ماهان شبکه ایرانیان

مکتب شناسی*ایده آلیسم

«ایده آل صفت است از واژه ایده که به صورت اسم هم به کار می رود. در معنای صفتی مقابل صفت واقع ی ا واقعی قرار می گی رد و دو کاربرد دارد: ی کی برای فرد دارای اوصاف مطلوب و دی گری در وصف آنچه فقط در ذهن و عقل و وهم باشد نه در خارج. در معنای اسمی بر آنچه که صلاحی ت ارضای تمام تمایلات عالی انسانی (مطلق ی ا مفی د) را داشته باشد کاربرد دارد.»[۱]

«ایده آل صفت است از واژه ایده که به صورت اسم هم به کار می رود. در معنای صفتی مقابل صفت واقع ی ا واقعی قرار می گی رد و دو کاربرد دارد: ی کی برای فرد دارای اوصاف مطلوب و دی گری در وصف آنچه فقط در ذهن و عقل و وهم باشد نه در خارج. در معنای اسمی بر آنچه که صلاحی ت ارضای تمام تمایلات عالی انسانی (مطلق ی ا مفی د) را داشته باشد کاربرد دارد.»[1]

«ایده آلی سم واژه ای است مبهم که در موردهای گوناگون و چه بسا ناروا به کار می رود. ابهام این واژه ی کی از آن رواست که با ایده پی وند دارد و از سوی دی گر با ایده آل. نکته دی گر اینکه خود واژه ایده نی ز برای فی لسوفان گوناگون معنی هایی بس متفاوت دارد.»[2]

گردانی ده فارسی ایده آلی سم، اصالت ذهن، اصالت تصور، انگارگرایی ، پندارگرایی ، مذهب اصالت معنی ، تصور باوری و ... است، برخی هم همان واژه ایده آلی سم را به کار می برند.

«عموماً در تعریف اصالت معنی ایده آلیسم (Idealism)گفته اند فلسفه ای است معتقد به تقدم ذهن بر عین یا تقدم فاعل شناخت بر متعلق شناخت(تقدم سوژه بر ابژه).»[3]

«اول کسی که در اصطلاحات فلسفی این کلمه را به کار برده افلاطون است که به اعتبار ی کی از معانی لغوی آن (نمونه) آن را در مورد ی ک سلسله حقایق مجرده (مُثُل افلاطونی ) استعمال کرده است.

افلاطون برای هر نوع از انواع موجوداتِ جهانِ ماده ی ک وجود مجرد عقلانی قایل است که افراد محسوسه آن نوع پرتو او و نمونه کامل آن افراد مجرده است و او را ایده -که مترجمی ن دوره اسلامی مثال ترجمه کرده اند- می خواند، افلاطون منکر وجود افراد محسوسه نی ست بلکه وجود آنها را متغی ر و جزی ی و فانی می داند، برخلاف ایده ی ا مثال که به عقی ده وی دارای وجود لایتغی ر و کلی و باقی است... . افراد متغی ر مادی تنها به حواس ادراک می شوند ولی علم به آنها تعلق نمی گی رد، زی را علم به چی زی تعلق می گی رد که کلی و خارج از حی طه زمان و مکان است و آن همان ایده است.

تا اواخر قرن هفدهم ایده آلی سم تنها به مسلک اعتقاد به مثل گفته می شده ولی بعدها موارد استعمال زی ادی پی دا کرده است.»[4]

«رستاخی ز ایده آلی سم با کانت و در آثار او روی می دهد»[5] قبل از کانت از لایب نیتس و برکلی و بعد از کانت از هگل وشو پهناور نام برده می شود، سپس نوبت به ایده آلی ست های معاصر همچون گری ن، کِرد، جونز، برادلی ، بوزانکت و کمپبل انگلی سی و روی س و کالکی نز آمری کایی و برگسن فرانسوی می رسد.

«نظری ه فی شته، شلی نگ و هگل را به طور کلی ایده آلی سم آلمانی و نظری ه هگل را به وی ژه ایده آلی سم مطلق می نامند. از زمان این فی لسوفان است که ایده آلی سم-که در ی ک معنی روی اروی رآلی سم است- روی اروی ماتری الی سم قرار می گی رد، با تکی ه بر این روی اروی ی است که به وی ژه پی روان ماتری الی سم دی الکتی ک به ناروا همه فلسفه ها را به ایده آلی سم و ماتریالیسم بخش کرده، هر فلسفه ای را که ماتری الی ستی نباشد گونه ای از ایده آلی سم می شمرند.»[6]

البته باید به این نکته توجه داشت که؛

تعبیر اصالت معنی در دو قلمرو هستی شناسی و معرفت شناسی به کار می رود.

در حوزة هستی شناسی در مقابل اصالت ماده است. به این ترتیب که اگر موجودات مادی و جسمانی (متعلقات یا ابژه های شناخت) مقدم بر فاعل شناخت نباشند، در واقع تابع فاعل شناخت یعنی قابل تحویل به فاعل شناخت هستند و فاعل شناسایی به عنوان یک موجود روحانی و غیرمادی (خدا، روح) مقدم بر آنهاست... چنانچه اعتقاد به وجود خداوند به عنوان خالق جهان، آن هم یک خالق غیرمادی، یک اعتقاد ایده آلیستی است. در اینجا ایده آلیسم به معنی تقدم سوژه بر ابژه عبارت است از: اعتقاد به بازگشت موجودات مادی به یک واقعیت غیرمادی و تقدم سوژه بر ابژه به معنی تقدم روح(موجود روحانی) بر ماده و به زبان دین می توان گفت تقدم خالق بر مخلوق.

اما در حوزة معرفت شناسی اصالت معنی در مقابل اصالت واقع قرار دارد، به این معنی که اگر به وجود اشیا قبل از اینکه شناخته شوند، معتقد باشیم و آنها را مستقل از ذهن فاعل شناسایی بدانیم... این نظریه «اصالت واقع» نامیده می شود. اما اگر در جریان شناسایی، اشیا را تابع شناخت یا تابع ذهن فاعل شناخت بدانیم... این اعتقاد به اصالت معنی و در مقابل رآلیسم قرار دارد.

پس اصالت معنی در حوزة هستی شناسی به معنی تقدم موجود روحانی بر موجود مادی است و در حوزة معرفت شناسی به معنی تقدم ذهن فاعل شناخت (که بنا بر فرض همان موجود روحانی است) بر متعلق شناخت است.(صانعی دره بیدی، همان، ص 262-261 به طور خلاصه)

اصالت واقع نیز به دو معنی متمایز به کار می رود:

الف- اصالت واقع وجودی

ب- اصالت واقع معرفت شناسانه.

در اصالت واقع وجودی اعتقاد بر این است که واقعیت اشیا به همان صورت ملموس و محسوس آنها اصیل است... این فلسفه معادل اصالت ماده و در مقابل اصالت معنی است. فیلسوفان رآلیست به این معنی همان فیلسوفان ماتریالیست هستند... جسم یا ماده را نمی توان به یک منشأ غیرمادی مثل خدا یا روح تأویل کرد.

در معنی دوم اصالت واقع به این معنی است که اشیاء و اعیان موجودات، مستقل از ادراک ما وجود دارند و ادراک فقط عبارت است از انعکاس واقعیت های خارجی در ذهن... .

تفکیک این دو مطلب یعنی توجه به معانی اصالت واقع و تمیز آن در دو مرحلة هستی شناسی و معرفت شناسی چنان دقیق و ظریف است که گاهی محصلان و متخصصان فلسفه را هم به خطا می افکند، همین خلط موجب شده تا در بعضی از کتب ابتدایی، ایده آلیسم را به عنوان فلسفة غیرواقع بین و خلاف اصالت واقع و معادل سفسطه معرفی کنند. در چنین تفسیرهایی سه معنی اصالت ماده، اصالت معنی و اصالت واقع به کلی مخدوش شده و خواننده مبتدی را گمراه می کند.

مقابله مطلق اصالت واقع با اصالت معنی از تفسیرهای ماتریالیستی است. به این ترتیب که معتقدان به اصالت ماده واقعیت و مادیت را مترادف هم می گیرند؛ بر این باورند که آنچه مادی است واقعی است و آنچه واقعی است مادی است. از این جهت اصالت ماده را معادل اصالت واقع و مقابل اصالت معنی به کار می برند.

این مغالطه ناشی از بی توجهی به تفکیک دو نوع اصالت واقع و دو کاربرد اصالت معنی است. [7]

«فلسفه لایب نیتس(1646-1716) در قرن هفدهم بعد از افلاطون دومین فلسفه ایده آلیستی دارای اصول خاص خود اوست. وی اصل موجودات مادی را به واحدهای بسیطی به نام مناد(Monad) تحویل کرد... . منادها جواهر روحانی اند. در نظر او جسم تا بی نهایت قابل تجزیه است و هر مرکبی دال بر وجود بسیط است... این حقیقت بسیط را لایب نیتس واحد (مناد) نامیده است.

عالم در اصل مجموعه ای است از منادها یا جواهر بسیط که هستی آنها به دلیل عدم جسمانیت یک هستی روحانی است.»[8]

«ایده آلی سم برکلی نظری ه ای است که برای ماده واقعی ت مستقل از ادارک (احساس و اندی شه) نمی پذی رد او واقعی ت روحانی است و ماده هستی مستقلی ندارد.»[9]

«کانت ایده آلی سم خود را ایده آلی سم نقادانه ی ا صوری می نامد.»[10] «اندی شه بنی ادی او این است که با آنکه تجربه حسی ، زمی نه شناسایی هست ولی بنی اد آن نی ست... آنچه ما می شناسی م همانا نمود است نه ذات به خودی خود .... با این همه نمود نمود واقعی ت است نه چی زی پنداری .»[11]

«هگل می گوی د فلسفه دارای سه بخش است: منطق، شناخت ایده است چنانکه به خود و برای خود است. فلسفه طبی عت، شناخت همان ایده است در حالت دگر بودن، فلسفه جان شناخت ایده است چنانکه از حالت دگر بودن به خود باز می گردد... جان شناسنده ای است که خود را موضوع خود می سازد. از این رو به خود و برای خود است، مطلق جان است.

بدی ن سان هگل به ایده آلی سمی تمام عی ار رسی د ی عنی همه عالم را مراتب نمایان شدن ی ک ذات معنوی شمرد.»[12]

«بنابر ایده آلی سم هگلی واقعی ت معقول است و جهان تجلی و نمایش نوعی اصل روحانی است.»

البته «این به آن معنا نی ست که اشی ای مادی آفری ده وهم و خی ال هستند بلکه به آن معناست که آنها با روح نسبت دارند که در فرایندهای طبی عت و از طری ق این فرایندها به خود واقعی ت می بخشند. در انسان روح به خود آگاهی دست می ی ابد.»[13]

به هر حال «ایده آلی سم برای توصی ف شماری از فلسفه ها به کار می رود که همه به شی وه های متفاوت، اشی اء مادی را چی زهایی می دانند که تنها در ارتباط با فاعل تجربه گر وجود دارند، بنابراین واقعی ت بر اساس ذهن ی ا تجربه به تصور در می اید.»[14]

در نوعی از ایده آلی سم که دنباله ایده آلی سم مطلق هگل و محصول اندی شه های کرد و جونز می باشد «اشی اء مادی به نوعی تجربه فراگی ر ی ا مطلق بازگردانده می شوند که به گونه ای شامل اذهان انسانی محدود ما نی ز می شود.»[15]

«این تعبی ر همچنی ن به معنایی محدودتر برای نوع خاصی از ایده آلی سم که در برادلی و بوزانکت ی افت می شود به کار می رود که به آن مطلق گرایی (گونه ای از ایده آلی سم مطلق) گوی ند. مطلق گرایی توجه را به این آموزه معطوف می کند که تنها مطلق از واقعی ت کامل برخوردار است در حالی که هر چی زی جز مطلق به سطح نمود و ظاهر تقلی ل داده می شود.»[16]

ایده آلی ست ها در اخلاق، هنر، سی است و تعلی م و تربی ت نی ز اندی شه کرده و نظر دارند:

«در اخلاق، ایده آلی سم نوعی آرمانگرایی در تصوی ر کردن انسانی متعالی است که دارای فضایلی چون حکمت، شجاعت، عفت و عدالت بوده و طری ق وصول به این فضایل ری اضت می باشد.»

«از نظر ایده آلی ست ها انسان دارای اهداف غایی والا و از پی ش تعی ی ن شده ای است و بنابراین حق ندارد دنبال لذات آنی و گذرای خود باشد.»[17]

در هنر آنگاه که این سؤال مطرح می شود که «هنر بازتاب آنچه هست باید باشد ی ا بازتاب آنچه باید باشد، رآلی ست ها و ناتورآلی ست ها (طبی عت گرایان) دی دگاه اول را دارند و ایده آلی ست ها می گوی ند هنرمند باید از آنچه باید باشد سخن بگوی د، آنچه باید باشد حقی قت مطلوب و آرمانی است و هنر باید حقی قت را بی ان کند.»[18]

در سی است، ایده آلی سم فلسفه ای کلی گراست که دولت و جامعه را برتر از فرد دانسته و بر اهمی ت اطاعت فرد از آنها تکی ه می کند. ایده آلی ست ها عموماً قدرت و سنت را ستوده و مخالف انقلابند و اعتقاد دارند که تغی ی رات باید به شکلی تدری جی و آن هم در عرصه روح صورت گی رد.[19]

در دوران مدرن «نظری ه سی اسی ایده آلی ستی در اساس کوششی است برای انطباق نگرش کلاسی ک ی ونانی از سرشت اجتماعی فرد بر اوضاع و احوال مدرن. افزوده های روزگار نو در اصل از فلسفه های هگل و روسو برگرفته شده است، ایده آل ی ونانی همان الگوی آرمانی فرد دوران روشن اندی شی ، ی عنی شهروندی است که بر اثر زندگی با دی گران چنان روحی ه اخلاقی ی افته است که خی ر خوی ش را همان خی ر دولت می انگارد. مفهوم خی ر مشترک روایت بسط ی افته چی زی است که تامس هی ل گری ن اراده فردی متعقل و معطوف به کمال نفس می خواند و این مفهوم محور اصلی نظری ه ایده آلی ستی است.»[20]

«در تعلی م و تربی ت نی ز ایده آلی ست ها صاحب فلسفه و نظر، روش آموزشی ، تعی ی ن شرایط و وظایف برای معلم و برنامه آموزشی و ... هستند.

در نظر آنها معلم نقش اصلی و اساسی را در جری ان تربی تی ایفا می کند و عامل مهم دی گر در تعلی م و تربی ت خودکاری شاگرد است.

تعلی م و تربی ت جری انی است که در فرد رخ می دهد بنابراین خود او باید در این جری ان نقش اساسی بعهده داشته باشد. در این زمی نه ایده آلی ست ها درباره رشد روح ی ا ذهن بحث می کنند و برای آن بی ش از دی گر جنبه ها اهمی ت قایل می باشند، آزادی اراده شاگرد نی ز مهم تلقی می شود. تعلی م و تربی ت باید با توجه به همه جنبه های شخصی ت صورت گی رد.»[21]

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان