بهره مندان از شفاعت

صدرالمتألهین در میان مباحث مربوط به معاد فصلی خاص را به بیان طوایف مردم در روز قیامت اختصاص می دهد. وی اهل آخرت را در سه گروه مقربون، سعداء (اصحاب الیمین) و اشقیاء (اصحاب الشمال) جای داده است. بی شک او در این بحث از آیات)سوره واقعه 56-7) الهام گرفته است. وی پس از بیان اجمالی این سه گروه، انسانها را در موقف حساب در دو صف جدا قرار می دهد: گروهی که از ابتدا وارد بهشت شده و از نعمتهای آن بی حساب بهره مند می شوند و گروه دیگری که اهل عقاب بوده و وارد جهنم می شوند. هر یک از این دو گروه اقسامی دارند به شرح زیر:
اهل بهشت که در این گروه سه دسته قرار می گیرند: «مقربون»، در معرفت و تجرد کامل هستند و به جهت تنزه آنها و رفعت مقام از مشغولیتهای ناشی از حساب و کتاب، بی هیچ تأملی و بی حساب وارد بهشت شده اند؛ جماعتی از «اصحاب الیمین»، این گروه عملاً به سوی معصیت و سیئات نرفته اند و هرگز در دوران زندگی خود فسادی نداشته اند. این ها نیز به علت صفا و پاکی ضمیرشان و سلامتی فطرتشان از آلودگی های معاصی و به جهت طاعاتشان بدون حساب داخل بهشت می شوند؛ «صاحبان نفوس ساده»، این طایفه صحیفه اعمالشان از هر دو نوع حسنات و سیئات خالی است و حالت امکانی دارند، خداوند با رحمت و فضل خود آنها را از عذاب سوء حفظ می کند. ایشان نیز بی حساب وارد بهشت خواهند شد.
اهل عقاب که در چند گروه زیر قرار دارند: «کفار محض» که صحیفه اعمالشان از حسنات و عمل صالح خالی است و بی حساب وارد جهنم می شوند؛ گروهی که برخی از حسنات را انجام داده اند ولیکن خود آنها را حبط نموده اند؛ گروه دیگری که هم اعمال صالح و هم سیئات دارند. از نظر ملاصدرا تنها این گروه مورد حسابرسی قرار می گیرند. ایشان نیز دو گروه اند: گروهی که در موقف حساب در مورد آنها حسابرسی دقیق انجام می شود زیرا خود آنها در معاملات دنیایی شان با مردم هیچ مسامحه ای نمی کردند و گروه دیگری که در دنیا بر مردم آسان می گرفتند و در قیامت نیز بر آنها سخت نمی گیرند (صدرا، اسفار، ج 9، ص 306-305)
ملا صدرا در سایر کتابهای خود ضمن اشاره به گروههای مختلف مردم، به شفاعت و کسانی که مشمول شفاعت قرار می گیرند، اشاره می کند.
در تفسیر آیت الکرسی هنگامی که به آیه «من ذا الذی یشفع عنده الا باذنه» (بقره، 255) می رسد مردم را از نظر عاقبت و به حسب سرانجامشان در گروههای ششگانه زیر قرار می دهد:
صدرالمتألهین همه گروههای مردمی را محتاج شفاعت پیامبر اکرم ص می داند (همانطوری که آنها در دنیا هم به هدایت و راهنمایی او نیازمند بودند). البته وی بلافاصله یادآور می شود که گر چه همه این اصناف محتاج شفاعت هستند ولیکن در مورد برخی از آنها شفاعت پذیرفته نمی شود[13] و تنها درباره بعضی از ایشان شفاعت مفید و مؤثر است. (صدرا، تفسیر القرآن، ج 4، ص 139-138)
علامه طباطبایی درباره گروهی که شفاعت در مورد آنها جریان می یابد با استناد به آیات قرآنی[14] اثبات می کند که تنها آن گروه از اصحاب یمین که گناهان کبیره شان تا قیامت باقی مانده و با توبه یا اعمال صالح از میان نرفته است، مشمول شفاعت هستند. (طباطبایی، ج1، ص 257-256).
علاوه بر آنچه علامه طباطبایی از آیه یاد شده استفاده کرده است، می توان مطالبی را به صراحت یا به طور تلویحی از آن نتیجه گرفت : یک - اصحاب یمین هنگام این گفتگو در بهشت مستقر هستند و در گروی اعمال خویش قرار ندارند. دو - از گفتگویی که میان بهشتیان و اهل دوزخ رخ داده می توان دریافت که وجود چنین اوصافی مانع از بهره برداری این گروه از شفاعت شفیعان الهی شده است. سه - چنین صفاتی در افرادی که با شفاعت شفیعان به بهشت وارد شده اند وجود نداشته است. چهار - از این آیه حتی بطور تلویحی می توان استفاده کرد که اصحاب یمین و بهشتیان بعضاً گناهانی داشته اند نه آنکه اصلاً در رهن نبوده باشند. ایشان بر خلاف مقربین مؤمنانی هستند که به مدد شفاعت از رهن خارج شده اند. این گروه از مؤمنان گناهکار که بواسطه گناهان خود در رهن بوده اند هم اکنون به برکت شفاعت از آن رهن بیرون می آیند. در مقابل این گروه اصحاب الشمال قرار دارند که هم بدهکار بوده اند و هم به جهت آنکه شرط شفاعت را واجد نبوده اند همیشه در بدهکاری مانده اند. (رک: جوادی آملی، ج 4، ص 260-259)
از مقایسه بیان صدرالمتألهین و گفتار علامه طباطبایی آشکار می شود که آنچه از سوی ملاصدرا به عنوان مبنای این تقسیم بندی مطرح بوده تنها فعل انسانهاست و لذا در این میان، آن گروهی را که برخی از حسنات را انجام داده و سپس آن را حبط و نابود ساخته اند، اهل جهنم و شایسته عذاب می شمارد. در حالی که از نظر علامه طباطبایی این گروه با آنکه فاقد اعمال صالح هستند، امکان دارد دارای ذات سعید و مؤمنی باشند. لذا در مورد ایشان، فشارهای دنیوی و برزخی، فشار قبر، هول قیامت و سرانجام شفاعت شفیعان می تواند آنها را از جهنم رهانیده و به بهشت وارد نماید. از نظر علامه آنچه اهمیت فوق العاده دارد آن است که ذات فرد خبیث و شقی نباشد. از این رو علامه طباطبایی در بحث اقسام نفوس تقسیم کاملا متفاوتی ارائه می دهد:
از نظر علامه طباطبایی با تکرار عمل، حالات و هیئتهای نفسانی انسان به ملکاتی (خوب یا بد) مبدل می شوند. آثار ملکات مثبت تماماً وجودی بوده و نتایج و تبعات ملکات منفی اموری عدمی و شر می باشند. نفس سعادتمند به جهت آثاری که دمادم از خود بروز می دهد ملتذ است و نفس شقی به علت آثارش متألم می باشد. این حکم در مورد نفوسی است که از نظر ذات و فعل یک جهت دارند. اما اگر کسی از نظر ذات سعید بود و از نظر فعل شقی یا بر عکس، چطور؟ وی اعتقاد دارد در صورتی که کسی ذاتاً سعید باشد و دارای عقاید حقه باشد و در اثر گناهانش هیأت و احوال زشت و پستی در او ایجاد شده باشد، از آنجا که صورتهای جدید با ذات او سازگاری ندارد و ماندن آن هیأت در نفس او سری است و بنا بر برهان عقلی امور قسری و غیر طبیعی دوام ندارند؛ بنابراین، چنین نفسی در دنیا یا آخرت طهارت ذاتی خود را باز می یابد. در مقابل، نفس شقی که بطور عاریتی هیأت خوبی در اثر اعمال صالح[15] به خود گرفته دیر یا زود آن صورتهای صالح را از دست می دهد. آن کسانی که در زندگانی دنیایی هیچ فعلیتی کسب نکرده و ناقص و ضعیف از دنیا می روند مصداق مرجون لامرالله هستند.(طباطبایی، ج1،ص278-277)
وی سپس بر اساس تشکیک وجود و مراتب کمالی برخی از موجودات را ناقص و برخی را کامل و شهید و برخی را متوسط می داند. برخی از نفوس کامله از قبیل انبیاء u و مخصوصاً آن که همه درجات کمال را پیموده و به همه فعلیاتی که ممکن بوده رسیده واسطه می شود بین مبدأ فیض و علت های مادون، تا آنها نیز هیئت های شقیه و زشتی را که بر خلاف ذاتشان در نفوس ضعیفشان پیدا شده، زایل سازند و این همان شفاعت است. (همان، ص 279)
درباره صاحبان نفوس ساده ملاصدرا معتقد است خدای متعال با فضل و رحمت خود آنها را از عذاب حفظ می کند ولی علامه طباطبایی در این گروه کسانی را قرار می دهد که نه در ناحیه سعادت و نه در جهت شقاوت به فعلیت نرسیده اند و هنگام مفارقت نفوس از بدن، ضعیف و بالقوه هستند. علامه ایشان را مرجون لامر الله می داند که پروردگار متعال در مورد ایشان حکم خواهد کرد.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر