اگر احساس همدردی در روابط شما گم شده است، پس میتواند آن شروع یک امتحان و آزمایش وحشتناک باشد. آن نه تنها میتواند روابط را به هم بزند بلکه فرد را نیز از پا درمیآورد. اگر نمیخواهید خیلی وارد جزئیات شوید و آن را به تفصیل بدانید پیشنهاد میکنیم که مقالهی زیر را بخوانید تا بیشتر در مورد علل و نتایج نبود همدردی در روابط بدانید.
اگر شما در خانوادهی نسبتاً کاملی بزرگ شدهاید، ممکن است که حتی درک نکنید که تجربهی احساس نبود همدردی در خانواده چگونه است. خوب، برخیها آن قدر خوش شانس نبودند که خانوادهی کاملی داشته باشند پس به ما اعتماد کنید چون واقعاً این حالت به خصوص برای بچههای جوان در سن تأثیر پذیری میتواند وحشتناک باشد. یک رابطه – هر رابطهای – با فردی که فاقد درک باشد میتواند از تنها بودن در زندگی بدتر باشد. اگر درک درست در روابط گم شود، میتواند فرد را از پا بیندازد.
اکثر ازدواجهای گسسته (به خاطر عدم همدردی و درک بین والدین) موجب میشوند که بچهها ایمان خود را نسبت به برقراری ازدواج از دست بدهند. طبیعتاً این بچهها ممکن است با داشتن پیش داوریها و یا اطلاعات مشخصی در مورد روابط به عنوان یک فرد بالغ، بزرگ شوند. امروزه، نسبتاً رایج است که با جوانانی برخورد کنیم که چنین دوران کودکی را تجربه کردهاند و یا شرایط مشابهی در زندگی داشتهاند، کسانی که روابط شکست خورده بر مبنای نبود همدردی را سرزنش میکنند. بیایید علل ممکن آن را بیابیم.
علل نبود همدردی :
یک چیزی که باید درک شود این است که ما همیشه نمیتوانیم از طریق تله پاتی احساسات و عواطف خود را به شریک زندگی و یا هر فرد دیگر انتقال دهیم. آن به راحت بودن و باز بودن نیاز دارد.
برخی افراد از توانایی درک احساسات دیگران عاجز هستند. آنها ادعا میکنند که خیلی عمل گرا هستند و در نتیجه در دیدن اهمیت احساسات و درک آنها شکست میخورند. چنین افرادی هر بار احساس میکنند که به کسانی که خیلی دوستشان دارند آسیب میزنند اما معتقدند که آن لازم است. آنها دوست دارند که زندگی را عمل گرایانه ببینند که در آن "هر چیز هست، هست!". اگر شما نیاز دارید که رشتهی کمک را بکشید، آن را میکشید. آنان نمیتوانند درد و رنج پشت کشیدن را درک کنند. در مقابل، آنها شک در مورد کشیدن آن را مورد سوال قرار میدهند.
دیگران دقیقاً کمبود همدردی ندارند. قسمت عجیب این است که آنها کاملاً از احساسات فرد آگاه هستند. اما از ایجاد درد در فرد، احساس لذت میبرند. علاوه بر این، آنها حتی ممکن است از این آگاهی برای سوء استفاده از فرد بهره ببرند. اما در روابط مشخص، کمبود همدردی میتواند به دو علت باشد. اول این که فرد میتواند دچار بیماری روانی باشد، چیزی در مورد فرد مقابل که او را خشمگین بکند و یا فردی میتواند به سادگی چیزی برخلاف فرد مقابل داشته باشد. در چنین مواردی، همدرد نبودن با فرد در روابط نتیجهی خیانت کردن در روابط است.
اثرات نبود همدردی در روابط :
حالا، این میتواند یک امتحان وحشتناک باشد. نه تنها برای فردی که در معرض آن است بلکه برای فردی که همدرد خوبی نیست. برای فردی که در معرض آن است، داشتن شریکی که درک نمیکند باعث بروز خستگی میشود. برای فردی که همدرد نیست، خستگی نداشتن یک ازدواج سالم بعداً ظهور میکند.
نبود همدردی در ازدواج به خاطر فقدان درک و اعتماد است. در بیشتر ازدواجهایی که چنین احساس وحشتناکی را تجربه میکنند، یک الگوی مشابه دیده میشود. مشاهده شده که در ابتدای رابطه، آنها در مورد همه چیز با هم صحبت میکنند و همه چیز خیلی زیبا به نظر میرسد. آنان زمانی را با هم دیگر سپری میکنند و فشارهای دنیا بر آنها تأثیری نمیگذارند. اما بعداً فشارها افزایش مییابد و زمانی که آنها با هم سپری میکردند کاهش مییابد. آنها به ندرت زمانی را برای صحبت با هم دیگر در مورد احساساتشان مییابند. علاوه بر این، هر زمان که آنها تلاش میکنند با هم دیگر صحبت کنند، خیلی خسته و کج خلق و بد اخلاق هستند. این منجر به دعوا میشود. هر چه زمان میگذرد، بیان احساسات برای هم دیگر نیز کاهش مییابد تا این که در نهایت منجر به وضعیتی میشود که هیچ یک از افراد با یک دیگر همدردی نمیکنند. در نتیجه منجر به از هم پاشیدگی کامل ارتباط و ایجاد مشکل در رابطه میشود.
بهترین راه حل در چنین مواردی دومین ماه عسل است. ایدهی تعطیلات ماه عسل به طور ساده به زوجین اجازه میدهد که با هم دیگر ارتباط برقرار کنند؛ جسمانی، ذهنی و احساسی. اگر شما متوجه شدید که این رابطهای که با هم تقسیم کردهاید در حال ضعیف شدن است، زمان آن است که دوباره به ماه عسل بروید. آن را طولانی کنید. به هم دیگر فرصت بدهید و زمانی را با هم دیگر سپری کنید. شما هم چنین میتوانید تلاش کنید که مشورت کنید تا همدردی عاشقانهای را که زمانی احساس میکردید و سپس گم کردید دوباره به دست آورید.
اثرات نبود همدردی در کودکان :
نبود همدردی در ازدواج اغلب میتواند در کودکان بازتاب نشان دهد. این واقعیت بماند که کودکان از والدین خود تقلید میکنند. آن بخشی از رشد کودک است. البته، استثنائات و تفاوتهایی در درک و احساس وجود دارند. اما به جز این استثنائات، کودکان همان رفتارها و چیزها را در یک روش غیر همدردانه بعد از مشاهدهی والدین خود برمیدارند.
اگر یک کودک ببیند که یکی از والدین خود نسبت به احساسات دیگری بیتوجه است، کودک نیز احترام خود را نسبت به آن والد از دست خواهد داد. به طور ساده محیط خانه، خیلی بیتوجهانه است و در آن هر کس فقط به خودش توجه میکند و از دیدن و توجه به احساسات دیگران عاجز است. بیشتر، در چنین مواردی، خواهران و یا برادران دوست دارند که نسبت به هم دیگر همدردی کنند اما نسبت به والدین خود چنین احساسی ندارند. تأثیر دیگر در کودکان بعداً در زندگی بروز میکند و آنان ایمان خود را نسبت به ازدواج و عشق از دست میدهند. در بیشتر موارد دیده شده است که چنین کودکانی ترس زیادی از تعهد دارند و به عشق یا ازدواج اعتقادی ندارند.
بهترین راه حل در چنین موردی نشان دادن علاقهی خود در مقابل کودکان است. بگذارید آنها بدانند که پدر و مادرشان هم دیگر را دوست دارند و به هم دیگر احترام میگذارند. ارزشهای مهم را در زندگی به آنان آموزش دهید و به آنان نشان دهید که چقدر مهم است که از آنها پیروی کنند.
کمبود همدردی در روابط، گاهی اوقات نتیجهی طبیعی رابطهی ناکارآمد است. هم چنین کسی میتواند بگوید که یک رابطهی ناکارآمد و نبود درک در آن یک دور باطل را شکل میدهد. برای شکستن این دور لازم است که شما عشق و همدردی را در خودتان پیدا کنید و آن را با عزیزان و کسانی که دوستشان دارید تقسیم کنید. آن در ابتدا سخت خواهد بود اما آن تنها حرز برای این شیطان است.