ماهان شبکه ایرانیان

روزه راهی به سوی فرشته خوی شدن انسان

بی شک حقیقت جاودان انسان در حیات دنیائی او خلاصه نشده و از رهگذار عمر کوتاه وی در این نشئه، حیاتی ابدی و جهانی دور از تصوّر اندیشه بشری در انتظار اوست. مکتب سعادت بخش انبیاء و آموزه های متعالی نبی خاتم (ص) انسان را متوجه حقیقت آفرینش نموده و تصویری روشن برای حیات دنیا و پس از آن فرا روی وی ترسیم کرده است.

بی شک حقیقت جاودان انسان در حیات دنیائی او خلاصه نشده و از رهگذار عمر کوتاه وی در این نشئه، حیاتی ابدی و جهانی دور از تصوّر اندیشه بشری در انتظار اوست. مکتب سعادت بخش انبیاء و آموزه های متعالی نبی خاتم (ص) انسان را متوجه حقیقت آفرینش نموده و تصویری روشن برای حیات دنیا و پس از آن فرا روی وی ترسیم کرده است.

ماه مبارک رمضان، موسم ضیافت الهی و بهار قرآن گنجینه ای بی بدیل و مائده ای آسمانی است تا قرین با مهمانی خدای رحیم، چگونگی فرشته خو شدن را به انسان آموخته و تسکینی بر آلام گنهکارانه او گردد.

حکیم فرزانه «حضرت آیت الله جوادی آملی» در مطلب پیش رو با نگرشی به حیات ابدی انسان و سیر در عوالم دنیوی و اُخروی او، به تشریح ویژگی های انسان ساز ماه مبارک رمضان پرداخته است که به یمن قرار گرفتن در فصل بندگی و عبودیت حضرت حق تقدیم خوانندگان گرامی می شود.

ضرورت توجه به اعمال در طول عمر انسان

مهمانی در خواب یعنی چه، مهمانی در بیداری یعنی چه؟ چرا ما را به هر لحظه لحظه مهمان می کنند؛ که اَنفاسُکمْ فِیهِ تَسبیحْ[1]. دمی که بر می دارید تسبیح حق است؛ این یعنی چه. مگر چه خبر است؟ مگر کجا می خواهیم برویم؟ مگر چه شده که این جور مهمانی منظّم مرتّب لحظه ای ما را به حال خودمان رها نمی کنند، سعی می کنند که از ما پذیرائی بکنند. مگر چه شده؟ کجا می خواهیم برویم؟ چه خبر است؟ بالأخره آدم می خوابد. در خواب هم آدم مهمان باشد، آن هم مهماندارش خدا؛ این یعنی چه؟! چه خبر شده؟ فرشتگان باید مواظب ما باشند که ما خوب بخوابیم. این یعنی چه؟

صحبت آن است که مائیم و این اندیشه های هفتاد، هشتاد ساله مان. مائیم و خاطرات هفتاد، هشتاد ساله ما. مائیم و اعمال و گفتار و رفتار هفتاد، هشتاد ساله ما. آن وقت یک اردوئی از خاطرات است! آدم را که رها نمی کند! آدم با این چه بکند؟ اگر خدای ناکرده در طی این هفتاد، هشتاد سال بیراهه می رود، آنگاه چه کند؟

کیفیت سوخت و سوز جهنّمیان در دوزخ

مطلب بعدی آن است که جهنّم هست، حرفی در آن نیست. بهشت هم هست، حرفی در آن نیست. امّا سوخت و سوز جهنّم دو قسم است؛ یک قسم آن را ما نمی فهمیم با چه گرم می کنند. امّا یک قسمش را قرآن به خوبی روشن کرده. یک جایی که بخواهند کسی را بسوزانند یا چیزی را بسوزانند، سه عنصر محوری لازم است.

مثلاً در کارخانه ذوب آهن وقتی بخواهند یک چیزی را گداخته کنند، داغ کنند؛ سه چیز لازم است. یک کوره است یک، مواد اوّلیه، ذغال سنگ و اینها را هم می آورند. دو؛ یک مادّه انفجاری تی اِن تی را هم می آورند که این جمعاً در کوره می شود مشتعل. سه؛ آن آهن ها را می آورند اینجا گداخته می کنند، بعد به صورت فولاد در می آورند یا کار دیگر می کنند. اگر کسی بخواهد یک جائی را سوخت و سوز کند، همین است!

یعنی اوّلاً یک اجاقی درست می کند، یک کوره ای درست می کند؛ بعد یک قدری هیزم می ریزد، بعد یک قدری نفت و بنزین می ریزد، این وقتی که مشتعل شد، آن وقت آن چیزی را که باید بیندازد، در آن می اندازد.

جهنّم چه جور است، آنها را خدا می داند! امّا این سه بخش را خیلی شفاف و روشن برای ما ذکر کرده.

فرمود: جهنّم یک جایی است، هر جا هست معلوم می شود که ما یک جهنّم منقولی هم داریم که فرمود: ما جهنّم را می آوریم: وَ جِیءَ یومَئِذٍ بِجَهَنَّمْ[2]. معلوم می شود که جهنّم آوردنی است! آن جهنّمی که منقول نیست و سر جایش هست؛ آن کجاست، ما نمی دانیم. امّا این که می آورند، جهنّم منقول؛ این را ما می فهمیم.

افراد ظالم، هیزم جهنّم

این جهنّم هیزم می خواهد! حالا یا ذغال سنگ یا هیزم. هیزم جهنّم کیست؟ فرمود: آدم های فاسد: وَ أمَّا القاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً[3]. این طور نیست که ما از جای دیگر هیزم و ذغال سنگ بیاوریم، بلکه همین آقایان هستند! قاسط از قَسط است؛ «قَسط» با فتح قاف یعنی ظلم، در قبال قِسط. قِسط مناسب با عدل و داد است. قَسط مناسب با جور و ظلم است. این قاسطین در قبال ناکثین و مارقین، یعنی ظالمین. اینها هیزم های جهنّمند. پس معلوم شد که مواد اوّلیه اش همین افراد ظالمند.

رهبران کفر، آتش زنه جهنّم

حالا این مواد اوّلیه را جمع کردند، این هیزم ها را جمع کردند؛ آن تی ان تی، آن کبریت، آن بنزینش کیست؟ فرمود: اینها ائمه کفرند. مثل فرعون، مثل هیتلر، مثل صدام؛ اینها که وسیله آتش را در دنیا فراهم می کردند، به اینها می گویند:

«وَقود». وَقود یعنی ما تُوقَدُ بِهِ النّار. به کبریت می گویند: وَقود.

در دنیا معلوم است وقود چیست؛ حالا یا بنزین است یا تی ان تی است یا کبریت است یا چوب دیگر. امّا در جهنّم وقود چیست؟ فرمود: اِتَّقُوا النّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النّاسُ وَ الحِجارِه[4]. آن سنگ هائی که با آن بت درست کردند، آنها را می پرستیدند، آنها می شوند وَقُودُ النّار؛ و یک عدّه آدم هائی هستند که اینها هم آتش گیره های جهنّمند. همین ها بودند که در دنیا آتش روشن می کردند. نمونه این آتش گیره ها کیست؟ در سوره مبارکه آل عمران فرمود: کدَأبِ آلِ فِرعُونْ[5]. می خواهی آتش گیره های جهنّم را بدانی، آنهایند. اینها همین هائی اند که در دنیا آتش روشن می کردند.

پس مواد اوّلیه اش، یعنی ذغال سنگ و چوب هایش افراد ظالمند. آن وقود و آتش زنه و آتش گیره ها هم رهبران ظلمند، کدَأبِ آلِ فِرعُونْ. بعد بقیه تبهکارها را می اندازند، اینها یلقَونَ فِی النّارْ فَهُمْ یسجَرُونْ[6]. این در بخش سوّم از آیات است؛ اینها مسجور می شوند، مشتعل می شوند.

حالا معلوم شد که ما یک جهنّم متحرّکی داریم! و انسان در این خاطرات هشتاد، هفتاد ساله اش دارد می سوزد و دست و پا می زند. کار به این آسانی ها نیست! اینکه جناب مصلح الدّین یا دیگری گفت: ابر و باد، سخن از ابر و باد و مَه و خورشید و فلک در کار نیست؛ همه ملائکه در کارند، مدبّرات عرش در کار است. همه دست به هم می دهند تا یک انسان زندگی کند.

حالا خدای ناکرده انسان در کنار این سفره های عظیم بنشیند و ره آوردی نداشته باشد! همه اش نیش!! با قلم نیش، یا بیان نیش، با رفتار نیش، با گفتار نیش، با کردار نیش؛ همین می شود!

یک وقتی سیدنا الاُستاد امام (ره) در مسجد أعظم در پایان سال تحصیلی نصیحت کردند و این روایت را فرمودند: در روایات اخلاقی ما آمده که عدّه ای در قیامت، زبانهایشان به قدری دراز می شود که افراد عادی روی این زبانها پا می گذارند و می روند. بعد فرمود: تعجّب نکنید! آنکه امروز زبانش تا آبروی مردم دراز است که آبروها را می ریزد، این دراز بودن زبان در ریختن آبروی دیگران، در قیامت به آن صورت ظهور می کند. پس ما با یک جهان عظیمی روبه رو هستیم، یک کار مهمی داریم!

خبر مهم برای انسان پس از مرگ

در قرآن کریم فرمود: عَمَّ یتَساءَ لُونْ، عَنِ النَّبَإ العَظیمْ[7]. یعنی خبر مهم؛ وقتی چیزی را خدا به عنوان خبر مهم بداند، معلوم می شود خیلی مهم است! عَمَّ یتَساءَ لُونَ عَنِ النَّبَإ العَظیمْ. قُلْ هُوَ نَبَؤٌاْ عَظیمٌ اَنتُمْ عَنهُ مُعرِضُونْ[8].

کتاب عِقدُ الفَرید مال ابن اثیر است. اینها سه تا برادر بودند؛ هر کدام یک کار علمی قابل عرضه ای ارائه کردند. یکی تاریخ ابن اثیر نوشت، یکی مسائل ادبیات نوشت، یکی هم تفسیر و اینها نوشت. این بزرگوار نقل می کند که عدّه ای روی لوح قبر مشایخشان می نوشتند: قُلْ هُوَ نَبَؤٌاْ عَظیمٌ اَنتُمْ عَنهُ مُعرِضُونْ. چون قبر آنها بالأخره پیام داشت. آدم لوحی که تهیه می کند، باید پیام داشته باشد. عصاره زندگی آن شخص باشد یا یک آیه ای یا یک شعری یا یک دعائی، یک مناجاتی که وقتی کسی به زیارت اهل قبور می رود، یک لوحی را مطالعه می کند؛ متنبّه بشود، یک چیزی بفهمد. می نوشتند: قُلْ هُوَ نَبَؤٌاْ عَظیمٌ اَنتُمْ عَنهُ مُعرِضُونْ. فرمود: اینجا خبرهای مهمی است، شما ازآن اِعراض می کنید. نمی دانید اینجا چه خبر است! پس معلوم می شود به جای خیلی مهمی می خواهیم برویم.

درک عوالم پس از مرگ، دور از گنجایش فهم بشری

از آن طرف إن شآءَ الله اگر اهل روح و ریحان بودیم که به ما گفتند: سابِقُوا إلی مَغفِرَهٍ[9]، فَاسْتَبِقُوا الخِیراتْ[10]؛ جائی به آدم می دهند که در روایات ما آمده است که اگر همه اهل دنیا مهمان یک انسان بهشتی بشوند، جا دارد. نه مجموع مال مجموعه! برای اینکه مال جمیع است؛ یعنی چه؟ یعنی الآن که مثلاً شش میلیارد بشر روی کره زمین زندگی می کنند، اگر خواستند بروند در خانه یک نفر، آن خانه اش این قدر جا دارد. این کجاست، این چه عالمی است! که همه اهل دنیا اگر بخواهند مهمان یک نفر بشوند، جا دارد.

معلوم می شود ما به جائی می رویم که فرمود به ذهنتان نمی آید. فرمود: فَلا تَعلَمُ نَفسٌ مَا اُخفِی لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ اَعینْ[11]. همان طوری که در بخش های کیفر کار خیلی سخت است، در بخش پاداش هم مهم است.

این دو تا حدیث نورانی را هم از مرحوم کلینی نقل کنیم؛ مرحوم کلینی (رض) در جلد هشتم کافی، یعنی روضه کافی؛ نقل می کند که بشرهای اوّلی که می خوابیدند، خواب نمی دیدند. این رؤیا نصیب هر کسی نمی شد. پیامبران اینها احکام الهی را می آوردند که خدائی هست و قیامتی هست و مواظب رفتار و گفتارتان باشید. اینها می گفتند: اگر ما به این دستورها عمل کردیم، چه می شود؟ آنها جواب می دادند که نتیجه اش بعدَ المُوت روشن می شود.

این بیان نورانی که وجود مبارک امیر المؤمنین (ع) در نهج البلاغه دارد، از وجود مبارک رسول گرامی (ص) است که اَلیومْ عَمَلٌ وَ لا حِسابْ وَ غَداً حِسابٌ وَ لا عَمَلْ[12]. فرمود: امروز، روز کار است؛ پاداش را امروز نمی دهند. بعد از مرگ پاداش است، امّا دیگر کار نیست.

حیات گیاهی منکرانِ مکتب حیات بخش انبیاء

انبیاء وقتی این مطالب را می گفتند، آنها انکارشان بیشتر می شد. می گفتند: کسی که مُرد، از بین رفت. غالب اینها کسانی بودند که درختی فکر می کردند؛ حیاتشان، حیات گیاهی است؛ مثل مادّیون فعلی. اینها واقعاً گیاهی فکر می کنند، درختی زندگی می کنند؛ یعنی چه؟

یعنی یک درخت بالأخره 60، 70 سال یا کمتر و بیشتر سر سبز است؛ بعد هیزم می شود و دیگر هیچ! اینطور نیست که اگر یک درخت پر میوه ای، مثلاً درخت گلابی بعد از اینکه هیزم شده؛ کسی آن را تشویق بکند، بگوید: آن وقتی که سبز بودی، میوه خوب می دادی! یا آن درخت قَتاد پر تیغ جنگلی را بعد از اینکه خشک شده، کسی شلاق بزند که تو آن وقتی که سبز بودی، تیغ می رویاندی! تمام شد، رفت. بعد از خشک شدن دیگر خبری نیست، هر دو هیزمند. اینها که فکر می کنند بعد از مرگ خبری نیست، اینها در واقع، درختی زنده اند؛ یک حیات گیاهی دارند. خیال می کنند انسان خشک می شود، بعد تمام؛ خبری نیست! بشر اوّلی هم همین جور فکر می کرد. می گفت: انسان که مرد؛ تمام می شود، می رود.

عالم رؤیا، دلیل صدق گفتار انبیاء درباره زندگی پس از مرگ

مرحوم کلینی نقل می کند که امام (ع) فرمود: خدا رؤیا را بهره اینها کرده که اینها در حال خواب چیزهائی را در عالم رؤیا می دیدند. بعد می آمدند، به انبیاء شان می گفتند: اینها چیست که ما می بینیم؟ می فرمودند: اینها نمونه آن حرف هائی است که ما می زنیم. شما خیال کردید در همین قبر یک و نیم در نیم متر؛ اینجا خبری است! قبر جانت را ببین، قبر اندیشه ات را ببین؛ مگر اندیشه می میرد، مگر فکر می میرد؟ اگر فکر زنده است، یک حساب و کتابی دارد! مگر اخلاق و عقیده و اوصاف می میرد؟ اگر اینها زنده اند، صاحب اینها که جان آدم است، زنده است. اگر زنده است، یک حساب و کتابی دارد. بنابراین کار، اینقدر آسان نیست که انسان با گورستان مسأله را حل کند! چون ما به جای خیلی مهمی می رویم؛ به ما گفتند: مواظب کارتان باشید.

مرگ؛ عاملی حیات بخش در ساحت دین

مردن را، مرگ را همه مکتب های غیر الهی افیون می دانند. مرگ، دیگر افسردگی است و مردن یعنی تمام شدن. امّا تنها دین است که می گوید: مرگ عامل پویائی است. هیچ چیزی بعد از ذکر توحید، بعد از لا إله إلا الله، بعد از یاد و نام ذات أقدس إله به اندازة یاد مرگ سازنده نیست. چرا؟

برای اینکه این قدر در روایات ما دستور دادند به اینکه اوّلین چیزی که از انسان مرده سؤال می کنند، می گویند: عمر را در چه راه صرف کردی. این دینی که مرگ را که در همه مکاتب افیون است، این را عامل پویائی قرار داده؛ فرمود: بعد از یاد خدا و نام خدا هیچ چیز به اندازه یاد مرگ سازنده نیست، آن وقت یاد و نام خدا و نام پیغمبر و عترت و قرآن دیگر افیون نخواهد بود! این است که به ما فرمودند: به یاد مرگ باشید. هیچ چیزی در عالم نیست که انسان را به یاد خدا و نام خدا متذکر نکند، حتّی جریان مرگ.

راه فرشته خوئی انسان؛ تعلیم در مکتب حیات بخش انبیاء

وقتی ما مسافریم، باید بدانیم کجا می رویم و ما هم می توانیم همسفر فرشتگان باشیم. حالا که این قدر ما می توانیم با فرشتگان همراه باشیم، همسفر باشیم، چرا خودمان را ارزان بفروشیم؟! اینجا، جای تربیت است. گفتند:

تو فرشته شوی اَر جهد کنی از پَی آنک

برگ توت است، به تدریج کنندش اطلس

فرمودند: در این عالم چهار تا برگ را وقتی بدهی به یک معلّمی به نام کرم ابریشم، برای شما پرنیان درست می کند؛ این برگ توت است که می شود پرنیان، تو چرا فرشته نشوی؟! تو فرشته شوی اَر جهد کنی؛ چون اینجا جای خوبی است برای تربیت. منتها کرم ابریشم را فرستادند که برگ توت را حریر و ابریشم کند؛ انبیاء را فرستادند که ماها را فرشته کنند.

نمونه هائی از مفاخر خانوادگی اهل بیت عصمت و طهارت (ع)

این نامه رسمی امیر المؤمنین (ع) را که در نهج البلاغه برای دربار اَموی مرقوم فرمود، مطالعه کردید. در آنجا وجود مبارک حضرت امیر دارد که: افرادی می روند در جبهه ها؛ یا شهید می شوند یا جانباز می شوند. ولی خاندان ما با دیگران فرق دارد. اگر از خاندان ما کسی رفت و شهید شد، می شود سیدالشهداء! حمزه سیدالشهداء از خاندان ماست. همچنین از خاندان ما اگر کسی رفت، دستش را در راه خدا ایثار کرد، می شود: طیارُ ذوالجناحین. یعنی برادر من طیار است. در ذیل این آیه جاعِلِ المَلائِکهِ رُسُلاً اُولی اَجنِحَهٍ مَثنی وَ ثُلاثْ وَ رُباعْ[13]، این روایت هست که وجود مبارک جعفر طیار دارای دو تا بالی است که یطیرُوا بِهِمَا مَعَ المَلائِکهِ فِی الجَنَّه[14]. چه جوری، نظیر (خواب های خوب).

اگر خواب خوب دیدید که کم و بیش بالأخره انسان یا خودش دید، یا از دوستانش دید که پرواز می کند، می رود، می آید؛ در حالی که این بدن طبیعی فیزیکی اش در بستر هست؛ معلوم می شود یک عالم دیگری هم هست، یک جای دیگری هم هست که این لاشه را آدم اینجا می گذارد و با آن است؛ آن را ما باید اینجا بسازیم. پس ساختن یک هواپیما کار آسانی نیست که خیلی سخت است. اگر کسی بخواهد بال فرشتگی بسازد چقدر سخت است؟ ما باید با آن بال به سر ببریم؛ وگرنه اگر خدای ناکرده آن نبود، مشمول بحث دیگر نهج البلاغه می شویم که فرمود: فَصارَ جِیفَهً بِینَ اَهلِهِ وَ اَسلَمُوهُ إلی عَمَلِه[15]. فرمود: یک عدّه مردار می شوند که بستگانش فوراً بینی را می گیرند، این را دفنش می کنند؛ یک عدّه این جوری اند که می شوند مردار و گرفتار همان سه ضلع خواهند بود.

ولی اگر کسی خواست با ملائکه محشور بشود، این خیلی کار می خواهد. شبش کار می خواهد، روزش کار می خواهد؛ چه جوری بخورد، چه جوری بخوابد. سرفراز هم هست، سر خمیده نیست. همیشه سر حال است. یک هدف خوبی در پیش دارد و می داند اینها سازنده است. تا زنده هم هست، نفس می کشد؛ کار می کند. منتها در دوران جوانی 8 ساعت، پیر که شد 8 دقیقه؛ امّا کار می کند! می فهمد که دارد چه کار می کند. می فهمد چه باید بنویسد، چه باید بگوید، چه باید غذا بخورد، چقدر بخورد، چه جور بخوابد. اینها را می فهمد.

خوابیدنش حساب دارد؛ رو به قبله می خوابد، با وضو می خوابد، این قدر نمی خورد که خُرناس بکشد! طبیب که می گوید بد است، دین که می گوید بد است. آدم به همان اندازه غذا می خورد که تأمین بشود. بقیه خود انسان باید باربری کند!! لذا گفتند: غذا خوردن حسابی دارد، کتابی دارد. این است که گفتند: افراط نکنید، تفریط نکنید، به مزاجتان آسیب نرسانید.

روزه، وسیله فرشته خوی شدن انسان

ولی ماه مبارک رمضان برای این است که شما را می خواهد بسازد، شما مهمان خدا بشوید. این در کتاب های فقهی ما هست، این کتاب های فقهی اینقدر این مطلب لطیف را به عنوان ذخیره حفظ کردند تا به رساله عملیه ما آمده. این عروهُ الوثقی که نظیر جواهر و اینها نیست! یک رساله عملی است، منتها عربی است. در این رساله عملی این مطلب عمیق هم آمده است که در فضیلت روزه همین بس که انسان شبیه فرشته می شود.

این را مرحوم سید محمّد کاظم؛ حالا صاحب جواهر که نقل کرده، جایش بود؛ آنجا جای این حرف هاست. امّا این که مرحوم سید محمّد کاظم در عروه نقل کرده برای لطافت این مسأله است. می گوید وقتی چهار تا برگ در تحت تعلیم و تربیت یک کرم ابریشم می شود پرنیان، من چرا در تحت تعلیم و تربیت پیغمبر و آل پیغمبر (علیهم السَّلام) فرشته نشوم؟! نشانه فرشتگی هم همین خواب های خوبی است که می بینند. آن وقت تا زنده است نه از زبان او نیشی به کسی زده می شود، نه خیال خیانت دارد. هر کسی، در هر رشته ای دیگر هست؛ وَ جَعَلنَا لَهُ نُوراً یمشِی بِهِ فِی النّاسْ[16]، نورانی زندگی می کند.[17]

پی نوشت



[1] وسائل الشیعه/ 10/ 313

[2] فجر/ 23

[3] جن/ 15

[4] بقره/ 24

[5] آل عمران/ 11

[6] برداشت از: غافر/ 72

[7] نبإ/ 1 و 2

[8] ص/ 67 و 68

[9] حدید/ 21

[10] بقره/ 148 و مائده/ 48

[11] سجده/ 17

[12] بحار الأنوار/ 70/ 91

[13] فاطر/ 1

[14] برداشت از: نهج البلاغه/ نامه 28

[15] نهج البلاغه/ خ 109

[16] انعام/ 122

[17] بیانات معظم له در جلسه درس اخلاق در دیدار با دانشجویان، طلاب و اقشار مختلف مردم ـ قم؛ آبان 1381

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان