سلم یعنی اینکه انسان در همة مراتب وجود حتی در باطن خودش تسلیم بشود و به مقام سلم برسد. یعنی در باطن خودش هم مقاومت نداشته باشد. اگر او در مقابل حکم الهی حرج داشته باشد، او تسلیم کامل ندارد . کما اینکه امام(ع) فرمودند:
[اگر قومی خدا را به یکتایی و بدون شریک بپرستند و نماز را به پا دارند و زکات را بپردازند و حج خانه [خدا] و روزه ماه رمضان را به جای آورند اما در دل اعتراض کنند که چرا خدای متعال و رسولش چنین یا چنان کرد، آنان با این [اعتراض] مشرک می باشند.]
یا اینکه حتی در دلشان حرج نسبت به این معنا پیدا کنند، یعنی در دل اعتراض کنند که چرا خدای متعال و رسولش چنین یا چنان کرد، او با این اعتراض در دل مشرک شده است. سپس حضرت این آیة قرآن را تلاوت فرمودند:
فلا و ربّک لا یؤمنون حتّی یحکّموک فیما شجر بینهم ثمّ لا یجدوا فی أنفسهم حرجاً ممّا قضیت و یسلّموا تسلیماً.
یعنی در مقام قضاوت الهی تسلیم محض باشند. پس حرج، ناشی از عدم تسلیم است. اگر در قلب، مقام تسلیم باطنی حاصل شد، حرج باطنی برداشته می شود؛ چون حرج ناشی از این است که انسان در مقام باطن، تسلیم نشده است. این مقام سلم به نظر می رسد همان مقامی است که انسان به جایی می رسد که ایمان پیدا می کند، آنگاه خدای متعال او را تطهیر و بعد تنویر می کند.