ماهان شبکه ایرانیان

نگاهی به فعالیت های عالم مجاهد «سیدمحمدتقی مقدم» در اولین سالگرد درگذشت او

گویی این سنت الهی است که غالب انسان های مجاهد و مومن بعد از درگذشتشان شناخته شوند. ثقه الاسلام «سیدمحمدتقی مقدم» یکی از همین دست انسان هاست که در قریب ۹۰ سال زندگی خود از هر کاری در جهت اعتلای اسلام ناب محمدی(ص) و گسترش معارف اهل بیت(ع) دریغ نکرد

گویی این سنت الهی است که غالب انسان های مجاهد و مومن بعد از درگذشتشان شناخته شوند. ثقه الاسلام «سیدمحمدتقی مقدم» یکی از همین دست انسان هاست که در قریب 90 سال زندگی خود از هر کاری در جهت اعتلای اسلام ناب محمدی(ص) و گسترش معارف اهل بیت(ع) دریغ نکرد. چه آنوقت که کودکی خرد بود و با درست کردن دوغ و به بهانه نوشیدن آن، رفقایش را جمع می کرد تا «حسین حسین» بگویند و چه تا آخرین لحظات زندگی که در 90 سالگی هنوز پیگیر اقدامات تبلیغی و معرفتی اش بود. متن زیر زندگینامه ای کوتاه همراه با معرفی کوتاهی از یکی از کتابهای بسیار مهم او و همچنین خاطره ای خواندنی از تلاشهای تبلیغی وی در جهت گسترش معارف اسلام است.

سید محمدتقی مقدم در سال 1302 شمسی در سبزوار در خاندانی بزرگ از سادات حسینی به دنیا آمد. پدر که وارث چند باب مغازه پدری بود، وقتی هنوز سید محمدتقی چند سالی بیش نداشت به عشق امام هشتم املاک را فروخت و راهی مشهد شد و در کوچه حاجرقیه در ضلع جنوبی فلکه حضرت، منزلی بزرگ و مغازه ای خریداری کرد تا بیش تر وقت خود را در خدمت حضرت و زیارت بگذراند. استعداد محمدتقی چنان بود که با یکبار دیدن یا شنیدن به عمق مطلب پی می برد و آن را در خاطر می سپرد، لذا مکتب دارها حریف او نمی شدند. او دهساله بود که در کنار تحصیل به کار روی آورد تا بتواند هزینه زندگی را خود تأمین کند. در هر کاری که وارد می شد سرآمد بود.

او نسبت به مسائل اجتماعی حساس بود و با اینکه هنوز به سن تکلیف نرسیده بود در برابر ترویج فسق و فجور توسط دستگاه رضاخانی ایستادگی می کرد و از حوادث سال 1314 مشهد و کشتار مسجد گوهرشاد خاطراتی داشت. او با علمای بزرگ مبارز همچون مرحوم سیدیونس اردبیلی و حاج آقا حسین قمی از همان ابتدای نوجوانی مرتبط بود و فعالیتهای اجتماعی چشمگیری داشت.

پس از سقوط رضاخان که فرصت را برای گسترش و علنی کردن فعالیتها و ایجاد تشکیالت دینی فراهم کرد، او به تأسیس هیئتهای عزاداری مختلف پرداخت. در سال 1323 با دختر یکی از تجار مشهدی که اصلیت یزدی داشت و از سادات عریق حسینی بودند، ازدواج کرد که حاصل این ازدواج شش فرزند، سه دختر و سه پسر بود. همسر اموال خود را در اختیار او قرار داد و او را در گسترش فعالیتهای دینی و تحصیلات حوزوی متمکن ساخت. ایشان هم با خرید مجموع کتابهای کتابخانه یکی از دوستان خود به نام جعفر جورابچی مطالعات خود را گسترش داد و عمق بخشید. استعداد فوقالعاده و حرص وافر او به علم، موجب طی مدارج علمی با سرعت وصفناپذیر شد. وی از اساتید وقت خوشه چینی کرد، بیش تر از درس مرحوم سیداحمد مدرس.

آمدن روسها در جریان جنگ جهانی دوم به مشهد، زمینه رواج کمونیسم را فراهم کرد. فسق و فجور هم در قالب تجدد به دیانت مردم حمله ور شده بود؛ جهل و خرافه و نادانی نیز بسترساز رواج این دو پدیده خطرناک. سید محمدتقی با درک مسئولیت خطیر در گام اول برای مقابله با این سیل مهاجم، به منبر روی آورد. او با یقین به برتری منطق اسلام و فکر اسامی بر سایر منطق ها و اندیشه ها، دانست که اگر جهل را ریشه کن کند و اسلام را صحیح عرضه کند، مردم اسلام را برمیگزینند و خود از کفر و الحاد فاصله می گیرند. در عین حال رفع موانع از سر راه فهم مردم را ضروری می دانست. لذا همزمان مبارزه با مظاهر فریبنده و اغواگر را آغاز کرد.

شخصیت نواب صفوی که از پیشگامان مبارزه با موانع فهم اسلام و رواج فکر اسلامی بود، سیدمحمدتقی غیور در امر دین را به خود متوجه کرده بود. لذا در سفری که نواب به مشهد، داشت استقبال خوبی از او به عمل آورد و چند مرتبه با وی ملاقات کرد.

سید محمدتقی دریافته بود که فقط رفع مانع کافی نیست و به اصطاح بی مایه فطیر است و باید برای جامعه غذا مهیا کرد. باید به محض رفع هر مانعی گام پیش نهاد، باید پیشروی داشت، باید هدف داشت. هدف او بسترسازی برای حکومت اسلامی بود و این نیازمند زیرساختهای اسلامی؛ باید پایه های اعتقادی مردم محکم می شد. مردمی که مدتها از معارف دین دور نگه داشته شده بودند، حتی حوزه های علمیه نیمه تعطیل شده بود. قرآن در کمتر خانه ای پیدا می شد و اکثریت مردم با روخوانی آن آشنا نبودند. معارف دینی در کتابهای خطی یا کتابهایی بعضا با چاپهای ناخوانا در اختیار معدودی از افراد جامعه بود و در مقابل حمله به اسلام در اشکال مختلف با هنرمندانه ترین زبان و با پشتوانه مالی در مجلات و روزنامه ها و کتابها و رسانه های وقت در اختیار همه بود. او علاج را در ورود به میدان جهاد علمی، تبلیغی

دانست و کار خود را با کتاب ارزشمند «راهنمای بهشت» آغاز کرد که اعتقادات شیعی را با زبان شیوا، مؤثر و پندآموز بیان می کرد. این کتاب در پنج جلد نگاشته شد و مورد استقبال مردم قرار گرفت.

با شدت گیری اختناق و افزایش انحطاط اخلاقی جامعه، سید محمدتقی مقدم بر آن شد که یک دوره کامل اخاق را با اشاره به گناهانی که مانع رشد انسان و جامعه هستند، در کتاب نفیس و پرمغز «قانون مجازات» یا «کیفر کردار» مطرح کند. کتابی که پایه های حکومتهای استکباری و ظالمانه با خواندن آن فرو میریخت.

او برای رشد دادن مردم و تعمیق باورها با الهام از رهنمود قرآن از نماز مدد جست و کتاب نفیس «معراج المؤمن» را که در نوع خود بی نظیر است به مردم اهدا کرد. استقبال مردم از این کتاب با اینکه او فاقد هرگونه ابزار تبلیغی بود، فوق العاده بود و شاخصی گویا بر ریشه دار بودن دین در متن جامعه، علیرغم ظواهر ناپسند بود.

او که مردم را تشنه اسلام یافته بود و می دید که همگان مایلند سبک زندگی اسامی داشته باشند و بر اساس اسلام زندگی خود را شالوده ریزی و بنا کنند، کتاب «دستورات زندگی» را که یک دوره کامل از برنامه اسلام برای زندگی مسلمانان بود، نگاشت.

پیشگامی سید محمدتقی مقدم موجب شد جمعی دیگر از اهل قلم و دانش نیز گام در این میدان نهند و نوع جدیدی از کتابهای دینی با زبان روز و قابل درک برای مردم وارد بازار شود. گرچه تألیف کتاب و در دسترس عامه مردم قرار دادن معارف، متن کار او بود، ولی هرگز از عرصه های دیگر مسئولیت، مانند منبر و وعظ و تبلیغ و تعظیم شعائر غافل نماند.

وفات مرحوم آیت ا... بروجردی فرصتی بود تا او بتواند دینداری و عشق مردم به روحانیت را به رخ دولت بکشد. با سرعت چشمگیر کل مسجد گوهرشاد را سیاهپوش کرد. با اینکه عید بود، با برپایی دستجات عزا فضای جامعه را مبدل به فضای عزا کرد. او با همه آیات عظام مشهد جز بعضی که گرایش به دربار داشتند، مرتبط بود. حضرات آیات سیدجواد خامنه ای، شیخ غلامحسین تبریزی، شیخ محمدرضا کلباسی، حبیب ا... گلپایگانی، سیداحمد مدرس، علم الهدی، فقیه سبزواری، میلانی، میرزا جوادآقا تهرانی، حاج آقا مروارید و سید حسن قمی.

تأسیس بنای محمدیه فرصتی بود تا او فعالیتهای تبلیغی اش را با تعظیم شعائر دینی و برگزاری مراسم جشن و عزا در اعیاد و وفیات گسترش دهد. علاوه بر آن کارهای آموزشی و تربیت نسلی متدین و مؤمن از طفولیت را مورد توجه قرار دهد.

با آغاز نهضت امام وارد می دان شد و از مروجین مرجعیت امام خمینی قدس الله نفسه گردید. در این راه ثابتقدم بود و به اشکال مختلف با رژیم مبارزه کرد و بارها مورد تهدید و تحدید و فشار قرار گرفت. در انقلاب اسامی بسیار فعال بود و نقش مؤثری در بسیج توده های مردم داشت. با پیروزی انقاب اسلامی بار دیگر به سنگر اصلی خود که همان جهاد فرهنگی و قلمی بود، برگشت و موفق شد در همه عرصه هایی که کمبود احساس می شد و جامعه نیازی داشت وارد میدان شود و کتابی که در حقیقت نسخه ای شفابخش بود، تدوین و تقدیم دارد.

یکی از مهمترین آثار او کتاب نفیس «گنجینه اسرار» است که صفابخش زندگی دنیوی است. صدها گنج مخفی را آشکار کرده و اقیانوسی از معارف را در اختیار مشتاقان قرار داده است. او بیش از هشتاد عنوان کتاب تألیف کرد که هر کدام از این عناوین متوجه به یک نیاز اساسی جامعه بود. او حتی تا آخرین روز حیات، خود، نگران آخرین اثر خود که کتاب «مجمع الانوار» در «شرح دعای امام زمان(عج)» بود که بتواند آن را برای چاپ آماده سازی کند.

او تا پایان عمر پربرکت خود لحظه ای آرام و قرار نداشت. در همه کارهای خود پیشبرد اسلام و اهداف آن را مدنظر داشت. گرچه در سالهای پایانی کمی ضعیف شده بود ولی حتی تا آخرین دقایق زندگی بسیاری از ادعیه را در خاطر داشت و از توجه و استحکام در کلام برخوردار بود.

باور او به مطالب کتاب هایش و خصوصا ادعیه و ختوم، همانند باور یک پزشک به علم خود بود و با این اذکار زندگی می کرد. از جسم او خصوصا در سال آخر زندگی چیزی باقی نمانده بود. شاید آخرین قطرات خون او نیز مصرف شده بود، ولی او با همان روح و روحیه زندگی می کرد. سرانجام در 11 آبان 1392 مطابق با 27 ذی الحجه 1434، عالم فانی را وداع گفت و پیکرش در آخرین روز ماه ذی الحجه، در جوار مضجع منور علی بن موسی الرضا علیه السلام در صحن آزادی به خاک سپرده شد. سید محمدتقی مقدم عمری را در خدمت به اسلام گذراند و حیاتش در خدمت به محمد و آل محمد علیهم السلام بود. مماتش نیز اینگونه شد؛ مراسم تشییعش در آستانه محرم الحرام و در حرم مطهر امام هشتم برگزار شد و حتی سیاهپوشی تشییع کنندگان نیز پای تعزیت امام حسین علیه السلام نوشته شد.

معراج المؤمن

معراج المؤمن، کتاب ارزشمندی است که برای ترویج روح بندگی و تعمیق اعتقادات دینی و تقویت ایمان مردم به رشته تحریر درآمده. در این کتاب کلیه نمازهایی که در کلام ائمه توصیه شده، همراه با آثارو برکات و ثواب های وصف ناپذیر آن آمده است تا روشنایی بخش زندگی مؤمنان و گره گشای آنان در سختی ها باشد. این کتاب بارها و بارها تجدید چاپ شده و ترجمه عربی آن، مورد توجه و استقبال خوبی قرار گرفته است.

مرحوم مقدم خود درباره این کتاب گفته است:

 این حقیر از خدای تعالی خواستم کتاب جامعی در کلیه نمازها از واجب و مستحب در دوران سال به یادگار گذارم تا مسلمین از عمر گرانمایه استفاده نموده، در فراغت آنها را بخوانند و دیگران را از سرگرمیهای نامشروع باز داشته و به نماز وادارند و برای هر مطلب مهمی از گرفتاری و بیماری و سختی و دشمن و رسیدن به توانگری و برآمدن حوائج، نمازی آوردم تا هرکسی در گرفتاری، مشکلات خود را به یکی از آنها رفع نماید و با ادامه نمازبه سوی پروردگار تقرّب جوید.

 اردوهای تبیلغاتی

این عالم گرانقدر اگرچه در حوزه نگارش کتابهای دینی دستی چیره داشت و چند ده کتابی که از خود بجا گذاشته موید این نکته است، اما هیچگاه دست از تبیلغ در بین عموم مردم برنداشت. او علاوه بر کارهایی چون ساخت بنای «محمدیه» در محله جهودها و برپایی مراسمات مذهبی مانند قرائت دعای ندبه و کمیل و... و همچنین راه اندازی چندین هیئت زنجیره ای در مشهد، از روشهایی ابتکاری برای حضور در میان مردم دورافتاده و تبلیغ اسلامی در بین آنها بهره می جست. یکی از دوستان آن مرحوم خاطره زیر را در اینباره نقل کرده است:

حاج آقا از نجف برگشته بودند، علم حقیقی درون قلبشان بود و مشغول شدند به نوشتن کتابها. اما برنامههای تبلیغی شان با قوت ادامه داشت. به اندازه چند نفر کار می کردند و می دویدند، اما اصلاً خستگی در چهره شان معلوم نبود، همیشه پرحرارت و سرحال و جدی. برای تابستانها برنامه ویژه ای ریختند. صبح جمعه مردم را جمع می کردند و به یکی از مناطق خوش آب و هوای اطراف مشهد میرفتیم. پول ناچیزی هم از هر نفر میگرفتند که هزینه رفت و آمدش هم نمیشد. بقیه هزینه ها را خود این بانی هایی که انجمن داشت و اصلش هم خود حاج آقا بود، تأمین می کردند.

تبلیغاتی لازم نبود. همین که صبح ماشین بوق میزد، مردم می آمدند، حاج آقا اعلام میکرد که کجا میرویم: نیشابور، طرقبه، اخلمد، شاندیز، سبزوار، قوچان، میامی، کاشمر و...یک نفر هم اعلام می کرد که ناهار با من. طوری حرکت می کردیم که با طلوع آفتاب، دعای ندبه را در آن محل بخوانیم.

گاهی چند برابر جمعیتی که از مشهد می آمد از خود آن منطقه جمع می شدند، هدف حاج آقا هم بیشتر همین مردم بودند که حاج آقا در این منطقه خلوت می توانست راحتربرایشان صحبت کند. حاج آقا در این جلسات بدون ملاحظه، از حکومت انتقاد می کرد و کارهای ضد دینی آنها را برایشان بیان می کرد. بعد هم صبحانه میدادند. ناهار هم معمولاً کباب بود که در مشهد آماده میشد و با ماشین می آوردند.

حاج آقا برنامه میریخت که بهترین استفاده را از این سفرها بکند، مثلاً شنیده بود که در قوچان امامزاده ای است که جمعه ها شلوغ میشود، رفتیم قوچان، چه جمعیتی بود، حاج آقا هم خیلی روشنگری می کردند. در کاشمر که از شب جمعه رفتیم و یک شب در زیارتگاهی که داشتند، خوابیدیم.

حاج آقا فردایش خیلی تند علیه حکومت صحبت کرد. اصلاً نگاه مردم به مسائل عوض شد. در «خور» نیشابور هم این برنامه اجرا شد. وسط برنامه، نیروهای ژاندارمری آمدند جلسه را به هم ریختند و تمام وسایل و بلندگوها را بردند. اما حاج آقا از رو نرفت، ماشاالله صدای بلندی هم داشت، بدون بلندگو صحبتش را ادامه داد و ژاندارمری و رئیس پاسگاه را مفتضح کرد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان