرداخته ایم.
2. خاستگاه تکلیف: منشأ تکلیف یا الزام چیست؟ این مبحث، یکی از دشوارترین مباحث در باب تکلیف است و چند منشأ برای آن ادعا شده که از آن جمله است: خداوند، طبیعت، جامعه، عامل اخلاقی بودن و... .
3. تقابل و اجتماع حق و تکلیف: نظرات مختلفی درباره همبسته بودن یا نبودن حق و تکلیف وجود دارد. برخی بر این اعتقادند که همواره هر کس حقی دارد، از زاویه دیگری دارای تکلیف نیز هست، اما برخی دیگر منکر این نکته اند؛ زیرا مواردی مانند کودکان، دیوانگان و محجوران را شاهد می آورند که دارای حقند، امّا تکلیفی بر دوش ندارند.
مبحث دیگری که در ادامه همین بخش آمده، آن است که آیا اجتماع حق و تکلیف در یک فرد، امکان پذیر است؟ نظریه مختار، آن است که اجتماع حق و تکلیف در یک شخص، از دو حیث، هیچ منعی ندارد. مانند این که فرد نسبت به اعضا و جوارح خود دارای حق است، اما از سوی دیگر، نسبت به حفظ آنها تکلیف دارد. البته اگر با دقت عقلی به مسأله بنگریم، اجتماع حق و تکلیف امکان ندارد؛ زیرا در همین مثال نیز فرد نسبت به «استفاده» از اعضای خود حق دارد، اما نسبت به «حفظ» آنها مکلّف است. بنابراین، اجتماع حق و تکلیف، نسبت به یک چیز و از یک جهت نیست.
4. اصالت حق یا تکلیف؟ برخی پنداشته اند که تفاوت انسان سنّتی و مدرن، از این جا آغاز می شود که انسان سنّتی، خود را تماما مکلّف می بیند، اما انسان مدرن، از تکلیف گریزان است و خود را «حق دار» می داند. بنابراین، در دستورات دینی، همواره به انسان به چشم «مکلّف» نگریسته اند. آیا این طرز تلقّی، صحیح می باشد؟ این، پرسشی است که در این بخش مطرح گردیده و به آن، پاسخی داده شده است.
فصل سوم: خاستگاههای حق
در این فصل، خاستگاه حق جست وجو شده است و شامل دو بخش می باشد:
1. طرح مسأله: در این جا برای آن که مراد از منشأ و خاستگاه حق شفّاف شود، از باب مقدمه به تمایز میان مبنای حقوق، هدف حقوق و منابع حقوق با خاستگاه حق اشاره شده، نشان داده ایم که بحث خاستگاه حق، بحثی معیاری (normative) است، نه توصیفی (descriptive).
2. کاوشی در برخی از خاستگاههای حق: در این بخش، خاستگاههای حق (9 خاستگاه) بررسی می گردد و برخی از آنها مردود شمرده می شود. مجموع این خاستگاههای مفروض که مورد بحث قرار گرفته، عبارت است از: زور، نیاز، استحقاق، کرامت انسانی، شخصیت انسانی، دین، فطرت و طبیعت یا عقل، قانون، اقتدار دولت یا حقوق موضوعه، اخلاق.
شیوه بحث، چنین است که ابتدا هر نظریه، تفسیر و تقریر و آن گاه، نقد و ارزیابی می شود. در خاستگاهِ هفتم که فطرت، طبیعت یا عقل نام دارد، به لحاظ ضرورت بحث، عناوینی که در پی می آید، مطرح گردیده است: پیشینه حقوق طبیعی و فطری، مفهوم حقوق فطری، معنای فطرت و طبیعت و دوره های سه گانه حقوق فطری یا طبیعی که عبارت است از:
الف) حقوق طبیعی به معنای حقوق الهی و دینی.
ب) حقوق طبیعی به معنای حقوق عقلی.
ج) حقوق طبیعی به معنای حقوق تحقّقی.
فصل چهارم: تأملاتی در برخی از مصادیق حق و حق دار
مطالب فصل چهارم نیز در چهار بخش عنوان شده است:
1. حقهای مشروط (conditional rights): در این بخش، به طور خلاصه، دو نمونه از حقهای مشروط مطرح شده است.
2. آیا حق مطلق (absolute right) امکان دارد؟ در واقع، پرسش آن است که آیا همه حقوق، مشروط است؟ یعنی در هنگام تصادم با حقوق مهمتر (تعارض اهم و مهمّ) لغو و ابطال می شود یا حقوق مطلق نیز داریم. ادعای نگارنده آن است که گرچه اغلبِ حقوق، مشروط است، اما می توان از برخی حقوق؛ مانند ممنوعیت نسل کشی، به عنوان حقوق مطلق یاد کرد.
3. تعارض حقها: در هنگام تعارض دو حق، چه باید کرد؟ مصادیق تعارض دو حق چیست؟ طرح و پاسخ این پرسشها و شرح و بسط یکی از مصادیق آن (تعارض حق مادر با حق جنین)، شالوده بخش سوم را پی می ریزد. در همین جا، به آرای مخالفان و موافقان سقط جنین اشاره شده است.
4. چه کسان یا موجوداتی دارای حقّند؟ از آن جا که بسیاری اوقات، سخن از حقوق حیوانات، نسلها، گیاهان و به طور کلی، محیط زیست است، این مسأله، تأملاتی را پدید می آورد. ملاک حق داری چیست؟ آیا عقل و شعور، در حق دار شدن مدخلیّت دارد؟ در این مقطع، حق دار از نگاه دین و غیر دین به بحث گذاشته شده، به طور کلی نمایانده می شود که نوع تحلیل و مفهومی که از حق ارائه می گردد (انتخاب، منفعت یا آمیزه ای از هر دو) در پاسخ این پرسش، دخیل خواهد بود.
فصل پنجم: حق و آزادی
در این فصل، به بحث حق و آزادی پرداخته می شود و شامل چهار بخش است:
1. اهمیت، امکان و تعریف آزادی.
2. آیا آزادی، حق مستقلی است یا لازمه حق؟ به دیگر سخن، آیا آزادی، همان حق است یا خود می تواند حق مستقلی قلمداد گردد؟
3. اقسام آزادی: از آن جا که آزادی را حق مستقلّی به شمار آورده ایم، به اقسام آزادی؛ یعنی آزادی فلسفی و حقوقی، آزادی بیرونی و درونی، آزادی مثبت و منفی، آزادی عمومی و شخصی اشاره شده است.
4. خویشتن مالکی (self-ownership): یکی از حقوق انسان، سیطره بر جان و مال خویش است. هرچند روایت مشهور «الناس مسلطون علی اموالهم» صرفا سلطه بر مال را تأیید می کند، اما به طریق اولی، سلطنت انسان بر جان و اعضا و جوارح خویش، قابل اثبات است. مراتب سلطنت انسان بر خود، مفهوم خویشتن مالکی و گستره آن از دیدگاه دینی و غیر دینی، از دیگر عناوینی است که مورد بررسی قرار می گیرد.
فصل ششم: حقوق بشر
مطالب این فصل در چهار بخش آمده است:
1. پیشینه حقوق بشر: اصطلاح حقوق بشر، پس از جنگ جهانی دوم و پیدایش سازمان ملل در سال 1948 مطرح شد. این اصطلاح، جایگزین حقوق طبیعی شد که امروزه تا حدودی متروک است.
2. تعریف و ماهیت حقوق بشر: مقصود از حقوق بشر چیست؟ تعریفهای مختلفی از آن ارائه شده، اما هیچ یک، خالی از مناقشه نیست.
3. نگاهی به اعلامیه های حقوق بشر: سیر تاریخی سنّت نگارش حقوق بشر از آغاز تا کنون، نخستین اعلامیه های حقوق بشر و بازتابهای اعلامیه جهانی حقوق بشر (1948) در محافل مسلمان و غیر مسلمان، مطالبی است که در این بخش بررسی می شود.
در مبحثی دیگر از همین بخش، با عنوان «نگاهی تحلیلی به برخی از مبانی حقوق بشر»، دو پرسش مطرح گردیده است:
1. مراد از انسان (بشر) کیست؟ حمایت از حقوق کدام انسان مدّ نظر است؟ آیا مراد، انسان فروغلتیده در شهوات، پوچی و بحران فضیلت است که تحفه فرویدیسم و نهیلیسم می باشد؟ یا مراد، انسانی است که پیامبران الهی او را توصیف کرده اند؛ موجودی که دارای کرامت بوده و «خلیفة اللّه » معرّفی گردیده است؟ به طور قطع، سزاوار آن است که احتمال اخیر مراد باشد، اما گویا مقصود این اعلامیه، انسانهای مادی گرا، خداگریز و از جنس اروپایی است. بر ملل شرق، فقیران، دین مداران و خداباوران، انسان اطلاق نشده است. شرارتهای امروز آمریکا و برخی از هواخواهان او، قتل عام مظلومان و ستمدیدگان در فلسطین و سایر نقاط دنیا، به بهانه حفظ حقوق بشر، خود شاهد این مدّعاست؛ زیرا به وضوح می نگریم که حقوق بشر، صرفا به دستاویزی جهت پایمال کردن حقوق انسانها تبدیل شده است.
2. پرسش دیگر، آن است که در ماده اوّل اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است: «تمام افراد بشر، آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ حیثیّت و حقوق، با هم برابرند...». تفسیر «برابری» چیست؟ در این مبحث، پیشینه برابری، مبنای آن و اقسام برابری و مساوات آمده است.
4. حقوق بشر و تکثّر فرهنگها: آیا با توجه به تنوّع و تکثّر فرهنگها، می توان حقوق بشری کلّی و جهانشمول به ابنای بشر عرضه کرد؟ به طور کلی در این باره دو نظریه است: برخی همچون «مک اینتایر» بر آنند که حقوق بشر، نسبی است و در نتیجه، نمی توان به حقوق بشری که جهانشمول باشد، دست یافت. اما برخی دیگر همانند «آلن گیورث» بر آنند که حقوق بشر، حقوق اخلاقی، ضروری و جهانشمول است.
فصل هفتم: حق و مرزهای بیرونی آن
مطالب این فصل در سه بخش جای می گیرد:
1. حقوق و مذهب: در این مبحث، مرز میان حقوق و مذهب بررسی شده است.
2. حقوق و اخلاق: مرز میان حقوق و اخلاق، توهّمِ تضاد میان این دو و فرقهای میان حقوق و اخلاق، مباحثی است که در این بخش می آید.
3. حقوق و عدالت: آیا میان حق و عدالت، تمایز است یا تشابه؟ آیا حق، مبنای عدالت است یا عکس آن؟ در پاسخ به پرسش اخیر، دو نظریه بیان شده، اما نگارنده به جمع و تلفیقی میان این دو قول دست زده است. از دیگر مباحث این بخش، اقسام عدالت، عدالت در نگاه فیلسوف سیاسی معاصر (جان رالز)، عدالت معاوضی و عدالت توزیعی با توجه به دیدگاههای سوسیالیستی و لیبرالیستی است.
نتیجه گیری
در این قسمت، به طور کوتاه و فشرده، نتیجه مباحث آمده است و در پایان، برای برخی از پرسشهایی که درباره تحلیل و توجیه حق مطرح می باشد، پاسخهایی ارائه شده است. اما این، هرگز به معنای خاتمه کاوش در این مقوله نیست.
با آن که طرح بحث به شیوه ای که عرضه شد، طرحی نوین بود، این جستار، گامی آغازین و اشاره به مسیری دشوار و بحث انگیز بود. از همین روی، مباحث جدّی و تحلیلی تری را می طلبد. کمترین فایده این پژوهش، آن است که نگرش آنانی که می پندارند حق و تحلیل آن، امری روشن و بدیهی است را متحوّل می سازد.
 

1. عبداللّه جوادی آملی، فلسفه حقوق بشر، چاپ دوم، قم، مرکز نشر اسراء، 1377، ص75.
2. صادق لاریجانی، متن تایپ شده سلسله دروس فلسفه علم اصول، جلسه 160 و 167 (29/1/1380 و 9/2/1380).
3. «کارل واسک» (Karel Wasak)، حقوق دان فرانسوی، با الهام گرفتن از شعاری که در انقلاب فرانسه رایج بود، حقوق را به حقوق نسل اول، نسل دوم و نسل سوم تقسیم کرد.
(Encyclopedia of Applied Ethics, California, Academic Press, 1998, Vol.3, P.875)
4. مباحث عقلی و تحلیلی معاصر در باب نظریات حقوقی را معمولاً از نظریات «وسلی. ن. هافلد» (Wesley. N. Hohfeld) آغاز می کنند. وی حقوق قانونی را به چهار دسته تقسیم می کند.
5. ر.ک: محمدحسین اصفهانی، حاشیة کتاب المکاسب، ج1، تحقیق عباس محمد آل سباع، چاپ اول، 1418 ق.، ص2552.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان