جرئتمندی از کجا ناشی می شود؟
یکی از روان شناسان بزرگ قرن بیستم به نام اسکیز گفته بود ما همان چیزی هستیم که برای آن تقویت شده ایم. به عبارت دیگر، انسان میل به تکرار رفتارهایی دارد که برای آن ها تقویت شده باشد.
ما در فرایند زندگی و همراه با رشد می آموزیم که رفتارمان را بر اساس پیامدهای آن سازگار کنیم. درواقع این پیامد رفتارهاست که تکرار آن ها را میسر می کند یا متوقف می کند. همین طور ما از والدین و اطرافیان مان الگوبرداری می کنیم. گاهی مستقیم و گاهی غیرمستقیم برای رفتارهای مان تشویق یا تنبیه می شویم؛ و بالاخره به تلقی و عقیده ای درباره ی خود یا دیگران دست می یابیم. این ها زمینه های محیطی رفتارها یا آن چه ما هستیم تلقی می شوند. هرچند که نقش وراثت و ساختمان عصبی انسان در این زمینه قابل انکار نیست. به عبارتی، ما براساس صورت بندی های مختلف ژنتیکی خود( ساختمان DNA) دارای تمایل ذاتی برای رفتار کردن به گونه ای خاص هستیم. محیط این تمایل ذاتی را جهت دهی می کند.
در این جا نیاز نداریم به این سؤال بپردازیم که اهمیت نقش محیط بیشتر است یا وراثت. آن چه مسلم است این که براساس اصل اختیار، بسیاری از مشکلات رفتاری و هیجانی ما با آموزش و روش های روان شناختی، مثل رفتاردرمانی، قابل اصلاح و تغییرند. وجود چنین فوایدی عملاً توسط بسیاری از مطالعات تأیید شده است.
مؤلفه های جرئتمندی کدام اند؟
روان شناسان از طریق مطالعات تحلیل عاملی، عوامل یا مؤلفه های رفتار جرئتمندانه را یافته اند. این مؤلفه ها عبارت اند از:
1-رفتار مبتنی بر دفاع از خود:
همان طور که گفته شد، رفتار جرئتمندانه بر دفاع از خود مبتنی است. یعنی برخلاف رفتار پرخاشگرانه که درنهایت منتهی به شرمندگی و گذشتن از حق خود است، و همین طور برخلاف رفتار منفعلانه که در آن تسلیم و رضا جاری است، رفتار جرئتمندانه متضمن دفاع از حق خود است. در نظر افراد دارای افراد پرخاشگرانه، دیگران همیشه مقصر جلوه می کنند، پس همه ی تلاش فرد متوجه اتهام زدن به دیگران است. در رفتار منفعلانه نیز دیگران حضور دارند، ولی از نظر چنین فردی، این دیگران اند که حق دارند و خود شخص حقی ندارد. در حالی که در رفتار جرئتمندانه « من» حضور دارد. منی که حقی دارد. هرچند دیگران هم هستند. اما تعاملی که حاکم است از نوع برنده- برنده است: دیگران چه قدر و من چه قدر حق دارم.
2- اعلام احساسات و عقاید خود به دیگران:
فرد جرئتمند قادر است بدون متهم کردن دیگران و ایجاد احساس تقصیر و گناه در آن ها، از احساس و عواطف خود سخن بگوید. « من عصبانی ام» ، « من دلخورم» ، « من خوشحالم» ، حتی « من خشمگینم». در حالی که فرد پرخاشگر اظهار می کند: « تو مرا عصبانی کردی» ، « تو مرا دلخور کردی» ، « تو مرا خشمگین کردی» ، اما در احساس خوشحالی این افراد، دیگران نقشی ندارند. آن ها در همه ی ناکامی های خود، دیگران را مقصر می دانند. پس از همه دلخور می شوند و در برابر آن ها احساس عصبانیت و خشم می کنند.
