جایگاه تبلیغ در شکل گیری فرهنگ وحدت (۱)

معاون محترم تبلیغ و آموزشهای کاربردی حوزه علمیه قم، حجت الاسلام والمسلمین محمدحسن نبوی در جمع ائمه محترم جمعه، سخنان مهمّی در باب ارتباط تبلیغ و وحدت ایراد کرده اند که متن آن سخنرانی را پس از اندکی تصرف طی دو شماره از مجله مبلّغان، تقدیم می کنیم.

اشاره

معاون محترم تبلیغ و آموزشهای کاربردی حوزه علمیه قم، حجت الاسلام والمسلمین محمدحسن نبوی در جمع ائمه محترم جمعه، سخنان مهمّی در باب ارتباط تبلیغ و وحدت ایراد کرده اند که متن آن سخنرانی را پس از اندکی تصرف طی دو شماره از مجله مبلّغان، تقدیم می کنیم.

* * *

مقدمه

با عنایت به موضوع بحث که «جایگاه تبلیغ در شکل گیری فرهنگ وحدت» می باشد، لازم است چند مطلب را مورد توجه قرار دهیم:

ابتدا باید بدانیم که تبلیغات در شکل گیری فرهنگها فوق العاده مؤثر است. از اینرو برخی از قدرتها با تبلیغ، فرهنگهای مختلفی را در جوامع، ترویج و یا بر آنها تحمیل می کنند. امروز در دهکده جهانی جنگ تبلیغ و جنگ فرهنگها برپا است. آمریکاییها که در عراق و افغانستان وارد جنگ نظامی شدند از دیوانگی آنهاست. ایران در این دو کشور موفق تر عمل کرده و بسیاری از بزرگان آنها هم به این امر مُذْعِن و معترفند. به دلیل تقارن و نزدیک بودن فرهنگ ایران با این کشورها و توان تعاون و همکاری فرهنگی، با کم ترین بودجه متصور، می بینید که در این کشورها موفق است. بنابراین نباید در تأثیر تبلیغ در فرهنگ سازی، تردید کرد.

دیگر آنکه تبلیغ در مسائل سیاسی هم جایگاهش فوق العاده است. تمام تفکرات مختلف الهی یا ماتریالیستی یا سرمایه داری و کاپیتالیستی که در جهان هست، همه در اینکه تبلیغات در معادلات سیاسی جهان فوق العاده جایگاه مؤثری دارد هیچ تردیدی ندارند.

بحث سوم این است که مقوله وحدت هم فرهنگی است و هم سیاسی. پرداختن به وحدت و ایجاد انسجام اسلامی یک تکلیف برای تصحیح فرهنگ و بهترین زمینه برای تثبیت نظام است؛ بنابراین یک مسئله اساسیِ سیاسی است نه یک مسئله حاشیه ای سیاسی.

وحدت مهم ترین و کلیدی ترین مقوله سیاسی است و در معادلات حفظ نظام سیاسی از جایگاه فوق العاده ای بر خوردار است. یکی از مهم ترین عناصر و جایگاههای تبلیغ، خطبه های نماز جمعه است. خطبه های نماز جمعه در حاشیه تبلیغات نیست بلکه در متن است. دلیل آن این است که اگر 50 مبلّغ در روستاهای مختلف مطلبی را مطرح کنند که وحدت زا باشد و یک امام جمعه یک مطلبی بگوید که وحدت سوز باشد، هرگز آن 50 مبلّغ نمی توانند این مطلب را جبران کنند. و بالعکس اگر آن طلاب آمدند و در روستاهای خودشان در راستای وحدت خوب عمل نکردند ولی امام جمعه به عنوان محور و قلب مسائل سیاسی شهر، دقیق عمل کرد، بسیاری از آن ضایعات خنثی می شود.

زمینه های تفرقه

زمینه های تفرقه چیست؟ اولا باید بدانیم که زمینه های تفرقه در سراسر جهان وجود دارد و منحصر به ملت ایران نیست؛ مثلاً در کشور ما جوک سازی در ایجاد تفرقه مؤثر است. هر شهری را به نحوی به استهزاء می گیرند. مثلاً می گویند: شیرازیها، اصفهانیها، کردها، ترکها، لرها، یا مشهدیها اینجوری اند و تصور می کنیم که این مربوط به داخل کشور ماست؛ در حالی که در کشورهای مختلف، اقوام و قومیتهای گوناگون همدیگر را مسخره می کنند.

همچنین عوامل دیگر تفرقه ساز در کشورهای گوناگون وجود دارد که ما در اینجا آن عوامل را در حد بضاعت ناچیز خود بیان می کنیم.

1. استهزاء گروههای اجتماعی؛

2. زبان گاهی زمینه تفرقه است؛

3. قومیتها در برخی از مواقع زمینه تفرقه اند؛

4. گاهی در یک قوم، قبائل مختلف زمینه تفرقه هستند.

5. گاهی در یک محل، پائین و بالا، مسجد جامع و مسجد در حاشیه، مسجد و حسینیه زمینه تفرقه است.

6. مناطق جغرافیایی زمینه تفرقه است. شمالیها، جنوبیها، ماهی خورها، نان خورها، برنج خورها، کته خورها؛ هر قومی را یک جوری، طعنه می زنند.

7. اختلاف طبقاتی زمینه تفرقه است. بالا شهریها، پائین شهریها، پولدارها، بی پولها، بچه مثبتها، از ما بهترها و... .

8. علاوه بر تبعیض، احساس تبعیض نیز در جامعه زمینه تفرقه است. اگر حس کردند تبعیض وجود دارد، تفرقه ایجاد می کند که خیلی از مواقع ائمه جمعه با طرد این احساس می توانند جامعه ملتهب را آرام کنند.

9. رانت خواریها یا احساس رانت خواری اگر باشد قطعا زمینه تفرقه است.

10. استبداد به رأی؛ بعضی این باور را دارند که هر چه کار خوب در شهر شود من می کنم. عدم مشارکت دیگران در موفقیتها و همیشه مقصر دانستن دیگران در شکستها، زمینه تفرقه است.

11. اطرافیان گاهی زمینه تفرقه هستند. در نهج البلاغه تا حد زیادی امیرالمؤمنین علیه السلام راجع به اطرافیان سفارش دارد که فوق العاده است. اطرافیان چاپلوس نباشند، دروغگو نباشند و مطالب فراوانی از این قبیل.

اطرافیان بایستی افرادی باشند که حوائج مؤمنین را به مسئولین منتقل کنند. یک مسئول باید فردی را در دفترش بگذارد که اگر کسی را دید واقعا دردمند است و نمی تواند نزد امام جمعه مطلبش را بگوید، بیاید به امام جمعه منتقل کند. چه زیباست که آدم به مسئول دفترش سفارش کند که اگر حس کردی به کسی ظلمی شد سریع بیا به من بگو؛ چون ممکن است فردی برای گفتن حرف خود رو به روی من خجالت بکشد صاف حرف بزند ولی چون بیرون، عمق جانش را راحت می گوید، این خیلی مهم است.

12. عدم سازگاری زمینه تفرقه است.

13. مسئولین شهر در صورت عدم هماهنگی زمینه تفرقه اند.

14. احزاب و گروههای سیاسی زمینه تفرقه اند.

15. گروههای اجتماعی زمینه تفرقه هستند.

16. تحریک کنندگان زمینه تفرقه هستند. اگر هر چه از این مقوله آخر بگوئیم کم است.

شکست خورده های سیاسی، شکست خورده های مدیریتی، در زمینه های مختلف آخرین سنگری که به دلیل ثبات جایگاه به آن متمسک می شوند، امامت جمعه است. چون ائمه جمعه معدل ثبات و پایداری مسئولیتهایشان از همه مسئولیتها فی الجمله بیش تر است. شاید بعضی از شما چهار دولت را تجربه کرده باشید. آنها در این نوسانات وقتی در اریکه قدرت هستند می بینید گاهی هیچ اعتنایی به امام جمعه ندارند ولی تا یک مشکلی برایشان پیش می آید، نزد امام جمعه می آیند و از زمین و آسمان سخن می گویند. آنها طرف مقابل را بی دین و ... معرفی می کنند و سعی می کنند امام جمعه را تحریک کنند.

مواردی که برشمردیم زمینه تفرقه اند و لزوما به معنای ایجاد تفرقه نیستند. این بسترها اگر مدیریت نشوند ایجاد تفرقه می کنند. یکی از مهم ترین مسئولیتهای ائمه جمعه کنترل این وضعیتهاست.

ضرورت تقوی

برای اینکه به بحثهای روایی برسیم اول یک مطلب کلی را عرض می کنم. اختلاف هر چه در جامعه افزایش پیدا کند، تقوا کاهش پیدا می کند؛ چون زمینه غیبت و تهمت و افترا و بد و بیراه گفتن پدید می آید و آبروی مؤمنین را لگد مال می کنند. مسائلی از این قبیل ضریب تقوای جامعه را پائین می آورد و امام جمعه مسئول افزایش ضریب تقوای جامعه است. اگر امام جمعه در این گردونه اختلافات افتاد بحث بی تقوایی در جامعه به شدت افزایش پیدا می کند و هرچه بیش تر افزایش یاید بانی این امر در وِزر و گناه اش شریک خواهد بود.

«مَنْ سَنَّ سُنَّةً سَیِّئَةً فَلَهُ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا؛ کسی که سنّت بدی را پایه گذاری کند، گناه کسانی که بدان عمل می کنند برای او خواهد بود.»

در مقابل اگر امام جمعه سعی کند ضریب تقوای جامعه افزایش یابد، موجب نزول برکات الهی بر جامعه خواهد بود.

قرآن مجید می فرماید: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض»؛ «اگر اهل قریه ها [و شهرها] ایمان آورند و تقوا پیشه کنند، هر آینه برکات آسمانها و زمین را بر آنان نازل می کنیم.»

و اگر تقوی کاهش پیدا کرد برکات الهی کاهش پیدا می کند؛ حتی گاهی موجب عذاب برای افراد غیر گنهکار هم خواهد شد.

«وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً»؛ «بترسید از فتنه ای که فقط به ظالمهای شما نمی رسد»، گاهی خداوند، تر و خشک را می سوزاند؛ زیرا جامعه طوری می شود که همه استحقاق عذاب پیدا می کنند. اینکه در خطبه های نماز جمعه این قدر سفارش به امر تقوی شده به خاطر این است که نماز جمعه نقش محوری در افزایش تقوای جامعه داشته باشد.

اهمیت وحدت

درباره اهمیت وحدت، در اسلام روایات و آیات زیادی داریم که اکنون به بخشی از آنها خواهیم پرداخت.

قرآن مجید می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ»؛ «ای مؤمنین! همه در سِلم و سازش وارد شوید و گامهای شیطان را دنبال نکنید که او دشمن مشخص شماست.»

پیداست در مقابل صلح و سازش، این شیطان است که تفرقه ایجاد می کند. سپس قرآن مجید می فرماید: «فَإِنْ زَلَلْتُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْکُمُ الْبَیِّناتُ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ»؛ «اگر پس از آنکه دلایل روشن برای شما آمد، لغزیدید، بدانید که خدا عزیز و حکیم است.»

خدا نمی خواهد شما ذلیل شوید. خداوند عزیز است و عزت مؤمنین را می خواهد. خودتان وقتی در سِلم وارد نشدید ذلیل می شوید.

آنقدر اهمیت وحدت زیاد است که حتی در خوردن، خوابیدن و امثال آن، به گروهی سفارش شده است. پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله فرمود: «کُلُوا جَمِیعاً وَ لَا تَفَرَّقُوا فَإِنَّ الْبَرَکَةَ فِی الْجَمَاعَةِ؛ با هم غذا بخورید و متفرق نشوید؛ زیرا برکت در جماعت است.»

علّت حکم در ذیل روایت آمده است. این تعلیل نشان می دهد که در همه جا در جماعت برکت وجود دارد.

بعضی استناد می کنند به روایت «اِخْتِلافُ اُمَّتی رَحْمَةٌ؛ اختلاف امت من رحمت است.» بعضی می گویند اختلاف به معنای تضارب آراء و امثال اینهاست. ببینیم در لسان امام صادق علیه السلام این اختلاف به چه معنی است. راوی می گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم: «إِنَّ قَوْماً یَرْوُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ اخْتِلَافُ أُمَّتِی رَحْمَةٌ فَقَالَ صَدَقُوا فَقُلْتُ إِنْ کَانَ اخْتِلَافُهُمْ رَحْمَةً فَاجْتِمَاعُهُمْ عَذَابٌ قَالَ لَیْسَ حَیْثُ تَذْهَبُ وَ ذَهَبُوا إِنَّمَا أَرَادَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ فَأَمَرَهُمْ أَنْ یَنْفِرُوا إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ یَخْتَلِفُوا إِلَیْهِ فَیَتَعَلَّمُوا ثُمَّ یَرْجِعُوا إِلَی قَوْمِهِمْ فَیُعَلِّمُوهُمْ إِنَّمَا أَرَادَ اخْتِلَافَهُمْ مِنَ الْبُلْدَانِ لا اخْتِلَافاً فِی دِینِ اللَّهِ إِنَّمَا الدِّینُ وَاحِدٌ؛ عده ای روایت می کنند که پیامبر فرمود: اختلاف امت من رحمت است. امام صادق علیه السلام فرمودند: درست می گویند. گفتم: اگر اختلاف رحمت است پس اجتماع امت عذاب است. حضرت فرمودند: اینطور نیست که تو فکر می کنی و دیگران فکر کردند. هر آینه پیامبر صلی الله علیه و آله منظورش قول خداوند عزوجل است: «چرا از هر گروهی عده ای کوچ نمی کنند تا دین را بشناسند و هنگامی که نزد قوم خود باز می گردند آنها را انذار کنند، شاید آنها پرهیز کنند.» پس خداوند آنان را امر فرمود که به سوی پیامبر صلی الله علیه و آله کوچ و رفت و آمد کنند تا دین را شناخته و به سوی قوم خود بازگشته، دین را به آنان بیاموزند. پس خداوند رفت و آمد از شهرها را منظور دارد، نه اختلاف در دین که هر آینه دین یکی است.»

پس معنای «اختلاف امتی رحمته» این است نه اختلاف کردن.

در وصیتی امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند. «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لَا تَفَرَّقُوا فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ صَلَاحُ ذَاتِ الْبَیْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّیَام؛ همگی به ریسمان الهی چنگ زنید و متفرق نشوید. هر آینه شنیدم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرمود: فضیلت اصلاح بین دو نفر از یک سال نماز و روزه بیش تر است.»

پس اصلاح در یک جامعه به مفهوم اولویت اگر ثواب آن بیش تر نباشد کم تر نیست.

حضرت در ادامه می فرمایند: وَ عَلَیْکُمْ یَا بَنِیَّ بِالتَّوَاصُلِ وَ التَّبَاذُلِ وَ التَّبَارِّ وَ إِیَّاکُمْ وَ التَّقَاطُعَ وَ التَّدَابُرَ وَ التَّفَرُّقَ وَ تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوان؛ بر شما باد ای فرزندانم به همگرائی و بخشش و نیکی به یکدیگر و بپرهیزید از واگرائی و پشت به یکدیگر کردن و از هم جدا شدن و کمک کنید به همدیگر در نیکی و تقوی، و در گناه و دشمنی به یکدیگر کمک نکنید.»

نتیجه آنکه تعاون بر ایجاد وحدت در جامعه، تعاون بر برّ و تقواست و از مصادیق بارز آن است.

عوامل اختلاف در جامعه

از مهم ترین عوامل اختلاف در جامعه «ضعف دین شناسی» است. یکی از آقایان جمله ای را نقل کرد که این جمله جالب بود. گفت: اول انقلاب می گفتند منافقین التقاطی هستند...، ولی اخیرا از بس التقاط فراوان شده دیگر کسی نمی گوید التقاطی؛ چون دامنه اش گسترده است.

عده ای گاهی یک آیه یا یک روایت را بدون دیدن عام و خاص، مطلق و مقید، بدون توجه به جمع دلالی بین روایات مطرح می کنند و یا مطلب ضعیفی را می گویند. حتی گاهی ترجمه آیه و روایت را هم نمی دانند و در بعضی از کتابها می بینند، و به عنوان دین ناب برای مردم می گویند که بسیار خطرناک است و همینها ایجاد اختلاف می کند.

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ؛ فتنه ها از تبعیّت هواهای نفسانی و بدعتهای در احکام، نشأت می گیرد.»

ریشه فتنه ها را اگر می خواهید بدانید، اینجاست؛ بدون توجه به آیات و روایات می گوید: عقل من این طوری می فهمد، مگر عقل مأخذ شناخت دین نیست؟

اصلاً حدود عرصه تعقل و تعبد را از هم تفکیک نمی کند، نمی داند، فتنه ها از هواهایی که متابعت شود و احکام بدعت گذاری شده، آغاز می گردد.

«یُخَالَفُ فِیهَا کِتَابُ اللَّهِ یَتَوَلَّی فِیهَا رِجَالٌ رِجَالًا فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ لَمْ یَخْفَ عَلَی ذِی حِجًی وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ لَمْ یَکُنِ اخْتِلَافٌ وَ لَکِنْ یُوءْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَانِ فَیَجِیئَانِ مَعاً فَهُنَالِکَ اسْتَحْوَذَ الشَّیْطَانُ عَلَی أَوْلِیَائِهِ وَ نَجَا الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنَی؛

در آن فتنه ها، با کتاب خدا مخالفت می شود، گروهی از گروه دیگر تبعیّت می کنند. اگر باطل خالص بود برای هر صاحب عقلی چیزی مخفی نمی ماند، اگر حق هم خالص می شد اختلافی نبود. ولیکن از این مقداری و از دیگری مقداری گرفته با هم مخلوط شده و با یکدیگر می آیند. اینجاست که شیطان بر دوستانش مسلط می شود. فقط آدمهایی از این معرکه نجات پیدا می کنند که مقرر کرده ایم به آنها نیکویی کنیم.»

گاهی به دوستان طلبه می گویم اگر ما این را قبول کنیم که حرفهای امام صادق علیه السلام بهتر از حرفهای خودمان است، کم تر می رویم حرف ببافیم؛ ولی مشکل اینجاست که می خواهیم نقایص را با عقل خودمان برطرف کنیم. اینجاست که مشکل ایجاد می شود. ابی بصیر از امام صادق علیه السلام روایت می کند، که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی وَ لَا سُنَّةَ بَعْدَ سُنَّتِی فَمَنِ ادَّعَی ذَلِکَ فَدَعْوَاهُ وَ بِدْعَتُهُ فِی النَّارِ فَاقْتُلُوهُ وَ مَنْ تَبِعَهُ فَإِنَّهُ فِی النَّارِ أَیُّهَا النَّاسُ أَحْیُوا الْقِصَاصَ وَ أَحْیُوا الْحَقَّ لِصَاحِبِ الْحَقِّ وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ أَسْلِمُوا وَ سَلِّمُوا تَسْلَمُوا کَتَبَ اللّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِی إِنَّ اللّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ؛ ای مردم! هیچ پیغمبری بعد از من نخواهد بود؛ هیچ سنتی هم بعد از سنت من نخواهد بود؛ هرکس ادعای پیامبری کرد هم ادعای او و هم بدعت وی در آتش است. و اگر کسی چنین ادعائی کرد اعدامش کنید. افرادی هم که از او متابعت کنند در آتش هستند. ای مردم! قصاص را احیاء کنید؛ حق را برای صاحب حق احیاء کنید و متفرق نشوید. سلامت پیشه کنید، و به آرامش رو کنید تا سالم بمانید. خداوند مقرر داشته که من و پیامبرانم پیروز می شویم؛ زیرا خداوند نیرومند و عزیز است.»

در سراسر ایران هر فرقه ای که بتواند مرکزیت نظام را تضعیف کند، دشمنان، آن را تقویت می کنند. اهل حق، وهابیت، صوفیها، بهائیت، حتی مسیحیان را تقویت می کنند. همه اینها به خاطر این است که بتوانند مرکزیت را تضعیف کنند. اخیرا فردی پیدا شده گفته است من خانم موقت امام زمان علیه السلام هستم، کاری دارید به من بگوئید من به حضرت می گویم! مردم ساده لوح هم قبول می کنند. باید با اینها مبارزه کرد، ریشه فتنه ها را باید اعدام کرد؛ چون قطع بدانید اینها ایادی شیطان اند، شیطان هم بزرگ و کوچک ندارد.

برخی بر این باورند که اگر در جامعه یا بین مسئولین تفرقه ایجاد شد، خودشان در سلامت و راحتی می مانند، این تفکر استراتژی سیاسی انگلیسیهاست؛ اما حقیقت این است که در معارف دینی ما عکس این دیده می شود. هر چه مسئولین خصوصا ائمه محترم جمعه و روحانیون تلاش کنند جامعه اصلاح شود و افراد با همدیگر مهربان تر باشند، با معارف دینی ما قطعا سازگارتر است و این طور نیست که دشمنیها دامن ما را هم نگیرد. ممکن است در کوتاه مدت خودشان با یکدیگر درگیر شوند؛ ولی در درازمدت تبعات آن دامنگیر ما هم می شود. امام صادق علیه السلام فرمودند: «مَنْ زَرَعَ الْعَدَاوَةَ حَصَدَ مَا بَذَرَ؛ کسی که عداوت بکارد، همان بذر خودش را خواهد چید، (محصول آن همان خواهد بود).» یعنی این طور نیست که فقط دامن دیگران را بگیرد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله راجع به صفات علما در روایتی می فرماید: «لَا تَجْلِسُوا عِنْدَ کُلِّ دَاعٍ مُدَّعٍ یَدْعُوکُمْ مِنَ الْیَقِینِ إِلَی الشَّکِّ وَ مِنَ الْإِخْلَاصِ إِلَی الرِّیَاءِ وَ مِنَ التَّوَاضُعِ إِلَی الْکِبْرِ وَ مِنَ النَّصِیحَةِ إِلَی الْعَدَاوَةِ وَ مِنَ الزُّهْدِ إِلَی الرَّغْبَةِ وَ تَقَرَّبُوا إِلَی عَالِمٍ یَدْعُوکُمْ مِنَ الْکِبْرِ إِلَی التَّوَاضُعِ وَ مِنَ الرِّیَاءِ إِلَی الْإِخْلَاصِ وَ مِنَ الشَّکِّ إِلَی الْیَقِینِ وَ مِنَ الرَّغْبَةِ إِلَی الزُّهْدِ وَ مِنَ الْعَدَاوَةِ إِلَی النَّصِیحَةِ وَ لَا یَصْلُحُ لِمَوْعِظَةِ الْخَلْقِ إِلَّا مَنْ خَافَ هَذِهِ الآْفَاتِ بِصِدْقِهِ وَ أَشْرَفَ عَلَی عُیُوبِ الْکَلَامِ وَ عَرَفَ الصَّحِیحَ مِنَ السَّقِیمِ وَ عِلَلَ الْخَوَاطِرِ وَ فِتَنَ النَّفْسِ وَ الْهَوَی؛ نزد هر مدعی دعوت کننده ای که شما را از یقین به شک می خواند ننشینید. کسی که شما را از اخلاص به ریاکاری می خواند. کسی که شما را از تواضع به کبر می خواند کنارش ننشینید. به جای خیرخواهی شما را به دشمنی فرا می خواند. و از کسی که شما را از بی رغبتی به دنیا به دلبستگی به آن فرا می خواند دوری کنید. به عالمی نزدیک شوید که شما را از کبر به تواضع و از ریا به اخلاص و از شک به یقین و از دنیاگرایی به زهد و از دشمنی به خیرخواهی می خواند؛ برای موعظه مردم صلاحیت ندارد مگر کسی که از این آفات به درستی بترسد و بر عیوب سخن، اشراف داشته باشد و صحیح را از خطا بشناسد و از بیماریهای درون و فتنه های نفس و هواها آگاه باشد.»

