شرح مناجات شعبانیه (فقره نهم)

از عنایتهای خداوند حکیم در نظام هستی، موهبت ستر و پوشش در میان موجودات است

شرح مناجات شعبانیه (فقره نهم)

موهبت ستر و حجاب

از عنایتهای خداوند حکیم در نظام هستی، موهبت ستر و پوشش در میان موجودات است. به یمن حکمت خویش، ظاهر هر مخلوقی را به زیبایی ویژه ای آرایش داده که بیننده را به خود مشغول یا مجذوب می کند و باطن و وراء آن را به وسیله پرده ظاهر پوشیده ساخته است و این عنایتی است فراگیر در همه اشیا و امور که بعضی نسبت به بعضی دیگر ساتر و پوششند و همچون پرده هایی که در ورائشان اموری را مستور کرده اند، و برترین سترها اسم مبارک «الظاهر» خدای تعالی است که ساتر اسم مبارک «الباطن» آن حضرت است و ظلّ و پرتو گسترده اسم مبارک «الظاهر» قلب عبد مؤمن است که سراپرده حقتعالی است.«لا یسعنی أرضی و لا سمائی بل یسعنی قلب عبدی المؤمن»

زیرا قلب مؤمن جلوه گاه صور الهیه ای است که از اعتقادات حقّه نشأت گرفته اند و دل سراپرده ای است برای آن انوار فیض الهی که راهی جهت اشراف بر آنها نیست مگر الفاظ و عبارات دالّه بر آنها، که طبعا الفاظ و عبارات مفروضه نیز خود استار و پرده هایی برای معانی و مدلولاتند و گرچه الفاظ موضوعه برای نشان دادن مدلولاتند، ولی در عین ایفای این وظیفه، ساتر و حجابند. سترهای فرو هشته بر موجودات، گاهی بر سبیل تعظیم است مانند حجاب و ستری که در وراء آن سلطان یا مخدّراتند که بدین وسیله از ابتذال محفوظ می شوند، و گاهی بر سبیل منّت است که قبائح نفرت انگیز را با ستر و پرده پنهان می نماید، مانند هر یک از افراد آدمی که قاذورات و قبائح آنان را مستور فرموده و با این عنایت آنها را از منفور شدن نسبت به یکدیگر خلاصی بخشیده و اسم «الظاهر» زیبایی و جمال هر یک را آشکار نموده است و دعای«یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح یا من لم یؤاخذ بالجریرة، یا من لم یهتک السّتر یا عظیم العفو، یا حسن التّجاوز، یا واسع المغفرة یا باسط الیدین بالرّحمة، یا صاحب کلّ نجوی، یا منتهی کلّ شکوی» همین نوع ستر و پرده را یادآور است.

گاهی فروهشتن ستر از باب رحمت است مانند حجب الهی بین خدای متعال و بین مخلوقات که اگر آن حجابها و استار نمی بودند، جملگی محو و فانی می شدند، چنانکه در خبر مشهور نبوی صلّی اللّه علیه و آله است:«انّ للّه سبعین الف حجاب من نور او ظلمة لو کشفت لأحرقت سبحات وجهه ما دونه»

- برای خدای تعالی هفتاد هزار حجاب است که اگر کنار روند، جلال و عظمت حضرتش همه ممکنات را نابود می کند».

و در روایت جبرئیل علیه السّلام آمده است:«للّه دون العرش سبعون حجابا لو دنونا من أحدها لأحرقتنا سبحات وجه ربّنا.»

روشن است که احراق سبحات، از قبیل سوزاندن آتش نیست بلکه مراد از احراق سبحات «جلال و عظمت» إفناء ذوات ممکنات و اندکاک انیت آنهاست.

از جمله استار خداوند غفور، ستر کرم و عفو است که گنهکاران را از اصابت کیفر و عقوبت گناهان مستور می کند، و ستری عالیتر در این باب همانا ستر عصمت است که حائل بین عبد و گناه است و این دوگونه مغفرت یعنی ستر کرم و تجاوز از عقوبت مذنبین و ستر عصمت از آلودگی به گناه و نافرمانی حقتعالی از خواسته های حاملان عرش و فرشتگانی که پیرامون آن برای مؤمنین دعا می کنند، می باشد

که در سوره غافر بیان شده است:

«یحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یؤْمِنُونَ بِهِ وَ یسْتَغْفِرُونَ لِلَّذینَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ کلَّ شَی ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْما فَاغْفِر لِلَّذینَ تَابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبیلَک وَ قِهِمْ عَذابَ الجَحِیمِ، رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنّاتِ عَدْنٍ التی وَعَدْتَّهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ ازْواجِهِمْ و ذُرّیاتِهِم إِنَّک أَنْتَ العَزیزُ الحَکیم، و قِهِمُ السّیئاتِ وِ مَنْ تَقِ السَّیئاتِ یومئذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَ ذلک هُوَ الفَوزُ العَظیم.»  حاملان عرش الهی و آنها که در پیرامونش در طوافند، تسبیحگوی پروردگار و ثناخوان اویند و بدو ایمان دارند و برای اهل ایمان این گونه استغفار می کنند: پروردگارا، علم و رحمت گسترده ات همه چیز را در بر می گیرد، پس مورد مغفرت خویش قرار ده کسانی را که به سوی تو بازگشتند و پیروی از صراط و طریقت نمودند و از عذاب جحیم، آنان را محافظت فرما. پروردگارا، آنان را در جنّات عدن که به آنها و به صلحا و آبا و ازواج و اعقابشان وعده فرمودی، داخل گردان، چه تو در عین اقتدار بر مبنای حکمت عمل می فرمایی، و آنان را از سیئات و گناهان مصون فرما و اگر کسی را در چنین روزی از آلودگی به گناه مصون فرمایی، بی تردید بر او رحمت آورده ای و مشمول چنین رحمتی (که حائل بین عبد و بین معصیت است) گردیدن فوز عظیم است».

تعبیر «قهم» تکرار شده در دفعه اول مفعول آن «عذاب الجحیم» است یعنی پروردگارا، آنان را از عقوبت جحیم که نکال معاصی و ذنوب است، محافظت فرما و چنانکه گفتیم این مغفرت و ستر، ستر کرم و گذشت از عقوبت مذنبین است و در دفعه دوم مفعول آن «السیئات» است یعنی: پروردگارا، آنان را از گناهان مصون فرما که اگر کسی را از ارتکاب به سیئات و گناهان مصون فرمایی رحمت ویژه موهبتش فرموده ای و فوز عظیم همین است.

ستر حائل بین عبد و بین معاصی که ستر عصمت است و از رحمتهای خاصّه خداوند متعال و فوز عظیم است، گاهی به تطهیر مخصوص الهی است و فائزین به این تکریم ربوبی که از همه آلودگی ها به اراده خدای سبحان، منزّهند، مستقرّشان در افق اعلای هستی و با کتاب مکنون در تماسند.«انّه لقرآن کریمٌ فی کتابٍ مکنون لا یمسّه الا المطهّرون.» گاهی پرده حائل موصوف، خوف از خداوند متعال و گاهی رجا و امیدواری به عنایت آن حضرت است و گاهی این پرده عصمت، پرده حیا از حضرت ولی نعمت مطلق است، و ظاهرا به همین پرده حیا، اشارت دارد، حدیث نبوی صلّی اللّه علیه و آله:«نعم العبد صهیب لو لم یخف اللّه لم یعصه - صهیب خوب بنده ای است، اگر بیمی از خداوند متعال هم نمی داشت، نافرمانی او را نمی نمود.» یعنی ستر عصمت از معصیت خداوند متعال در صهیب، ستر حیا از خداوند

متعال است، مضافا به اینکه ستر خوف نیز در او موجود است که بر فرض فقدان ستر خوف در وی، باز هم خدای تعالی را نافرمانی نمی کرده زیرا ستر حیا از خدا، عاصم او از معاصی پروردگار است، چه صهیب علیم القلب (نه علیم اللسان فقط) نیک می داند که خداوند بی نیاز، او را از عدم محض ایجاد فرموده، و همه ملک و ملکوت و غیب و شهادت را خدمتگذارش قرار داده تا نیازهای او را تأمین نمایند، و بدین وسیله او به سعادت حقیقی خود نائل آید، تأمل در این همه نعمتهای نامتناهی و الطاف بیکران باریتعالی که بدون هیچ عوض و غرضی بر او ارزانی گردیده است، موجب حیائی است شدید که طبعا ستر عصمت بین او و نافرمانی حضرت ولی النعم و الألطاف است و هر مؤمنی که مانند صهیب علیم القلب و بیدار باشد، دارای ستر عصمت از گناه است، و به مقداری که جان و دلش، لمس نعمتها و الطاف باریتعالی را نموده، به همان مقدار آزرم و حیا از خدای - عزّ و جلّ - دارد، که پرده عصمت از گناهان در همان حدّ است.

و بالعکس، علیم اللسان جهول القلب که جز مراء و جدال همّی ندارد و با اینکه علم و شناخت به حقیقت دارد، در مناظره با اقران، تلبیس و تدلیس می کند و جامه باطل را بر اندام حق می پوشاند و حق را مکتوم می سازد و آزرمی از نهی الهی ندارد که فرموده:«و لا تلبسوا الحقّ بالباطل و تکتموا الحق و أنتم تعلمون.»

بلی فقید اللسان سفیه القلب، وقیح است و از موهبت حیا و دین محروم است چنانکه امام صادق علیه السّلام فرموده اند:«لا ایمان لمن لا حیاء له»

زیرا حیا (انقباض نفس و خودنگهداری از ارتکاب قبیح به خاطر قبح آن) ثمره ایمان به خداوند حاضر و ناظر است و لزوما ایمان چنانی و اعتقاد به حضور ولی النعم و الالطاف و نظارت حضرتش بر همه اعمال، منتج انقباض نفس مؤمن از ارتکاب هر مکروهی در محضر او سبحانه و تعالی است، و آن کس که بی شرمی می کند و در محضر خدای تعالی مرتکب عصیان می شود و باطل را در لباس حق جلوه می دهد، بدین جهت است که وجودش از نال بالنده و ثمربخش ایمان تهی است، و بو جهلی است که وجودش از نهال بالنده و ثمربخش ایمان تهی است، و بو جهلی است به غلط بو الحکم نامیده شده و در واقع رهزن راه عبادت است و همانند ابو جهل در مصبّ این عتاب الهی:«أ لم یعلم بأنّ اللّه یری»است.

تدبّری عمیق در آیه شریفه به خوبی روشن می کند که حدیث مذکور از امام صادق علیه السّلام مستخرج از همین آیه کریمه است. یعنی حیا از ایمان به خدای علیم و ناظر بر اعمال نشأت می گیرد، و بو جهل بی شرم که ایذاء رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله را در حال سجده، قصد نموده بود، بدان سبب بوده که ایمان به خدای علیم و شاهد بر اعمال نداشت و هر بی شرم از خدای عزّ و جل، بناچار تهی از چنین ایمانی است، و حاصل جمع واقعیت حیا از خداوند عزّ و جل، همان انقباض نفس و روگردانی از هر امری است که مبغوض حضرت او می باشد.

لازم به تذکر است که در بعضی از اخبار، بر خداوند متعال «حیی: صاحب حیا» اطلاق شده چنانکه أبو داود در سنن خویش از رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله روایت کرده که فرمودند:

انّ اللّه عزّ و جل حیی ستّیر یحبّ الحیاء و السّتر.

خدای - عزّ و جلّ - مسلما صاحب حیا و پرده پوشی است. دوستدار حیا و پرده پوشی است.

روشن است که حیا درباره واجب تعالی به معنی انقباض و انفعال نیست، چه در حریم حضرتش انفعال و انقباض راه ندارد و بناچار بر معنی تارک قبیح حمل می شود، و در ارتباط با اجرای این صفت بر حقتعالی، لطائفی از اخبار آمده است که به نقل یکی از آنها اکتفا می شود:

انّ شیخا فی القیامة یقول اللّه له: یا عبدی عملت کذا و کذا (من امور لم یکن ینبغی ان یعملها) فیقول: یا رب ما فعلت و هو قد فعل، فیقول الحق: سیروا به إلی الجنّة فتقول الملائکة التی احصت علیه عمله: یا ربّنا أ لست تعلم انّه فعل کذا و کذا؟ فیقول: بلی و لکنّه لمّا انکر استحییت منه ان اکذّب شیبته

خداوند متعال در روز قیامت، عتاب به پیرمرد گنه کاری می نماید و می فرماید: ای بنده ام تو مرتکب امور چنانی که نافرمانی من است

گردیده ای. آن پیر گنه کار عرض می کند: پروردگارا، من مرتکب چنین اعمالی نشده ام در صورتی که آن معاصی را انجام داده است، پس حقتعالی امر می فرماید که او را به بهشت ببرید، در این هنگام فرشتگانی که کاتبان اعمال آن گنه کارند و آمار معاصی او را ثبت کرده اند عرض می کنند: پروردگارا تو خود دانایی که این پیر آلوده، گناهان مورد اشاره را انجام داده است خدای تعالی می فرماید: بلی می دانم ولی چون این بنده پیرم انکار نموده، من از وی حیا کردم که ریش سفیدش را تکذیب کنم

 کرم بین و لطف خداوندگار

 گنه بنده کرده است و او شرمسار

با اعتماد به همین وصف ستاریت خداوند غفور است که در این فراز مناجات، از حضرت غفار الذنوب مسألت می کند که: «الهی گناهانی را در دنیا بر من مستور ساختی که در آخرت به ستر آنها محتاج ترم» و این نویسنده ذو الشیبه نیز امیدوار است که حضرت ستار العیوب بر ریش سفیدش رحمت آرد:

 دلم می دهد گاه گاه این نوید

 که حق شرم دارد ز موی سفید

 عجب باشد ار شرم دارد زمن

 که شرمم نمی آید از خویشتن

«الهی بحلمک أمهلتنی و بسترک سترتنی حتّی کانّک اغفلتنی و من عقوبات المعاصی جنّبتنی حتّی کأنّک استحییتنی.»

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر