در دوره رنسانس آدمی به آگاهی عمیق تری از خود و دنیای پیرامون خود رسید و به جای تسلیم و پذیرش بی چون و چرای آرای مذهبی که آزادی اراده و اختیار را از انسان میگرفت و به آسمان میداد, به طرح پرسش و جست و جوی دلیل درباره چگونگی امور جهان پرداخت.
در قرن هجدهم علاقه و دلبستگی به هنر کلاسیک دوباره اوج گرفت و دوره ای به نام نئوکلاسیک یا کلاسیسم نو پدید آمد. اشتیاق به نظم و اصول و آداب و چارچوب و وقار و سادگی و وضوح و ادب, و همچنین دانش باستان شناسی و انجام حفاریها, از عوامل بوجودآمدن این مکتب شد. به دنبال حفاریها علاقه به بازشناسی هنر عهد کلاسیک دوباره اوج گرفت و ارزشهای باستانی دوباره مورد ستایش قرارگرفت.
دیدگاه نئوکلاسیک درواقع واکنش به دیدگاه های باروک و روکوکو بود. فضای باروک در مقابل فضای رنسانس فضایی بسیار آراسته و ابهام آمیز و نامتعارف و تصنعی و پیچیده و نامنظم بود. طبیعتی تئاترگونه و نمایشی داشت و نمایانگر تناقض و نیز وحدت دورهای بود که این مکتب در آن یعنی قرن هفدهم متولد شد. "در اروپای قرن هفدهم دونظام متمایز استقرار یافته بود, یکی نظام وابسته به کلیسا و دربار سلطنتی (سازگار با نیازها و انگیزه های طبقه ی اشراف), و دیگری نظام وابسته به طبقهی متوسط یا بورژوازی وپروتستان که از بازار و مد پیروی میکرد و به سبکهای واقع گراتر و موضوعات برگرفته از زندگی روزمره علاقه بیشتری داشت."
فضای روکوکو یا باروک متاخر, سبکی برخاسته از طبقهی متوسط یا بورژوازی دربرابر شکوه و جلال و تجمل و افراط زندگی شاهانه و هنر خشک درباری بود. روکوکو سبکی سرشاراز طراوت و زندگی و سرمستی, سبکی پرتلالو و مشتاق به فضاهای کوچک با تزئینات و ریزه کاری های فراوان در فضای داخلی, به تجمل گرایی باروک میتازد, اما خود کم کم با احساس گرایی افراطی به هنر اجتماعات مرفه تمایل پیدا میکند.
"سبک باروک به طور ناگهانی به کلاسیک تبدیل نشد, درواقع سبک کلاسیک رشد و نمو خود را در آخرین سال های دوره باروک آغاز کرد."
"واژه ی کلاسیک را در ارتباط با هرچیز متعالی و درجه اول که دارای ارزش ماندگار باشد به کار میبریم. سبکی که بر زیبایی, سادگی, ظرافت خطوط و شکل ها, و تناسب و تقارن ونظم و قاعده تاکید میکند."
نویسندگان کلاسیک به دنبال وضوح و روشنی و سادگی کلام بودند. چیزی که عموم مردم قادر به درک آن باشند. اشاره های موجز و مبهم را نمیخواستند و به دنبال بیان کامل و واضح بودند.
گرایش به منطق و خرد منجر به شکل گیری طنز نیش دار و کنایه آمیز شد. عشق به عقل گرایی بیشتر شد. اشعار کلاسیک دوره باستان عموما رک و مستقیم و واضح و تند و تیز ونیش دار و پندآمیز بودند. پیچیدگی و تکلف و تصنع جایی در تفکر کلاسیک ندارد. به جای تزیین به صیقل و جلا دادن میپردازد. میل به سادگی, روشنی, شفافیت, صاف و صیقلی بودن کلام مسیر ادبیات و درکل هنر را به سمت هنری سنجیده و باتعمق, با تاکید بسیار بر بی تکلفی میبرد.