ماهان شبکه ایرانیان

منطق فلسفی فیزیک

شاید بهتر باشد در این جا به بحث دربارة کام آزاد انسانی یا مبحث «اختیار» بپردازیم. آگاهی ما، که روی هم رفته پی میانجی ترین منبع شناسایی ماست، به ما اطمینان می دهد که کاملاً مختاریم

منطق فلسفی فیزیک

شاید بهتر باشد در این جا به بحث دربارة کام آزاد انسانی یا مبحث «اختیار» بپردازیم. آگاهی ما، که روی هم رفته پی میانجی ترین منبع شناسایی ماست، به ما اطمینان می دهد که کاملاً مختاریم. با این حال ناچاریم بپرسیم که آیا ارادة آدمی از مقولة علیت پیروی می‌کند یا نه. طرح پرسش به این شیوه چنان چه بارها کوشیده‌ام نشان دهم، مثال خوبی از نوع مسئله ای است که آن را گمراه کننده دانسته‌ام، و منظورم آن بوده است که این پرسش از لحاظ لغوی معنای دقیقی ندارد. در مثال کنونی مشکل آشکار ناشی از ضابطه‌بندی ناقص پرسش است. واقعیات موجود را ممکن است بتوان به طور خلاصه به نحو زیر بیان کرد؛ از نظر یک روح آرمانی و کاملاً جامع، ارادة انسانی نظیر هر رویداد مادی و معنوی، کاملاً تابع علیت است. با وجود این، اگر به کور ذهنی نگاه کنیم اراده تا آنجا که به آینده می‌نگرد، تابع علیت نیست، چون هرگونه شاختی از یک رابطة از یک رابطة ثابت علی [مربوط به آینده] یکسره بی -معناست. به عبارت دیگر، بهتر است گفته شود که اگر از خارج (به طور عینی) به اراده بنگریم آن را از لحاظ علی مقید می‌یابیم، و اگر از درون (به طور ذهنی) نگاه کنیم آن را آزاد می‌بینیم. در اینجا هیچ تناقضی وجود ندارد؛ به عبارت دیگر از آنچه در بحث پیشین دربارة سوی دست چپ و راست گفته شد، و دربارة کسانی که در همسازی با این نظارت کام یاب نمی‌شوند یا این واقعیت را فراموش می‌کنند اراده فاعل شناسایی هرگز کاملاً تابع شناخت خود نیست و به راستی همیشه حرف آخر را می زند، تناقض آن بیشتر نیست.
بنابراین، اصولا مجبوریم از کوشش قبلی برای تعیین انگیزه های راهنمای اعمال هود براساس خطوط صرفاً علی، یعنی به وسیلة شناخت صرفاً علمی، چشم بپوشیم؛ به سخن دیگر هیچ دانش و هیچ توان ذهنی وجود ندارد که بتواند به مهم ترین سوالات زندگی شخصی ما، یعنی اینکه چگونه باید عمل کنیم، پاسخ گوید.
پس باید نتیجه گرفت که به محض طرح مسائل اخلاقی، نقش علم متوقف می‌شود. منتهی این نتیجه‌گیری ممکن است نادرست باشد. در آغاز مسائل دیدیم که در بحث دربارة ساختار هر علم، و ضمن بحث دربارة مناسب‌ترین آرایش آن، یک رابطة درونی متقابل بین داوری‌های معرفت شناختی و داوری‌های ارزشی پدیدار شد و معلوم شد هیچ دانشی نمی‌تواند کاملا از منش دانشمند جدایی داشته باشد. فیزیک نوین یک نشانة شناساگر در همین جهت به ما داده است. به ما آموخته است که ماهیت هر سیستم را نمی‌توان با تقسیم آن سیستم به اجزا و بخش‌های گنجیده در آن کشف کردو هر بخش را به وسیلة خود آن بخش و مستقلاً مورد مطالعه قرار داد، چون چنین روشی اغلب باعث می‌شود که خواص مهمی از کل سیستم دور بماند. باید توجه خود را بر کل و رابطة درونی میان اجزا متمرکز ساخت.
این امر درمورد حیات ذهنی یا عقلانی نیز صدق می‌کند. غیر ممکن است بتوان مرز روشنی میان دانش، دین و هنر ترسیم کرد. کل هرگز به سادگی برابر با مجموع اجزای گوناگون خود نیست.در مورد نوع بشر نیز چنین است. ممکن است کوشش است از طریق مطالعه تعداد بسیار زیادی از انسان‌ها ادراکی کلی از نوع بشر به دست آید؛ چون هر فرد به جماعتی، به خانواده‌ای، به کلانی یا به ملتی تعلق دارد ـ پس فرد جزئی از جماعت است و باید تابع آن باشد، و بدون کیفر نمی تواند خود را از آن جدا سازد. به این علت، هر دانش چنانچه هر هنرو هر دین نیز، بر شالودة یک بنیاد ملی رشد کرده است. این مسئله را ملت آلمان تا سال ها از یاد برد و این یک شوربختی برای این ملت بود.
ممکن است گفته شود در این سخن هیچ چیز تازه‌ای نیست، و بدون یاری جستن از فیزیک هم می توان این را دریافت، درست است؛ و تمام آنچه را هم که من می خواهم نشان دهم این است که موقعیت فیزیک نیز مارا به همان نتایج و همان نظریاتی رهنمون می شود که هر علم دیگر، گرچه احتمالاً نقطة آغاز حرکت آن فرق می کند. در واقع، نیروی واقعی موقعیت فیزیک وقتی فهمیده می-شود که استدلال خود را بیشتر گسترش دهیم: زیرا فقط آنگاه گرایش آن با روشنی کامل فهمیده می‌شود که به جای توجه به منشاً فوری آن، به گسترش در جهات مختلف توجه شود، مانند درخت خوب رشدی که آزادانه در هوا می بالد و شاخه هایش را در هر سو می‌گستراند، گرچه در عین حال ریشة استواری در خاک دارد. اگر دانش نتواند یا نخواهد به فراسوی مرزهای ملّی گسترش یابد شایستة نام دانش نیست؛ و در این زمینه فیزیک از امتیازی نسبت به سایر شاخه های علم برخوردار است. هیچ کس انکار نمی‌کند که قوانین طبیعت در همه جا و هر کشوری یکسان است؛ به طوری که فیزیک مجبور نیست اعتبار بین المللی خود را به اثبات برساند، بر خلاف تاریخ که عملاٌ این پرسش در مورد آن مطرح می شود که آیا یک تاریخ عینی می تواند در عین حال یک تاریخ کمال مطلوب شمرده شود. علم اخلاق نیز خصلتی فوق ملی دارد، چون در غیر اینصورت روابط اخلاقی نمی‌توانست در میان اعضای ملل گوناگون وجود داشه باشد. در اینجا نیز فیزیک موقعیت نیرومندی دارد.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان