نکته 20: تقوا
کسی که متصف به همه مراتب تقوا شد،دین و عقل و روح و قلب او و جمیع قوای ظاهره و باطنه اش سالم ماند و حفظه وموکلین او نیز سالم مانند و از او ملول و منضجر نشوند و معاملات و معاشرات چنین شخصی با صدیق و عدوّش به طریق سلامت شود بلکه ریشه عداوت از باطن قلبش منقطع شود هر چند مردم با او عداوت ورزند.
[1] شرح: قرآن کریم راه فلاح و رستگاری را در تهذیب نفس و پالایش آن از آلودگیها می داند. «قد افلح من تزکی»
[2] و عاقبت بی توجهی به تهذیب نفس و آلوده کردن آن را مایه بدبختی و خسران دانسته است. «وقد خاب من دسیها»
[3] پیامبران الهی بیش و پیش از هر چیز مردم را به تهذیب نفس تشویق کرده،و آنها را از بدیها و زشتی ها بازداشته اند. علت آنکه انبیاء این همه به موضوع اخلاق و تهذیب روح و نفس اهمیت می داده اند برای آن بوده که، ریشه همه نابسامانیها،کج رویها،گناهان ومفاسد روی زمین را در آلودگیهای روح آدمی یافته بودند.به همین خاطر تقوا به عنوان پایه و عامل اساسی پالایش روح و تطهیر جان آدمی این همه مورد تأیید اسلام و ادیان توحیدی بوده و بی تقوایی منشأ تمام شرور و مفاسد عنوان شده است.
تقوا در اصل وقوی و از ماده وقی به معنای نگهداری است. تقوا را حفظ کردن چیزی از چیزهای آزار دهنده و زیان رسان معنا کرده اند.
[4] تقوا به این معناست که انسان هنگام
تهییج تمایلات،شهوات و غضبهای نفسانی بتواند با این نیرو خود را کنترل کرده و آن قوا را تحت فرمان عقل در آورد.انسان زمانی می تواند بر نیروهای درونی خود غلبه کرده و آنها را در فرمان عقل و منطق در آورد که تقوا به عنوان نیرویی باز دارنده به صورت ملکه در جان او در آمده باشد به گونه ای که به راحتی از بین نرود.با این تعبیر انسان متقی به کسی می گویند که تقوا در او به شکل ملکه در آمده باشد؛یعنی همیشه با او بوده و وی را در موارد و زمینه های گوناگون یاری کرده و از گناهان و حتی امور مشکوک به حرام نیز باز دارد. آنچه از آن با عنوان تقوا یاد کردیم هیچگاه به راحتی حاصل نمی شود.بلکه بر اثر ممارست و ریاضتهای فراوان سالک می تواند به نهایت مراتب آن برسد.پس از این به برخی مراتب آن اشاره می کنیم.
آثار تقوا در متقین بسیار است و خداوند به بسیاری از آنها در قرآن اشاره فرموده است که بررسی همه آنها زمان طولانی می طلبد کمتر سوره ای در قرآن است که سخن از تقوا در آن نشده باشد. ما به برخی آثاری که در قرآن بیان شده اشاره ای کوتاه می کنیم.
1. از دیدگاه قرآن نیکی تنها در تقوا پیشگی حاصل می شود. «ولکن البرّ من اتقی»
[5] 2. بهره مندی از معرفت تمییز حق از باطل توسط تقوا برای سالک حاصل می شود. «یا ایّها الذین آمنوا ان تتقوا اللّه یجعل لکم فرقانا»
[6] 3. در امان ماندن از وسوسه های شیطان
تنها با تقوا بدست می آید. «ان الذین اتقوا اذا مسّهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون»
[7] 4. تقوا انسان را از نصرت و یاری الهی بهره مند می نماید. «و ان تصبروا و تتقوا لا یضرکم کیدهم شیئا»
[8] 5. همراهی و یاری پروردگار نصیب تقوا پیشگان می شود. «واعلموا انّ الله مع المتقین.»
[9] 6. آرامش قلب تنها با تقوا بدست می آید. «فمن اتقی و اصلح فلا خوف علیهم ولا هم یحزنون»
[10] 7. تقوا راه نجات است. «وانجینا الذین آمنوا و کانوا یتقون»
[11] 8. تقوا در زندگی دنیوی و گسترش رزق و روزی و رهایی از مشکلات تأثیر دارد.
«ومن یتق الله یجعل له مخرجا»
[12] «ومن یتق الله یجعل له من امره یسرا»
[13] 9. رستگاری برای متقین است. «ومن یطع الله و رسوله و یخش الله و یتّقه فاولئک هم الفائزون»
[14] 10. متقین محبوب خداوند هستند. «فانّ الله یحب المتقین»
[15] 11 و 12. خداوند به متقین دو هدیه بزرگ عطا می کند.یکی آنکه تقوای ایشان را به مثابه نور و چراغی قرار می دهد تا راه حق را به آن بپیمایند(یعنی آنها را در مسیر سلوک یاری می دهد)و دوم اینکه گناهانشان را می بخشاید. «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و آمنوا برسوله یؤتکم کفلین من رحمته ویجعل لکم نورا تمشون به ویغفر لکم و الله غفور رحیم»
[16] 13. همچنین خداوند ارجمندی و کرامت را در رعایت تقوا قرار داده است. «انّ اکرمکم عند الله اتقیکم»
[17] در مراتب تقوا.که یکی تقوای عامه است و آن اجتناب از محرمات و کبائر می باشد. دیگری تقوای خاصه و اجتناب از شبهات و مکروهات است.و آخر تقوای اخص است. این مرتبه اخیره از تقوا برای سالکین اجتناب از نظر به دنیاست. برای مقربین اجتناب از نظر به غیر حق،برای مجذوبین،ترک وصول به مقامات و مکاشفات است برای رسیدن به حق وهکذا برای هرگروهی به مقتضای حال خود. کسانی که به تقوای اخص نائل می شوند طبق فرمایش امام (که در ابتدای این نکته ذکر شد) دین و عقل و روح و قلب آنها و جمیع قوای ظاهره و باطنه شان سالم می ماند و معاملات و معاشرات چنین اشخاصی با دوست و دشمن به طریق سلامت می شود.
امام خمینی در ضمن شرح و توضیح پیرامون ورع به مراتب آن نیز اشاره کرده، می فرمایند: از برای ورع مراتب بسیار است، چنانچه ورع عامه اجتناب از کبائر است، و ورع خاصه اجتناب از مشتبهات است برای خوف از وقوع در محرمات و ورع اهل زهد اجتناب از مباهات است برای احتراز از وزر آن، و ورع اهل سلوک ترک نظر به دنیاست برای وصول به مقامات، و ورع مجذوبین ترک مقامات است برای وصول به باب الله و شهود جمال الله، و ورع اولیا اجتناب از توجه به غایات است. و از برای هر یک شرحی است که اشتغال به آن به حال ما مفید نیست. و آنچه در این مقام باید دانست آن است که ورع از محارم الله پایه کمالات معنویه و مقامات اخرویه است، و از برای هیچ کس مقامی حاصل نشود، مگر به ورع از محارم الله. و قلبی که دارای ورع نباشد، بطوری زنگار و کدورت او را فرو می گیرد که امید نجات بسا باشد که از آن منقطع گردد. صفای نفوس و صقالت آنها به ورع است. و این منزل برای عامه مهمترین منازل است، و تحصیل آن از مهمات مسافر طریق آخرت است. و فضیلت آن به حسب اخبار اهل بیت عصمت، علیهم السلام، بیش از آن است که در این اوراق مذکور گردد. و ما به ذکر بعض احادیث در این باب اکتفا می کنیم و طالب بیشتر به کتب اخبار رجوع نماید.
[18] مرحوم ملا مهدی نراقی(ره) می فرمایند: بعضی از علماء ورع و تقوا از محارم الهی را به
چهار درجه تقسیم کرده اند: اول، ورع اهل عدل و آن اجتناب از هر چیزی است که مستلزم فسق و گناهکار بودن است و موجب خروج از عدالت است. دوم ورع صالحین است.و آن اجتناب از شبهات است. سوم اجتناب است از انجام آن اموری که خوف آن می رود به حرامی یا شبهه حرامی مبدل شود یا حرامی را به دنبال داشته باشد. چهارم ورع صدیقین است و آن اجتناب از هر چیزی است که برای خدا نباشد. چنانچه امام صادق فرمود: تقوا برسه وجه است.اول تقوا از خوف نار و عقاب که همان ترک حرام است که در واقع تقوای عوام می باشد. دوم تقوای از خدا(نه از خوف جهنم) که ترک شبهات است و این مرتبه تقوای خواص است. سوم تقوای فی الله و آن ترک حلال است به خاطر دچار نشدن به شبهه.
[19] از امام صادق روایت شده که پیغمبر فرمود: بیشترین چیزی که امت من به سبب آن به بهشت وارد می شوند دو مورد است: تقوای خداوند و حسن اخلاق.
[20]
پی نوشت:[1] . آداب الصلاه،امام خمینی،ص 369.
[4] . مفردات راغب اصفهانی،ص 881.
[5] . سوره بقره، آیه 189.
[6] . سوره انفال، آیه 29.
[7] . سوره اعراف، آیه 201.
[8] . سوره آل عمران، آیه 120.
[9] . سوره بقره، آیه 194.
[10] . سوره اعراف، آیه 35.
[15] . سوره آل عمران، آیه 76.
[16] . سوره حدید، آیه 28.
[17] . سوره حجرات، آیه 13.
[18] . شرح چهل حدیث امام خمینی، ص 474.
[19] . جامع السعادات،ملامهدی نراقی،ج2، ص 138.
[20] . مشکاة الانوار،شیخ طبرسی،ص 392.