ماهان شبکه ایرانیان

حقوق اهل کتاب در حکومت امام مهدی (عج)

حقوق اهل کتاب در حکومت امام مهدی علیه السلام یکی از مسائل مهم در اندیشه ی دینی و خصوصا شیعی است،که در این باره چندفرضیه مطرح است.

حقوق اهل کتاب در حکومت امام مهدی (عج)

طرح مسئله

حقوق اهل کتاب در حکومت امام مهدی علیه السلام یکی از مسائل مهم در اندیشه ی دینی و خصوصا شیعی است،که در این باره چندفرضیه مطرح است.

الف )وجود اهل کتاب و برخورداری از حقوق: در این فرضیه، اهل کتاب به مانند مسلمانان در بسیاری از حقوق طبیعی و اجتماعی و سیاسی و... به یک میزان برخوردارند و آنان با حکومت اسلامی تعامل متقابل و با مسلمانان زندگی مسالمت آمیزی خواهندداشت.

ب)وجود اهل کتاب و عدم برخورداری از حقوق: بر پایه ی این فرضیه، آنان در حکومت حضرت حضور دارند ولی ازحقوق برابر با مسلمانان برخوردار نیستند

ج)مقابله ی حضرت با اهل کتاب: بر اساس این فرضیه، امام با غیر مسلمین مقابله خواهد کرد و آنان ملزم به پذیرش دین اسلام هستند و گرنه نابود خواهند شد. مقاله ی حاضردر صدد اثبات نظریه اول است.

ضرورت تحقیق

فرضیه های مطرح در این مساله با توجه به برداشت ها ی متفاوت از متون دینی است که هر کدام دارای آثار متفاوت فکری و کلامی و رفتاری خواهد بود؛ اگر فرضیه ی آخر را بپذیریم،از منجی آخرالزمان یک تصویرخشن معرفی کرده ایم و در عین حال بسیاری از اصول مسلم اسلامی را نظیر اختیار،کرامت انسانی و تشابه سیره ی امام مهدی با سیره پیامبراسلام را زیر پا گذاشته ایم، که با روح دین و آموزه های دینی سازگاری ندارد و از اسلام و شیعه چهره ای خشن و ستیزه جو ارائه نموده ایم. فرضیه ی دوم با مبانی حقوق مطرح در اسلام و حکومت اسلامی منافات دارد،چرا که در متون دینی و حکومت پیامبر(ص)و امام علی علیه السلام و در سیره اهل بیت علیهم السلام، اهل کتاب در بسیاری از حقوق با مسلمانان مساوی بودند. فرضیه ی اول علاوه براین که با تعالیم اسلام و روح دین سازگاری دارد،حکومت حضرت راحکومتی جهانی وایده آل معرفی می کند،که همگان برای رسیدن به آن تلاش می کنند؛ بنابراین باتوجه به این فرضیه که انتظاری پویا در جامعه ایجاد می کند و آثار مهم سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و تربیتی برآن مترتب است، ضرورت تحقیق آشکارمی گردد.

مقدمه

با توجه به این که مساله ی مورد تحقیق درباره ی حقوق اهل کتاب درحکومت امام مهدی علیه السلام است،مسائلی به عنوان اصول پیش فرض پذیرفته شده مطرح می شود.

1.خالقیت و ربوبیت خداوند: براساس اندیشه ی دینی جهان و هر آن چه درآن است آفریده ی خداوند متعال است واوست که آنها راتربیت می کند،آن جا که فرمود:«ذلِکمُ اللَّهُ رَبُّکمْ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ خالِقُ کلِّ شَیءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ عَلی کلِّ شَ ءٍ وَکیل»این است خدا، پروردگار شما؛ هیچ معبودی جز او نیست، آفریننده هر چیزی است. پس او را بپرستید، و او بر هر چیزی نگهبان است.

2.اسلام آخرین دین و قرآن آخرین کتاب: فرستادن پیامبران در اندیشه اسلامی، یک اصل مسلم وضروری است، ولی این ضرورت با فرستادن پیامبر اسلام پایان یافته و امتداد و استمرار آن به شکل دیگری باید محقق شود. آیاتی بر این مسئله دلالت می کند؛ از جمله:«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقّ لِیظْهِرَهُ عَلی الدِّینِ کلِّهِ وَ لَوْ کرِهَ الْمُشْرِکون»او کسی است که پیامبرش را با هدایت و دین درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دین است پیروز گرداند، هر چند مشرکان خوش نداشته باشند.

3.ظهور مهدی به عنوان آخرین وصی آخرین پیامبرالهی: ظهور مهدی علیه السلام به عنوان وصی پیامبراسلام از عقاید مشترک شیعه واهل سنت است، با این تفاوت که مهدی علیه السلام در اندیشه ی شیعه، هم اکنون زنده است و پس از ظهور، دین اسلام را جهانی خواهدکرد.

4.برخورداری انسان از حقوق طبیعی

از نگاه اسلام انسان دارای خالقی حکیم می باشد که انسان را برای رسیدن به هدفی خاص که همان قرب به خداست خلق کرده است. هدفمند بودن انسان درآیات بسیاری بیان شده است؛ از جمله: «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکمْ عَبَثًا وَ أَنَّکمْ إِلَینَا لَا تُرْجَعُون»آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریده ایم و اینکه شما به سوی ما باز گردانیده نمی شوید؟ از طرفی در نظام معرفتی اسلام، انسان باید با تلاش و کوشش به هدف یاد شده که موجب تکامل اوست برسدکه فرمود:«وَ أَن لَّیسَ لِلْانسَانِ إِلَّا مَا سَعَی * وَ أَنَّ سَعْیهُ سَوْفَ یرَی»و اینکه برای انسان جز حاصل تلاش او نیست. و [نتیجه] کوشش او به زودی دیده خواهد شد. بنابراین انسان برای رسیدن به هدف مورد نظر نیازمند وسائل و امکاناتی است که از نظر تکوینی باید این امکانات در جهان فراهم باشد و از نظر تشریعی نیز بتواند از این امکانات بهره گیرد، وگرنه آفرینش انسان لغو و بیهوده خواهدبود. حقوق طبیعی از جمله حقوقی است که تمامی انسانها از آن برخوردارند و کسی حق ندارد آن راسلب کند که از آن موارد می توان به حق حیا ت،حق کرامت و حق آزادی اشاره کرد. اکنون با توجه به اصول یادشده می پردازیم به این که اهل کتاب یعنی چه ومصادیق آنان چه کسانی هستند؟ درباره ی این که اهل کتاب یعنی چه گفته اند: اهل کتاب یعنی؛ کسانی که به یکی از کتب آسمانی جز قرآن ایمان دارند، ولی با آمدن شریعت اسلام به دین مبین اسلام نگرویده و هم چنان بر دین سابق خویش باقی مانده اند. این که «اهل کتاب» مقصودچه کسانی هستند گفته اند: شمول این واژه نسبت به یهود و نصارا اتفاقی است، لکن آن چه مورد اختلاف است این است که آیا واژه ی اهل کتاب شامل مجوس(زردشتیان)نیز می شودیا خیر؟

علامه ی حلی می فرماید:»...اهل کتاب یهود و نصارا هستند...وکسانی که شبهه ی وجود کتابی برایشان هست یعنی مجوس». شیخ طوسی می فرماید:» اهل کتاب و آنان، یهودیان و مسیحیان هستند. [و گروه دیگر] کسانی که شبهه کتابی بودن دارند، و آنان زردشتیان هستند. و ایشان، همان احکام اهل کتاب را دارند». علامه ی طباطبایی در این باره می فرماید:« از آیات بسیاری برمی آید که منظور از اهل کتاب یهود و نصاری هستند، و آیه شریفه« إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ الصَّابِئِینَ وَ النَّصاری وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذِینَ أَشْرَکوا...»دلالت و یا حد اقل اشعار دارد بر اینکه مجوسیان نیز اهل کتابند». شایسته است پیش از پرداختن به اصل مساله، ادله ی خودرا در مورد اصل وجود اهل کتاب درحکومت امام مهدی علیه السلام یادآور شویم، چرا که عده ای مخالف این نظریه هستند و بر اساس روایاتی دراین باب، معتقدندکه اهل کتاب در آن عصر حضورندارند.

ادله عقلی

دلائل عقلی متعددی می توان اقامه کرد که اهل کتاب در حکومت امام زمان علیه السلام حضور دارند، که به دو مورد از آن اشاره می کنیم.

1: اصل کرامت انسانی

مقصود از کرامت انسانی این است که انسان مومن و غیر مومن دارای حرمت است و حق دارد درجامعه محترمانه زندگی کند و کسی حق ندارد با گفتار و رفتارش حیثیت وآبروی اورا به خطر اندازد، حتی در تدوین و اجرای قانون بایدبه گونه ای عمل کنندکه موجب بی حرمتی به شخص مجرم نگردد. ارزش مقام انسان ازآن روست که او پیوسته بر سردو راهی خیر و شر قراردارد و به اختیار خویش راه خیر را بر می گزیند...یکی ازوظایف حکومت اسلامی در هر عصر و زمانی این است که با استفاده از امکانات حکومتی، خیر را به تمامی انسانها بشناساند تا او بتواند آزادانه، راه خیر را انتخاب کند. آنجا که امیرالمومنین علی علیه السلام در دوران حکومت خویش می فرماید: فَأَمَّا حَقُّکمْ عَلَی فَالنَّصِیحَةُ لَکمْ... وَ تَعْلِیمُکمْ کیلَا تَجْهَلُوا وَ تَأْدِیبُکمْ کیمَا تَعْلَمُوا. حق شما بر من، آن که از خیر خواهی شما دریغ نورزم. ..و شما را آموزش دهم تا بی سواد و نادان نباشیدو شما را تربیت کنم تا راه و رسم زندگی را بدانید. اما تحمیل خیر و فضیلت برانسان، وگرفتن حق انتخاب از او، به معنای گرفتن فرصت کمال وسلب ملاک ارزش عمل اوست. انسان ازآن رو نزدخداوندمقرب است وموردتکریم واقع می شودکه، با اختیارخویش حق رابرباطل ترجیح می دهد.حکومت اسلامی درهردوره ای و ازجمله درحکومت مهدی موعودعلیه السلام پاسدارآزادی واختیارانسان است. دین اسلام ازصدرتاکنون تمامی نبردهایش برای رفع موانع و رساندن پیام الهی به گوش انسان برای تحقق این انتخاب درست وآگاهانه بوده است، نه مجبورکردن بشر برای گردن نهادن به اسلام.اگرمامعتقد شویم که حکومت امام مهدی علیه السلام، با زور شمشیر و قدرت نظامی، دین حق را به افراد بشرتحمیل می کند، درواقع به ازبین رفتن اصل کرامت انسانی حکم کرده ایم، کرامتی که براساس اختیاروآزادی انسان، به وی عطاشده است. چراکه خداوند انسان را آزاد ومختارآفریده است.« ِنَّا هَدَیناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکراً وَ إِمَّا کفُوراً» ما راه را بدو نمودیم یا سپاسگزار خواهد بود و یا ناسپاسگزار. راهی که خداوند دراین آیه انسان را به آن هدایت کرده، راهی است اختیاری وبه انتخاب خود فرد وشکروکفری که براین هدایت مترتب است، درچهارچوب اختیارانسان قرارگرفته است، که هر فردی به هر یک از آن دوراه که بخواهد می تواند بگرود، و اکراه و اجباری در کارش نیست.

2:اصل عدم اکراه درعقیده و ایمان

دلیل عقلی دیگر بر آزادی و اختیار انسان در هر عصری، عدم اجبار و اکراه در عقیده وایمان است. عقیده وایمان، علقه ای قلبی ودرونی است که میان شخص مومن ومتعلقات ایمان برقرار است و این علقه به هیچ وجه اجباربردارنیست، ونمی شود انسان رامجبورکردکه آن راداشته باشد.... اگرتمام قدرت های مادی جهان جمع شوند و بخواهندبا زورآن را اجراکنند قابل اجرانیست. عقیده وایمان، دین، محبت ودوستی وبسیاری چیزهای دیگراجباربردار وتحمیل کردنی نیست وآیاتی ازقرآن کریم به این موضوع اشاره دارد. خداوند می فرماید:«لَا إِکرَاهَ فی الدِّینِ قَد تَّبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی فَمَن یکفُرْ بِالطَّغُوتِ وَ یؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَک بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَی لَا انفِصَامَ لَهَا وَ اللَّهُ سمَیعٌ عَلِیم»

دردین هیچ اجباری نیست وراه ازبی راهه به خوبی آشکارشده است. پس هر کس به طاغوت کفر ورزد، و به خدا ایمان آورد، به یقین، به دستاویزی استوار، که آن را گسستن نیست، چنگ زده است. و خداوند شنوای داناست. آیت الله مکارم شیرازی درعدم اکراه دردین درموردتمامی انسانها درذیل آیه چنین می آورد.

از آنجا که دین و مذهب با روح و فکر مردم سر و کار دارد و اساس و شالوده اش بر ایمان و یقین استوار است خواه و ناخواه راهی جز منطق و استدلال نمی تواند داشته باشد و جمله" لا إِکراهَ فِی الدِّینِ" در واقع اشاره ای به همین است. و همانگونه که از شان نزول آیه استفاده می شود، بعضی از ناآگاهان از پیامبر اسلام ص می خواستند که او همچون حکام جبار با زور و فشار اقدام به تغییر عقیده مردم (هر چند در ظاهر) کند، آیه فوق صریحا به آنها پاسخ داد که دین و آیین چیزی نیست که با اکراه و اجبار تبلیغ گردد، به خصوص اینکه در پرتو دلائل روشن و معجزات آشکار، راه حق از باطل آشکار شده و نیازی به این امور نیست. این آیه پاسخ دندان شکنی است به آنها که تصور می کنند اسلام در بعضی از موارد جنبه تحمیلی و اجباری داشته و با زور و شمشیر وقدرت نظامی پیش رفته است. جایی که اسلام اجازه نمی دهد پدری فرزند خویش را برای تغییر عقیده تحت فشارقراردهدتکلیف دیگران روشن است، اگر چنین امری مجاز بود، لازم بود این اجازه، قبل از هر کس به پدر در باره فرزندش داده شود، در حالی که چنین حقی به او داده نشده است. و از اینجا روشن می شود که این آیه تنها مربوط به اهل کتاب نیست آن چنان که بعضی از مفسران پنداشته اند، و همچنین حکم آیه هرگز منسوخ نشده است آن چنان که بعضی دیگر گفته اند بلکه حکمی است جاودانی و هماهنگ با منطق عقل. حال با توجه آیات وروایات فراوان که دلالت براختیارانسان دارد، آیا می توان گفت که نفی اکراه در دین اختصاص به زمان خاصی داشته است وبا ظهورمهدی موعودعلیه السلام این اختیار از اوگرفته می شود ومجبوربه پذیرش دین اسلام خواهدبود؟مسلما این قول قابل پذیرش نیست.

ادله ی نقلی بروجوداهل کتاب درحکومت امام مهدی علیه السلام

1: روایات همانندی سیره ی امام مهدی علیه السلام با پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم وامام علی علیه السلام. روایات بسیاری موجوداست که نشان می دهد که سیره وروش امام مهدی علیه السلام همان سیره پیامبرخدا است. این روایات ثابت می کنندکه که شیوه وروش جهان گشایی آن حضرت ونیزچگونگی گسترش آیین اسلام، همانند شیوه ی روش رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم است. سیره ی رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم این بود که کسی رابه زورمسلمان نکردوکسی رابه جرم عقیده ی باطل نکشت. ودرتمام جنگهایی که درزمان آن حضرت اتفاق افتاد،ردپایی ازتوطئه، تهدید، پیمان شکنی ودشمنی درطرف مقابل وجودداشت. و هیچ یک ازجنگ های اسلام ابتدائی نبوده است وهمه ی آنها به گواه تاریخ برای خنثی کردن توطئه دشمن و دفاع ازکیان اسلام بوده است. سیره ی امام مهدی علیه السلام نیزبه مانندسیره ی رسول خدا این است که جنگ های حضرت برای برداشتن موانع به جهت رساندن پیام اسلام به دورترین نقاط جهان است. وتمامی روایاتی که حکایت ازجنگ های حضرت با اهل کتاب وغیرمسلمانان دارد، به قرینه ی آیات وروایات وهمانندی سیره ی آن حضرت با رسول خدا، به دشمنان معاند و توطئه گران وفتنه گران حکومت اسلامی برمی گردد،که این روند درحکومت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نیز وجود داشت. در روایتی رسول گرامی اسلام فرمود: «یخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیتِی وَ یعْمَلُ بِسُنَّتِی...» . مردی ازاهل بیت من خارج می شود و به مانند سنت من عمل می کند. این روایت به روشنی سیره ی وسنت امام مهدی علیه السلام راهمان سیره وسنت رسول خدا معرفی می کند. در روایت دیگری ازپیامبرخدا چنین نقل شده که حضرت فرمود: «و هو رجل من عترتی یقاتل علی سنتی کما قاتلت أنا علی الوحی» مهدی علیه السلام مردی ازخاندان من است که برای (اجراکردن ) سنت من و احیای سنت من می جنگد؛ هم چنان که من برای وحی (قرآن ) نبردکردم. در روایت دیگری ابوبصیر نقل می کند:«سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ الْبَاقِرَ ع یقُولُ فِی صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ شَبَهٌ مِنْ أَرْبَعَةِ أَنْبِیاءَ شَبَهٌ مِنْ مُوسَی وَ شَبَهٌ مِنْ عِیسَی وَ شَبَهٌ مِنْ یوسُفَ وَ شَبَهٌ مِنْ مُحَمَّد... قُلْتُ وَ مَا شَبَهُ مُحَمَّدٍ ص قَالَ إِذَا قَامَ سَارَ بِسِیرَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص إِلَّا أَنَّهُ یبَینُ آثَارَ مُحَمَّد» ابوبصیرمی گوید: ازامام باقرعلیه السلام شنیدم که فرمود: صاحب این امر(حکومت جهانی ) به چهارتن ازپیامبران شباهت دارد؛شباهتی به موسی علیه السلام، شباهتی به عیسی علیه السلام، شباهتی به یوسف علیه السلام، وشباهتی به حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم. .. پرسیدم شباهت اوبه حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم چیست؟ فرمود: وقتی (آن حضرت )قیام کند به سیره ی رسول خدا رفتارمی نماید جزآن که (می کوشد) تا آثار از یاد رفته ی جدش محمد صلی الله علیه وآله وسلم را آشکارنماید. در روایتی رسول خد ا فرمود: «الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِی اسْمُهُ اسْمِی وَ کنْیتُهُ کنْیتِی وَ شَمَائِلُهُ شَمَائِلِی وَ سُنَّتُهُ سُنَّتِی یقِیمُ النَّاسَ عَلَی مِلَّتِی وَ شَرِیعَتِی وَ یدْعُوهُمْ إِلَی کتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ...»قائم از فرزندان من است؛ نام او نام من و کنیه اش کنیه من و قیافه اش قیافه من؛ و روشش روش من است؛ مردم را به پیروی من و آئین من وا می دارد و آنها را به کتاب پروردگار دعوت می کند.

2: روایات دریافت جزیه ازاهل کتاب درحکومت حضرت

در برخی ازروایات، تصریح شده که امام مهدی علیه السلام همانندرسول مکرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم، ازاهل کتاب جزیه می گیردودرصورت نپرداختن جزیه حضرت با آنان می جنگد تابه پرداخت جزیه راضی شوند. این گونه روایات دلالت دارد که اقلیت های دینی واهل کتاب درحکومت حضرت حضوردارند و می توانند بر آیین خویش باقی باشند. روایتی ازامام صادق علیه السلام نقل شده که درآن به روشنی بیان شده که اهل کتاب درحکومت حضرت وجود دارند و باپرداخت جزیه به صورت مسالمت آمیز با مسلمانان زندگی می کنند. «عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ لِی یا أَبَا مُحَمَّدٍ کأَنِّی أَرَی نُزُولَ الْقَائِمِ ع فِی مَسْجِدِ السَّهْلَةِ بِأَهْلِهِ وَ عِیالِهِ... قُلْتُ فَمَا یکونُ مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ عِنْدَهُ- قَالَ یسَالِمُهُمْ کمَا سَالَمَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ وَ یؤَدُّونَ الْجِزْیةَ عَنْ یدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ...». ابوبصیرازامام صادق علیه السلام نقل می کندکه آن حضرت به من فرمود:ای ابامحمد،گویا می بینم که قائم علیه السلام با خانواده وعیال خود درمسجد سهله فرودآمده... عرض کردم: رفتارحضرت با اهل ذمه چگونه خواهد بود؟ امام فرمود: با آنها از در مسالمت واردخواهد شد همانگونه که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم با آنها سازش کرد. اهل ذمه به آن حضرت جزیه می پردازند و پرداخت جزیه به عنوان خضوع در برابر آئین اسلام و قرآن، و نشانه ای برای همزیستی مسالمت آمیز و قبول موقعیت یک اقلیت سالم و محترم در برابرحکومت اسلامی است.

روایت قضاوت امام مهدی علیه السلام درمیان اهل کتاب دلیل دیگری است بر وجود اهل کتاب درحکومت امام مهدی علیه السلام

امام باقرعلیه السلام در روایتی به جابربن عبدالله انصاری چنین می فرماید:...« وَ إِنَّمَا سُمِّی الْمَهْدِی مَهْدِیاً لِأَنَّهُ یهْدَی إِلَی أَمْرٍ خَفِی وَ یسْتَخْرِجُ التَّوْرَاةَ وَ سَائِرَ کتُبِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ غَارٍ بِأَنْطَاکیةَ وَ یحْکمُ بَینَ أَهْلِ التَّوْرَاةِ بِالتَّوْرَاةِ وَ بَینَ أَهْلِ الْإِنْجِیلِ بِالْإِنْجِیلِ وَ بَینَ أَهْلِ الزَّبُورِ بِالزَّبُورِ وَ بَینِ أَهْلِ الْقُرْآنِ بِالْقُرْآن. ..». مهدی علیه السلام را ازآن رومهدی (هدایت شده )نامیده اندکه به چیزی پنهان راه می یابد. او تورات و سایرکتب الهی آسمانی را ازغاری درانطاکیه بیرون می آورد و در میان اهل تورات(یهودیان )، با تورات ومیان اهل انجیل (مسیحیان ) با انجیل و در میان پیروان زبور، با زبور و برای اهل قرآن (مسلمانان ) با قرآن قضاوت می کند.

3.آیات دال بربقا اهل کتاب تا قیامت

خداوند درقرآن می فرماید: «وَ مِنَ الَّذینَ قالُوا إِنَّا نَصاری أَخَذْنا میثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکرُوا بِهِ فَأَغْرَینا بَینَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ وَ سَوْفَ ینَبِّئُهُمُ اللَّهُ بِما کانُوا یصْنَعُون» و از کسانی که گفتند: «ما نصرانی هستیم»، از ایشان [نیز] پیمان گرفتیم، و [لی ] بخشی از آنچه را بدان اندرز داده شده بودند فراموش کردند، و ما [هم ] تا روز قیامت میانشان دشمنی و کینه افکندیم، و به زودی خدا آنان را از آنچه می کرده اند [و می ساخته اند] خبر می دهد.آیت الله مکارم شیرازی ذیل این آیه می فرماید: از آیه فوق چنین بر می آید که طائفه نصاری بعنوان پیروان یک مذهب (و یا یهود و نصاری هر دو) تا پایان جهان در دنیا وجود خواهند داشت... ممکن است که مسیحیت (و یا مسیحیت و آئین یهود) بصورت یک اقلیت بسیار ضعیف در جهان حتی در عصر مهدی باقی بماند، زیرا می دانیم در آن عصر نیز آزادی اراده انسانها از بین نمی رود و دین جنبه اجباری پیدا نمی کند اگر چه اکثریت قاطع مردم جهان راه حق را میابند و به آن می گروند و مهمتر از همه اینکه حکومت روی زمین یک حکومت اسلامی خواهد بود. درآیه ی دیگری چنین آمده است: «وَ لَیزَیدَنَّ کثِیرًا مِّنهْم مَّا أُنزِلَ إِلَیک مِن رَّبِّک طُغْیانًا وَ کفْرًا وَ أَلْقَینَا بَینهَمُ الْعَدَاوَةَ وَ الْبَغْضَاءَ إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ کلُّمَا أَوْقَدُواْ نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَ یسْعَوْنَ فی الْأَرْضِ فَسَادًا وَ اللَّهُ لَا یحُبُّ الْمُفْسِدِین»و قطعاً آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو فرود آمده، بر طغیان و کفر بسیاری از ایشان خواهد افزود، و تا روز قیامت میانشان دشمنی و کینه افکندیم. هر بار که آتشی برای پیکار بر افروختند، خدا آن را خاموش ساخت. و در زمین برای فساد می کوشند. و خدا مفسدان را دوست نمی دارد.

علامه طباطبائی در تفسیرالمیزان ذیل این آیه درعبارت الی یوم القیامه چنین می فرماید: و در جمله" إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ" نکته ایست و آن اینکه این امت(یهود و یا یهود ونصارا) تا قیامت باقی خواهند ماند و منقرض نخواهند شد. درآیه ی دیگری فرمود:«إِذْ قَالَ اللَّهُ یاعِیسی إِنی مُتَوَفِّیک وَ رَافِعُک إِلی وَ مُطَهِّرُک مِنَ الَّذِینَ کفَرُواْ وَ جَاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوک فَوْقَ الَّذِینَ کفَرُواْ إِلی یوْمِ الْقِیمَةِ...» [یاد کن] هنگامی را که خدا گفت: «ای عیسی، من تو را برگرفته و به سوی خویش بالا می برم، و تو را از [آلایش] کسانی که کفر ورزیده اند پاک می گردانم، و تا روز رستاخیز، کسانی را که از تو پیروی کرده اند، فوق کسانی که کافر شده اند قرار خواهم داد. دراین آیه خداوندوعده داده که:نصاراتاقیامت،برترازکفارباشندومقتضای آن این است که کیش نصاراتاقیامت ودرعصردولت مهدی نیز، پابرجاخواهد ماند. چنان که ملاحظه می فرمایید، ظواهراین آیات دلالت می کنندکه کیش یهود ونصارا،تا قیامت باقی خواهدماند.

حقوق اهل کتاب در حکومت امام مهدی علیه السلام

حال که با ادله ی عقلی ونقلی ثابت شد که اهل کتاب درحکومت امام عصرعج الله تعالی فرجه الشریف حضوردارند،می پردازیم به حقوقی که آنان درحکومت حضرت ازآن برخوردارند. ادله ای وجوددارد که اصل اولی در روابط با غیرمسلمین و ازجمله اهل کتاب داشتن روابط با آنان است واین روابط نیز به دلیل داشتن کرامت انسانی، نیکو و توام با احترام است. غیرمسلمین و اهل کتاب که در صددآشوب و فتنه و خونریزی و تجاوز نباشند و بخواهند زندگی مسالمت آمیزی داشته باشند، اسلام نه تنها با آن ها سرجنگ ندارد، بلکه به مسلمانان سفارش می کندکه با آنان به نیکی رفتارکنند. خداوند درسوره ی ممتحنه می فرماید:«لا ینْهاکمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یقاتِلُوکمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یخْرِجُوکمْ مِنْ دِیارِکمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیهِمْ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطین» امّا] خدا شما را از کسانی که در [کار] دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکرده اند، باز نمی دارد که با آنان نیکی کنید و با ایشان عدالت ورزید، زیرا خدا دادگران را دوست می دارد. دراین آیه ی شریفه، افزون بر پذیرش اصل برقراری روابط، روش معاشرت نیزبازگوشده است وازمسلمانان خواسته شده که به نیکی وعدالت با کافرانی که زورگونیستند،رفتارکنند.با توجه به اینکه شان نزول این آیه ناظربه مشرکان وبت پرستان است. این رابطه ی نیکودرباره اهل کتاب وپیروان ادیان الهی به طریق اولی ثابت است.

حقوق طبیعی اهل کتاب

حقوق طبیعی حقوقی است که برای رسیدن به هدف آفرینش انسان وجودآنها ضروری است؛نه کسی می تواندآنها راازانسان سلب کندونه خودانسان حق داردکه آنها رانادیده گرفته،زیرپابگذارد. اهل کتاب درحکومت امام مهدی علیه السلام به ماننددیگران ازحقوق طبیعی نظیرحق حیات،حق کرامت وحق آزادی برخوردارند.

الف) حق حیات

حق حیا ت یکی ازنعمت های الهی است که دراختیارانسان قرارگرفته است. دراندیشه ی اسلامی مسلمان حق نداردحیات دیگران رابه خطراندازد و اگرحیات یک نفررا ازمیان ببرد گویی همه ی مردم را نابود کرده است؛خداوند درقرآن کریم می فرماید: «...مَن قَتَلَ نَفْسَا بِغَیرْ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فی الْأَرْضِ فَکأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا...» که هر کس کسی را- جز به قصاص قتل، یا [به کیفر] فسادی در زمین- بکشد، چنان است که گویی همه مردم را کشته باشد. براساس آیه ی شریفه، هیچ کس حق ندارد بدون دلیل شرعی وقانونی، نعمت حیات را ازکسی سلب کند. درآیه ی شریفه مطلق حیات انسانی موردتکریم واحترام قرارگرفته، چه حیات مسلمان و چه حیات غیرمسلمان. چراکه نفس رابه صورت مطلق آورده و شامل همه ی انسان ها می شود. درنظام حقوقی اسلام برای انسا ن دونوع حیات مطرح است: اول)حیات مادی:که مربوط به جسم می باشد ونمی توان آن راسلب کرد. دوم)حیات معنوی: که مربوط به روح انسان بوده،ازحیات مادی مهم ترمی باشد.ازاین روخطرآن نیز بزرگ تروگناه سلب این حق حیات نیز بدتراست.

ب) حق کرامت

یکی دیگرازحقوقی که به عنوان حق طبیعی انسان قلمدادشده حق کرامت است. مقصود از کرامت این است که انسان دارای حرمت است وحق دارد درجامعه محترمانه زندگی کند وکسی حق ندارد با گفتار و رفتارش حیثیت اورا با خطرمواجه سازد. با توجه به عقلی که خداوند دروجود انسان به ودیعه گذاشته است،وی نسبت به بقیه ی موجودات طبیعی برترودارای کرامت ذاتی است. خداوند نسبت به این کرامت می فرماید:

:« وَ لَقَدْ کرَّمْنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً» و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم، و آنان را در خشکی و دریا [بر مرکب ها] برنشاندیم، و از چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم، و آنها را بر بسیاری از آفریده های خود برتری آشکار دادیم.

این کرامت که به انسان عطاشده است به خاطراختیاروانتخابی است که خداونددروجوداوقرارداده است ودلیل برتری انسان بردیگرمخلوقات، قدرت انتخاب اودرتقابل عقل وهوای نفس است وگرنه فرشتگان الهی که عقل محضندوپیوسته دراطاعت وتسبیح خداوندبسرمی برند بایددردرگاه الهی مقامی بالاترمی داشتندولی به دلیل عدم اختیارفرشتگان واختیارانسان، این انسان است که به سبب پیروی ازعقل خویش، برترازفرشتگان معرفی می شود،و در صورت پیروی ازهوای نفس مقام او ازحیوانات هم پست ترمی شود، درآنجا که می فرماید:« أُولئِک کالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِک هُمُ الْغافِلُون»آنان همانند چهارپایان بلکه گمراه ترند. [آری،] آنها همان غافل ماندگانند.

ج) حق آزادی

یکی ازحقوق طبیعی که برای انسان درنظرگرفته شده حق آزادی است به این معناکه، که انسان درمقام عمل ازخود اختیار دارد وآزاد است که هرگونه که علاقه داردتصمیم بگیرد و رفتارکند؟ دراندیشه ی اسلامی با توجه به شاخصه ها ی آن، انسان برای رسیدن به کمال خلق شده است که با تلاش وی تحقق خواهد یافت؛ازاین روباید بشردرمقام عمل اختیارداشته باشد تا بتواندبا عمل اختیاری به کمال برسد و آزادی در حکومت اسلامی حق همگان است.  آزادی به این معنی حق طبیعی انسان است، به گونه ای که اگرانسان این حق رانداشته باشد نمی تواند به کمال مورد نظردست یابد. منطق قرآن ودین این است که پذیرش دین، اجباری نیست وبا زور و اکراه نمی شود مردم را وادار به پذیرش اسلام کرد؛ چراکه فرمود: «لَا إِکرَاهَ فی الدِّینِ» دردین هیچ اجباری نیست. اصل «لَا إِکرَاهَ فی الدِّینِ»دلالت داردکه اکراه واجباری دردین نیست وانسان ها درانتخاب عقیده ودین آزاد هستند. خداوند د رقرآن می فرماید: «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیکفُر» و بگو: «حق از پروردگارتان [رسیده ] است. پس هر که بخواهد بگرود و هر که بخواهد انکار کند.درآیه ی دیگرفرموده است: «وَ لَوْ شاءَ رَبُّک لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کلُّهُمْ جَمیعاً أَ فَأَنْتَ تُکرِهُ النَّاسَ حَتَّی یکونُوا مُؤْمِنین» و اگر پروردگار تو می خواست، قطعاً هر که در زمین است همه آنها یکسر ایمان می آوردند. پس آیا تو مردم را ناگزیر می کنی که بگروند؟ دراین آیه خداوند به پیامبراکرم می فرماید: ازعدم ایمان گروهی ناراحت مباش،چراکه این لازمه ی اختیاراست وهمواره گروهی مومن و گروهی بی ایمان خواهندبود، بااین حال آیا تومی خواهی مردم را اکراه کنی که ایمان بیاورند؟

آزادی انتخاب مسکن

آزادی انتخاب مسکن ازجمله حقوقی است که هرانسانی دراندیشه ی اسلامی ازآن برخوردار است. و با توجه به گستردگی زمین وآزادی بندگان خدا، هرانسانی می تواند درهرنقطه ای ازآن که خواست مسکن خویش را اختیار کند.خداوندمی فرماید: «یاعِبَادِی الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِنَّ أَرْضی وَاسِعَةٌ فَإِیای فَاعْبُدُون»«ای بندگان من که ایمان آورده اید، زمین من فراخ است تنها مرا بپرستید.» ودرمقابل قرآن،سلب آزادی انسان ها درانتخاب مسکن و عدم استفاده ی ازآن را برهمگان ممنوع کرده است. در آن جا که می فرماید: «وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکمْ. ..وَ لَا تخُرِجُونَ أَنفُسَکم مِّن دِیارِکمْ... تخُرِجُونَ فَرِیقًا مِّنکم مِّن دِیارِهِمْ. ..»و چون از شما پیمان محکم گرفتیم که: یکدیگر را از سرزمین خود بیرون نکنید...و گروهی از خودتان را از دیارشان بیرون می رانید... .

حقوق امنیتی اهل کتاب

در حکومت امام مهدی علیه السلام اهل کتاب ازامنیت جانی، مالی وشغلی برخوردارند.حکومت اسلامی موظف است به دفاع ازاهل ذمه دربرابرحملات داخلی وخارجی برخیزد.مساله ی امنیت ازجمله ی بدیهی ترین حقوق هرانسان است. درحکومت اسلامی موضوع امنیت غیرمسلمین واهل کتاب به قدری موردتاکید واقع شده است که درتاریخ آمده، جایی که مسلمانان نمی توانستندامنیت اقلیت ها راتامین کنند،جزیه راپس می دادند.  رسول گرامی اسلام درروایتی راجع به امنیت اهل کتاب می فرماید: «من آذی ذمیتافانا خصمه ومن کنت خصمه خصمته یوم القیامه ». هرکس اهل ذمه راآزاررساند،پس من دشمن اوخواهم بودوهرکس من دشمن اوباشم، روزقیامت دشمنی خودرا نسبت به اوآشکارخواهم نمود. درروایت دیگری رسول خدامی فرماید: «من قذف ذمیاحدله یوم القیامه بسیاط من النار». هرکس به ذمی تهمت بزند،درروزقیامت با تازیانه ها ی آتشین مجازات خواهدشد. درروایتی امام سجادعلیه السلام درباره اهل کتاب می فرماید: ازظلم وستم براهل ذمه بپرهیز؛زیراآنان درپناه خداورسول خداهستند.  امام خمینی درباره ی حقوق اقلیت هادرحکومت اسلامی می فرماید: درصورت پایبندی اقلیت ها به شرایط ذمه، درامنیت کامل به سرمی برندوهیچ شخصی نیزحق تعرض به آنان راندارد. آیت الله مکارم شیرازی می فرماید: نمی توان گفت که اقلّیتهای کوچکی از پیروان ادیان آسمانی دیگر مطلقاً وجود نخواهد داشت چرا که انسان دارای آزادی اراده است و اجباری در چنین نظام حکومتی در کار نیست؛ و امکان دارد افرادی بر اثر اشتباه یا تعصّب بر عقیده پیشین باقی بمانند، هر چند اکثریت گرایش به نظام توحیدی اسلام خواهند کرد، و این یک امر طبیعی است. ولی به هر حال، اگر چنین اقلّیتی هم وجود داشته باشد، به صورت یک اقلّیت سالم و با حفظ شرایط «اهل ذمّه» مورد حمایت آن حکومت اسلامی خواهند بود.

حقوق اجتماعی اهل کتاب

قرآن با صراحت، سیاست کلی اسلام را درباره مراعات حقوق ملل و مذاهب گوناگون این چنین بیان کرده است:

(لا ینْهاکمُ اللّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یقاتِلُوکمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یخْرِجُوکمْ مِنْ دِیارِکمْ أَنْ تَبَرّوهُمْ وَتُقْسِطوا إِلَیهِمْ إِنَّ اللّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطِین). خدا شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در امر دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند، نهی نمی کند، زیرا خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد. یعنی اقلیت ها ی دینی یا غیر مسلمانان اگر با شما جنگ مذهبی اعلام نکردند و به شما فشار نیاوردند و شما را از وطنتان خارج نکردند خداوند شما را از این که با آنها با عدالت و نیکی رفتار کنید نهی نمی کند. بدین ترتیب اسلام اجازه می دهد اقلیت های مذهبی در جامعه اسلامی حضور داشته باشند و از حقوق انسانی و آزادی مذهبی برخوردار گردند. در ادامه می فرماید:(وَإِنّما ینْهاکمُ اللّهُ عَنِ الَّذِینَ قاتَلُوکمْ فِی الدِّینِ وَأَخرجُوکمْ مِنْ دِیارِکمْ وَظاهَرُوا عَلی إِخِراجِکمْ أَن تَولُّوهُمْ وَمَنْ یتَوَلَّهُمْ فَأُولئِک هُمُ الظّالِمُون). «شما را از دوستی و رابطه با کسانی نهی می کند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانه هایتان بیرون راندند و یا به بیرون راندن شما کمک کردند، هر کس با آنان رابطه دوستی داشته باشد، ستمگر است». سیاست کلی اسلام، درباره اقلیت های مذهبی و غیر مسلمانان، از این دو آیه کاملاً فهمیده می شود، یعنی مادامی که اقلیت ها به حقوق اکثریت تجاوز نکنند و بر ضد اسلام و مسلمانان توطئه ننمایند، در کشور اسلامی کاملاً آزاد هستند و مسلمانان وظیفه دارند با آنها به عدالت و نیکی رفتار کنند. ولی اگر بر ضد اسلام و مسلمانان با کشورهای دیگر همدستی داشته باشند، مسلمانان موظف هستند جلو فعالیت آنها را بگیرند و هرگز آنها را دوست خود ندانند. این سیاست کلی درهمه ی دوران حاکمیت اسلام 

برقراراست ودرعصرحکومت امام زما ن علیه السلام هم که دوران شکوفایی اسلام واقتدارنظام اسلامی است براساس جاودانگی آن، این روند ادامه دارد. اهل کتاب که درسایه ی حکومت اسلامی زندگی می کنند، ازتمام حقوق اجتماعی برخوردارند، حضرت علی علیه السلام درنامه ها وفرمان هایش به زمامداران توصیه اکید به رعایت حقوق اجتماعی غیرمسلمانان نموده است، ازجمله درنامه به مالک اشتر،براحترام وحفظ حرمت غیرمسلمانان تاکید نموده ومی فرماید: وَ لَا تَکونَنَّ عَلَیهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَک فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَک فِی الْخَلْق» و همچون حیوان درنده ای نسبت بآنان مباش که خوردن آنان را غنیمت شماری زیرا آنها دو گروه بیش نیستند: یا برادران دینی تواند، و یا انسانهائی همچون تو. وهمه درآفرینش مساوی می باشید. دراین نامه ی امیرالمومنین علیه السلام به مالک اشتربه دوگونه حقوق اشاره شده است.

1:حقوق دینی، که به اقتضای متدین بودن برعهده ی دینداران نهاده می شود.

2:حقوق انسانی، که هرانسانی درهرعصری سزاواروشایسته ی آن است. که ازجمله ی آنهاست مهربانی و ملاطفت حاکمان وکارگزاران حکومت اسلامی با عموم مردم (مسلمین وغیرمسلمین ) اسلام نه تنها برای زنده های اهل کتاب، احترام قائل است، بلکه به مسلمانان دستورمی دهد،حتی به مردگان آنان نیزاحترام بگذارند.جابربن عبدالله می گوید:جنازه ای ازکنارما ردشد، پیامبراسلام صلی الله علیه وآله وسلم ازجابرخاست، مانیزبرخاستیم وعرض کردیم: ای رسول خدا،این جنازه ی یک نفریهودی است، فرمود:«الیس نفسا» آیا جناره ی انسان نیست؟ «اذارایتم الجنازه فقوموا» هرموقع جنازه ای دیدید برخیزیدچه مسلمان باشدوچه غیرمسلمان، امام زمان علیه السلام نیزبه مانندجدش رسول مکرم اسلام برای انسان احترام قائل است چه مسلمان باشد و چه غیرمسلمان.  درمکتب اسلام وحکومت امام مهدی علیه السلام هیچ کس هرگز به خود اجازه تحقیر دیگران را نمی دهد، چراکه قرآن می فرماید:« یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ» مومن حق نداردکه اقوام دیگررامورد تمسخر قراردهد. در نگاه قرآن واسلام، هیچگونه تبعیض و تفاوتی جز به معیار «تقوی» نمی تواند ملاک باشد و تمایز اصولی انسانها براساس تقوا نیز معیاری در تقسیم وظایف و وسیله ای برای نیل به اهداف عالیه انسانی است نه عامل تبعیض در اهداف مادی، چنانکه پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم درمنشور جاودانه خود فرموند: «أَیهَا النَّاسُ إِنَّ رَبَّکمْ وَاحِدٌ وَ إِنَّ أَبَاکمْ وَاحِدٌ کلُّکمْ لِآدَمَ وَ آدَمُ مِنْ تُرَابٍ إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکمْ وَ لَیسَ لِعَرَبِی عَلَی عَجَمِی فَضْلٌ إِلَّا بِالتَّقْوَی»ای مردم، هماناپروردگارشما یکی است وپدران شما یکی است، همه شما ازآدم بوجودآمده اید وآدم ازخاک.هماناگرامی ترین شما نزدپروردگارباتقواترین شماست. وعرب رابرعجم برتری نیست مگربه تقوا. این گفتار نیز به نوبه خود در راستای تعلیمات عالیه قرآن است که همه افراد انسان را از هر نژاد و با هر نوع خصیصه مادی و معنوی، آفریده شده از دو انسان مرد و زن می شناسد: « یأَیهُّا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکمُ الَّذِی خَلَقَکمُ مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنهْا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنهْمَا رِجَالًا کثِیرًا وَ نِسَاءً» ای مردم، از پروردگارتان که شما را از «نفس واحدی» آفرید و جفتش را [نیز] از او آفرید، و از آن دو، مردان و زنان بسیاری پراکنده کرد،پروا دارید. دراین آیه ی شریفه خداوندمتعال به همه ی انسانها اعم ازمرد و زن مسلمان و یهودی ومسیحی وزرتشتی و... دستورمی دهدکه تقوای الهی رارعایت کنند.

حقوق سیاسی اهل کتاب

درحکومت اسلامی، همه ی انسان ها آزاد آفریده شده و همواره باید مورد حمایت سیاسی قرار گیرند و مبارزه در این راه با جهاد قهرآمیز و جنگ با دشمنان آزادی و کرامت انسان ها و ریشه کن نمودن عناصری که انسان ها را به بند می کشند تمام نمی شود. به موازات جهاد رهایی بخش باید دست به جهاد بزرگتری زد که انسان بتواند از طریق آن، خود را از درون رها و آزاد سازد و زنجیرهای اسارت را از دل و فکر خویش بگسلد و خود را از عبودیت های و وابستگی ها و دلدادگی هایی که رنگ شرک دارند آزاد نماید. این هدف و سیاست کلان در مورد همه انسان ها صادق است و« اهل کتاب» بخشی از این برنامه انسان ساز می باشند. امیرالمومنین فرمود:

«فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَی بَعَثَ مُحَمَّداً ص بِالْحَقِّ لِیخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ عِبَادِهِ إِلَی عِبَادَتِهِ وَ مِنْ عُهُودِ عِبَادِهِ إِلَی عُهُودِهِ وَ مِنْ طَاعَةِ عِبَادِهِ إِلَی طَاعَتِهِ وَ مِنْ وَلَایةِ عِبَادِهِ إِلَی وَلَایتِهِ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ دَاعِیاً إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجاً مُنِیرا...» خداوند پیامبرش رابه حق مبعوث کرد،تابندگانش را ازعبادت آن ها به عبادت خودش، و ازعهدآن ها به عهدخویش وازطاعت آنان به طاعت خودش وازولایت آنان به ولایت خودخارج سازد، درحالی که این پیامبربشیرونذیراست ودعوت کننده ی به سوی پروردگارو و چراغ روشن است....

حقوق قضائی اهل کتاب

درحکومت امام مهدی علیه السلام اهل کتاب می توانندبه دادگاه اسلامی مراجعه کنند،ویا ازمیان خودشان حکم انتخاب کنند. محقق اردبیلی می فرماید: دفع ستم درجامعه ی اسلامی، چه ازمسلمان یاغیرمسلمان،امری واجب است وارجاع اهل ذمه به محاکم خودشان ستمی برآن هانیست وعمل به احکام دادگاه خودشان (اهل کتاب )نیزالزامی است. امام باقرعلیه السلام درروایتی به جابربن عبدالله انصاری چنین می فرماید:...«... یسْتَخْرِجُ التَّوْرَاةَ وَ سَائِرَ کتُبِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ غَارٍ بِأَنْطَاکیةَ وَ یحْکمُ بَینَ أَهْلِ التَّوْرَاةِ بِالتَّوْرَاةِ وَ بَینَ أَهْلِ الْإِنْجِیلِ بِالْإِنْجِیلِ وَ بَینَ أَهْلِ الزَّبُورِ بِالزَّبُورِ وَ بَینِ أَهْلِ الْقُرْآنِ بِالْقُرْآن. ..». امام مهدی علیه السلام تورات وسایرکتب الهی آسمانی را ازغاری درانطاکیه بیرون می آورد و درمیان اهل تورات(یهودیان )، با تورات ومیان اهل انجیل (مسیحیان ) با انجیل ودرمیان پیروان زبور، با زبوروبرای اهل قرآن(مسلمانان ) با قرآن قضاوت می کند.

دست یابی حضرت به کتب آسمانی، زمینه ی زدودن تحریف از ادیان الهی فراهم می شود. همچنین می توان استفاده کرد که درعصرحکومت امام مهدی علیه السلام، بسیاری ازیهودیان ومسیحیان، با دیدن نشانه های حقانیت اسلام درکتب اصیل ودست نخورده خود به اسلام می گروند.درنهایت آنهایی که درحقانیت دین اسلام درشک وتردید هستند،اجازه دارند بردین خود باقی بمانند. همچنین ازاین روایت استفاده می شودکه حضرت مهدی علیه السلام نه تنها اهل کتاب را مجبوربه پذیرش اسلام نمی کند بلکه خود درمیان آنها به کتب آسمانی اشان قضاوت خواهدکرد، وآنان درحکومت حضرت ازقضاوت عادلانه، به شایستگی برخوردارند.  درحکومت اسلامی اهل کتاب به دادگاه خودشان معرفی می شوندتا طبق قوانین خودشان مواخذه شوند.درآن جا که امیرالمومنین علیه السلام،درپاسخ والی مصر،که درباره ی عقوبت مسلمانی که با زن نصرانی زناکرده بود، ازحضرت سوال کرد. امام درجواب فرمود: « أَنْ أَقِمِ الْحَدَّ فِیهِمْ عَلَی الْمُسْلِمِ الَّذِی فَجَرَ بِالنَّصْرَانِیةِ وَ ادْفَعِ النَّصْرَانِیةَ إِلَی النَّصَارَی یقْضُونَ فِیهَا مَا شَاءُوا...» امام علیه السلام دربا ره مرد مسلمانی که با زن نصرانی زنا کرده بود فرمود: که حد زنا رانسبت به مرد مسلمان جاری کنند و زن نصرانی را به مسیحیا ن بسپارندتا درباره ی اوخودشان آن گونه که می خواهند حکم نمایند.

حقوق اقتصادی اهل کتاب

اهل کتاب درحکومت امام مهدی علیه السلام ازحق اقتصادی برخوردارند.واین حقوق شامل حق مالکیت، حق کسب وکاروداشتن سرمایه می شود.درحکومت امام مهدی علیه السلام حقوق مسلمانانی که با دولت اسلامی پیمان بسته اند،مانند جانشان محترم و از تعرض مصون است؛ چنانچه که درمعاهدات پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم با اهل کتاب نیزبراین موضوع تاکید شده است. درحکومت اسلامی حتی به چنگ آوردن اموال افرادی که با کشورهای اسلامی درحال جنگند ازطریق حیله، نیرنگ یادزدی غیرمشروع است. درحکومت امام مهدی علیه السلام اهل کتاب ازحقوق مدنی (احوال شخصیه )طبق مذهب خویش برخوردارند. درحکومت اسلامی، کسی حق نداردخلخالی را ازپای پیره زن یهودی درآورد وکسی حق نداردپیرمردمسیحی رامورد بی مهری قراردهد وحاکم اسلامی باید در برابرآن پاسخگوباشد. درحکومت اسلامی هرانسانی، ازحق وتکلیف متقابل درجامعه برخورداراست.

نتیجه

درحکومت اسلامی،که آیینی مبتنی برفطرت پاک انسانی است و برای انسان ارزشی والا قائل است، درآیا ت وروایات فراوانی، انسان رابه دورانی درخشان نوید می دهد، که درآن حیثیت وکرامت انسانی به بهترین شکل اجرنهاده می شود.وانسان درآن عصربه بهترین نحوازحقوق سیاسی و اجتماعی وطبیعی و فطری وازحق آزادی وحق حیات برخورداراست.ازبررسی آیات وروایات درباب حکومت امام مهدی علیه السلام این مطلب قطعی است که درآن دوران دین اسلام دین غالب است واین غلبه به معنای حاکمیت دین اسلام برسرتاسرگیتی است وروایاتی که مربوط به قتل کافرین ومشرکین وغیرمسلمانان است، آن دسته ای راشامل می شودکه اهل عناد و توطئه وفتنه هستندو ازحکومت حضرت تمردمی کنند. روایاتی را که درسیره ی امام مهدی علیه السلام ذکرکردیم حکایت ازاین داشت که سیره ی حضرت همان سیره ی رسول خداست و روایاتی داشتیم مبنی براین که اهل کتاب به حضرت جزیه می پردازند وحضرت درمیان اهل کتاب به کتاب خودآن ها، دربینشان قضاوت خواهد کرد و روایاتی وجوددارد که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم دربرخورد با اهل کتاب و بالاترازآن حتی با مشرکان، سیاست ایشان، سیاست قتل وکارزارنبودوآن ها راواداربه پذیرش دین اسلام نمی کرد. درپایان علی رغم این که نظریه ی عدم وجود اهل کتاب درحکومت امام مهدی طرفداران زیادی داردولی با وجود ادله ای که بیان شد مشخص شد که اهل کتاب درحکومت حضرت حضور دارندو ازحق آزادی وحق حیات وحقوق سیاسی واجتماعی برخوردارخواهند بود.آن ها می توانندآداب ورسوم خودرا درحدی که موجب تضعیف نظام اسلامی نباشدوبایکتا پرستی منافات نداشته باشد را انجام دهندوبه زندگی خویش ادامه دهند.

فهرست

1.قرآن کریم

2.نهج البلاغه(صبحی صالح)، سیدرضی، ناشر:موسسه ی دارالهجره،قم

3.المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی، ناشر: دفتر انتشارات اسلامی جامعه ی مدرسین حوزه علمیه قم، مکان چاپ: قم، سال چاپ: 1417 ق، نوبت چاپ: پنجم.

4.ترجمه ی تفسیرالمیزان، سیدمحمدباقرموسوی همدانی، ناشر: دفتر انتشارات اسلامی جامعه ی مدرسین حوزه علمیه قم، مکان چاپ: قم، سال چاپ: 1374 ش، نوبت چاپ: پنجم.

5.تفسیرنمونه، ناصرمکارم شیرازی، ناشر: دار الکتب الإسلامیة، مکان چاپ: تهران، سال چاپ: 1374 ش، نوبت چاپ: اول.

6.بحارالانوار،محمدباقرمجلسی،مکان چاپ:لبنان، بیروت، موسسه ی الوفاء،سال انتشار:1404ه ق.

7.الکافی، محمدبن یعقوب کلینی رازی، مکان چاپ:تهران، دارالکتب الاسلامیه، سال انتشار:1365ه ش.

8.الغیبه، محمدبن ابراهیم نعمانی، مکان چاپ:تهران، مکتبه الصدوق،سال انتشار:1397ه ق.

9.حقوق اجتماعی وسیاسی دراسلام، سید محمد مرتضوی، مکان چاپ:مشهد،نشر:یوسف فاطمه سلام الله علیها، سال چاپ:1387،نوبت چاپ:اول.

10.دادگسترجهان، ابراهیم امینی، مکان چاپ:قم، انتشارات شفق،سال چاپ:1384،نوبت چاپ:دوم.

11.آزادی سیاسی دراندیشه ی آیت الله مطهری وآیت الله بهشتی، شریف لک زایی، مکان چاپ: قم، موسسه ی بوستان کتاب،مرکزچاپ ونشردفترتبلیغات اسلامی حوزه ی علمیه ی قم، سال چاپ:1387.

12.زبده البیان فی احکام القرآن، احمدبن محمداردبیلی، ناشر: المکتبة الجعفریة لإحیاء الآثار الجعفریة، نوبت چاپ: اول، مکان چاپ: تهران- ایران.

13.کشف الغمه، علی بن عیسی اربلی، مکان چاپ:تبریز،مکتبه بنی هاشمی، سال انتشار:1381ه ق.

14.الارشاد، محمدبن نعمان مفید، مکان چاپ: قم، کنگره ی شیخ مفید،سال انتشار:1413ه ق.

15.روضه الواعظین، محمدبن حسن فتال نیشابوری، مکان چاپ: قم، انتشارات رضی.

16.اعلام الوری، فضل بن حسن طبرسی ، مکان چاپ: تهران، دارا لکتب الاسلامیه.

17.چشم اندازی به حکومت مهدی (عج)، نجم الدین طبسی ، مکان چاپ: قم، موسسه ی بوستان کتاب،سال چاپ:1380ه ش.چاپ:پنجم.

18.التهذیب، محمدبن حسن طوسی، مکان چاپ:تهران،دارا لکتب الاسلامیه، سال انتشار:1365ه ش.

19.کفایه الاثر، علی بن محمدخزازقمی، مکان چاپ: قم، انتشارات بیدار،سال انتشار:1401ه ق.

20.کمال الدین، محمدبن علی بابویه ی قمی، مکان چاپ: قم، دارالکتب الاسلامیه، سال انتشار:1395ه ق.

21.الملاحم و الفتن فی ظهور ا لغائب المنتظر( عج)، علی سید بن طاوس، مکان چاپ:قم، نشررضی، سال چاپ:1370ه ش.

22.الدرالمنثورفی تفسیر المأثور، جلال الدین سیوطی، مکان چاپ: قم، ناشر: کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، سال چاپ: 1404 ه ق.

23.حکومت جهانی مهدی (عج)، ناصرمکارم شیرازی، مکان چاپ: قم، مدرسه ی امام علی علیه السلام، سال چاپ:1380ه ش.

24.مقاله ی حقوق اقلیت های دینی درعصرظهور، محمدرضاآقاجانی قناد، مجمومه مقالات سومین همایش بین المللی دکترین مهدویت.

25.مقاله ی کرامت اهل کتاب درنظام حقوقی اسلام، محمدجواداصغری، نرم افزارمبانی واصول کرامت.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان