در روایات، از دجّال بسیار سخن گفته شده است. دجّال به معنای هر انسان دغل باز و فریب کاری است که امور را بر مردم، به ویژه در دین و اعتقاداتشان، مشتبه سازد. اصل معنای دجَل، آمیختگی است و هنگامی دَجَلَ گفته می شود که شخصی، فریب کاری یا دغل بازی کند.
دجّال و دجّالة از همین ریشه به معنای گروه و دسته ی بزرگ است.
شاعر می گوید:
دجّالة من أعظم الرّفاق؛ (1)
دجّال از بزرگ ترین گروه هاست.
معنای دیگر دجّال، مسیح دروغگو است.
از همین ریشه ترکیب شتر مُدَجَّل به معنای شتر قطران (2) اندود شده است.
وقتی گفته می شود، دَجَلَ الرّجل به معنای مرد دغل بازی کرد. پس او دجّال دروغگو است. علّت نام گذاری آن شخص خاص بدین نام به دلیل فریب کاری او و پوشاندن حق با باطل است. (3)
در اینجا بحث ما مسیح دجّال است. او یک شخص یهودی بوده که در آخرالزّمان خروج می کند و به این دلیل دجّال نامیده شده است که حق را با باطل می پوشاند و گفته شده به این دلیل دجّال نامیده شده که طرفداران زیادش زمین را پر می کنند و آن را می پوشانند.
همچنین گفته شده است به این دلیل آن شخص مسیح دجّال نامیده شده که وی ظاهرش را با دروغ ها و گفته های رنگارنگ می آراید؛ مانند اینکه آن شخص، ادّعای ربوبیّت (خدایی) می کند و این از جمله بزرگترین دروغ ها است و مردم را فریب می دهد و چون وی سطح زمین را با پیروان زیادش می پوشاند، همانگونه که قطران بدن را در بر می گیرد - به او دجّال گفته می شود.
امّا درست ترین و بهترین تعریف این است که گفته شده:
دجّال، همان دروغگو است و دروغ او همان جادو و افتراها و پوشاندن حق با دروغ هایش و اظهار خلاف آنچه که در دل دارد، است و دجّال یعنی دروغگو و فریب کار. (4)
او مردی است که در آخرالزّمان خروج کرده و ادّعا می کند حضرت مسیح (علیه السلام) است؛ در حالی که دروغگو است و خروجش از علائم ظهور و نشانه ی قیامت کبر است.
ابوعبید در این مورد گفته است:
او بیچشم است و به این دلیل دجّال نامیده شده است و دجّالِ مسیح نامیده شده، چون سراسر زمین را طی می کند؛ یعنی سراسر زمین را در می نوردد، جز «مکّه». (5)
مسیح، کلمه ای بر وزن فعیل و به معنای فاعل است. (6)
دجّال، همان به وجود آورنده ی آن فتنه ی بزرگ است و وی را به دلیل زشتی صورتش، بد خلقت نامیده اند. ابن فارس گفته است:
دجّال، مسیح نامیده شده، چون نیمی از صورتش صاف است و چشم و ابرو ندارد.
نیز گفته شده:
هر دو چشمش معیوب است؛ زیرا یکی از آنها فرو رفته و در گودی افتاده و دیگری برجسته است؛ همانند برجستگی یک دانه ی انگور در میان سایر حبّه های انگور. (7)
مسیح دجّال به این دلیل، بدین نام نامیده شده که حق را با باطل می پوشاند. دجّال از فعل دَجَلَ مشتق شده و دَجَلَ به معنای پوشاند و پنهان کرد، است؛ برای تمییز میان وی و حضرت عیسی (علیه السلام)، مسیحِ دجّال نامیده شده است و حضرت عیسی (علیه السلام) به علّت گشت و گذارش در زمین، برای پند و عبرت، مسیح نامیده شد؛ نتیجه اینکه، عیسی (علیه السلام)، مسیحِ هدایت و دجّال مسیح گمراهی است. (8)
ابوداوود در «سنن» خود می گوید:
مسیح با تشدید، دجّال و بدون تشدید [مَسیح] عیسی (علیه السلام) است.
فریری از خلف بن عامر نقل کرده است که:
مسیح با تشدید و بدون تشدید به یک معناست و از آن واژه هم برای دجّال و هم برای عیسی (علیه السلام) استفاده می شود و تفاوتی میان آن دو وجود ندارد.
جوهری در «الصّحاح» می گوید:
کسانی که آن را با تخفیف و بدون تشدید تلفّظ می کنند، منظورشان سیاحت در زمین است و کسانی که آن را با تشدید می خوانند، منظورشان نداشتن چشم است.
حافظ می گوید:
برخی واژه ی مسیح را در مورد دجّال با (خ) روایت کردند [مسیخ] و گوینده آن را ناشی از تصحیف دانسته است. (9)
در حدیثی آمده است:
ابوبکر، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خواستگاری کرد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«إِنِّی وَعَدتُها لِعَلیٍّ وَ لَستُ بِدَجّال؛ من وعده اش را به علی داده ام و دجّال نیستم.»
و منظور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همین معنی است.
گفته شده:
چون که با کفرش [حقیقت را] از مردم می پوشاند، دجّال نامیده شده است و گفته شده:
چون ادّعای پروردگاری می کند، به دلیل این دروغش دجّال نامیده شده است.
البتّه تمام این معانی به هم نزدیک هستند. ابن خالویه می گوید:
هیچ کس بهتر از ابوعمرو، دجّال را شرح و تفسیر نکرده و او گفته است: دجّال یعنی فریبنده و کسی که باطل را به صورت حق جلوه دهد، گفته می شود: دجلت السّیف، یعنی شمشیر را رنگ اندود کردم و دجّاله، گروهی بزرگ است و به این دلیل آن شخص دجّال نامیده شده که اشخاص زیادی به دور او جمع می شوند. (10)
پینوشتها:
1. ابن منظور، جمال الدّین، محمّد بن مکرّم، لسان العرب، ج 11، ص 237؛ زبیدی، محمّد تقی، تاج العروس، ج 7، ص 318.
2. صمغی که از تقطیر چوب درخت کاج و سرو به دست می آید و سخت قابل اشتعال است.
3. نووی، محی الدّین، المجموع، ج 3، ص 468.
4. ابوحبیب، سعدی، القاموس الفقهی و لفقه، ص 129.
5. شربینی، محمّد خطیب، مغنی المحتاج، ج 1، ص 176.
6. المجموع، ج 3، ص 468.
7. مازندرانی، مولی محمّد صالح، شرح اصول کافی، ج 21، ص 82.
8. آبی ازهری، الثّمر الدّانی، ص 123.
9. شوکانی، محمّد بن علی، نیل الاوطار، من احادیث سیّد الاخیار، ج 2، ص 330.
10. نک: العمری، ابوالعلاء.
منبع مقاله :
کامل، حیدر؛ (1391)، دجال آخرالزمان، تهران: موسسه فرهنگی موعود عصر (عج)، چاپ اول