پلورالیسم، نسبیت معرفت و... همه در نهایت به ریب و شک ختم می شود و اگر جامعه ای نسبت به اعتقادات و بنیانهای فکری اش ریب و شک داشت برای ریب جان نمی دهد بلکه برای ایمان جان می دهد. مقاله ای نوشتم تحت عنوان «کاسه های فلسفی و نیم کاسه های سیاسی» که خیلی از تفکرات فلسفی که در برهه ای از زمان در جامعه پمپاژ شد، نیم کاسه سیاسی زیرش بود. آنها طرح یک بحث فلسفی نبود. موتور جنگ ایمان بود و متأسفانه گاهی از مواقع دوستان به خیال اینکه یک تفکر فلسفی است با نگاه فلسفی به مقابله اش برخواستند؛ در حالی که بحث فلسفی را هم باید جواب داد؛ ولی واقعا این طرح یک بحث فلسفی بود بلکه اهداف سیاسی زیر آن بود. خیلی از مواقع حرفهای کلامی در قالب تفکّر مُرجئه زمان بنی امیه رشد می کند، چرا؟ به خاطر آنکه مرجئه طرز تفکری است که بنی امیه را تثبیت می کند. نگاه کلامی انسان را از پشت پرده های سیاسی این تفکرات غافل می کند هر کسی که شما را از یقین به شک می خواند و خیلی هم پرمدعاست، کنار او ننشیند.

بعضی از آدمها اهل آمار دادن هستند. وقتی آدم کنارشان بنشیند یاد می گیرد که مدام آمار بدهد. اخلاص خمیر مایه دنیای روحانیت است، خواه کسی فعالیّت روحانی بفهمد یا نفهمد. خیلیها به دنبال این هستند که کارهای مثبت خود را مخفی کنند و این متأسفانه بسیار کم رنگ شده است.

بعضیها هستند که وقتی آدم زاهدانه زندگی می کند مدام انسان را به میل به دنیا و دلبستگی به دنیا می خوانند، کنار اینها ننشینید بلکه «وَ تَقَرَّبُوا اِلَی عَالِمٍ». عجیب اینست در قبلی این طور بود که؛ «لاتَجْلِسُوا عِنْدَ کُلِّ داع؛ کنار ادعا کننده ننشینید.» به او عالم نگفت ولی در بخش دوم می فرماید: «به عالمی نزدیک شوید که شما را از کبر به تواضع و از ریا به اخلاص و از شک به یقین و از دنیاگرایی به زهد و از دشمنی به خیرخواهی می خواند.»

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر