دیگر به شما منبر نمیدهند؟
خیلی دلم برای منبررفتن تنگ شده، اما این روزها اداره مساجد بیشتر دست جناح راست است. بههمیندلیل فرصت به ما نمیرسد.
شما از نخستین چهرههای سیاسی بودید که از طریق شبکه مجازی با
مردم ارتباط برقرار کردید. وبلاگتان در اواسط دهه ٧٠ از پربینندهترین
وبلاگها بود، این یعنی شما از همان سالها به دنبال ارتباط با نسل جوان
بودید؟
اوایل سال ٧٢ بود که تازه اینترنت به ایران آمده بود، دنیای مجازی خیلی
فضای فانتزیای بود و ورود به آن خیلی هم ساده نبود. یادم میآید برای ورود
به اینترنت ٩ پسورد لازم بود. از همان ایام من به دنبال سردرآوردن از
اینترنت بودم. بعد در اولین ماههایی که وبلاگنویسی به حوزه وبلاگ فارسی
آمد، من جزء اولین افرادی بودم که وبلاگ شخصی داشتم. آن زمان من معاون
رئیسجمهور بودم و وبلاگ من به مرجع اخبار و ارتباطات دولت و اطلاعات بدل
شده بود. بعد از پایان دولت اصلاحات تا سال ٨٨ وبلاگ من اصلیترین کانال
ارتباطی اصلاحطلبان با مردم بود؛ چون مسیرهای دیگر عمدتا بسته شده بودند.
خیلیها فضای مجازی سیاسی را بعد سال ٨٨ دیده و تجربه کردهاند اما باید
بگویم پیش از آن هم فضای مجازی به مدد اصلاحطلبان آمده بود.
حضور در شبکههای مجازی و انتشار اخبار و عکسهای غیررسمی از مقامات تا حالا برایتان دردسرساز هم شده است؟
دردسرهای حضور مجازی من اصل ماجرا بوده است. معتقدم دولت و مسئولان باید از
خارج از چارچوبها با مردم ارتباط بگیرند و بر این مسئله از همان دولتهای
آقای خاتمی اصرار داشتم همواره عکسها و اخبار غیررسمی را منتشر کنم تا
شکاف بین مردم و مسئولان را کمتر کنم. معتقدم یکی از مشکلات دولت فعلی این
است که اصرار دارد در قاب و چارچوبهای مرسوم خودش را به مردم معرفی کند و
با همان چارچوبها ارتباط بگیرد. من در دولت اصلاحات اصرار داشتم این
قابها و چارچوبها را کنار بزنم و با همان گوشی موبایلم عکسهای غیررسمی
بسیاری از هیئت دولت منتشر میکردم و همین هم شد که فاصله میان دولت و مردم
کمتر شد. من معتقدم باید با نسل جدید و ادبیات جدید آن ارتباط بر قرار
کرد، بهویژه اینکه من، کمی روحیه «فان» دارم و توییتها و مطالب فان هم
بازتاب خوبی در عالم مجازی دارد. از سوی دیگر بیادبی در شبکههای مجازی
خیلی زیاد است. مهم این است که این ادبیات را بپذیری و با آن ارتباط برقرار
کنی.
کارنامه
سیاسی – اجرائی شما پرعنوان است، اما نقطه اوج کارنامه شما ریاست شما بر
دفتر ریاستجمهوری در دولت هفتم است، چه شد که رئیس دفتر رئیسجمهور شدید؟
من از سال ٦٢ تا ٦٧ مدیر رادیو ایران بودم. آن ایام خیلی برنامه داشتم و
بهواسطه گفتوگوهایم شناخته شده بودم. بعد از آن هم زمانی که ٢٧، ٢٨ساله
بودم معاون بینالملل وزیر ارشاد شدم. اما آشنایی من با آقای خاتمی به همان
زمان مدیریتم در رادیو ایران برمیگردد که آقای خاتمی وزیر بود. چند سال
بعد معاون امور بینالملل آقای خاتمی در وزارت ارشاد شدم. در این سمت
ارتباطات خارجی خوبی به دست آوردم و تا آخر دوره وزارت ایشان من معاون
بینالملل او بودم. با استعفای آقای خاتمی من هم استعفا دادم. در تمام این
سالها با آقای خاتمی دوست بودم و هستم. زمستان ٧٥ بود که در لبنان اقامت
داشتم و آقای خاتمی هم مدتی به منزل ما آمد. همان ایام بحث ریاستجمهوریاش
مطرح شده بود و او مشغول بررسی شرایط بود. بعد از نوروز ٧٦ که کاندیداتوری
او در انتخابات هفتمین دوره ریاستجمهوری قطعی شد، من جدیتر او را همراهی
کردم و با وجود اقامت خانوادهام در بیروت، به تهران آمدم و تا صبح روز
رأیگیری هم در تهران ماندم، صبح دوم خرداد من و آقای خاتمی با هم رفتیم و
رأی دادیم و بعد از رأیگیری به بیروت بازگشتم. بعد از ریاستجمهوری ایشان
به دلیل سابقه رسانهای و ارتباطاتی که داشتم من را بهعنوان ریاست
دفترشان منصوب کردند.
چه شد که در دوره دوم از این سمت کنار گذاشته شدید؟
دلایل مختلفی داشت. مثلا خود این تغییر و جابهجایی مهم بود و باعث نوآوری
میشد. دلیل دیگر هم فشارهای سیاسی بود که بر من وارد میشد.
این فشارها چه بودند؟
آن زمان چندتا سایت بودند که علیه چهرههای اصلاحطلب خبر مینوشتند.
فضاسازیهایی که علیه من میشد و اکنون هم میشود، همه از این دادههاست؛
مثلا میگویند اعترافات من در دادگاه سال ٨٨ بهخاطر مسائل شخصی بوده است،
درحالیکه باوجود اینهمه شایعات، من در زمان زندانیبودنم در سال ٨٨
یکبار هم درباره مسائل شخصی بازجویی نشدم و اتهام اخلاقی هم نداشتم، اما
بیرون زندان میگفتند که مسائل شخصی داشته و پروندهها را جلویش گذاشتند و
او به هرچه آنها خواستهاند اعتراف کرده است. آن ایام سایتی بود به نام
«گویا آ/ goyaa» که بههمراه روزنامههای تندرو، تیتر زدند، «دختر ابطحی
دنبال کلاس رقص»... آن روز که به خانه رفتم دخترم شوکه شده بود و دائم
دیالوگهایش با دوستش را که تلفنی با هم صحبت کرده بودند برایم تعریف
میکرد و سعی داشت برایم توضیح دهد اصل ماجرا چه بوده است و مطلب سایتها و
روزنامهها صحبتهای دوست او بوده است، نه خود او یا اینکه یک مرتبه پخش
میکردند من در استخر مختلط در خارج از کشور بودهام. یک مورد دیگر این بود
که فردی در روزنامه... علیه من ادعا کرد من را با شلوارک کنار ساحل بیروت
دیدهاند. بگذریم که من اصلا دریارفتن را دوست ندارم و در بیشتر از سهسالی
که بیروت بودم، هرگز به دریا نرفتم. اگر بخواهم دریا بروم هم با عبا و
عمامه که نمیروم یا عکسی دیگر از من بههمراه چند روحانی دیگر منتشر شد که
در ساحلی بودیم که خانمها با بیکینی حاضر بودند، نکته جالب این عکس
فتوشاپی، شلوارکپوشیدن ما با عمامه بود (میخندد). در این عکس ما لخت
بودیم و عمامه بر سر داشتیم...، این موضوعات روی آرامش ما خیلی تأثیر
میگذاشت. البته الان نگاه جامعه و سبک زندگی جامعه به این موضوع تغییر
کرده است، اما این دست موضوعات در آن روزها خیلی اذیتکننده بود.
موضوعی که برایتان حاشیهساز شد، صحبتهای همسرتان پس از
دوران انفرادی شما در تابستان ٨٨ بود. همسرتان بعد از اولین ملاقات با شما
خبر داد که محمدعلی ابطحی در قریب به ٤٠ روز انفرادی ١٨ کیلو وزن کم کرده و
میگوید قرصهایی به او میدهند که از دنیا بیخبر میشود؟
من گفتم به من قرص میدهند، اما الان نمیدانم تأثیرش چه بوده است، شاید
این موضوعات برداشت همسرم از حالوروز من بوده است. اما انصافا یادم
نمیآید در اولین ملاقاتم بعد از سیوچندروز انفرادی با همسرم چه گفتهام.
میگفتند ابطحی بهخاطر موضوعات شخصی و اتهامات اخلاقی اعتراف کرده است... .
به خاطر همین است که من میگویم من یک بازجویی شخصی هم پس ندادهام و همه
مباحث سیاسی بوده است. ما را دو روز بعد از انتخابات بازداشت کرده بودند.
خوب است یادآوری کنم که من عضو ستاد میرحسین هم نبودم. من در ستاد مهدی
کروبی فعال بودم.
پس موضوع بازجوییهای شما چه بود؟
٧٠، ٨٠ درصد بازجوییهایی که من پس میدادم، بازجویی در مورد دولت اصلاحات
بود، نه شخص خودم. بیشتر مسائل درباره موضوعات دوران اصلاحات بود.
45302