ماهان شبکه ایرانیان

نقش و کارکرد خانواده در اسلام

چکیده خانواده اساس اجتماع است و در فرهنگ اسلامی احترام و منزلت دارد. این واحد، حاصل پیوند طبیعی ازدواج میان دو ناهمجنس است

نقش و کارکرد خانواده در اسلام

چکیده

خانواده اساس اجتماع است و در فرهنگ اسلامی احترام و منزلت دارد. این واحد، حاصل پیوند طبیعی ازدواج میان دو ناهمجنس است. ساختار آن نیز سلسله مراتبی و مدیریت آن بر مبنای قانون الهی است. خانواده کارکردهای متفاوتی دارد که کارکرد تولید مثل و آرامش زایی، مهم‌ترین آنهاست. حفظ و استحکام این نهاد که هم مسئولیت اعضای آن و هم مسئولیت نهادهای اجتماعی است، به استواری نظام‌های اجتماعی می‌انجامد.

1.تعریف و اهمیت

جامعه شناسان در تعریف خانواده هم‌داستان نیستند. شماری از آنان بر تعریف سنتی‌تر از خانواده تأکید دارند. این تعاریف بیشتر خانواده‌های هسته‌ای، ناهم جنس‌گرا و متمرکز بر رابطه‌های خونی (والدین، فرزندان، خواهران و برادران) را شامل می شوند. (1) در برابر، برخی دیگر می‌کوشند تعریف خانواده (2) را چنان گسترش دهند که شامل هرگونه هم زیستی در یک چهاردیواری بشود. (3) از نظر ما، خانواده گذشته از واقعیت‌های بیرونی، در اذهان دانشمندان و مردم تعریفی روشن دارد. ارکان اصلی خانواده در این تعریف چنین‌اند:
1. با رابطه‌ی بین دو ناهم جنس که با ازدواج قانونی شکل گرفته پدید می‌آید؛
2. زوجین با هدف دوام و پایایی آن را تشکیل می‌دهند.
خانواده طبیعی‌ترین واحد تولید مثل و فراگیرترین واحد اجتماعی است. خانواده نیروی انسانی جامعه را فراهم می‌آورد. بنابراین سلامت همه جانبه‌ی اعضا (به ویژه فرزندان) در سلامت اجتماعی تأثیر اساسی دارد. در آیین‌های بسیاری خانواده اهمیت دارد. از نظر برخی انسان‌شناسان خانواده واحدی است که افراد در آن با هم ارتباط عاطفی دارند؛ سرپناهی است که نگه‌دار آدمی است و هنگامی که افراد پراکنده‌اند، آنان را زیر بال و پر شبکه‌ی همبستگی و همیاری خود می‌گیرد. (4) از نظر نویسنده‌ی هویت انسانی، خانواده هنوز هم یک کانون روان‌شناختی اساسی است. نام خانوادگی هویت شخصی را بنیان می‌گذارد. بستر خانواده در سال‌های حیاتی شکل‌گیری فرزندان، نقش بسیار مهمی در سرنوشت آنان دارد. شخصیت پدر و مادر در روح و روان کودک تا پایان زندگی حک می‌شود. (5) در این میان، ادیان الهی بر اهمیت خانواده بیشتر تأکید دارند. در اسلام، ازدواج که سنگ بنای خانواده است، مهم‌ترین ساختار معرفی شده است. (6)
آدمیان بر پایه‌ی موقعیت‌هایشان در خانواده ارزش گذاری شده‌اند. والدین، به ویژه مادر جایگاهی ویژه دارند. در مکتب تشیع بر «اهل البیت (علیهم السلام)» به منزله‌ی الگویی معصومانه در روابط خانوادگی تأکید شده است. در این الگو، هرکس به فراخور موقعیتش (پدر، مادر، جد و جده، فرزند دختر و فرزند پسر) اهمیتی ویژه دارد و نیز در قبال دیگر اعضا وظایف مخصوصی بر دوش اوست.

2. طبیعی یا تاریخی بودن خانواده

طبیعی بودن خانواده به آن معناست که منشأ گرایش به تشکیل خانواده، میل به جنس مخالف و ساختار آن به حکم طبیعت ساختاری سلسله مراتبی و نیازمند به مدیری واحد است. اما این پرسش مطرح می شود که طبیعی بودن خانواده چه الزاماتی دارد؟
وجود ریشه‌ی طبیعی برای خانواده و ساختار آن خانواده را قابل دفاع می‌کند. برخی نیز طبیعی بودن را دلیلی بر قداست آن می‌دانند. این مسئله در آیین مسیح وجود دارد. (7) در آیین اسلامی طبیعی بودن یک شیء همواره موجب قداست آن نمی‌شود، ولی در پاره‌ای موارد که آن امر طبیعی سعادت‌بخش و محبوب معرفی شود، طبیعی بودن و قداست هر دو در آن مسئله وجود دارند. در این باره در متون دینی دلایلی وجود دارد که در عبارت های بعدی مطرح می‌شوند.
بدیهی است که نقطه‌ی آغازین خانواده، پیوند زوجیت است. در قرآن کریم زوجیت اصلی همگانی در آفرینش معرفی شده است:
وَ مِنْ کُلِّ شَیْ‌ءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ‌ (8) «و از هر چیز یک جفت آفریدیم؛ شاید متذکر شوید.»
انسان نیز از این اصل مستثنا نیست:
وَ خَلَقْنَاکُمْ أَزْوَاجاً؛ (9) «و شما را به صورت زوج‌ها آفریدیم.»
این پیوند نیز میان دو فرد از دو جنس مخالف برقرار می‌شود. پیوندی این گونه، به جعل و اراده‌ی الهی مستند است:
وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجاً (10)؛ «و خداوند برای شما از جنس خودتان همسران قرار داد.»
این پیوند که به اراده‌ی تکوینی و تشریعی خداوند مستند است سعادت‌آفرین و آرامش‌‍‌زاست:
وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ‌ (11)؛ «و از نشانه‌های او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و میانتان مودت و رحمت قرار داد. در این، نشانه‌هایی است برای گروهی که می‌اندیشند.»
بنابراین تشکیل خانواده در نخستین گام، زمینه‌ی تکوینی و ریشه‌های عاطفی و روحی دارد. میل عاطفی و نیازهای جسمانی که با ازدواج اشباع می‌شوند، مرد و زن را به آرامش می‌رسانند. افزون بر آن، ازدواج موجب افزایش نسل نیز می‌شود. وجود نداشتن راه دیگری برای بقای نسل انسانی جز ازدواج مرد و زن، طبیعی بودن این پیوند را استوارتر می‌کند.
قرآن کریم، میل به هم جنس را انحراف از راه [و اعتدال] خوانده است. در آیه‌ی 29 سوره‌ی عنکبوت از زبان لوط پیامبر (علیه السلام) خطاب به قومش می‌خوانیم:
أَئِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبِیلَ (12)؛ «آیا به مردان روی می‌آورید و راهزنی می‌کنید.»
متفکران اسلامی در این باره سخنان ارزشمندی دارند. علامه طباطبایی (رحمة الله) تشکیل خانواده را بر نیازهای طبیعی مبتنی می‌دانند. ایشان می‌فرمایند: «مرد و زن هریک از نظر جسمانی و روانی برای یکدیگر تجهیز شده‌اند. قابلیت‌ها و فعلیت‌های متقابل مرد و زن، رابطه‌ای متعادل بین آنها ایجاد می‌کند که خود به تعادل در زندگی اجتماعی نیز منجر می‌شود.»‌ (13) از سوی دیگر به حکم طبیعت، از ازدواج مرد و زن فرزند تولید می‌شود. از این روی گفته‌اند که غرض طبیعی ازدواج نیز توالد و تناسل است. زادآوری در نسل بشر تنها از راه ازدواج دو نا هم جنس رخ می‌دهد. استاد محمدتقی مصباح یزدی نیز برای خانواده اصول و اهدافی را در نظر می‌گیرد که برخی از آنها طبیعی‌اند؛ مانند اصل برطرف ساختن نیاز جنسی، اصل برآوردن نیاز عاطفی و اهدافی چون افزایش نسل. (14) استاد شهید مرتضی مطهری نیز بر این باور است که زندگی خانوادگی صد در صد طبیعی است؛ زیرا انسان به طور طبیعی منزلی آفریده شده است. از نظر ایشان در طبیعت تدابیری به کار رفته که انسان و بعضی حیوانات دیگر را به سوی زندگی خانوادگی و داشتن فرزند سوق می‌دهد. (15) از نظر ایشان مبنای طبیعی بودن این پیوند تفاوت‌های طبیعی و اقتضائات تکوینی در وجود زن و مرد است. (16)
در مقابل نظریه‌ی طبیعی بودن خانواده، نظریه‌ی دیگری نیز وجود دارد. این نظریه خانواده را پدیده‌ای تاریخی می‌داند. بنابر این نظریه، خانواده تنها نهادی قراردادی است که با توجه به نیازها و موقعیت هر زمان، به گونه‌ای متفاوت بنا نهاده می‌شود. در بستر تاریخ، بشر بنابر نیازهایش یا شرایطی که بر زندگی او تحمیل می‌شود خانواده را سامان می‌دهد. طرفداران این ایده، تحلیل‌های گوناگونی را ارائه می‌کنند. برای مثال، مارکسیست‌ها در تحلیل ماهیت خانواده از همان اصل عام خود در تحلیل همه‌ی موضوع‌ها کمک می‌گیرند. آنان مدعی می‌شوند که مالکیت خصوصی و شیوه‌های تولید سرمایه و آزمندی برای حفظ آن موجب شد که مردان خانواده‌ای را با مدلی ویژه تشکیل دهند. در این مدل، مردان مالک خانواده‌اند و رابطه‌ی زناشویی به گونه‌ای انحصاری و بین دو ناهم جنس برقرار می‌شود. (17) این دیدگاه با آموزه‌های اسلامی و آیاتی که ازدواج حضرت آدم (علیه السلام) و حوا (علیها السلام) را در بدو خلقت مطرح و زوجیت میان زن و مرد را سنتی الهی و طبیعی محسوب کرده‌اند منافات دارد.
در برخی رویکردهای جامعه‌شناختی، انسان‌ها بنابر نیاز خود، گاهی به مدل خانواده‌ی گسترده (18)، گاهی به مدل خانواده‌ی هسته‌ای (19) و امروزه نیز به مدل‌های دیگر مثل زوج‌های آزاد (20)، خانواده‌های تک سرپرست (21)، خانواده با دو سرپرست نان‌آور، (22) خانواده با قرار زندگی بدون فرزند و خانواده‌های اشتراکی و مشارکت هم‌جنس‌گرایانه (23) روی می‌آورند. طرفداران این نگرش، گذشته از اینکه کدام الگو را بهترین بدانند، معتقدند خانواده واقعیتی متطور دارد. در این نگرش‌ها، خانواده‌ی نمونه (24) وجود ندارد و اصولاً سخن گفتن از چیستی خانواده به منزله‌ی یک واقعیت، گمراه کننده است. (25)
نکته شایان توجه این است که اینان همواره از وجود و ثبات خانواده در شکل سنتی‌اش با وجود تحولات پیش آمده غفلت کرده‌اند. به عبارت دیگر با آنکه اشکال مختلف همزیستی‌ها در جوامع پدید آمده‌اند اما خانواده‌ی ناهمجنس‌گرا و قانونی همچنان پابرجاست و وجود اشکال فوق از ارزش این خانواده نکاسته است.
میان نواندیشان مسلمان نیز قراردادی بودن نظام خانوادگی طرفدار دارد. برای مثال گفته شده: «ما نمی توانیم دلیل محکمی اقامه کنیم که در این جهان یک سلسله نظام‌های طبیعی (اعم از نظام سیاسی، نظام اقتصادی و نظام خانواده) ‌متناسب با نقشه‌ی آفرینش وجود دارد، بلکه دلایلی علیه این موضوع وجود دارد» (26). البته به نظر می‌رسد دسته‌ی اخیر در همه‌ی جنبه‌ها با منتقدان «خانواده‌ی طبیعی» غرب، هم‌داستان نباشند. نگرش اینان درباره‌ی تاریخی بودن خانواده، بیشتر به ساختار و نظام حقوقی خانواده مانند شکل تشکیل خانواده، ریاست مرد و مسئولیت خانگی زن باز می‌گردد.
گفتنی است با وجود این نظریه‌ها، طبیعی دانستن خانواده هنوز نظریه‌ی نیرومندی است. جان برناردز به نقل از رونالد فلچر (27) در کتاب خانواده و ازدواج در بریتانیا می‌نویسد: «خانواده‌ی انسانی حول...امیال و نیازهای زیستی متمرکز شده است؛ حول جفت‌گیری، بچه‌دار شدن و بزرگ کردن بچه‌ها». (28) چنین قضاوت‌هایی در کتاب‌های جامعه‌شناسان قدیم و جدید بسیار فراوان است و چنان که می‌بینیم در این داوری، امور طبیعی منشأ تشکیل خانواده به شمار آمده‌اند. همین جنبه‌های زیستی و کارکردهای خانواده از پایداری نظریه‌ی قراردادی و تاریخی بودن خانواده در برابر طبیعی بودن آن جلوگیری می‌کند.
برخی جامعه‌شناسان نیز تأکید دارند که «جنبه‌های زیستی، اخلاقی و حتی تاریخی (ثبات و دوام) موجب شده، حتی علوم اجتماعی که علوم انتقادی و رادیکال به شمار می‌آیند درباره‌ی خانواده محافظه‌کار بوده، انگاره‌ی مرسوم راجع به آن را کمتر کانون نقد قرار دهند.» (29)

3.ساختار خانواده

امروزه درباره‌ی ساختار خانواده دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد:

1- 3. نظام ریاستی بر مبنای قانون الهی

دیدگاه رایج اسلامی درباره‌ی ساختار خانواده آن است که خانواده به طور طبیعی نظامی سلسله مراتبی و ریاستی دارد. معنای این سخن آن است که خانواده سازمانی است که مدیری آن را اداره می‌کند و حق تصمیم‌گیری نهایی و رسیدگی به امور خانواده بر دوش اوست. بنابر این نگرش، مدیر یاد شده، مرد خانواده یعنی «شوهر» است. این ریاست در دو محور اساسی خرد می‌شود:

1-1- 3. قیمومت

قیمومت به رابطه‌ی زن و شوهر ناظر است. مستند این نظریه قرآن است که می‌فرماید:
الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ بِمَا أَنْفَقُوا (30)؛ «مردان سرپرست زنان‌اند؛ به دلیل آن که خداوند برخی را بر برخی دیگر برتری بخشیده، و به آن سبب که مردان بر همسران خود انفاق کنند.»
واژه‌ی قیام وقتی با «علی» متعدی می‌شود، معنای سرپرستی و بر دوش گرفتن امور دیگری را می‌یابد. (31) میان دو واژه‌ی قوامیت و ولایت به منزله‌ی تعابیر حقوقی تفاوت وجود دارد. ولایت به معنای تسلط بر مولی علیه و حق تصرف در اموال او است و با قوامیت به معنای سرپرستی تفاوت دارد. روشن است که مردان چنان تسلطی بر همسران خود ندارند و بنابر آرای فقهی، زنان به طور مستقل در دارایی‌های خود تصرف می‌کنند.
البته از آن روی که حکم سرپرستی شوهر مستلزم اطاعت همسر است، گروهی نیز گفته‌اند قوامیتِ ولایت بر اطاعت است. (32)
به تعبیر دیگر، قوامیت مردانْ سرپرستی و اداره‌ی خانواده است. (33) لازمه‌ی این امر، تمکین و گردن‌گذاری اعضای خانواده، از جمله همسر در برابر تصمیم‌های شوهر برای خانواده است. این قوامیت مسئولیتی در جهت حفظ مصالح خانوادگی است و زنان با حفظ این اقتدار برای شوهرانشان می‌توانند به آنان در پایداری خانواده یاری برسانند. شوهران نیز ریاست بر خانواده را امتیازی حقوقی و فرصتی برای ارتقای مادی و معنوی خانواده می‌شمارند. در روایت‌های اسلامی به مرد توصیه شده اگر زن تو را صاحب اقتدار ببیند؛ بهتر از دیدن تو در حال شکست و ضعف است. (34) به این معنا که وجود شوهران به مثابه‌ی حمایت‌گرانی مقتدر، موجب اتکای همسران به ایشان است.

2 -1 -3. ولایت

خانواده از زن و شوهر و فرزندان تشکیل می‌شود. فرزندان نیز تا فرا رسیدن زمان بلوغ شرعی تحت سرپرستی و ریاست پدر (یا قیم) خود قرار دارند. فرزندان تا هنگامی که صغیرند تسلطی بر دارایی‌های خود یا حق تصمیم‌گیری درباره‌ی زندگی خویشتن را ندارند. در این دوران، آنان پیرو پدر (یا جد پدری یا قیم شرعی) خویش‌اند. بنابراین اراده‌ی سرپرست درباره‌ی فرزندان نافذ است.

2- 3. دموکراسی در خانواده

در این دیدگاه، خانواده رئیس و مدیری معین- خواه زن، خواه مرد- ندارد. تصور چنین سازمانی زمانی ممکن است که نظریه‌ی «خانواده‌ی دموکراتیک» را بشناسیم. یکی از طرفداران مطرح این ایده آنتونی گیدنز، جامعه‌شناس معاصر است. وی معتقد است خانواده باید بر پایه‌ی اصل برابری و دموکراسی اداره شود. از نظر وی، عقب‌نشینی از اصل برابری بین زن و مرد ممکن نیست. (35) در این خانواده، زن و شوهر باید پیوسته با گفت‌وگو به تصمیمی مشترک برسند. فرزندان نیز در تصمیم‌گیری درباره‌ی مسائل خود جایگاهی برابر با والدین دارند.
در نقد این دیدگاه می‌توان گفت، واداشتن افراد به گرفتن تصمیم مشترک همواره ممکن نیست. به ویژه آنکه اصل دیگر گیدنز در خانواده‌ی دموکراتیک «استقلال» است. (36) برابر این نظریه، هیچ یک از دو زوج به طور قانونی مرجع تصمیم‌گیری نیست. در موارد بسیاری ممکن است زن و شوهر به درک مشترکی درباره‌ی یک موضوع نرسند. پس بنابر این ایده، خانواده همواره در معرض گفت‌وگوی همیشگی و اختلاف نظرهای پایدار قرار دارد. روشن است که اختلاف در برخی موارد به توان تصمیم‌گیری قاطع آسیب می‌زند. در این فرض، خانواده به تعویق در حل مسائل خود دچار می‌شود؛ مسائلی که حل نشده ماندن آنها گاهی به زندگی مشترک آسیب می‌رساند.
همه‌ی اشکال‌هایی که به جامعه‌ی بدون رئیس وارد است در این خانواده با مدیریت اشتراکی نیز مطرح می شود. اگرچه مسائل بسیاری با گفت‌وگوی دو طرف حل و فصل می‌شود، نبود جایگاه مدیریت در خانواده، این ساختار را هنگام اختلاف با بحران تصمیم‌گیری به منزله‌ی امری حقوقی و بحران مشاجره‌های خانوادگی به مثابه‌ی امری اخلاقی رو به ‌رو می‌کند. گفتنی است که ایده‌پرداز این نظریه به طور تلویحی به مشکلات توجه دارد. بر همین اساس می‌گوید باید میان استقلال و مسئولیت توازن ایجاد کرد. (37) از نظر وی، دست یافتن به دموکراسی در خانواده مانند هر حوزه‌ی دیگر سخت است و زیستن با آن می‌تواند دشوار باشد. (38)

3-3. نظام ریاستی بر مبنای قرارداد (39)

شکل دیگری که می‌توان برای اداره‌ی خانواده تصور کرد، نظام ریاستی بر مبنای قرارداد است. در نظام ریاستی، شکل نخست تعیین رئیس به حکم قانون (و قانون‌گذاری شرعی) است. در این شکل (صورت سوم) رئیس خانواده بنابر قرارداد زوجین در بدو تشکیل خانواده معین می‌شود؛ یعنی وحی الهی و قانون شرعی در این باره دخالت ندارند و این زوجین‌اند که به رئیس‌شان جایگاه حقوقی می‌بخشند.
این وجه، ضرورت وجود مدیر و رئیس را برای خانواده پذیرفته و تعیین آن را به اراده‌ی زن و شوهر وانهاده است. بنابراین، خانواده در این دیدگاه نیز سازمانی سلسله مراتبی دارد. در این وجه، ریاست الزاماً به توانایی‌های طبیعی افراد برای تصدی این مسئولیت وابسته نیست. نظام حقوقی‌ای که خانواده به آن نیازمند است به این تصمیم که کدام یک از مرد و زن مسئولیت را می‌پذیرند بستگی دارد. برای مثال، اگر ریاست خانواده بر دوش زن قرار گیرد، باید وضعیت مردان در ارتباط با نقش اقتصادی‌شان در قبال خانواده و نیز مسئولیت‌های خانگی و بسیاری مسائل دیگر بازتعریف شود.
در نقد نظریه‌ی بالا می‌توان تأکید کرد، این وجه افزون بر آنکه به توانایی‌های طبیعی افراد برای اداره‌ی خانواده توجه نکرده است، ابعادی مبهم دارد. برای مثال، این نظریه تبیین نکرده است که اگر اداره‌ی خانواده به زن سپرده شود، چه مقدار از نظام حقوقی وابسته به مسئله‌ی مدیریت خانواده تغییر می‌کند؛ یا در صورت قرار گرفتن زن در شرایطی ویژه مثل بارداری، تکلیف اداره‌ی خانواده چه خواهد بود؟ آیا مردان در این فرض بنا بر قانون مجبورند به کارهای خانه، مراقبت از بچه و... بپردازند؟ چه چالش‌هایی فراروی دوری فرزندان از مادر، کار تمام وقت او، خانه‌نشینی پدر و... وجود دارد؟ آیا بنابر تئوری‌های اخلاقی، مردان می‌توانند از قواعد اخلاق مراقبت همواره پیروی کنند و مراقبان و مربیان خوبی برای فرزندان باشند؟ این ابهام‌ها بر چنین نظریه‌ای تردید وارد می کنند.

4.کارکردهای خانواده

این مقوله به بحث اهداف ازدواج بسیار نزدیک است و در اغلب مباحث هم‌پوشانی دارد. اهداف خانواده در این نوشتار غایاتی‌اند که خداوند در تکوین و تشریع برای آن قرار داده است و کارکردها فوایدی‌اند که افراد می‌توانند آنها را در خانواده بیابند یا ایجاد کنند. می‌توان مدعی شد که متخصصان مطالعات خانواده، جامعه‌شناسان، روان‌شناسان و دانشمندان دینی در اعتقاد به همه یا بیشتر کارکردهای خانواده هم نظرند. (40) در ذیل به طور خلاصه به این کارکردها اشاره می‌کنیم:

1- 4.کارکردهای جسمی و روانی

خانواده‌ی بهنجار، بهترین الگو برای حفظ سلامت جسمانی افراد و رسیدن به شاخص‌های سلامت است. در آغاز، زن و مرد با قراردادن قوای شهوانی و عاطفی خود در مسیر قانونی روابط زناشویی به سلامت جسمی و روانی می‌رسند. قرآن کریم بر این کارکرد تأکیدی ویژه دارد:
وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ‌ (41).
در آیه‌ی بالا سکونت و آرامش، محبت قلبی و دلسوزی و محبتی که پیوسته در قالب واژه‌ها، همیاری‌ها و انجام وظایف زن و شوهر در قبال یکدیگر ابراز می‌شود، به منزله‌ی نشانه‌های الهی مطرح شده است.
در مرحله‌ی بعد و با پیدا شدن فرزندان، والدین نیز با نخستین واکنش‌های رضامندانه و آگاهانه در نوزادانشان، پاداش عاطفی و روانی بزرگی را از سوی آنان دریافت می‌کنند و خود نیز همواره از نظر روانی به فرزندانشان یاری می‌رسانند. تنها در خانواده است که هر انسان برای نخستین بار می‌تواند احساس کند به گونه‌ای متمایز دوست داشته می شود.این مسئله در رشد عاطفی و روانی هرکس سهمی بسزا دارد. بر پایه‌ی همین عناصر غریزی، بزرگ‌ترها از کوچک‌ترها نگهداری می‌کنند و در حفظ سلامت آنان می‌کوشند. گاهی نیز افزون بر فرزندان، اعضای خانواده در حفظ سلامت بزرگ‌ترها (والدین و اجداد) تلاش می‌کنند.
در وهله‌ی سوم، اعضای خانواده با پایبندی به قواعد خانه مانند حضور بهنگام بر سر سفره، مراقبت از یکدیگر در مواقع بیماری و حتی رسیدگی عاطفی به یکدیگر، سالم‌تر و شاداب‌تر می‌مانند.

2- 4.کارکردهای جنسی

امروزه از هم گسیختگی اخلاقی و بی‌عفتی، امکان ارضای غرایز جنسی را خارج از چارچوب ازدواج قانونی فراهم کرده است. نامشروعی و نداشتن وجاهت اخلاقیِ این روش موجب شده وجدان اخلاقی جامعه آن را نپذیرد. برای همین همواره گروهی در پی آن‌اند که با دامن زدن به نسبی‌گرایی اخلاقی، گسترش در مفهوم ازدواج و خانواده یا...، این گونه روابط را قانونی سازند و آنها را موجه جلوه دهند. (42)
آزادسازی نیروی جنسی با قبح‌زدایی اخلاقی از رفتارها و قانون‌زدایی از روابط جنسی مردان و زنان، افزون بر آنکه به فروپاشی خانواده انجامیده، پیامدهای زیانبار دیگری نیز داشته است. محدود ساختن رفتار جنسی به خانواده، این نیرو را مهار می کند؛ ارائه‌ی خدمات جنسی را متعهدانه می‌سازد؛ و افراد را در قبال پیامدهای آن مانند تولید مثل مسئول می‌کند. افزون بر آنکه وجود عشق و محبت میان همسران، آنان را به رعایت اخلاق و آداب زناشویی وامی دارد. همه‌ی این مسائل به استحکام خانواده و پالایش اخلاقی جامعه کمک شایان می‌رساند.
در متون دینی، از روابط زناشویی همسران برداشتی مثبت وجود دارد. (43) ارضای درست و بسنده‌ی نیروی شهوانی همسران، به تشدید محبت و علاقه میان آنان می‌انجامد. در قرآن کریم با استفاده از واژه‌ها و استعاره‌های پوشیده و عفیفانه به این نیاز دوسویه اشاره شده است؛ عبارت‌هایی مانند مباشرت، لباس بودن آنان برای یکدیگر (44) و تغشی (پوشاندن) ‌(45). همچنین اگرچه حیای زن بیشتر و نیروی جنسی مردان فعال‌تر است، روایات اسلامی با نظر به این تفاوت بر توجه دو سویه‌ی زن و مرد به نیاز شهوی یکدیگر تأکید دارند. (46)

3- 4.کارکردهای اقتصادی

بیشتر افراد با ازدواج ارتقای اقتصادی پیدا می‌کنند و ثروت آنان افزایش می‌یابد. فرد مجرد به مصرف‌گرایی بیشتر علاقه نشان می‌دهد؛ در حالی که فرد متأهل آینده‌نگر می‌شود و پس‌انداز و کنترل سبد هزینه‌ها برایش اهمیت می‌یابد. در خانواده است که افراد می‌توانند همه چیز را با ارزش افزوده، ولی ارزان‌تر در اختیار داشته باشند؛ مانند غذایی که در خانه پخته می‌شود و لباسی که همسر می‌دوزد. از سوی دیگر، افراد با آرامش و آسایشی که در خانواده به دست می‌آورند، خدمات اقتصادی بهتری را در محیط کار ارائه می‌کنند و انگیزه‌ی بیشتری برای فعالیت اقتصادی دارند.

4-4. کارکردهای تربیتی و جامعه‌پذیری (47)

افرادی که در خانواده زندگی می‌کنند شهروندان بهتری خواهند بود. حتی بیشترین مطالعاتی که تاکنون انجام شده است این ادعا را رد می‌کند که کودکان تک سرپرست درست مانند کودکان پرورش‌یافته به وسیله‌ی پدر و مادر پیشرفت می‌کنند. (48)
خانواده نخستین مکان برای یادگیری آغازین دانش‌هاست. نخستین دانش‌ها بسان سنگ نوشته‌هایند که همواره پایدارند. خانواده از نظر بسیاری پژوهشگران انتقال دهنده‌ی اصلی دانش، ارزش‌ها، نگرش‌ها، نقش‌ها و عادات یک نسل است. (49)
دختر و پسر پس از ازدواج، نخستین اختلاف سلیقه‌های جدی را در روابط زناشویی تجربه می‌کنند. در همین مواقع تحمل، مدارا و بردباری را نیز می‌آموزند و در صورت مدیریت درست عواطف خویش، از همین مسیر کامل‌تر می‌شوند. فرزندان نیز مسیر جامعه‌پذیریشان را از خانواده آغاز می‌کنند. خانواده با آموزش‌های غیر رسمی خود می‌تواند دانسته‌های مذهبی، رفتار مذهبی، اصول اخلاقی و شکل‌دهی به روابط اجتماعی را به فرزندان خود بیاموزد. این آموزش‌ها از مجموعه‌ی گفتار و رفتارهای رایج در سطح خانواده، به ویژه والدین، انتقال‌پذیر است. گفت و گو و سرمشق‌دهی به کودک نقش مهمی در این زمینه دارند. (50)
اگرچه هم اکنون فرزندان بیشترین آموزش‌های غیررسمی را از مادران فرا می‌گیرند، باید دانست که پدران نیز وظایفی دارند. نقش پدر از همان دوره‌ی نوزادی آغاز می‌شود. در سال‌های نوجوانی و جوانی فرزندان، نقش تیمارخواری و محبت کردن پدران که متمم نقش مادران در این سنین است، به نقش هدایتگری تبدیل می‌شود. در روایت‌های اسلامی، ادب‌آموزی و کوشش در راه آموزش دینی فرزندان از وظایف پدران شمرده شده است. (51) گفتنی است که توجه به مسئله‌ی تربیت فرزندان و تأثیر والدین و خانواده در این باره بسیار مهم است؛ آنقدر که متون دینی در این راستا بر مسئله‌ی گزینش همسر، مراقبت اخلاقی، رعایت شرایط زمان و مکان حین انعقاد نطفه، آداب شیردهی، رفتارهای عاطفی والدین با کودکان و گفت و گو و بازی با آنان فراوان تأکید کرده‌اند. (52)

پی‌نوشت‌ها:

1. باقر ساروخانی، مقدمه‌ای بر جامعه‌شناسی خانواده، ص134.
2. تعاریفی مانند موارد ذیل از این دسته‌اند:
«خانواده گروهی است متشکل از افرادی که با پیوند زناشویی، هم خونی، یا پذیرش کسی (به منزله‌ی فرزند) با یکدیگر در جایگاه شوهر، زن، مادر، پدر و برادر و خواهر در ارتباط متقابل‌اند و فرهنگ مشترکی پدید می‌آورند و در واحد خاصی زندگی می‌کنند» (باقر ساروخانی، دائرة‌المعارف علوم اجتماعی).
«خانواده گروهی است دارای روابط جنسی چنان پایا و مشخص که به تولیدمثل و تربیت فرزند می‌انجامد» (همان).
«گروهی از افراد که در نتیجه‌ی پیوند زناشویی، خونی، فرزندخواندگی (یا هرگونه رابطه‌ی جنسی بیانگر دیگر) به هم پیوسته و دارای شرایط ذیل باشند: پذیرش تعهد در قبال یکدیگر در چهارچوب رابطه‌ی بین فردی صمیمانه، مهم شمردن هویت گروهی و قایل بودن به هویت مستقل برای گروه» (ر. ک: ف.فیلیپ داس، رشد انسان؛ روان‌شناسی رشد از تولد تا مرگ، ترجمه‌ی مهشید فروغان، ص238).
3. با تغییر واژه‌ی family (خانواده)‌به household (چهاردیواری- خانوار) کوشش شد به هرگونه رابطه‌ی خصوصی در یک خانه اعم از رابطه‌ی فوق، رابطه‌ی تک والد با فرزند، رابطه‌ی دو هم جنس، رابطه‌های دسته‌جمعی در شکل کمون‌ها و... خانواده گفته شود. از نظر این افراد،‌«وجود روابط واقعی از این دست موجب می‌شود ما تعریف خانواده را با نگاه پست مدرنی گسترش دهیم تا تئوری‌های سیاست‌ها و برنامه‌ها شامل افراد وابسته به این گونه روابط نیز بشود» (ر. ک. جان برناردز، درآمدی به مطالعات خانواده، ترجمه‌ی حسین قاضیان، ص53-64).
4. ادگار مورن، هویت انسانی، ترجمه‌ی امیر نیک‌پی، ص220.
5. همان، ص222.
6. مَا بُنِیَ بِنَاءٌ فِی الْإِسْلَامِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنَ التَّزْوِیجِ.(محمد بن علی بابویه (صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج3، ص383.
7. در آیین مسیحیت، عشق زن به شوهر و شوهر به زن، تجلی عشق به خداوند است. آفرینش حوا برای همسری آدم و وحدت آن دو در سایه‌ی ازدواج، تفاوت‌های طبیعی بین این دو و سپس کثرت آنان با تولیدمثل، سه اصل مهم مسیحی درباره‌ی خانواده هستند.
See: john Macarthur,The fulfilled,Family,God`s design for your Home,pp.x-xill
8. ذاریات (51)، 49.
9. نبأ (78)، 8.
10. نحل (16)، 72.
11. روم (30)، 21.
12. عنکبوت (29)، 29.
13. رک. سید محمدحسین الطباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج4، ص 216-217.
14. محمدتقی مصباح یزدی، مشکات، ص306-316.
15. مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص149-150.
16. همان، ص153 به بعد.
17. فردریش انگلس، منشأ خانواده مالکیت خصوصی و دولت، ترجمه‌ی مسعود احمدزاده، ص85، 89، 106-109، 116.
18.Extended Family
19.Unclear Family
20.Cohabitation non-marital family
21.Single Parenthood
22.Dual-worker family
23.Homosexualism
24.Patern
25. جان برناردز، درآمدی به مطالعات خانواده، ترجمه‌ی حسین قاضیان، ص79، 88.
26. محمد مجتهد شبستری، نقدی بر قرائت رسمی از دین، ص502.
27.Ronald Fletcher
28. جان برناردز، درآمدی به مطالعات خانواده، ترجمه‌ی حسین قاضیان، ص26-27.
29. رک. همان، ص25-26.
30. نساء(4)، آیه‌ی 34.
31. ابن‌منظور، ‌لسان‌العرب، ج5، ص192.
32. ر. ک. میرعبدالفتاح حسینی مراغی، العناوین الفقهیة، ج2، ص557-558.
33. البته در این صورت باید تأمل کرد که آیا آیه‌ی 34 سوره‌ی نساء می‌تواند مستند سرپرستی مرد بر خانواده باشد، یا آنکه باید به سراغ دلایل دیگر رفت؛ چه اینکه در آیه‌ی یاد شده، تنها به رابطه‌ی مرد و زن اشاره شده است.
35. محمد بن حسن الحر العاملی، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج14، ص120.
36. آنتونی گیدنز، راه سوم بازسازی سوسیال دموکراسی، ترجمه‌ی منوچهر صبوری کاشانی، ص104.
37. همان، ص105.
38. همان.
39. همان، ص107.
40. ر.ک. تعامل و تعارض بین فقه و حقوق بشر، مصاحبه با آیت الله موسوی بجنوردی، فصلنامه فرزانه، شماره 8 (زمستان 75)، ص12 و همچنین ر.ک. محمود حکمت‌نیا و همکاران،، فلسفه‌ی حقوق خانواده، اصول و قواعد، ج2، ص60.
41. منظور از کارکرد، فعالیت‌های ضروری برای حفظ انواع، جامعه یا گروه اجتماعی است. مرداک (جامعه‌شناس) چهار کارکرد اصلی خانواده را کارکرد جنسی، اقتصادی، آموزشی و تولیدمثلی ذکر می‌کند (ر. ک. جان برناردز، درآمدی به مطالعات خانواده، ترجمه‌ی حسین قاضیان، ص74).
برخی بر کارکرد تولید مثل، محافظت و حمایت، اجتماعی کردن تنظیم روابط جنسی، عاطفه و همراهی و پایگاه اجتماعی تأکید کرده‌اند (ر. ک. شهلا اعزازی، جامعه‌شناسی خانواده، با تأکید بر نقش، ساختار و کارکرد خانواده در دوران معاصر، ص169-170).
41. روم (30)، 21.
42. مانند کوشش‌هایی که برای به رسمیت شناختن زوج‌های آزاد، هم جنس‌گرایان و قانونی کردن سقط جنین برای ایجاد آسایش خیال در برقراری رابطه‌ی جنسی در جریان است.
43. برای نمونه ر.ک. محمد بن الحسن الحر العاملی، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج14، ص10؛ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسایل، ج14، ص150.
44. هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ (بقره، 187).
45. فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلاً خَفِیفاً... (اعراف، 189).
46. برای نمونه ر. ک. محمد بن حسن الحر العاملی، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج14، ص82، 83، 112، 115، 117؛ 183؛ میرزا حسین النوری، مستدرک الوسایل، ج14، ص179، 221؛ برای آگاهی بیشتر رک. محمدرضا سالاری فر، خانواده در نگرش اسلام و روان‌شناسی، ص45-53.
47. جامعه‌پذیری فرایندی است که به وسیله‌ی آن، افراد راه و رسم اجتماع یا گردهمایی اجتماعی را می آموزند تا بتوانند در چارچوب آن فعالیت کنند.
48. آنتونی گیدنز، راه سوم، بازسازی سوسیال دموکراسی، ترجمه‌ی منوچهر صبوری کاشانی، ص104.
49. ف.فیلیپ رایس، رشد انسان:‌روان‌شناسی رشد از تولد تا مرگ، ترجمه‌ی مهشید فروغان، ص240.
50. همان.
51. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج101، ص95.
52. برای نمونه رک. محمد بن الحسن الحر العاملی، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج15، ص188.

منبع مقاله :
علاسوند، فریبا، (1390)، زن در اسلام (جلد دوم) حقوق و تکالیف، قم: مرکز نشر هاجر (وابسته به مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه خواهران)، چاپ اول.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان