عبور از بحران

بیشتر زوج‌هایی که دچار افسردگی می‌شوند و به مشاوره نیاز پیدا می‌کنند، از طلاقی کفکر اینکه مادر کودک تازه متولد شده‌اش چقدر افسرده است و ممکن است توجه کافی به نوزاد نداشته باشد، آزارش می‌دهد.

عبور از بحران

تحریریه زندگی آنلاین- گروه دنیای سلامت

 

 

 

با شنیدن خبر سلامتی مادر و نوزاد تازه متولد شده، مرد خانواده نفس راحتی می‌کشد؛ گویا بار سنگینی را از دوشش برداشته‌اند؛ اما سختی‌ها و مشکلات تازه شروع شده‌اند؛ به خصوص وقتی که مادر خانواده غرق در وظایف مادری‌اش، احساس افسردگی شدید کند. مرد باید مراقب همه‌چیز باشد و با جدیت بیشتری کار کند، ولی نین شرایطی افسردگی از یکی از زوج‌ها شروع شده و به دیگری نیز سرایت می‌کند و نهایتاً فرزند را نیز درگیر می‌کند.

بیشتر زوج‌هایی که دچار افسردگی می‌شوند و به مشاوره نیاز پیدا می‌کنند، از طلاقی کفکر اینکه مادر کودک تازه متولد شده‌اش چقدر افسرده است و ممکن است توجه کافی به نوزاد نداشته باشد، آزارش می‌دهد. مادر خانواده افسرده‌تر و نگرانی‌ها و پرخاشگری‌هایش بیشتر می‌شود. در چه ممکن است در پی افسردگی باشد، بیمناکند.

آیا افسردگی و مسأله طلاق امری اجتناب ناپذیر است؟

افسردگی به خودی خود منجر به طلاق نمی‌شود. طلاق نتیجه عدم هدایت درست افسردگی است. شاید این جمله را روانشناسان و مشاوران خانواده به ندرت شنیده باشند که زوجی به دلیل افسردگی از هم جدا شده‌اند. معمولاً در چنین مواقعی یکی از زوج‌ها دچار افسردگی شدید می‌شود و دیگر قادر به ادامه رابطه مناسب با همسرش نیست و سردی او کم‌کم به طرف مقابل نیز سرایت می‌کند.

زوج‌هایی که در همان مراحل ابتدایی مشکل اقدام به حل آن کرده و خود را برای مقابله با مشکلات ناشی از افسردگی آماده می‌کنند، و رابطه خود را باز نگه می‌دارند، می‌توانند روال زندگی را دوباره به حالت آرام برگردانند.

چگونه افسردگی باعث اختلاف می‌شود؟

 با افزایش خستگی‌ها، ناکامی‌ها و ناامیدی‌های فرد افسرده، رفتارهای دلسوزانه و بی‌پیرایه طرف مقابل، حالت خشونت و تنفر به خود می‌گیرند. فرد افسرده دیگر تمایلی به شرکت در تفریحاتی که قبلاً به همراه همسرش داشت، ندارد و طرف مقابل یا باید در کنار او در خانه بماند و یا اینکه کاری کند تا از اوقاتش لذت بیشتری ببرد.

اگر او تا به حال حتی یک‌بار هم افسردگی را تجربه نکرده باشد، به سختی می‌تواند این اختلال را در همسرش درک کند و اگر فردی سرخوش و بسیار شاد باشد، مشکل بیشتر هم می‌شود. زوجی که دچار افسردگی نشده، ممکن است احساس کند فریب خورده است؛ چرا که زندگی‌اش را آنچنان که تصور می‌کرد، دوست داشتنی و دلچسب نمی‌بیند.

اکثر افراد به این خاطر عاشق می‌شوند و به کسی دل می‌بندند که می‌خواهند از با هم بودن لذت بیشتری ببرند و با هم اوقات خوشی داشته باشند. فرد افسرده اغلب احساس می‌کند مورد بی‌توجهی قرار گرفته است و به این دلیل نمی‌تواند با همسرش صمیمی باشد و مثل گذشته با او احساس نزدیکی کند.

به این ترتیب، از دست دادن علاقه برای نزدیکی از جانب فرد افسرده، آسیب‌های بیشتری را به رابطه‌شان وارد می‌کند. اگر این افسردگی برای چند ماه و یا حتی چند سال پیاپی ادامه داشته باشد و درمان نشود، هر دو نفر متوجه می‌شوند فاصله و سردی بین‌شان حکمفرما شده است. فردی که افسردگی ندارد با خود می‌اندیشد: «تا کی می‌خواهد افسرده بماند؟ چرا ما زندگی شاد و موفقی نداریم؟»

این نارضایتی‌ها کم‌کم بزرگ‌تر شده و به مسائل زناشویی نیز کشیده می‌شوند.

 گفتگو درمانی و استفاده از داروهای ضدافسردگی به طور همزمان

 اگر افسردگی با گفتگو درمانی و یا رفتاردرمانی برطرف نشود، پزشک معالج تصمیم به تجویز داروهای ضدافسردگی می‌گیرد و یا در طول دوره درمان، دارو نیز تجویز می‌کند. در چنین شرایطی داروهای ضدافسردگی می‌توانند کمک‌کننده باشند. اغلب، درمان دارویی به همراه معالجه روحی روانی فرد بسیار مؤثر واقع می‌شود.

اگر افسردگی شدید نباشد، یکی از این روش‌ها برای برطرف کردن آن کافی خواهد بود، ولی در مواقع حاد و جدی، باید از هر دو در کنار هم استفاده کرد. این نتیجه پس از پژوهش‌ها و آزمایش‌های گسترده به دست آمده است. داروهای ضدافسردگی اگر همراه با سایر داروها مصرف شوند، عوارضی به دنبال خواهند داشت؛ بنابراین آگاهی پزشک معالج از داروهایی که بیمار مصرف می‌کند، کاملاً ضروری است.

از هم باز کردن ریشه‌های افسردگی

 برخی از انواع افسردگی‌ها گذرا هستند؛ مثل افسردگی ناشی از دست دادن همسر یا یکی از افراد خانواده، بعد از گذشت چند هفته و یا شاید چند ماه شرایط کم‌کم بهتر می‌شود و فرد به حالت اول برمی‌گردد؛ ولی گاهی اوقات، افسردگی ادامه می‌یابد و یا چند مرحله تکرار می‌شود؛ یعنی فردی که یک‌بار به افسردگی دچار شده باشد، ممکن است دوباره افسرده شود.

در چنین مواقعی برخی مشکلات زندگی، از دست دادن شغل و بیماری‌های جدی باعث می‌شوند که فرد مجدداً افسرده شود. هر چه تعداد دفعات ابتلا به افسردگی بیشتر شود، بهانه‌های آن کمتر شده و حتی گاهی اوقات فرد بدون دلیل خاصی دچار افسردگی می‌شود. در چنین مواقعی کمک گرفتن از مشاوره خانواده، می‌‌تواند دیدگاه‌های زوج‌ها را تغییر دهد و دیگر درصدد سرزنش کردن هم برنیایند.

برخی افراد فکر می‌کنند که درمان فرد مبتلا به افسردگی بهتر از مراجعه هر دو نفر به مشاور خانواده و یافتن راهی برای این مشکل است؛ در حالی که دانشمندان می‌گویند، در چنین مواقعی زن و مرد باید در کنار هم درصدد حل مشکل افسردگی برآیند. زوج درمانی در چنین موقعیت‌هایی بسیار موثرتر از فرد درمانی است.

بیشتر مواقع حرف زدن در مورد افسردگی، چه با حضور یکی از زوج‌ها و چه در حضور هر دو، به نحوی به مسائل مربوط به ازدواج نیز کشیده می‌شود و این برای کاهش افسردگی و درمان بیمار لازم است.

افسردگی و رابطه‌ها

 گاهی اوقات همسر فرد مبتلا به افسردگی، احساس مسئولیت کرده و برای حفظ زندگی مشترکش حتی بیشتر از قبل نیز از همسرش مراقبت می‌کند؛ اما در اغلب موارد وقتی که افسردگی مدت‌های مدید ادامه داشته باشد، او خسته می‌شود و درصدد طلاق و جدایی برمی‌آید. اما چه زوج‌هایی تمایل دارند باز هم در کنار هم بمانند؟

کسانی که با افسردگی به عنوان یک مشکل آشنا باشند، آن را بفهمند و درصدد تغییر دادن برآیند. دوباره برگردیم به زن و شوهر جوانی که در ابتدای بحث به آنها اشاره کردیم. مادر جدید و همسری که با قدرت می‌خواهد زندگی‌‌اش را حفظ کند.

وقتی که پزشک با آنها صبحت کرد، مادر خانواده گفت که مقوله مادر شدن او را دچار نوعی دلسردی کرده است؛ زیرا به خاطر مسؤولیت جدیدش فرصت کمتری برای نظافت خانه و آشپزی کردن دارد و عدم رضایت همسرش از این اوضاع نیز باعث افزایش افسردگی‌اش می‌شود؛ بنابراین پزشک درمانگر او روی این مقوله بیشتر کار کرد. دلسردی این مادر از موقعیت جدیدش (مادر شدن) ریشه در عدم اعتماد به نفس او داشت.

زندگی کردن با افسردگی، بسیار سخت و وحشتناک است. فرد افسرده فکر می‌کند همه‌چیز یک جور وقت تلف کردن و از نظر او همه کارها بیهوده و بی‌ارزش است و همین موضوع باعث ایجاد مشکلاتی در طرف مقابل می‌شود. در چنین مواقعی لازم است همسر فرد افسرده اطلاعات خود را در مورد این بیماری افزایش دهد تا به درمان او کمک کند.

شاید او به تنهایی قادر به درمان همسر بیمارش نباشد، ولی با آگاهی بیشتر و کمک گرفتن از متخصصان، حتماً این هدف عملی می‌شود. آیا واقعاً افسردگی به طلاق منجر می‌شود؟ بله فقط در صورتی که خودتان چنین اجازه‌ای بدهید.

وقتی که شما چیزی از افسردگی و نحوه رفتار با فرد افسرده نمی‌دانید، وقتی که به افسردگی به عنوان یک بیماری قابل درمان نمی‌‌نگرید و وقتی هیچ تلاشی برای بهبودی اوضاع نمی‌کنید، نمی‌توان انتظار داشت که چهره زشت این بیماری منجر به جدایی شما و همسرتان نشود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان