عوامل محبت در احادیث اسلامى (36)
ایمان محور محبت
من احب لله و ابغض لله و اعطى لله فهو ممن کمل ایمانه .امام صادق علیه السلام فرمود:هرکس به خاطر خدا دوست بدارد و به خاطر خدا دشمن بدارد و به خاطر خدا عطا کند، از کسانى است که ایمانش کامل شده است .(37) امام باقر علیه السلام فرمود: اگر خواستى بدانى در تو خیرى هست ، به دلت نگاه کن ، اگر اهل طاعت خدا، فرمانبرداران را دوست دارد و از اهل معصیت خدا بدش مى آید، در تو خیرى هست و خداوند تو را دوست دارد. و اگر از اهل اطاعت بدش مى آید و از اهل معصیت خوشنود است ، در تو خیرى نیست ، و خداوند از تو ناخشنود است ، و بدان که هر کسى با دوست خود خواهد بود.(38) آرى اگر کسى شوهر و یا همسر مؤ من و با تقوائى دارد، که خداوند او را دوست مى دارد، باید همسر خود را دوست بدارد، زیرا ایمان براى مؤ من برترین فضیلت است ، و هرگز نمى تواند هیچ فضیلتى جانشین ایمان گردد.
محبت ، محبت مى آورد
بالتودد تتاکد المحبة
با دوستى ، محبت محکم مى شود،یعنى براى پیدا کردن دوست ، و دوست کردن همسر و دیگران از خودتان شروع کنید، سعى کنید دوستى کنید تا او هم با شما دوست شود.(39)
توجه و حضور قلب به خدا
امام صادق علیه السلام فرمود: هر که در نماز، دل به خدا دهد، خداوند روبه او کند، دلهاى مؤ منین را هم به دوستى با او مى گرداند، بعد از آنکه خدا او را دوست مى دارد .(40)
احسان و نیکى محبت مى آورد
بالاحسان تملک القلواب .
حضرت على علیه السلام فرمود: با احسان و خدمت ، دلها را مى شود مالک شد، و در حدیث دیگرى فرمود: با احسان و نیکى مى شود افراد را خرید و بنده کرد. آرى فطرت و سرشت انسان به گونه اى است که وقتى به او احسان شود، مجذوب مى شود و انس مى گیرد.(41)
سلام کنید و محبت ایجاد نمائید
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: سوگند به آنکه جانم به دست اوست ، به بهشت وارد نمى شوید تا ایمان بیاورید. و ایمان نمى آورید تا با یکدیگر دوست باشید، آیا نمى خواهید شما را به کارى راهنمائى کنم که اگر انجام دهید، با هم دوست شوید؟ (براى ایجاد محبت ) به یکدیگر آشکارا سلام کنید .(42) حضرت على علیه السلام فرمود: زبانت را به سخن ملایم و سلام کردن عادت بده تا دوستانت زیاد شوند و دشمنانت اندک گردد.(43)
اظهار محبت ، محبت مى آورد
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: مرد وقتى به زنش بگوید دوستت دارم ، این سخن هرگز از دل او بیرون نمى رود.(44) مردى به امام باقر عرض کرد: من فلانى رادوست دارم ،حضرت فرمود: اوراازاین دوستى آگاه کن ،که براى دوام مؤ ثرترودرالفت بهتراست.(45)
صورت گشاده و خندان
حسن البشر اول العطاء و اسهل السخاء
حضرت على علیه السلام مى فرماید: رخسار نیکو اولین هدیه و راحت ترین بخشش است و فرمود: صورت گشاده و باز تو اول نیکى تو است و دلالت بر بزرگوارى تو مى کند و فرمود: صورت باز آتش دشمنى را خاموش مى کند، فرمود: صورت باز و گشاده ریسمان محبت است ، و فرمود: کار نیک و صورت باز، محبت مى آورد و انسان را به بهشت مى رساند.و فرمود: صورت گشاده ، روش هر آزاده است.(46)
خوش آمد گوئى و محبت
حضرت على علیه السلام فرمود: روى باز و گشاده و بخشش و نیکى و خوش آمد گفتن ، موجب دوستى مردم است .(47)
دست دادن ، محبت مى آورد
تصافحوا فان المصافحة تزید فى المودة
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: به یکدیگر دست بدهید که محبت را زیاد مى کند .حضرت صادق علیه السلام فرمود: به یکدیگر دست بدهید که کینه را از بین مى برد.(48)
هدیه دادن ، دوستى آفرین است
تهادوا تحابوا
امام صادق علیه السلام فرمود: به یکدیگر هدیه دهید، تا دوست هم باشید، چرا که هدیه کینه را از بین مى برد .(49)
و حضرت على علیه السلام فرمود: هدیه محبت مى آورد، و فرمود: هیچ چیز مثل هدیه ، فرمانروا را ملایم و خشم را بیرون و رانده شده را متمایل و کارهاى سخت را آسان و بدیها را دور، نمى کند .(50) نکته مهم در هدیه و اهمیت آن به اظهار محبت و دوستى است ، نه ارزش مادى آن ، بنابراین در هدیه توقعات را کنار بگذارید و ارزش واقعى آن را در نظر بگیرید تا دوستان شما و خود شما بتوانید همواره به یکدیگر هدیه اى هر چند اندک به نشان دوستى تقدیم کنید، متاءسفانه این ابراز دوستى ، در نزد بعضى به خاطر توقعات نابجا تبدیل به وسیله کدورت مى شود و بجاى تشکر و دریافت پیام هدیه ، بخاطر مسائل مادى از یکدیگر دلخور مى شوند.
معاشرت نیکو حسن
العشرة تستدیم المودة .
حضرت على علیه السلام فرمود: معاشرت نیکو، دوستى را دوام مى بخشد (51)، البته تاءثیر معاشرت نیکو و رعایت اخلاق در خانواده و برخورد دوستانه ، مساءله اى کاملا روشن است .
خوش اخلاق باشید
حسن الخلق یورث المحبة .
حضرت على علیه السلام فرمود: خوش اخلاق بودن ، دوستى مى آورد(52)، و فرمود: سه چیز محبت مى آورد، خوش اخلاقى ملایمت نیکو و تواضع .(53)
خوش گمانى ، محبت مى آورد
من حسن ظنه بالناس حاز منهم المحبة .
حضرت على علیه السلام فرمود: هر کس به مردم خوش کمان باشد، به محبت آنها دست مى یابد .(54)
ملایمت و نرم خوئى
بالرفق و التودد یحببک القواب .
امام باقر علیه السلام فرمود: با ملایمت و دوستى ، دلها تو را دوست دارد .(55)
بى نیازى از دیگران ، و محبت
حضرت على علیه السلام فرمود: خود را محبوب مردم کن ، با بى رغبتى به آنچه در دست آنهاست ، تا به محبت آنها برسى .(56) مردى نزد پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آمد و از حضرت سؤ الاتى کرد از جمله پرسید: چه کنم تا مردم مرا دوست بدارند، حضرت فرمود: به مردم نیکى کن و چشم به داشته آنها نداشت باش و به آن طمع مکن تا تو را دوست بدارند.(57)
سخاوت ، محبت آور است
السخاء یزرع المحبة .
حضرت على علیه السلام فرمود: سخاوت ، محبت را مى رویاندو امام صادق علیه السلام به على فرمود: خودت را با رسیدگى به برادرانت محبوب گردان ، همانا خداوند محبت را در بخشش و دشمنى را در امساک و ندادن قرار داده است .(58)
سکوت و محبت
ان الصمت یکسب المحبه .
امام هفتم یا هشتم فرمود: سکوت محبت مى آورد، سکوت راهنماى هر چیزى است .(59) زیرا بیشترین اسباب دشمنى از سخن گفتن است و از آنجا که حرکت دادن زبان کارى آسان است ، بسیارى با سخنان سبک و نسنجیده آبروى خود را مى برند و خود را نزد مردم و خدا سبک مى کنند
سخن زیبا و محبت
امام چهارم حضرت سجاد علیه السلام فرمود: سخن زیبا، دارائى را زیاد و روزى را افزایش مى دهد، اجل را به عقب مى اندازد و انسان را نزد خانواده محبوب و وارد بهشت مى کند.(60)
تواضع ، محبت مى آورد
ثمره التواضع المحبه
حضرت على علیه السلام فرمود: نتیجه تواضع و فروتنى ، دوستى است .(61)
نشانههاى محبت حقیقى :
1. محبت حقیقى ، پایدار است :محبتهایى گذرا هستند که یا محبوب به خطا برگزیده باشد و یا محبوب اصلا محبوب نبوده باشد ، هر گاه کسى گمان کند موجودى داراى کمال است و به آن محبت ورزد و سپس دریابد که هیچ کمال اصیلى در او نبوده است محبت او زائل مىگردد و به جستجوى موجود کامل بر مىآید. همچنین اگر محبت به چیزى یا کسى براى رفع نیاز خویش باشد پس از رفع نیاز، محبت به آن محبوب تمام مىشود؛ چرا که نیاز محب برآمده و کمال مورد نظر خویش را یافته است. محبت به خداوند پایدار است زیرا کمال حقیقى فقط از آن اوست و هیچ گاه انسان خداشناس به معرفت کمال خداوند نمىرسد در هر مرتبه از معرفت به خدا انسان به ضعف معرفت خویش آگاه مىشود و خواهان ارتقاء معرفت خود به خداوند مىگردد؛ چرا که خداوند موجود بىپایانى است که عقول از معرفت کنه او عاجزند .
2. محبت حقیقى ، محبتى است که محب به هر چه که به محبوب انتساب دارد علاقهمند باشد : انسانهاى عارف به همه مظاهر هستى محبت دارند به انسانها، طبیعت، حیوانات، رودها و جنگلها و... چرا که همه اینها را جلوه خدا و مخلوق ذات اقدس او مىدانند.
3. محبت واقعى ، محب را گوش به فرمان محبوب مىکند : محب همیشه در آرزوى رضاى محبوب است پس همان طور که او مىخواهد عمل مىکند و خود را آن گونه که محبوب مىپسندد مىسازد. محب واقعى، اراده محبوب را بر اراده خود مقدم مىدارد و با خواست او مخالفت نمىکند.
4. محب واقعى همیشه به یاد محبوب است : هیچ چیز دیگرى موجب غفلت او از یاد محبوب نمىشود.
5 - محب واقعى خواستار دیدار محبوب و همنشینى و هم صحبتى با اوست :محب واقعى شنیدن سخن محبوب و سخن گفتن با او را دوست دارد و از دیدار محبوب سیر نمىشود(62) .
تمثیل های تربیتی محبت
از محبت تلخها شیرین شود ، از محبت مسها زرّین شود ، از محبت دردها صافی شود ، از محبت دردها شافی شود ، از محبت سجن گلشن میشود ، بی محبت روضه گلخن میشود ، از محبت نار، نوری میشود ، از محبت دیو حوری میشود ، از محبت حزن شادی میشوداز محبت غول هادی میشود ، از محبت نیش نوشی میشود ، از محبت شیر موشی میشود، از محبت مرده زنده میشود ، از محبت شاه بنده میشود
داستان¬هایی از محبت :
1.محبت در جهات خیر :
1. محبت فراوان پیامبر(ص) نسبت به فاطمه(س)
اذا اشتقت الى الجنة قبلت نحر فاطمة (63)، هنگامى که شوق بهشت در دلم پیدا مىشود گلوى فاطمه را مىبوسم! همه مورخان و ارباب حدیث نوشتهاند که پیامبر(ص) نسبت به دخترش فاطمه(س) علاقه عجیبى داشت. بدیهى است علاقه پیامبر تنها به خاطر رابطه پدرى و فرزندى نبود، هر چند این عاطفه در وجود پیامبر(ص) موج مىزد، اما تعبیرات و سخنانى که پیامبر(ص) به هنگام اظهار علاقه نسبت به دخترش فاطمه(س) بیان مىکرد، نشان مىداد که در اینجا معیارهاى دیگرى مطرح است. و: این محبت از محبتها جدا است . حب محبوب خدا، حب خدا است از میان روایات فراوانى که در این زمینه رسیده است کافى است به چند روایت زیر که در کتب معروف شیعه و اهل سنت آمده اشاره کنیم(64)
1. حدیث : ( ما کان احد من الرجال احب الى رسول اللّه من على و لا من النساءٍ احب الیه من فاطمة (65)) (( احدى از مردان نزد پیامبر(ص) محبوبتر از امیر مؤمنان على(ع) نبود و نه از زنان، محبوبتر از فاطمه(س) ))
2. در حدیث دیگرى آمده است پیامبر چنان مشتاق فاطمه(س) بود که هر گاه به سفر مىرفت آخرین کسى را که با او وداع مىکرد زهرا(س) بود، و به هنگامى که از سفر باز مىگشت نخستین کسى را که به دیدنش مىشتافت فاطمه(س) بود(66).
3. این حدیث را نیز بسیارى از محدثان شیعه و اهل سنت نقل کردهاند که پیامبر فرمود:( من آذاها فقد آذانى. و من اغضبها فقد اغضبنى. من سرها فقد سرنى. و من سائه فقد سائنى. (67)) (( هر کس او را آزار دهد مرا آزار داده است.و هر کس او را خشمگین کند مرا خمشگین ساخته.هر کس او را مسرور کند مرا مسرور ساخته نموده.و هر کس او را اندوهگین سازد مرا اندوهگین ساخته است! ))بدون شک شخصیت والاى فاطمه (س) و آینده درخشان و مقام عرفان و ایمان و عبادتش این همه احترام را ایجاب مىکرد. چرا که امامان، همه، از نسل او بودند. و به علاوه او همسر بزرگ مرد اسلام امیر مؤمنان على(ع) بود(68).
2. ابراهیم خلیل الرحمن و محبت و معرفتخدا
مروى است که: خداى - تعالى - ابراهیم را مال بسیار داده چنانکه چهار صد سگ باقلاده زرین در عقب گوسفندان او بودند و فرشتگان گفتند : دوستى ابراهیم از براىخدا به جهت مال و نعمتى است که به او عطا فرموده.پادشاه عالم خواست که به ایشانبنماید که نه چنین است، به جبرئیل فرمود که: برو و مرا در جایى که ابراهیم بشنود یادکن.جبرئیل برفت در وقتى که ابراهیم نزد گوسفندان بود بر بالاى تلى ایستاد و به آوازخوشى گفت: ( سبوح قدوس رب الملائکة و الروح .) چون ابراهیم نام خداى را شنیدجمیع اعضاى او به حرکت آمد و فریاد بر آورد و به مضمون این مقال گویا شد:
کاین مطرب از کجاست که برگفت نام دوست تا جان و جامه بذل کنم بر پیام دوست
دل زنده مىشود به امید وفاى یار جان رقص مىکند ز سماع کلام دوست
پس ابراهیم از چپ و راست نگاه کرد شخصى را بر تلى ایستاده دید به نزد وىدوید و گفت: تو بودى که نام دوست من را بردى؟ گفت: بلى.ابراهیم گفت: اى بندهحق! نام حق را یکبار دیگر بگو و ثلث گوسفندانم از تو. جبرئیل باز نام حق را بگفت. ابراهیم گفت: یکبار دیگر بگو و نصف گوسفندانم از تو.جبرئیل باز نام حق را بگفت. حضرت ابراهیم در آن وقت از کثرت شوق و ذوق واله و بىقرار شد گفت: همهگوسفندانم از تو یکبار دیگر نام دوست مرا بگو. جبرئیل باز بگفت.ابراهیم گفت: مرادیگر چیزى نیستخود را به تو دادم یکبار دیگر بگوى.جبرئیل باز گفت.پس ابراهیمگفت: بیا مرا با گوسفندان من ضبط کن که از آن توست.جبرئیل گفت: اى ابراهیم! مرا حاجت به گوسفندان تو نیست ، من جبرئیلم.و حقا که جاى آن دارى که خدا تو را دوست خود گردانید، که در وفادارى، کاملى.و در مرتبه دوستى، صادق.و در شیوه طاعت ، مخلص(69).
3. محبت پیامبر به کودکان در مسیر مسجد
روزى پیامبر صلى الله علیه وآله براى نماز، به مسجد مى رفت ، در راه ، گروهى از کودکان انصار ، بازى مى کردند ، تا آن اینکه آن حضرت ، همواره حسن و حسین را دیدند، دور آن حضرت آمدند، و لباس او را آویخته و هر یک مى گفت : ( کن جملى) شتر من باش .بلال حبشى از مسجد بیرون آمد و به جستجوى پیامبر صلى الله علیه وآله پرداخت ، آن حضرت را در کنار جمعى از کودکان یافت ، جریان را فهمید، بلال قصد کرد که کودکان را گوشمالى دهد، تا آن حضرت را آزاد کند .آن حضرت ، بلال را از اجراى تصمیم خود، نهى کرد و فرمود: تنگ شدن وقت نماز براى من محبوبتر از رنجاندن این کودکان است ، سپس به بلال فرمود: برو حجره خانه را گردش کن و آنچه (از گرو و یا خرما و...) یافتى بیاور، تا خود را از این کودکان باز خرید کنم .بلال رفت و پس از جستجو، هشت دانه گردو یافت ، به حضور پیامبر (ص ) آورد، پیامبر به کودکان فرمود: ( اتبعون جملکم بهذه الجویزات ) (( آیا شما شتر خود را به این گردوها مى فروشید؟. ))کودکان به این داد و ستد راضى شدند، و گردوها را گرفتند و آن حضرت را آزاد نمودند، پیامبر صلى الله علیه وآله به راه خود به طرف مسجد ادامه داد، در حالى که مى فرمود : ( رحم الله اخى یوسف باعوده بثمن بخس دراهم معدوده ... ) (( خداوند برادرم ،یوسف را رحمت کند، که او را (برادرانش ) به چند درهم اندک فروختند(70). اما این کودکان ، مرا به هشت دانه گردو فروختند، با این فرق که برادران یوسف ، وى را از روى دشمنى فروختند، ولى این کودکان مرا از روى نادانى فروختند. ))وقتى بلال این همه محبت را دید، تحت تأثیر قرار گرفت ، و به پاى مبارک آن حضرت افتاد، و اظهار تواضع نمود و گفت : ( الله اعلم حیث یجعل رسالته(71). ) (( خداوند مى داند که مقام رسالت را در وجود چه کسى قرار دهد؟ ))(72)
4. محبت آل محمد ( صلوات الله علیهم )
شخصى به نام ((ربعى بن عبدالله )) به حضور امام صادق (ع ) رفت و پرسید: من نام فرزندانم را از نام شما و پدران شما اقتباس کرده و نامگذارى مى کنم ، آیا از این کار، سودى مى برم ؟امام صادق (ع ) فرمود: آرى ، سوگند به خدا ، ( لیس الدین الا حبنا آل محمد ) ((دین جز دوستى ما آل محمد(ص ) نیست ))(73) توضیح اینکه : عامل و پایه اصلى براى انجام کارها و ترک کارها، ((حب و بغض )) است ، و این دو دارى شاخه هاى گوناگون است ، یکى از شاخه هاى حب آل محمد(ص ) آنستکه مسلمانان ، نام فرزندان خود را از نام آنها اقتباس کنند(74) .
5. دوستى و محبت اهل بیت پیامبر(صلوات الله علیهم )
مسافرى از خراسان به حضور امام باقر(ع ) شرفیاب مى شود او تمام این راه دور را پیاده طى کرده است پاهایش را که از کفش درآورد، شکافته شده و ترک برداشته بود، رو کرد به امام باقر(ع ) و عرض نمود : به خدا سوگند من را نیاورد از آنجا که آمدم مگر دوستى شما اهل بیت .امام فرمود: به خدا سوگند اگر سنگى ما را دوست بدارد، خداوند آن را با ما محشور کند و قرین گرداند و (( هل الدین الا الحب ))، آیا دین چیزى غیر از دوستى است(75)؟ آنچنان که از روایات برمى آید، روح و جوهر دین غیر از محبّت چیزى نیست ، زیرا اساسا این علاقه و محبّت است که اطاعت مى آورد(76) .
2. محبت در جهات شر :
1. عاقبت محبت ریاست و جاه طلبى :
عمر سعد هنگامی که در عوض کشتن امام حسین (ع) حکومت ری به او پیشنهاد گردیدگفت : باشد ، ولى آن شب را فکر مى کرد و مردّد بود ، و شنیده شد که اشعارى با خود زمزمه مى کرد که :( ءاترک ملک الرى و الرى منیة ام ارجع مذموما بقتل حسین و فى قتله النار اللتى لیس دونها حجاب و ملک الرى قره عین ) (( آیا حکومت رى را رها کنم ، با اینکه رى آرزوى من است ؟! یا اینکه با کشتن حسین مذمت را قبول کنم ؟ میدانم که در کشتن حسین آتش است که جدایى از آن نیست ، ولى حکومت رى روشنى چشم من است . ))فردا که نزد عبیدالله آمد و بهانه آورد که شما مرا به حکومت رى منصوب کرده اى و در میان مردم پخش شده است ، اگر صلاح مى دانى من به همانجا بروم و شما از بزرگان کوفه کسانى را که از من کارآزموده ترند به سوى حسین بفرستى و نام عده اى را نیز برد.عبیدالله گفت : من با تو در مورد کسى که مى خواهم بفرستم مشورت نکردم ، تو خودت اگر با لشکریان ما مى¬روى و گرنه آن حکم (فرماندارى رى را) بما برگردان .عمر سعد که چنین دید آن را پذیرفت (77) .
2. محبت به مال دنیا :
زنى از مؤمنه¬ها به حال احتضار در آمد، دور او را گرفتند و به او تلقین مى کردند و او به طرف رف (طاقچه بالا) نگاه مى کرد که در آن یک بشقاب چینى از جهیزیه اش بود.اتفاقا آن زن نمرد و خوب شد به او گفتند: ما تو را تلقین مى کردیم و تو به سمت رف نگاه مى کردى ، گفت : یک هیکل سیاهى در نظرم مى آمد تا مى خواستم لااله الاالله بگویم او مى گفت : اگر بگویى این بشقاب را مى شکنم .من چون آنها را دوست مى داشتم لااله الاالله نمى گفتم ، به آن زن گفتند: که او شیطان بوده است پس آن زن بشقاب ها را شکست و گفت : ممکن است اسباب بى دینى من شود.و نظیرش حکایتی است که یکى از علماء در حال سکرات مرگ بود، به او گفتند: شهادتین را بگو، او سرش را بالا مى زد و نمى گفت ، بعد حال او خوب شد و نمرد، به او گفتند: چرا در آن موقع شهادتین را نمى گفتى ؟ او در جواب گفت : ساعتى بغلى داشتم که به آن علاقه فراوانى داشتم ، شیطان جلوى چشمم مجسم شد و گفت : اگر شهادتین را گفتى ، ساعت تو را خرد مى کنم لذا من سرم را بالا مى زدم و نمى گفتم(78).
نتیجه گیری :
1.محبت هدیه ای الهی است که با مال و مقام و زیبایی به دست نمی آید .
2.ثروت و مقام همه جا محبت آور نیست .
3.محبت و رأفت باید در مدار شرع باشد .
4.محبت زمینه تبعیت است .
5.عشق و علاقه به محبوب شدن در نهاد هر انسانی وجود دارد . انسان ها از کم توجهی و بی مهری به خود رنج می برند .
6.تبلیغ و تربیت باید همراه با محبت باشد .
7.آنکه با خیانت محبت خود را از مردم می برد محبت خدا هم از او قطع خواهد شد .
8.اگر به محبت نیازمندیم خداوند متعال رحمان و رحیم است .
9.نظام حکومتی اسلام بر مبنای محبت و اتصال به مردم است .
10.مردم را با محبت برای پذیرش حدود الهی آماده کنید .
معرفی برخی از کتب منتشر شده پیرامون موضوع محبت برای مطالعه بیشتر :
1. آثار و برکات محبت اهل بیت ، تألیف : محمد علی کریمی نیا ، ناشر : کوثر ادب ، محل نشر : قم .
2. آداب زندگی : مقام تفاهم ، مقام محبت ، مقام ادب ، تألیف : محمد رضا طباطبائی نسب ، ناشر : نور الائمه ، محل نشر : تهران .
3. چهل حدیث محبت و مهرورزی ، تألیف : محمود شریفی ، ناشر : معروف ، محل نشر : قم .
4. حب و مقام محبت در حکمت و عرفان اسلامی ، تألیف : سعید رحیمیان ، ناشر : نوید شیراز ، محل نشر : شیراز .
5. رابطه دوستی و محبت ، تألیف : احمد مطهری ، ناشر : جامعه مدرسین ، محل نشر : قم .
6. ریاض المحبین در عشق و محبت به خدا و اولیاء الله ، تألیف : رضا قلی نوری ، ناشر : طوبای محبت ، محل نشر : قم .
پی نوشت ها :
36.اخلاق در خانواده و تربیت فرزند ، سید محمد ، نجفی یزدی
37.دارالسلام ج 3، ص 326.
38.دارالسلام ج 3، ص 327 و 333.
39.دارالسلام ج 3، ص 327 و 333.
40.دارالسلام ج 3، ص 337 و 338.
41.همان
42.دارالسلام ج 3، ص 348 و 420.
43.همان
44.وسائل ج 14 ص 10.
45.دارالسلام ج 3، ص 373 و 380 و 402 و 427.
46.دارالسلام ج 3، ص 386 و 387 و 455 و 456.
47.همان
48.همان
49.همان
50.دارالسلام ج 3، ص 427 و 386.
51.همان
52.دارالسلام ج 3، ص 402 و 403 و 404 و 413.
53.همان
54.همان
55.همان
56.دارالسلام ج 3، ص 416 و 421.
57.سفینه البحار، باب سجد.
58.دارالسلام ج 3، ص 416 و 421.
59.همان
60.دارالسلام ج 3، ص 416 و 421.
61.همان
62. آموزههاى بنیادین علم اخلاق جلد اول ، محمد ، فتحعلی خانی .
63. فضائل الخمسة جلد 43 صفحه 127.
64.برترین بانوی جهان فاطمه زهرا (ع) ، ناصر ، مکارم شیرازی .
65. مضمون این حدیث در دهها روایت از طرق اهل سنت نقل شده است (احقاق الحق)، جلد 10، صفحه 167.
66. مناقب این شهر آشوب، جلد3، صفحه 320 .
67. فضائل الخمسة ، جلد3، صفحه 132.
68. برترین بانوى جهان فاطمه زهرا(س) ، آیت الله مکارم شیرازى .
69. لئالى الاخبار، ج 1، ص 96.
70. این مطلب در آیه 20 سوره یوسف آمده است .
71. الأنعام ، 124.
72. نفائس الاخبار ص 286.
73. تفسیر جامع ج 1 ص 419.
74. داستانها و پندها جلد پنجم ، نوشته : محمد محمدى اشتهاردى.
75. سفینة البحار، ج 1، ص 201، ماده حب .
76. جاذبه و دافعه على (ع )، ص 59 .
77. نفس المهموم ، ص 127.
78. گنجینه جواهر یا کشکول ممتاز ، حاج شیخ مرتضى احمدیان.
فهرست منابع
1. قرآن کریم .
2. نهج البلاغه، محمد دشتی، انتشارات قدس، چاپ دوم، 1383ش .
3. تفسیر نمونه ، ناصر مکارم شیرازى ، انتشارات دار الکتب الإسلامیة ، چاپ اول ، 1374 ش ، تهران .
4. راز خوشبختی در عشق و محبت ، علی یزدی ، انتشارات طلیعه نور ، چاپ اول ، 1383 ش ، قم .
5. روش¬های جلب محبت همسر ، احمد رزاقی ، انتشارات سوره مهر ، چاپ اول ، 1384 ش ، تهران .
6. گلى از بوستان خدا ، سید مهدى حجتى ، انتشارات بخشایش ، چاپ ششم ، 1384 ش ، قم .
7. لهوف منظوم یا معراج المحبه ، حائرى محلاتى ، انتشارات دفتر نشر نوید اسلام ، چاپ اول ، 1377 ش ، قم .
8. معرفت و محبت ، مجتبی حسینی ، انتشارات کتاب نیستان ، چاپ اول ، 1385 ش ، تهران .
9. نرم افزارهای جامع التفاسیر ، جامع الاحادیث ، گنجینه روایات نور ،میزان الحکمه ، کتابهای اسلامی اینترنت ، ره توشه تبلیغ ، قصص و ...
/ع