بحث بعدی این است که معرفت به نورانیت چگونه حاصل می شود، آیا این معرفت با برهان و استدلال و با خواندن تاریخ به دست می آید؟ البته ممکن است اینها قسمت هایی از آن باشد و بی تأثیر در معرفت نباشد، ولی طریق اصلی تحصیل معرفت به نورانیت در روایات به گونه دیگری بیان شده است. از جمله در روایات «کتاب الحجة» کافی در باب «معرفت الإمام» و باب «فرض طاعة الأئمة(ع)» این روایات آمده است:
تسلیم، تصدیق، معرفت:در باب «معرفة الإمام و الرّد إلیه» روایتی است که توضیح می دهد معرفت ائمه(ع) چگونه واقع می شود.من آن روایت را این گونه می فهمم _البته ممکن است غیر از این هم معنی بشود- ولی یکی از معانی روایت شاید این باشدکه:
شما به مقام صلاح نمی رسید و صالح نمی شوید تا معرفت پیدا کنید و معرفت پیدا نمی کنید تا تصدیق کنید و تصدیق نمی کنید تا به مقام تسلیم برسید.
[1] پس جریان معرفت از بستر ارادة انسان عبور می کند. لذا معرفت چیزی نیست که فقط با برهان و استدلال حاصل شود، بلکه معرفت مستند به ارادة انسان است؛ و بنابراین روایت، برای انسان بعد از تسلیم، تصدیق و معرفت حاصل می شود؛ البته تسلیم پایان راه نیست بلکه تسلیم اول راه است؛ یعنی حرکت ما با تسلیم آغاز می شود.
تسلیم، تطهیر، معرفت: در روایت دیگری آمده است:
[به خدا سوگند، ای اباخالد، بنده ای ما را دوست نمی دارد و ولایت ما را نمی پذیرد، جز آنکه خداوند قلب او را تطهیر می نماید و خداوند قلب بنده ای را تطهیر نمی نماید جز آنکه خود را تسلیم ما نماید و تسلیم ما باشد، پس چنانچه تسلیم ما شود،خداوند او را از حساب شدید به سلامت می دارد و از فزع روز قیامت اکبر در امان می دارد.]
[2] شرّاح این روایت را دو گونه معنا کرده اند، یک معنای روایت این است که بگوییم، انسانی ما را دوست نمی گیرد مگر اینکه خدا قلبش را تطهیر کند و خدا قلبی را تطهیر نمی کند مگر اینکه تسلیم ما شود و مقام «سِلم» پیدا کند؛ یعنی همیشه تسلیم ماست تا اینکه به مقام سلم برسد. آنگاه اگر کسی این مسیر را طی کرد، نتیجة حب، تطهیر و تسلیم این است که انسان به مقام امنیت و سلم می رسد. این یک معنای روایت است که بر اساس آن مقام سلم (سلم و سلامت در مقابل شدت ها) زمینة گذر از شداید قیامت است.
البته به نظر می رسد این(نتیجة نهایی) از باب مثال باشد؛(یعنی) کسی که در مقابل شدت حساب قیامت به سلامت بگذرد، او از بقیة مراحل به سلامت خواهد گذشت. کسی که از فزع روز قیامت -که قرآن از آن به« فزع اکبر» یاد می کند- در امان باشد، از دیگر فزع ها به طریق اولی در امان است، و روشن است که او از سکرات مرگ و شداید و بلاهای دنیا به راحتی عبور می کند، در متن بلا در وادی ایمن است و هیچ رنجی نمی برد، بلا به او ضرر نمی رساند، امنیتِ او را نمی گیرد و او را ناامن نمی کند، شداید مرگ و برزخ و احوال عوالم بعد او را مظطرب نمی کند. به نظر می رسد رفع شدت حساب قیامت به عنوان مثال بیان شده است و الا همة شدت ها و فزع ها از انسانی که به مقام سلم در مقابل ولی خدا رسیده و هیچ مقاومتی ندارد، برداشته شده است.
من حدس می زنم (ترتیب) مراتب از آن طرف(از انتها به ابتدا) است: چون حب و ولا، تطهیر لازم دارد و برای تطهیر، تسلیم لازم است؛ پس آغاز از تسلیم است و نه حب؛ حب مرتبه پایانی است. اگر کسی به مقام حب و ولا رسید، او به باطن ولایت راه پیدا کرده است. ایمان همان مقام حب است و مقام حب بعد از مقام تسلیم و تطهیر است. انسان اول باید تسلیم بشود و سپس تسلیم را ادامه بدهد تا به مقام سلم برسد. البته خود مقام سلم برکاتی دارد که برکات آن، رسیدن به راحتی و امنیت است. ولی به همین ختم نمی شود. انسانی که مقام سلم در مقابل ولیّ خدا پیدا می کند، حالا خدای متعال بر روی این موجود دارای سلم، کار می کند و او را تطهیر می کند. در روایت است که:
وقتی ایمان مؤمن نیکو می شود بلایش فراوان می شود.
[3] عزیزی می فرمود، وقتی خدای متعال با گیرة ایمان می گیرد، سوهان بلاء را می کشد و او را تطهیر می کند، و الا انسان فرار می کند.بنابراین سلم فعل ماست؛ یعنی مقام تسلیم تا سلم، فعل ماست. وقتی که انسان تسلیم شد، او را تطهیر می کنند که فعل خدای متعال است. و وقتی پاک شد به مقام حب و ولا می رسد.
به نظر می رسد این ها همان مراتبی است که باید سیر بشود تا انسان به مقام معرفت به نورانیت برسد. این حب و ولا، طریق جریان نور امام است. امام، انسان را نورانی می کند که خود حب و ولا نیز مرتبه ای از نورانیت است . اصلاً شاید حقیقت نورانیت همین جریان حب باشد؛ یعنی ظهور نور امام همان مرتبة حب و نور ولا است که در قلب مؤمن دمیده می شود.
[1] . إنّکم لا تکونوا صالحین حتّی تعرفوا و لا تعرفوا حتّی تصدّقوا و لا تصدّقوا حتّی تسلّمو أبواباً أربعةً.
[2] . و الله یا أبا خالد لا یحبنّا عبدٌ و یتولّانا حتّی یطهّر الله قلبه و لا یطهّر الله قلب عبدٍ حتّی یسلّم لنا و یکون سلماً لنا فإذا کان سلماً لنا سلّمه الله من شدید الحساب و آمنه من فزع یوم القیامة الأکبر.
[3] . من حسن إیمانه کثر بلائه.