ماهان شبکه ایرانیان

خانواده و ازدواج در انگلستان

ویژگیهای کلی تفاوتهای بسیاری در سازمان خانواده در جامعه بریتانیا وجود دارد- برخی از این تفاوتها بعداً مشخص خواهد گردید

خانواده و ازدواج در انگلستان

ویژگیهای کلی

تفاوتهای بسیاری در سازمان خانواده در جامعه بریتانیا وجود دارد- برخی از این تفاوتها بعداً مشخص خواهد گردید. اما تعدادی ویژگیهای کلی نیز وجود دارد که در مورد اکثر جمعیت قابل تطبیق است:
1- خانواده ی انگلیسی تک همسر است، و تک همسری در قانون رسمیت یافته است. اما با در نظر گرفتن میزان زیاد طلاق که اکنون در انگلستان وجود دارد، برخی محققان اظهار کرده اند که الگوی ازدواج انگلیسی را باید تک همسری پی در پی نامید. یعنی افراد مجازند تعدادی همسر به طور پی در پی داشته باشند، اگرچه هیچ کس نمی تواند در یک زمان بیش از یک زن یا شوهر داشته باشد. با وجود این عدم تشخیص تک همسری قانونی از رفتار واقعی جنسی، گمراه کننده است. بدیهی است که نسبت زیادی از انگلیسیها با افرادی غیر از همسرانشان روابط جنسی دارند.
2- ازدواج انگلیسی بر پایه ی اندیشه ی عشق رمانتیک نهاده شده است. فردگرایی عاطفی به صورت مهمترین عامل مؤثر در ازدواج درآمده است. انتظار می رود روابط زناشویی بر اساس علاقه ی متقابل و جذابیت شخصی و سازگاری بین زن و مرد برقرار گردد. امروزه در انگلستان عشق رمانتیک به عنوان جزئی از ازدواج، به صورت امری طبیعی درآمده است و به نظر می رسد که بیشتر یک جزء طبیعی هستی انسان است تا یک ویژگی مشخص فرهنگ امروزی. بدیهی است میان واقعیت و آرمانخواهی فاصله است. تأکید بر ارضا شخصی در ازدواج انتظاراتی را مطرح کرده است که گاهی نمی توانند برآورده شوند، و این یکی از عواملی است که در افزایش میزان طلاق دخالت دارد.
3- خانواده ی انگلیسی از نوع پدرتباری(1) و نوبومی(2) است. وراثت پدرتباری مستلزم آن است که فرزندان نام خانوادگی پدر را اختیار کنند، و دارایی معمولاً از طریق مرد انتقال پیدا می کند. (بسیاری از جوامع در جهان مادرتبار هستند- نامهای خانوادگی، و غالباً دارایی، از طریق زن انتقال می یابند). الگوی اقامت نوبومی متضمن آن است که زوجهای متأهل به مسکنی دور از خانواده ی پدری شان انتقال یابند. اما نوبوم گرایی(3) یک ویژگی مطلقاً ثابت خانواده ی انگلیسی نیست. بسیاری خانواده ها، به ویژه در محلات طبقه ی پایین، مادربومی(4) هستند- زوحهای تازه ازدواج کرده در ناحیه ای نزدیک به محل زندگی پدر و مادر عروس اقامت می کنند.
4- خانواده ی انگلیسی هسته ای است، شامل یکی از والدین یا هر دو که در خانه ای با فرزندانشان زندگی می کنند. اما واحدهای خانواده ی هسته ای به هیچ وجه از سایر پیوندهای خویشاوندی مجزّا نیستند.

روندهای توسعه

شکلهای جدید تغییر در الگوهای خانواده

جنگ جهانی دوم ازدواج و زندگی خانوادگی را از هم گسیخت. آمار طلاق در سال 1947 ده برابر رقم قبل از جنگ بود، اگرچه این نرخ بعداً کاهش یافت و دوباره در اوایل دهه ی 1960 به شدت بالا رفت. تصویب لایحه ی کمک قانونی(5) در دو سال بعد امکان طلاق را برای بسیاری از افراد که قبلاً به علت هزینه ی زیاد از آن بازداشته شده بودند، به وجود آورد. اما تغییری جدی در محبوبیت ازدواج پدید نیامد؛ سه چهارم افرادی که طلاق گرفته بودند دوباره ازدواج کردند. یک دوره ی کوتاه "افزونی نوزادان"(6) بلافاصله پس از پایان جنگ پیش آمد، و نرخ زایش (تعداد موالید زنده برای هر هزار نفر بزرگسال در یکسال) به حداکثر 20/5 در هزار در سال 1947 رسید. از آن پس نرخ زایش دوباره متعادل شد، و تاکنون کاملاً ثابت مانده است.
بنا به گفته ی راپوپورت "خانواده ها در بریتانیای امروز در حال انتقال از جامعه ای که در آن تنها یک هنجار مسلط در مورد چگونگی زندگی خانوادگی وجود داشت به جامعه ای هستند که در آن با مجموعه ای از هنجارهای مشروع و در واقع مطلوب روبه رویند. (Rapoport & Ropoport, 1982, p. 476) در اثبـات این استدلال، راپوپورت پنـج نوع دگرگونی تشخیص می دهد: دگرگونیهای سازمانی، فرهنگی، طبقاتی، دوره ی زندگی و نسلی.
خانواده ها امروز وظایف خانگی فردی خود و روابطشان را با محیط اجتماعی بزرگتر به شیوه های گوناگونی سازمان می دهند. تفاوتهای میان خانواده های "محافظه کار"- زن به عنوان "خانه دار" و شوهر به عنوان "نان آور"- با خانواده های دوشغلی یا تک سرپرست، این گوناگونی را نشان می دهد. از نظر فرهنگی، گوناگونی اعتقادات و ارزشهای خانوادگی بیشتر از آن است که در سابق وجود داشت. حضور اقلیتهای قومی (مانند اجتماعات مهاجران هند غربی، آسیایی، یونانی یا ایتالیایی)، و نفوذ جنبشهایی مانند جنش دفاع از حقوق زنان، تنوع فرهنگی قابل ملاحظه ای در شکلهای خانواده ایجاد کرده اند. تفاوتهای طبقاتی پایدار، میان فقرا، طبقه ی کارگر ماهر و گروهبندیهای مختلف در طبقات متوسط و بالا اختلافات عمده در ساخت طبقاتی را تقویت می کنند. اختلافات در تجربه ی خانوادگی در طی دوره ی زندگی نسبتاً آشکارند. برای مثال، یک نفر ممکن است از خانواده ای باشد که پدر و مادر هر دو با هم زندگی کرده و جدا نشده اند، و خودش ازدواج کرده و آن گاه طلاق گرفته باشد. فرد دیگری ممکن است در یک خانواده تک سرپرست بزرگ شده باشد، چندین بار ازدواج کرده و از هر ازدواج فرزند داشته باشد.
اصطلاح گروه نسلی(7) به نسلهای درون خانواده اشاره می کند. برای مثال، ارتباطات میان پدر و مادران و پدربزرگها و مادربزرگها احتمالاً ضعیف تر شده اند. از سوی دیگر، اکنون تعداد افرادی که به پیری می رسند زیادتر است، و سه خانواده ی "ماندگار" ممکن است در رابطه ی نزدیک با یکدیگر وجود داشته باشند: نوه های ازدواج کرده، پدر و مادرانشان و پدربزرگها و مادربزرگهایشان.

