"...صده جدید به آرامی و همچون یک کبوتر بر فراز جهان ننشست, بلکه از میان غرش توپ و کوبش طبل ها و بوی گوگرد نوارهای تیربار سرکشید ..."
بوریس لیونیویچ ساچکوف
در این بخش اشاره ی بسیار کوچکی به دیدگاه رئالیسم (یا گرایش به واقعیت موجود) میکنیم .
رئالیسم یا گرایش به واقعیت در هنر و ادبیات, جنبشی مربوط به قرن نوزدهم میلادی با هدف نشان دادن مسائل واقعی زندگی روزمره بدون هیچ آرایش و تزیین و تصنع یا دخالت دادن نظرهای حسی و شخصی است. نشان دادن آن چه که هست با همه خوبی و بدی, زشتی و زیبایی, و تلخی و کمی و کاستی آن. آشکار کردن راستین یک چیز.
اختراع صنعت عکاسی نیز به دیدن آن چه که واقعا هست دامن زد. رئالیسم با فلسفه واقع گرایی درمقابل رمانتی سیسم و احساسگرایی و مداخله حب و بغض و غرض و نظر شخصی در توصیف مسائل پیرامون آدمی, قرارگرفت. "شور ساخت چیزهایی که همچون واقعیت بودند را در مردم زنده کرد و این جنبش هنری شکوفا شد. واقع باوری عبارت است ازمشاهده دقیق واقعیتهای زندگی و تشخیص درست علل و عوامل آن ها و بیان و تشریح و تجسم آن. واقع باوری برخلاف رمانتی سیسم که یک مکتب درون گرا یا سوبژکتیفsubjective بود, مکتبی برونی (عینیت گرا) یعنی ابژکتیف objective است و نویسندهی رئالیست هنگام آفریدن اثر بیشتر یک تماشاگر واقعیات است و افکار و احساس های شخصی خود را در جریان داستان آشکار نمیسازد."
البته این یک حکم قطعی نیست و هنرمند رئالیست هم در جایی که احساس ضرورت کند موارد را آن طور که شایسته میداند تشریح میکند تا صرفا یک تماشاگر بی اختیار نباشد.