خبر سانحه و واژگونی اتوبوس حامل دانش اموزان در محور داراب بندر عباس بار دیگر ایران را در ماتم فرو برد،سانحه ای که منجر به فوت یازده نفر و مجروح و زخمی شدن تعداد دیگری از دانش اموزان شد توجه را به این سمت متمرکز کرده است که نقطه پایان این گونه رخداد های تلخ کجاست ؟
تواتر این گونه اتفاقات نشان می دهد که گرفتن انگشت اتهام به سوی خطای انسانی یا نقص فنی سازوکاری منسوخ و نخ نما در توجیه و تبیین دلایل و زمینه ها و عوامل بروز چنین حوادثی است. وقتی که رئیس سازمان دانش اموزی در پاسخ به چرایی وقوع این حادثه با خونسردی و اعتماد یه نفس از عدم مغابرت ضوابط اعزام این دانش آموزان سخن می گوید، اتفاقا ضرورت پرداختن و پیگیری موشکافانه و قاطعانه این حادثه اهمیتی افزون تر پیدا می کند.
توجه کنیم که در این اتفاق تلخ یازده نفر از دانش آموزان فرهیخته و اینده ساز این مرز و بوم به کام مرگ رفتند و نباید با توسل به عدم مغایرت آیین نامه ای بر زخم خانواده ها و افکار عمومی نمک توجیه پاشید. اصولا در تمامی موارد مشابه در تمامی دولت ها با حضور مسولین ارشد در محل حادثه و بیان اظهارات تکراری و عمدتا ژورنالیستی تلاش میشود که به نوعی مسئله جمع و نه ؛حل شود. و همین موضوع فارغ از نگاه های جناحی و سیاسی نشان میدهد که در این موارد که متاسفانه در سالهای اخیر توالی و تکرار غیر قابل دفاعی داشته است بیش از خطای انسانی که عموما به عنوان مهمترین دلیل وقوع از آن نام برده می شود خطای مدیریتی یا به تعبیری ضعف مدیریت عامل اساسی و مهم است.به نظر می رسد در تحلیل این موارد و موارد دیگر چه قطار تهران مشهد ،چه اتوبوس بندرعباس - داراب و چه موارد متعدد دیگری که کام ایران را تلخ و اندوه ناک کرد باید از توجیه و فرافکنی و همچنین تخفیف ناکارامدی و فقدان کار کارشناسی عبور کرد و بیشتر از اظهارات تکراری به تقویت بدنه کارشناسی و از ان مهم تر انتصاب و گماردن افراد متخصص و کارآزموده که تجربه و درایت فنی خود را نه به واسطه انتساب به افراد یا گروهها که از رهگذر رشد گام به گام و تسلط و اشراف به مسائل فنی و تخصصی حوزه حمل و نقل به دست اورده اند همت گماشت.
واقعیت این است که کارآمدی در تمامی حوزه ها و در این مورد بخصوص دغدغه ای ملی است اما به نظر می رسد تناسب اقدامان پیشگیرانه و البته مواضع مسولانه و انسانی و قانونی در شرایط کنونی از توازن و تعادل پیروی نمی کند.کاستی های مدیریتی و ضعف های کارشناسی و فنی با ادعای انطباق با آیین نامه های بالا دستی چندان تناسبی ندارد، حتی در صورت تناسب و تناظر آیین نامه ای نمی تواند نافی و توجیه کننده ضعف ها و کاستی های احتمالی باشد.
از شین آباد تا داراب و از مشهد تا تهران چندان فرقی نمی کند ،در دولت هاچندان تفاوتی ندارد،در هر چالش و بحرانی که رخ میدهد ظاهرا نه مدیری توبیخ می شود و نه مسوولی تنزل پیدا می کند، گویی ریشه این حوادث و عوامل دخیل در وقوع آن از سیاره ای دیگر بر سرزمین ما تحمیل میشود و مدیران ناکارامد در کمال خونسردی و خودمظلوم پنداری در حرکتی بدیع در پشت آیین نامه ها پنهان می شوند گویی این آیین نامه ها اصل لایتغیری است که اصلاح یا کنار نهادن آن ذنب گناهی نابخشودنی است که تخطی از آن مسولیتی بیشتر از جان دانش آموزان بیگناه و المپیادی های نخبه و زائران و مسافران دارد.
برخی مدیران میانی چنان با سری برافراشته سخن می گویند که گویی استعفای نخست وزیر کره جنوبی به دلیل حادثه ای مشابه ناشی از بی عرضه گی او بوده است و سخنان غیر مسولانه اینان ناشی از اقتدار مدیریتی،گویی عذر خواهی رسمی مسولان ارشد سایر کشورها در مواردی اینچنینی که البته نه تواتر و نه توالی سلسله وار ما را دارد نشان از نوعی قرتی بازی سیاسی آنان است و اظهارات و مواضع توجیه گر اینان گواه روشنی از عدم عدول مواضع به دلیل فرو افتادن فرزندان ایران زمین به کام مرگ تلقی میشود.
فعال سیاسی اصلاح طلب*
29214