خانواده های آسیای جنوبی

در میان انواع گوناگون خانواده در انگلستان، یک الگو مشخصاً با اکثر انواع دیگر متفاوت است- الگویی که در ارتباط با گروههای آسیای جنوبی است. جمعیت آسیای جنوبی بریتانیا بیش از یک میلیون نفر است. مهاجرت آنها در دهه ی 1950 از سه ناحیه ی اصلی شبه قاره هند آغاز گردید: پنجاب، گجرات و بنگال. در بریتانیا، این مهاجران اجتماعاتی بر پایه ی مذهب، خاستگاه، کاست و مهمتر از همه، خویشاوندی تشکیل دادند. بسیاری از مهاجران دریافتند عقایدی که آنان درباره ی شرافت و وفاداری خانوادگی دارند تقریباً به هیچ وجه در میان جمعیت بومی بریتانیا وجود ندارد. آنها می کوشیدند وحدت خانواده را حفظ کنند، اما مشکل مسکن وجود داشت. خانه های بزرگ قدیمی در نواحی رو به ویرانی قرار داشتند؛ انتقال به نواحی بالاتر معمولاً به معنای انتقال به خانه های کوچکتر و تجزیه خانواده ی گسترده بود.
کودکان آسیای جنوبی که در بریتانیا متولد می شوند در معرض دو فرهنگ بسیار متفاوت قرار دارند. در خانه، پدر و مادرها هنموایی با هنجارهای همکاری، احترام و وفاداری خانوادگی را از آنها انتظار داشته یا طلب می کنند. در مدرسه از آنها انتظار می رود که موفقیت تحصیلی را در محیط اجتماعی سبقت جویان و فردگرایانه ای دنبال کنند. بیشتر این کودکان خواهان سازماندهی زندگی داخلی و شخصی خود برحسب خرده فرهنگ قومی اند زیرا به روابط نزدیک مرتبط با زندگی خانوادگی سنتی ارج می نهند. با وجود این قرار گرفتن در معرض فرهنگ بریتانیا دگرگونیهایی پدید آورده است. جوانان دختر و پسر اکنون خواستار اظهارنظر بیشتری در ترتیب دادن ازدواجشان هستند. (ر.ک. به Ballard, 1982 )

