امروزه به دلیل تغییرات و تحولات مختلفی که در دنیای مدرن رخ داده است، خانواده نیز به عنوان یکی از نهادهای اجتماعی از این تغییر و تحولات بی نصیب نبوده و تأثیر پذیرفته است. چنان که در طی زمان شاهد تغییر شکل ساختار و کارکردهای خانواده از اشکالی چون گسترده به هسته ای امروزی آن هستیم. این تغییرات همواره در جوامع و فرهنگ های مختلف و با توجه به شرایطی که خانواده در آن زیست می کند، به اشکال گوناگونی بروز و ظهور داشته و دارد. این تغییر و تحولات شامل تغییر در کارکردهای مختلف خانواده، از جمله تولیدمثل، اجتماعی کردن فرزندان، تأمین نیازهای اقتصادی، ایجاد آرامش روانی، ارضای نیازهای عاطفی، جامعه پذیری و کنترل و نظارت و هویت بخشی نیز شده است. همچنین همراه با تغییر کارکردهای خانواده، ساختار و روابط درون خانواده نیز مانند نقش ها و روابط زن و شوهر، والدین و فرزندان و روابط فرزندان باهم متحول شده است. البته به این موارد باید نقش بی بدیل خانواده در پرورش معنوی را نیز افزود. تحولات خانواده در دهه های اخیر تمامی کارکردهای ذکرشده را در معرض آسیب قرار داده است.
اما نکته ی مهم در این زمان این است که تغییر در خانواده به عنوان بنیادی ترین نهاد اجتماعی، تغییرات و تحولات مهم و بنیادینی را در دیگر نهادهای اجتماعی برجای خواهد گذاشت و تبعات مختلفی را در عرصه هایی چون دین و فرهنگ در پی خواهد داشت. چنان که می توان از عوامل این گونه تغییرات با عناوین آسیب ها، بحران ها و تهدیدهای خانواده در دنیای امروز بحث نمود؛ چراکه تداوم این تغییرات بنیادین، اضمحلال و نابودی بنیاد خانواده و به تبع آن ارزش های جامعه ی پیرامونی را سبب خواهد شد. ازاین رو برای پیشگیری از این گونه مسائل و چاره اندیشی در مورد آن، شناخت عوامل تهدیدکننده و آسیب زای خانواده و پیشگیری و کنترل این مجموعه عوامل، از امور مهمی است که باید در برنامه ریزی های فرهنگی و اجتماعی کشور بدان توجه شود. به همین منظور، در این نوشتار به تبیین و بررسی برخی از مهم ترین آسیب ها و تهدیدهای خانواده در کشور می پردازیم.
1.پدیده ی مهاجرت و تزلزل روابط خانوادگی و خویشاوندی
امروزه با پیشرفت تکنولوژی و افزایش سرعت جابه جایی و حمل ونقل، خانواده های یکجانشین کمتر دیده شده و افراد برای تشکیل خانواده، حاضر به مهاجرت و سکونت در شهرهای بزرگ هستند. علاوه بر این عواملی چون تحصیل و اشتغال نیز مزید بر علت هستند. ازاین رو در خانواده ی امروزی، شاهد کمتر شدن روابط تنگاتنگ با همبستگان و خویشاوندان و یا خانواده ی والدین هستیم؛ موضوعی که با مخاطراتی چون عدم وجود حمایت های مؤثر، عدم نظارت والدین بر عملکرد فرزندان و راهنمایی و هدایت آنان و نیز کم شدن روابط عاطفی بین اعضای خانواده و خویشاوندان همراه است. این گونه موارد معضلاتی اجتماعی و فرهنگی را در پی دارد که می توان به برقراری ارتباط های نامتعارف و خارج از نظارت خانواده و یا ازدواج های ناموفق اشاره کرد.
برای کاستن عواقب و پیامدهایی این گونه برای خانواده، می توان به راهکارهایی همچون ایجاد اشتغال و تقویت فرصت های شغلی در جوامع کوچک تر شهری و روستایی و یا فراهم نمودن زمینه های تحصیلی در هر منطقه در برنامه ریزی ها توجه نمود.
2.واگذاری نقش های تربیتی و آموزشی والدین به نهادها و مؤسسات بیرونی
امروزه به دلیل افزایش زمینه های اشتغال و تحصیل بیشتر برای زنان و دختران، شاهد شکل گیری خانواده هایی هستیم که هر دو والدین مشغول به کار در بیرون از خانه هستند. به همین دلیل، فرصت کمتری برای تربیت و آموزش فرزندان توسط مادر باقی می ماند و یکی از نقش های مهم زنان در خانواده، یعنی آموزش و تربیت، کم رنگ شده است. به همین دلیل، خانواده ها برای جبران این نقیصه، مسئولیت تربیتی و آموزشی خود را به نهادها و مؤسسات آموزشی ای همچون مدارس و یا کانون های آموزشی و تفریحی می سپارند؛ به نحوی که بیشتر وقت فرزندان در بیرون از خانه و جدای از والدین و نقش نظاره گری آنان سپری می شود. این مسئله تبعاتی در پی دارد که می توان به برقراری رابطه با جنس مخالف به دلیل کم رنگ شدن رابطه ی عاطفی بین والدین و فرزندان، شکل گیری تربیت ناصحیح به دلیل روابط نادرست فرزندان با افراد ناسالم و هنجارگریز، گریز فرزندان از نهاد خانواده و خو نگرفتن با روابط درون خانوادگی، فاصله ی نسلی بیشتر بین فرزندان و والدین و یا اختلالات روان شناختی ای چون پرخاشگری، افسردگی و نزاع با والدین اشاره نمود. مواردی که با مراجعه به مراکز مشاوره، بیشتر با صورت های مختلف آن مواجه می شویم.
علاوه بر اینکه امروزه به دلیل کمتر سپری شدن وقت فرزندان در محیط خانواده، کارکرد جامعه پذیری برای فرزندان، به صورت درستی محقق نمی شود و فرزندان آمادگی و مهارت های لازم برای حضور در جامعه و پذیرش نقش های مختلف اجتماعی را از خانواده کسب نمی نمایند و نمی توانند نقش های اجتماعی خود و حتی تأمین نیازهای فردی را به عهده بگیرند.
3.افزایش سن ازدواج و تجردگزینی
علاوه بر موارد و آسیب های فوق که ساختار و روابط بین اعضای خانواده و نیز عدم ایفای درست نقش های خانواده همچون تربیت فرزندان را تحت تأثیر قرار می دهد، امروزه با عواملی روبه رو هستیم که شکل گیری خانواده و یا ثبات واقعی آن را تحت تأثیر قرار می دهند. عواملی که می توان منشأ بسیاری از آن ها را تحولات ناشی از مسائل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه دانست.
از جمله ی این گونه معضلات می توان به «افزایش سن ازدواج و تجردگزینی» اشاره نمود. مسئله ای که در فرهنگ ما، که ریشه در مبانی فکری و عقیدتی دینی و سنت های پسندیده دارد، از گذشته تابه حال امری خلاف عرف و ناهنجار به شمار می رفته است. اما امروزه نه تنها امری قبیح و ناهنجار محسوب نشده، بلکه شاهد ترویج آن به دلیل تأثیر هجمه ی تفکرات غربی و رسانه های متکی بر این تفکرات هستیم؛ تا حدی که ارزش ها و نگرش های جوانان آماده به ازدواج تا حد زیادی تغییر یافته است و می توان یکی از عوامل اصلی زمینه ساز این معضل اجتماعی و خانوادگی را «تغییر نگرش ها و ارزش های والای دینی و فرهنگی» درخصوص ازدواج دانست. گسترش سبک زندگی غربی تحت تأثیر فرایند نوین سازی (مدرنیزاسیون) موجب راحت طلبی، فردگرایی و گریز از پذیرش مسئولیت های اجتماعی شده و همین سبب تأخیر در سن ازدواج شده است؛[1]به همین دلیل، باید خاطرنشان کرد که اگر این نگرش ها اصلاح نشده و ارزش های غربی در جامعه نهادینه شود، در آینده ای نه چندان دور شاهد شیوع این نوع روش و شیوه ی زندگی خواهیم بود. به گونه ای که روزبه روز اولویت ازدواج در نگاه جوانان پایین آمده و آخرین بررسی ها، ازدواج را اولویت هفتم آن ها نشان می دهد.[2]
چنان که درحال حاضر نیز شاهد افزایش میل به تجردگزینی هستیم. طبق تحقیقات انجام شده، از میان دختران ازدواج نکرده، 4 تا 6 میلیون آن ها پیردختر به حساب می آیند. همچنین این تحقیق بیان می کند 40 درصد دختران مجرد ایرانی به مرحله ی تجرد کامل رسیده و قید ازدواج را زده اند[3]یا گفته می شود 30 درصد از جوانان در شهر های بزرگ در خانه های مجردی زندگی می کنند؛ تاآنجاکه برخی کارشناسان، دهه ی 90 را دهه ی تجردگزینی نامیده اند.[4] همچنین براساس تحقیقی دیگر، 33 درصد دختران میل به تجردگرایی دارند و این عدد همچنان رو به افزایش است.[5]
علاوه بر این، آمارهای موجود خطر تشدید معضل بالا رفتن سن ازدواج را نشان می دهند. چنان که نرخ ازدواج در سال 94، نسبت به سال 89، حدود 12 درصد کاهش داشته است. به ازای هر دو خانواده، یک جوان مجرد دارای سن متعارف ازدواج وجود دارد. خانم ها تقریباً 3 برابر بیشتر نسبت به آقایان در معرض خطر تجرد قطعی قرار دارند و 30 درصد ازدواج کنندگان دختر و پسر در سن 20 تا 24 سال به خانه ی بخت رفتند. همچنین میزان تجرد قطعی مردان از 5.1 درصد به 3.1 درصد کاهش یافته، اما این تعداد برای دختران از 8 درصد به 8.1 درصد افزایش یافته است. آمار ارائه شده به طور کلی از بالا رفتن سن ازدواج در میان دختران و افزایش آمار تجرد قطعی آنان حکایت دارد[6]حتی در سال های اخیر، آمار ازدواج های خارج از سن متعارف نیز رشد قابل توجهی داشته و شاهد رشد 7/6 درصدی افزایش ازدواج مردان بالای 35 سال و 3/6 درصدی زنان بالای 30 سال هستیم.[7] و روند افزایش سن ازدواج در دهه های مختلف نشان می دهد سن ازدواج در هر دهه نزدیک به یک سال زیاد شده است.[8]
اما باید توجه داشت که عوامل مهم دیگری به تشدید این معضل منجر می شوند که می توان به عوامل و مسائل مقدماتی ای چون نبود اشتغال، بالا رفتن هزینه های تشکیل زندگی و تجملات ازدواج و نیز طولانی بودن زمان تحصیل جوانان اشاره کرد. عواملی که در مجموع سبب می شود امروزه جوانان یا امکان تشکیل خانواده را کمتر داشته باشند و یا انگیزه های آنان برای اقدام به تشکیل خانواده کم رنگ تر شده و تجرد زیستی را برگزینند.
چنان که نتایج تحقیقات نشان می دهد که افزایش بی رویه ی هزینه های زندگی یکی از عوامل اصلی کاهش تمایل جوانانِ در آستانه ی ازدواج محسوب می شود.[9] بنا بر پژوهش میدانی، در شهری مثل تهران برای ازدواج و شروع زندگی دست کم به حدود چهل میلیون تومان نیاز است.[10]
4.ناپایداری و گسست روابط درون خانواده و افزایش طلاق
امروزه علاوه بر مشکلاتی که در تشکیل خانواده وجود دارد، حفظ بنیان خانواده و تداوم روابط خانوادگی نیز از ثبات بالایی برخوردار نیست؛ چنان که شاهد بالا بودن آمار طلاق در کشور هستیم. درحالی که در گذشته و با توجه به مبانی اعتقادی و دینی ما، طلاق امری خلاف عرف و قبیح محسوب می شد، اما این مسئله ی ارزشمندی است که رفته رفته در حال کم رنگ شدن است. علاوه بر اینکه در مواردی هم که طلاق به دلیل همین قبیح بودن صورت نمی گیرد، زنان و مردان بسیاری هستند که به دلیل مسائل مختلف با یکدیگر رابطه ی عاطفی خاص خانواده را نداشته و به اصطلاح به طلاق عاطفی دچار می شوند. با نگاهی به آمار ازدواج و طلاق در کشور می توان رشد این معضل خانواده را شاهد بود؛ چنان که در سالیان اخیر رشد آمار طلاق دورقمی بوده و میزان طلاق در سال 94 نسبت به سال 93 رشد 6 درصدی داشته است، درحالی که رشد این شاخص در سال 93 نسبت به سال 92 بیش از 12 درصد بوده است. در سال 94 به ازای هر 100 ازدواج در کشور 24 طلاق ثبت شده که نسبت به سال 93 رشد 6 درصد را نشان می دهد، درحالی که رشد این شاخص در سال 1393 نسبت به سال 1392 بیش از 12 درصد بوده است.[11]
با نگاهی به تحقیقاتی که در مورد علل و عوامل این معضل در جامعه ی امروز شده است، می توان عواملی چون اعتیاد، بیکاری و ترک انفاق، عدم تمکین، فقدان تجانس فرهنگی، عدم سازش زوجین و مصرف زدگی را از مهم ترین علل و عوامل طلاق عنوان نمود. در این میان، اعتیاد، عامل فروپاشی تقریباً نیمی از خانواده ها بوده است.[12]
با توجه به پیامدهایی که طلاق برای خانواده دارد، باید آن را مهم ترین معضل خانواده دانست؛ چراکه نه تنها بنیان خانواده را نابود می کند، بلکه عواقب و پیامدهای خطرناکی برای فرزندان خانواده، جامعه و فرد به همراه دارد، عواقبی چون انحراف اخلاقی و تربیتی فرزندان، فقر و ناتوانی زنان بی سرپرست، انحرافات اخلاقی و جنسی. ازاین رو باید در برنامه ریزی ها و سیاست گذاری های فرهنگی و اجتماعی کشور برای کاهش این معضل توجهی جدی نمود.
5.عدم علاقه به فرزندآوری و تولیدمثل در خانواده ها
از کارکردهای مهم خانواده که منجر به حفظ، بقا و رشد جامعه در عرصه های مختلف می شود، تولیدمثل و افزایش جمعیت است. مسئله ای که در گذشته از اهمیت زیادی برخوردار بوده، اما امروزه به دلیل مسائل مختلف اقتصادی و فرهنگی کم رنگ و کم اهمیت شده است؛ تاحدی که خانواده ها یا تمایل کمی به این امر دارند و یا با فاصله ی زیادی از شروع زندگی اقدام به فرزندآوری می کنند. علاوه بر اینکه سیاست های کنترل جمعیت نیز مزید بر علت بوده است؛ چنان که نرخ رشد جمعیت از بیش از سه درصد در دهه ی شصت به حدود یک درصد در دهه ی هشتاد رسید و شاهد آن هستیم که در طی سال هایی که این برنامه اجرا می شده است، کاهش میل به فرزندآوری به صورت امری پایدار در جامعه نهادینه شود و زدودن آن مستلزم تلاش و هزینه کرد زیادی باشد. معضلی که هم خانواده را به عنوان هسته ی اصلی رشد و پیشرفت جامعه دچار اختلال می کند و هم جامعه را به دلیل عدم برخورداری از نیروی انسانی کافی و مناسب از رشد بازمی دارد.
ریشه ی این معضل را علاوه بر مسائل اقتصادی و اشتغال زنان و مردان باید در مسائل و معضلات فرهنگی نیز جست وجو نمود. معضلاتی که سبب شده است والدین از سرسپردن به نقش های اساسی خود اجتناب کنند و برای تأمین هزینه های تربیت فرزندان خود دچار مشکل شوند و یا به آن تن ندهند. چنان که والدین با نگرانی از آینده ی فرزندان خود، سعی می کنند تمام احتیاجات و نیازهای آنان را در تمام سنین برآورده سازند که این خود سختی ها و هزینه های زیادی را بر خانواده ها تحمیل می نماید و به همین دلیل مانع از فرزندآوری بیشتر می شود. علاوه بر اینکه میزان وابستگی فرزندان (برخلاف گذشته) به خانواده تا سنین بالای زندگی و حتی پس از ازدواج بیشتر شده و والدین خود را برای مدتی طولانی درگیر تأمین هزینه های مختلف فرزندان می یابد.
نتیجه گیری
با توجه به معضلات و آسیب هایی که بیان شد، باید توجه بیشتری در برنامه ریزی ها و سیاست گذاری های مربوط به خانواده در عرصه های مختلف اجتماعی و فرهنگی صورت پذیرد؛ چراکه هرگونه خطری که خانواده را تهدید نماید، نتایج و پیامدهای آن جامعه و بنیان های فکری، عقیدتی و فرهنگی را مورد هجمه و نابودی قرار خواهند داد. بنیان هایی که در طی سالیان دراز با توجه به مبانی، سنت ها و ارزش های دینی و ملی شکل گرفته و نهادینه شده است و خانواده ی ایرانی را سرآمد همه ی الگوها قرار داده است. خانواده هایی که در گذشته، بزرگان، اندیشمندان و افتخارآفرینان امروز جامعه را تقدیم کرده اند. ضرورت توجه به این آسیب ها در این زمان بیشتر است؛ چراکه علاوه بر وجود معضلات مختلف اقتصادی در تشکیل و ثبات خانواده، هجمه ها و آسیب های تفکر لیبرال غربی، خانواده را بیشتر از پیش مورد تأثیر قرار می دهد. به همین دلیل، لازم است که در تمامی برنامه ها با نگاهی کارشناسانه و با بهره گیری از متخصصین امور خانواده به برنامه ریزی دقیق و درست و مبتنی بر مبانی فکری و فرهنگی جامعه ی ایرانی، به خانواده توجه جدی شود. چنان که مقام معظم رهبری در سند خانواده به این امور مهم اشاره نموده اند.
در پایان بیان این نکته نیز لازم است که بیان این معضلات و آسیب ها به معنای فراگیر بودن آن ها در تمام خانواده های کشور نیست؛ چراکه هنوز ارزش های دینی، معنوی و فرهنگی متعالی در خانواده های ایرانی وجود داشته و دارد و فرزندان این سرزمین موفقیت ها و توانمندی های آشکاری را بروز می دهند که حاکی از استحکام خانواده است، اما تذکر این موضوعات برای پیشگیری از پیامدها و معضلات اجتماعی و بهبود و رشد و ترقی خانواده در آینده و برنامه ریزی های کلان کشور است.
پی نوشت ها
[1] علی احمدی، پژوهش «تنگنا و تأخیر ازدواج http://www.mehrnews.com/news/3035339
[2] «چرایی سقوط ازدواج جوانان به اولویت هفتم»، پایگاه خبری فرهنگ انقلاب اسلامی، کد خبر: 146751، تاریخ 7/7/94
[3] «دخترهایی که بهجای شوهر به فکر خانهی مجردیاند»؛ تاریخ: 15/7/92؛ http://qudsonline.ir/news/158599
[4] «ازدواج سفید در خانههای مجردی»؛ سایت فرهنگی اطلاعرسانی تبیان، تاریخ 5/12/93؛ http://www.tebyan.net
[5] روزنامهی رسالت، شمارهی 8320، 27/11/93؛ «میل به تجردگرایی در 33 درصد از دختران ایرانی »، سایت تا سلامتی؛ http://tasalamati.com/e/VVdaQ/؛ تاریخ 16/ 12 / 93
[6] «افزایش تعداد پسران مجرد ایرانی/ آمار دختران مجرد، 3 برابر پسران»، تاریخ: 17/8/94؛ http://www.khabaronline.ir/detail/476076
[7] «سن ازدواج در کشورهای آسیایی چگونه است؟ از آتش تند هندیها تا افزایش سن ازدواج در ایران و ژاپن»، سایت خبرآنلاین (آدرس: khabaronline.ir)،
[8] «آمار ازدواج مردان و زنان بالای سی سال دو برابر شد»، روزنامهی ابتکار، نسخهی شمارهی 2640، 11/04/1392 و «زنان دنیا در چندسالگی ازدواج میکنند؟»، روزنامهی عصر ایران،
[9] آذر قلیزاده و همکاران، «آسیبشناسی مهریه و عوامل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مؤثر بر آن»، نشریهی زن و جامعه، سال دوم، ش1، بهار 1390.
[10] «ازدواجهایی که رنگ جوانی نمیبینند/ تعویق ازدواج؛ تمایل یا عدم امکان»، خبرگزاری مهر،
[11] مرکز آمار ایران
[12] ر.ک: «آشیانههای عشق در تندباد جدایی»، کیهان، 21 دی 82، ص5،