3- درخواست توقف رفتارهای نامناسب دیگران:
افراد پرخاشگر در مقابل رفتارهای مخالف با خواسته های شان، به شدت خشمگین می شوند، بر آن ها می تازند و در مواردی، چند برابر رفتار نامناسب دیگران، رفتارهای تلافی جویانه از خود بروز می دهند. این مقابله به مثل ها گاهی شرایط و پیامد رفتار آن ها را چنان وخیم می کند که ناچار می شوند چند قدم نیز عقب بنشینند تا بتوانند رفتار نامناسب خود را جبران کنند. از سوی دیگر، افراد منفعل به میزان زیادی به دلیل تابعیت شدید از دیگران، تن به خواسته ی آن ها می دهند و در بسیاری از موارد بازیچه ی دیگران می شوند. اما رفتار جرئتمندانه، رفتاری است که طی آن، فرد بتواند با بیان احساس خود به رفتار نامناسب دیگران پایان بخشد. فرد جرئتمند می تواند به راحتی بیان کند که چه احساسی از رفتار نامناسب دیگران دارد و مستقیماً از آن ها بخواهد که دیگر دست به چنین رفتاری نزنند. در تمام این موارد، او با استفاده از ضمایر« من» یا « ما» ، بدون خشمگین کردن طرف مقابل، پیامد رفتار نامناسب را به او گوشزد می کند. برای مثال، ممکن است بگوید: « از این که در مقابل دیگران با من شوخی می کنی و دیگران به من می خندند، ناراحت می شوم. اگر دلت می خواهد شوخی کنی بهتر است وقتی خودمان تنهاییم این کار را بکنی. »
همان گونه که ملاحظه می شود، فرد جرئتمند با این اظهارات هم طرف مقابل را متوجه نظر و احساس خود کرده، و هم پیامدهای رفتارش را به او گوشزد کرده و هم خواستار پایان دادن به رفتاری شده که از آن ناراحت است. قطعاً پیامد این شیوه ی برخورد، ایجاد نوعی بینش در طرف مقابل است که موجب می شود درباره ی رفتار خود تجدیدنظر کند. ممکن است، بار اول یا دوم، چنین اتفاقی نیفتد، اما فرد جرئتمند قادر است تا خواسته و احساس خود را تکرار کند و اگر مؤثر نبود، استراتژی مؤثرتر دیگری به کار گیرد. ما در ادامه، به این استراتژی های جایگزین خواهیم پرداخت.
4- بیان انتظارات خود از دیگران:
افراد پرخاشگر معمولاً با این پیش داوری نادرستِ شناختی، که دیگران باید خود انتظارات آن ها را از پیش بدانند و به آن احترام بگذارند، از بیان انتظارات خود طفره می روند. از سوی دیگر، افراد منفعل اصولاً حقی برای خود قایل نیستند. آن ها انتظارات دیگران را برآورده می کنند، یا اگر منفعل- پرخاشگر باشند، به طور ضمنی انتظارات دیگران را می پذیرند، ولی با به تعویق انداختن یا خراب کاری، سرانجام آن ها را ناامید می کنند. اما، جرئتمندها ضمن آن که انتظارات دیگران را جویا می شوند، انتظارات خود را در موقعیت های مقتضی به دیگران انتقال می دهند. به عبارت دیگر، آن ها قادرند که بدانند دیگران چه انتظاراتی از آنان دارند و در عین حال، انتظارات خود را به دیگران می گویند. موضع دیگران در چنین شرایطی از دو حالت خارج نیست: یا انتظارات آن ها را درک کرده و آن ها را برآورده می کنند، یا به این نتیجه می رسند که باید خود مسئول انتظارات شان باشند.
5- پافشاری بر حقوق شخصی:
افراد جرئتمند با رفتارغیر پرخاشگرانه، بر حقوق خود و احقاق آن پافشاری دارند. آن ها از بیان انتظارات، احساسات، و عقاید خود نمی هراسند و در موقعیت هایی که لازم است حقی احقاق شود بر آن پافشاری دارند. و با اصرار و پافشاری خود سرانجام شرایطی را که می خواهند پدید می آورند.
برخی دیگر از روان شناسان برای برخورد و رفتار جرئتمندانه ویژگی های بیشتری در نظر گرفته اند. این ویژگی ها عبارت اند از:
1- ابراز احساسات و هیجان؛
2- احترام به حقوق دیگران؛
3- بیان مستقیم و محکم؛
4- صداقت؛
5- بهره مندی از علایم غیرکلامیِ جرئتمندی مثل داشتن صدای رسا، گوش دادن فعال، برقراری تماس چشمی، روان بودن کلمات؛
6- اعتقاد به مساوات و برابری؛
7- اجتناب از رفتاری که فرد را مرتکب سوءرفتار یا قربانی آن کند؛
8- توجه به بهداشت روانی خود و دیگران.
چه رفتارهایی جرئتمندی نیست؟
اما در کنار تمام مؤلفه هایی که برای رفتار جرئتمندانه گفته شد، باید بدانیم که جرئتمندی یا رفتار جرئتمندانه، رفتاری حاکی از عصبانیت، خشم، یا وادار کردن دیگران به انجام رفتاری مخالف میل خود نیست. تسلیم، رضا، تن دادن، و بالاخره احساس عدم کنترل را نیز نمی توان رفتار جرئتمندانه دانست.
بنابراین، جرئتمندی به معنای بروز دادن عصبانیت یا به دل ریختن و فرو بردن خشم نیست. آسیب زدن به دیگران یا قرار دادن خود در معرض آسیب دیگران نیز جرئتمندی محسوب نمی شود. حق دیگران را خوردن یا اجازه دادن به دیگران تا حق ما را نادیده بگیرند جرئتمندی نیست. همان طور که گفتیم جرئتمندی یعنی رفتار مؤثر و مناسب با موقعیت، که در آن بهداشت روانی ما و دیگران تأمین باشد.
رفتار غیرجرئتمندانه چه اثراتی دارد؟
رفتارهای غیرجرئتمندانه یا به قولی منفعل در کوتاه مدت کاهش اضطراب فرد را به دنبال دارد. درواقع، این رفتار به دلیل این که اجتناب یا دوری گزینی از موانع است، موقتاً اضطراب شخص را کاهش می دهد. در کوتاه مدت فرد مطمئن است که دست به کاری که روی کسی اثر بدی بگذارد نزده است، پس خیالش آسوده است که واکنش دیگران تهدیدش نمی کند. از آن جا که رفتارهای ما توسط پیامدهای شان کنترل می شوند، بدیهی است که وقتی عملاً رفتاری منتهی به کاهش اضطراب شود- هرچند بیمارگونه باشد- فرد تمایل به تکرار آن دارد. به این ترتیب، این رفتار انفعالی به شکل منفی تقویت شده و افزایش پیدا می کند.
از آثار و پیامدهای دیگر رفتار منفعلانه اجتناب از احساس گناه است. در اغلب مواقع، افراد پرخاشگر پس از بروز رفتار پرخاشگرانه دچار احساس گناه می شوند. از آن جا که فرد فقط دو شیوه ی رفتاری، یعنی تسلیم یا پرخاشگری را می شناسد، و به این دلیل که می پندارد اگر پرخاشگری کند بعداً احساس گناه خواهد کرد، برای آن که دچار احساس گناه نشود ترجیح می دهد تسلیم شود.
مظلوم نمایی و داشتن رفتاری حاکی از قربانی بودن یکی دیگر از عارضه های رفتار انفعالی است. افراد منفعل به دلیل تسلیم، همواره در معرض تعرض دیگران قرار دارند. آن ها چون فرصت ها را از دست می دهند، قربانی می شوند و دچار محرومیت ها و ناکامی هایی می شوند که پیامد رفتارشان است. سرانجام به این نتیجه می رسند که انگار محکوم به فنا و قربانی بودن هستند.
در درازمدت، این افراد عزت نفس خود را از دست می دهند؛ و همواره احساس استرس، خشم و افسردگی بر آن ها مستولی می شود. این فشارها از بین نمی روند و در جایی در پایگاه های روانی آن ها ذخیره می شوند تا جایی که سرانجام به صورت رفتار پرخاشگرانه ی انفعالی دیگران را هدف قرار دهند، یا به خود آسیب برسانند.
دقت داشته باشیم که ممکن است ما در بسیاری از موقعیت ها که برانگیزاننده ی هیجانات منفی مانند خشم است، از حالات درونی خود اطلاعی نداشته باشیم. احتمال آن که آگاه نبودن از این احساسات به رفتار حاکی از خشم منجر شود، بیش تر است. عدم آگاهی از علت برانگیزاننده ی خشم نیز می تواند مخرب باشد. به یاد داشته باشیم که تفسیر ما از موقعیت، نقش مهمی در بروز احساس خشم دارد. اگر تفسیر ما از موقعیت به گونه ای باشد که دیگران را متجاوز و خود را مُحِق بدانیم، خشم را تجربه خواهیم کرد.
پیامدهای پرخاشگری چیست؟
رفتار پرخاشگرانه در کوتاه مدت باعث رهایی فرد از تنش می شود و به فرد پرخاشگر احساس قدرت و کنترل محیط را القا می کند. اما در درازمدت، این افراد از رفتارهای خود احساس شرم و گناه می کنند و برای کاهش این احساس به دیگران میدان می دهند یا به عبارت دیگر، امتیازاتی را به آن ها واگذار می کنند. روان شناسان اعتقاد دارند که زیرساخت پرخاشگری، اعتماد به نفس ضعیف است. هیچ فردی با احساس برخورداری از کفایت لازم، اقدام به پرخاشگری نمی کند. همان طور که گفته شد، همیشه پرخاشگری با این مؤلفه ی شناختی همراه است که دیگران به حقوق فرد تجاوز می کنند. بدیهی است افرادی خود را در معرض تعرض دیگران می بینند، که در موضع ضعف قرار دارند. انسان با کفایت بر این باور است که می تواند در موقعیت های مختلف از پس مشکلات برآید.
عمده ترین اثر رفتار پرخاشگرانه، برانگیختن احساس خصومت و تنفر در اطرافیان به فرد پرخاشگر است. آن ها در قبال رفتارهای پرخاشگرانه ساکت نمی نشینند و غالباً مترصد مقابله به مثل و ضربه زدن به او هستند.
در موقع عصبانیت و خشم، مراقب افکار منفی خودکار خود باشید. بسیاری از این افکار از عقاید و باورها یا طرح واره هایی ناشی می شوند که به خودی خود باطل اند. برای مثال، همه ی افراد خطرناک اند و نباید به هیچ کس اعتماد کرد.
جرئتمندی چه مزایایی دارد؟
جرئتمندی نوعی نگرش صادقانه و کمکی به خود و دیگران است. فرد جرئتمند به خواسته ی دیگران و به خواسته ی خود احترام می گذارد. چنین فردی اعتقاد دارد که در هر تعاملی، نه او باید ببازد و نه دیگران مجبور به باخت هستند. چنان که گفته شد، در برابر افراد پرخاشگر، دیگران بازنده می شوند؛ و از سوی دیگر افراد منفعل نیز، همواره خود را بازنده می دانند.
فرد جرئتمند با دیگران مستقیم و بدون ابهام برخورد می کند؛ به خود اعتماد دارد و رفتارش بر شرایط و محیط مؤثر است؛ او به حقوق دیگران تجاوز نمی کند و از دیگران انتظار ندارد که خواسته ها و نیازهای وی را بلادرنگ پاسخ گو باشند؛ از تعارض اجتناب نمی کند و تلاش می کند تا آن را حل نماید. انسانی که به دلیل رفتارش شرمنده نمی شود، از ترس واکنش دیگران نیز کنار نمی کشد، فرصت ها را از دست نمی دهد، و عزت نفس و اعتماد به نفس مناسبی از خود بروز می دهد. چون اعتماد به نفس و عزت نفس حاصل عملکرد فرد در موقعیت های مختلف است، و از آن جا که رفتار جرئتمندانه معطوف به هدف مشخصی است، بنابراین در پی هر رفتار جرئتمندانه فرد از این که در آن موقعیت از خود رفتار مناسبی نشان داده، خشنود خواهد بود( برای مثال نوجوانی که تسلیم خواسته ی دوستش برای مصرف سیگار یا هرگونه ماده ی مضر دیگری نشده، بعدها از این که گرفتار عواقب آن نیست، خود را فرد توانمندی ارزیابی می کند) .
قوانین جرئتمندی کدام اند؟
گفتیم که رفتار جرئتمندانه و رفتار پرخاشگرانه دو روی یک سکه اند. هر جا فرد جرئتمندانه رفتار می کند، پرخاشگر نیست؛ منفعل هم نخواهد بود. درواقع این دو نوع رفتار با یکدیگر ناسازگارند. مثل اضطراب و آرامش، که هرجا اضطراب هست آرامش نیست و به عکس، وقتی فردی آرام است، اضطراب ندارد. همین طور غم و شادی، که وقتی فردی غمگین است، شاد نیست؛ یا کسی که شاد است احساس غم نمی کند.
برای این که فرزندان جرئتمندی داشته باشید قوانین زیر را در تربیت آن ها رعایت کنید.
آن ها حق دارند که:
1- به خودشان احترام بگذارند. احترام به خود یعنی شناخت نیازها، نقاط ضعف و قوت ها؛ و به رغم همه ی ویژگی های شان، پذیرش این امر که« من فرد ارزشمند و قابل احترامی هستم» .
2- نیازهای شان را به عنوان یک فرد بشناسند- چه نیازهای جسمانی و چه نیازهای عاطفی و اجتماعی- و در حدود مشروع آن ها را برآورده کنند. کامیابی بدون تعرض به حقوق دیگران حق هرکسی است.
3- اجازه داشته باشند در بیان احساس، افکار و عقایدشان از ضمایر« من» و « ما» استفاده کنند. برای مثال« بابا من دوست ندارم شما رنگ لباس مرا انتخاب کنی» یا « مامان من از این که تو از طرف من قول دادی که به بچه ی دوستت در درس هایش کمک کنم، ناراحت شدم. »
4- اجازه ی اشتباه داشته باشند و متوجه اشتباه خود بشوند. هیچ کس کامل نیست. انسان مجاز به اشتباه است. مهم این است که ما بپذیریم که اشتباه کرده ایم و فرصت جبران آن را داشته باشیم.
5- فرصت تغییر به آن ها بدهید. هیچ چیز ثابت نیست. تغییر همیشه میسر است و انسان ها می توانند تغییر کنند. همین طور انسان می تواند، تغییر عقیده و فکر بدهد.
6- به آن ها فرصت بدهید تا درباره ی تصمیم یا موقعیتی فکر کنند. دادن فرصت و وقت فکر کردن به افراد برای این که انتخاب درست داشته باشند، آن ها را افراد مسئول و مصممی بار می آورد. وقتی برای کسی تصمیم گرفته می شود، او دیگر قادر نخواهد بود تا در سایر موقعیت های زندگی خود تصمیم بگیرد. برای همین چنین فردی همواره دیگران را مسئول بدبختی خود می داند. نسبت به آن ها خشمگین می شود و خود نیز جرئت تصمیم گیری ندارد. شما از این دسته والدین نباشید.
7- از موفقیت های شان قدردانی شود. باید به آن ها اجازه داده شود تا از موفقیت های خود مطلع شوند، لذت ببرند و بر خود ببالند، در مقام والدین، در شادی کودکان تان سهیم شوید و برای داشتن آن ها به خود ببالید، انسان ها همواره نیازمند تأیید دیگران هستند. مهم ترین فرصت برای تأیید دیگران وقتی است که آن ها به موفقیت هایی دست می یابند.
8- برای آن ها فرصت هایی فراهم آورید تا خواسته های شان را مطرح کنند. فراموش نکنید که آن ها افرادی مستقل با خواسته های منحصر به فرد خود هستند. حتی ممکن است فرصتی برای برآورده کردن خواسته های فرزندان تان فراهم نباشد، ولی وقتی به آن ها امکان بیان خواسته ها و نیازهای شان را می دهید، عزت نفس آن ها را تقویت کرده اید و به آن ها فهمانده اید که برای خواسته و نظرشان احترام قایل هستید.
9- خواسته های تان را با آن ها در میان بگذارید. گفتیم رفتار جرئتمندانه برخلاف رفتار پرخاشگرانه و رفتار منفعلانه متضمن برد و باخت نیست، بلکه یک تعامل برنده- برنده است. وقتی کودکان می آموزند که باید خواسته ی خود را بیان کنند، این اصل را هم خواهند آموخت که دیگران هم خواسته هایی دارند که باید آن ها را مطرح و در صورت امکان برآورده کنند.
10- به آن ها بیاموزید که فقط مسئول رفتار خود باشند و نه رفتارهای دیگران. بسیاری از والدین فرزندان خود را به خاطر رفتار خواهر، برادر، یا رفتار خودشان مورد بازخواست قرار می دهند. واقعیت آن است که اگر در جهان هرکس بپذیرد که مسئول رفتار خود است، جهان هم چون بهشت خواهد شد. نیازی نیست که افراد مسئول رفتار دیگران باشند. اگر هرکسی مسئول رفتار خود باشد، می توانیم بهشت را تجربه کنیم.
دستاورد پذیرش مسئولیت فردی، درک این نکته است که من اگر بتوانم خودم را تغییر می دهم، نه این که سعی کنم کس دیگری را تغییر دهم. همیشه تغییر خود به مراتب آسان تر از تغییر دیگران است.
11- برای آن ها این فرصت را فراهم آورید که رفتار جرئتمندانه ی شما و دیگران را ارج نهند و به آن احترام بگذارند.
حال با پاسخ گویی به پرسش های زیر ابتدا خود را مورد ارزیابی قرار دهید. بعد فرزندان تان را، و سپس تلاش کنید به قوانینی که خواندید عمل کنید و مطمئن باشید این دنیای قانونمند هم به نفع شماست و هم به نفع فرزندان تان است.
هر مورد دارای دو سؤال زیر است؛ به هریک از این دو جداگانه پاسخ « بله» یا « خیر» بدهید:
الف) آیا من به درستیِ این قانون معتقدم؟
ب) آیا من هفته ی گذشته از این قانون استفاده کرده ام؟
آیا من این حق را دارم که:
1- به خودم احترام بگذارم؟
الف) بله خیر ب)بله خیر
2- نیازهایم را به عنوان فردی مستقل بشناسم؟
الف)بله خیر ب)بله خیر
3- در توصیف احساسات و افکارم عبارت« من» را به طور صریح بیان کنم. برای مثال« من از تصمیم شما خیلی ناراحتم؟»
الف)بله خیر ب)بله خیر
4- به خودم اجازه دهم اشتباه کنم؟
الف) بله خیر ب)بله خیر
5- افکار و نگرشم را تغییر دهم؟
الف)بله خیر ب)بله خیر
6- اعلام کنم که« در مورد مسئله ی موردنظر، نیاز به زمان دارم تا فکر کنم؟»
الف)بله خیر ب)بله خیر
7- به خودم اجازه دهم تا از موفقیت هایم لذت ببرم؟
الف)بله خیر ب)بله خیر
8- خواسته هایم را خودم بیان کنم به جای این که منتظر باشم دیگران خودشان متوجه شوند؟
الف)بله خیر ب)بله خیر
9- بدانم که من مسئول رفتار دیگران نیستم؟
الف) بله خیر ب)بله خیر
10- به دیگران و حقوق آن ها برای جرئتمند بودن احترام بگذارم و در عوض، از آن ها نیز انتظار همین برخورد را داشته باشم؟
الف) بله خیر ب)بله خیر
منبع مقاله:
محمدخانی، پروانه، (1388) فرزندان خجالتی یا پرخاشگر، تهران: نشر قطره، چاپ اول.) فرزندان خجالتی یا پرخاشگر، تهران: نشر قطره، چاپ اول.