عوامل مؤثر بر خانواده و ازدواج در عصر حاضر

یکی از مهمترین عوامل مؤثر بر زندگی خانوادگی در عصر حاضر تعداد زیاد زنان متأهل است که اکنون به کار مزدبگیری اشتغال دارند (ر.ک. به فصل 6: "جنسیت و تمایلات جنسی"). همان گونه که پیشتر گفته شد بخشی از زنان متأهل از اوایل دوره ی صنعتی شدن در خارج از خانه اشتغال پیدا کرده اند. اما از جنگ جهانی دوم به بعد شمار زنان شاغل در کار مزدبگیری به نحو چشمگیری افزایش یافته است. این افزایش به ایجاد تغییرات در الگوهای خانوادگی کمک کرده، همچنین منعکس کننده ی بروز تغییرات در خود آن الگوهاست.
اگرچه زنان متأهل شاغل مزدبگیر اکثراً در مشاغل پایین تری نسبت به شوهرانشان قرار گرفته اند، اما بیشتر از زنان خانه دار تمام وقت استقلال اقتصادی دارند. بسیاری از زنان هنوز دستمزد یا حقوق خود را "مکمل" درآمد شوهرانشان می دانند، که توسط هر دو به عنوان منبع اصلی درآمدشان در نظر گرفته می شود. با وجود این، شمار فزاینده ای از زنان به جای این که بپذیرند که یگانه جایگاه آنها موقعیت زن خانه دار است، موفقیت در زندگی شغلی را یکی از آرزوهای بزرگ زندگیشان می پندارند.
این تحولات تا چه اندازه نقشهای مربوط به زنان و مردان را در خانه تغییر داده اند؟ آیا مردان بیشتر از گذشته مسئولیت کارهای خانه، و مراقبت از کودکان را به عهده می گیرند؟ شواهد نشان می دهد که در طول سه یا چهار دهه ی گذشته تغییراتی به وجود آمده، اما این تغییرات نسبتاً محدود بوده اند. هیدی هارتمان نتایج یک رشته تحقیقات انجام شده در دهه های 1960 و 1970 در ایالات متحده آمریکا را گردآوری کرده است. (Hartmann, 1981) او دریافت که زنانی که خانه دار تمام وقت بودند، به طور متوسط هفته ای 60 ساعت از وقت خود را صرف وظایف خانگی می کردند. مردان بطور متوسط تنها 11 ساعت از اوقات خود را صرف این امور می کردند. در خانواده هایی که کودکان خردسال داشتند، زنان هفته ای 70 ساعت به وظایف خانگی، از جمله مراقبت کودکان می پرداختند. در حالی که مردان به طور متوسط 5 ساعت از وقت خود را در هفته صرف مراقبت از کودکان کرده، و مقدار وقتی را که صرف سایر وظایف خانگی می کردند به همین نسبت کاهش می دادند.
در بریتانیا کمتر از آمریکا مطالعات منظمی در این موارد صورت گرفته است، اما تحقیقاتی که انجام شده تصویر مشابهی را نشان می دهد. الستون زوجهایی را مورد مطالعه قرار داد که زن و شوهر هر دو پزشک بودند. (Elston, 1980) نتایج نشان داد که پزشکان مرد به مراتب کمتر از همسرانشان وظایف آشپزی می کردند، یا خانه را تمیز می کردند؛ بیش از 80 درصد پزشکان زن به دو فعالیت اول می پرداختند، و بیش از 50 درصد به سومی. تنها در موارد اندکی زن و شوهر هر دو با استخدام نظافتچی و مراقب بچه تا اندازه ی زیادی از وظایف خانگی آسوده بودند. بنابراین، حتی زنانی که دارای مشاغلی با حقوق خوب و منزلت بالا هستند، هنوز تا اندازه ی زیادی در خانه هایشان اصولاً به عنوان زن خانه دار و مادر در نظر گرفته می شوند.
مطالعات درباره ی تصمیم گیری در زندگی زناشویی نشان می دهد که مردان معمولاً در مورد منابع اقتصادی خانواده از قدرت برخوردارند. مردان اکثراً تصمیم می گیرند که اداره ی کلی امور مالی خانواده چگونه سازمان داده شود- چیزی که چارچوب بسیاری از جنبه های دیگر زندگی خانوادگی را تعیین می کند. در یک بررسی درباره ی مردانی که دارای مشاغل یقه سفید و حرفه ای بودند و همسرانشان، تصمیمات به تصمیماتی که زن و شوهر "خیلی مهم" می دانستند و تصمیماتی که "مهم" در نظر گرفته می شد، تقسیم گردید. بسیاری از تصمیمات "خیلی مهم"- مثلاً درباره ی امور مالی، تنها به وسیله ی شوهران گرفته می شد. تصمیمات "مهم"- برای مثال، درباره ی آموزش کودکان- اغلب مشترکاً گرفته می شد. اما عملاً هیچ تصمیمی در هر یک از این دو دسته توسط زنان به تنهایی گرفته نمی شد. زنان معمولاً فقط مسئولیت تصمیماتی را به تنهایی عهده دار بودند که زن و شوهـر هر دو آنها را کم اهمیت و جزئی می پنداشتند- مانند انتخاب تزیینات داخلی منزل. (Edgell, 1980)
زنان غالباً در درون خانواده قدرتمندند، اما ممکن است نفوذ خود را به طور غیرمستقیم اعمال کنند. در حالی که مردان می توانند به طور مشروع در زمینه ی خانوادگی مدعی باشند، زنان اغلب قدرتی را که ممکن است داشته باشند، به علت آن که نامشروع در نظر گرفته می شود، پنهان می کنند. زن ممکن است با نق زدن شوهرش را وادار به انجام دادن خواستهایش کند، یا به خطر "ریاست مآب" جلوه کردن تن دهد، یا با حیله و چاپلوسی "نظر شوهرش را جلب کند" و موافق میل خود عمل کند. اگرچه مردان ممکن است گاهی از وسایل مشابهی استفاده کنند، آنها معمولاً می توانند نفوذ خود را به شیوه ای مستقیم تر اعمال کنند. اگر این نابرابریها در حال دگرگونی اند، باید گفت که بسیار کند تغییر می کنند.

پی نوشت ها :

1. patrilineal
2. neo-local
3. neo-localism
4. matrilocal
5. Legal Aid Act
6. baby boom
7. cohort

منبع مقاله :
گیدنز، آنتونی، (1376)، جامعه شناسی، ترجمه ی منوچهر صبوری، تهران: نشر نی، چاپ بیست و هفتم: 1391
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان