خبرگزاری تسنیم:در شهر تهران بسیار پیش میآید که با توریستها مواجه شوی. در روزهای پاییزی در خیابانها و یا در مناطقی که ابنیه تاریخی در آنجا قرار دارند؛ ولی شبها برای توریستهای تهران چه جذابیتی دارد که دستهدسته و یا به تنهایی در خیابانهای تهران قدم میزنند؟ آنها نیز فهمیدهاند که در این شبها مردم تهران آرام و قرار ندارند و شکل شهر تغییر کرده است.
در خیابان سپهبد قرنی هتلهای بسیاری وجود دارد که پذیرای توریستهای خارجی هستند. ساعت که از 8 میگذرد صدای مداحی از بلندگوها بلند میشود. مردم تهران از خانههایشان بیرون میزنند و به سمت هیئتها میروند. در این بین چهرههای متفاوتی میبینی که ایرانی نبودن آنها در یک نگاه پیداست. آنها هم مانند مردم تهران راهی دستهها و هیئتها میشوند و نظارهگر مردم عزادار حسین(ع) هستند.
در همین خیابان این شبها مجلس تعزیه در قالب سوگواره «رکعت به رکعت عاشقی» در حال برگزاری است. در شبهای پیشین، مجالس تعزیه «شهادت مسلم بن عقیل (ع)»، «شهادت حربن یزیدریاحی»، «شهادت عابس و شوذب» اجرا شده است که بسیاری از مردم علاقهمند به تعزیه با گذر از کنار جایگاه برگزاری این سوگواره با شنیدن صدای شبیهخوانان به درون جایگاه میرفتند و محو تماشای جدال شبیهخوان ابن زیاد و مسلم بن عقیل، حربن یزیدریاحی و شمر، عابس، شوذب و ... میشدند.
شاید حضور ناگهانی بسیاری از تماشاگران تعجببرانگیز نبود؛ زیرا که مردم ایران خوب میدانند که تعزیه چیست! ولی در بین تماشاگران ایرانی که راه خود را به سمت جایگاه تماشاگران باز میکردند، چهرههای متفاوت با پوششهای متفاوت در بین این تماشاگران به چشم میخورد که در پی جایی برای نشستن بودند. نگاه آنها از سرکنجکاوی بود. آیا آنها میدانستند که شبیهخوانان مشغول بازی چه نمایشی هستند؟ آیا آنها میدانستند که تعزیه چیست و چرا تماشاگران با دیدن شبیهخوانان اشک میریزند؟ چرا وقتی شبیهخوان سرخپوش خنجر بر گلوی شبیهخوان سبزپوش میگذارد، تماشاگران اشک میریزند؟
«آنا» و «هانس» زن و شوهر آلمانی بودند که آرامآرام جلو آمدند تا به نزدیکی جایگاه تماشاگران رسیدند. جایگاه تماشاگران به دو قسمت تقسیم شده بود. آن دو با نگاهی به جایگاه زمانی که متوجه شدند مردها و زنان جداگانه مینشینند از هم جدا شدند و هر یک در جایگاههای مخصوص نشستند و به صحنه و جدال شبیهخوانان اشقیا و اولیا چشم دوختند. ساعتی بعد نمایش تمام شد چراغها خاموش شد و مردم تماشاگر رو به قبله ایستادند، دستها را به سوی آسمان دراز کردند، نقال دعا میکرد و مردم آمین میگفتند. زن و مرد آلمانی اندکی در میان مردم ایستاند و آنگاه آرام از جمع خارج شدند.
من که آن دو را از لحظه ورود زیر نظر داشتم همراه دوستم که به انگلیسی و آلمانی مسلط بود به سمت آن دو رفتیم و از آنها پرسیدم که چرا به مجلس تعزیه آمدهاند؟ هانس گفت:«هتل ما همین نزدیکیهاست. شبها صدای بلندگوها را میشنیدیم احساس کردیم که اتفاق خاصی در این شبها در حال رخ دادن است. اول کمی ترسیدیم؛ ولی وقتی با راهنما و مدیر هتل صحبت کردیم آنها به ما گفتند که در این شبها مردم تهران از خانههایشان بیرون میآیند و برای «حسین(ع)» کسی که برای ایرانیان عزیز است عزاداری میکنند.»
همسر هانس (آنا) ادامه داد:«امشب تصمیم گرفتیم که بیاییم بیرون و در خیابانهای تهران قدم بزنیم و این مردم را که برای امام حسین(ع) عزادری میکنند را از نزدیک ببینیم. از اینجا داشتیم عبور میکردیم که یک صدای متفاوت شنیدیم. صدایی که با بقیه آواهای حزنانگیزی که در جاهای دیگر شنیده بودیم متفاوت بود. داخل آمدیم و افرادی را دیدیم که روی صحنه دور هم میچرخیدند... حرکت میکردند و با هم با شمشیر میجنگیدند. حدس زدیم یک نمایش است..»
هانس زمانی که توضیحات ما را درباره تعزیه شنید، گفت:« حدس می زدم که یک نمایش مذهبی باشد؛ چون بازیگران با آوا و صدای حزنانگیز حرف میزدند. با این توضیحات الان بهتر نمایش را درک کردم.»
در شب دوم از سوگواره در میانههای اجرای مجلس «شهادت حر بن یزید ریاحی» تماشاگر زنی از جایگاه تماشاگران خارج شد و به سمت آبخوری رفت. چهره زن نشان میداد که اهل یکی از کشورهای آسیای شرقی مثل چین یا ژاپن باشد. به سمت او رفتیم و از او خواستیم که چند لحظه با ما گفتگو کند. در همان ابتدا فهمیدیم او زنی ژاپنی است که برای یک سفر توریستی به ایران آمده است. خانم ژاپنی از ما خواست که بعد از تمام شدن تعزیه با او حرف بزنیم. پس منتظر ماندیم که تعزیه تمام شود.
خانم ژاپنی در مورد آشنایی با دین مبین اسلام و تعزیه گفت: «من دین اسلام را به خوبی نمیشناسم؛ اما اطلاعات کلی در مورد آن دارم و کمی با آن آشنا هستم. اما درباره تعزیه باید بگویم که نمیدانستم در ایران چنین مراسمی هست و از نگاه هنری تاکنون با نمونهای از آن مواجه نشده بودم. هنگامی که سفر من به ایران با محرم مصادف شد برای اولین باردر اینجا تعزیه دیدم و برایم تازگی و جذابیت بسیاری داشت؛ اما از آنجایی که در مورد امام حسین(ع)، شجاعتها و تواناییهای اخلاقی ایشان به عنوان یک معلم اخلاق و اسوه ایستادگی و مقاومت مطالعه داشتم، با فرم اجرای بازیگران و لحن و افول و یا فرود میزان صدای آنها شخصیتهای خوب و بد داستان رامیتوانستم حدس بزنم. برای کسی که امام حسین(ع) و یارانش را نشناسد رنگ لباس هنرمندان تعزیه می تواند به آنها بفهماند که آدم های خوب و آدم های بد کدام ها هستند. این مورد در کنار اطلاعاتی که من از فضای مبارزه امام حسین(ع) در کربلا داشتم تا حدودی به من کمک کرد که پیروزی حق و پاکی علیه ظالم و پلیدی را درک کنم.»
وقتی از این خانم ژاپنی درباره قیاس تعزیه به عنوان یک هنرنمایشی ایرانی در برابر نمایش سنتی ژاپن پرسیدم، گفت:« این هنر خیلی قابل مقایسه با هنرهای نمایشی در ژاپن نیست؛ چرا که به لحاظ موزیکال بودن و موضوع نمایشها تفاوت بسیاری وجود دارد. نمایش در ژاپن موضوعات عادی و معمول را در بر میگیرد. اما تعزیه یک نمایش سرشارازحضور پُر رنگ دل و احساسات درونی و عمیق انسانی است. ریشه تعزیه در مقدسات پاک الهی دارد که به همین دلیل آن را نسبت به دیگر هنرها کاملا متمایز میسازد.»
این توریست زن ژاپنی درمورد تأثیرگذاری تعزیه و ارائه بزرگی امام حسین(ع) گفت: «هنرمندان سعی بسیاری در معرفی قهرمان بزرگی همانند امام حسین(ع) دارند اما باید بینیم که جامعهای که برایشان چنین نمایشی اجرا میشود چقدر توانایی و قابلیت تأثیرپذیری در مورد این موضوع را دارد. به نظر من تعریه به تنهایی نمیتواند رشادتهای امام حسین(ع) و نزاع بین حق و باطل را نشان دهد. هنرمندان سعی دارند تا با اجرای تعزیه و نمایش ویژگیهای اخلاقی امام حسین(ع)، اخلاق بزرگانی همچون امام حسین(ع) را در جامعه تثبیت کنند. اما این کار به تنهایی کارساز نیست و هیچگاه نمیتواند تماما حق طلبی آن بزرگوار را در رفتار و اخلاق و کردار مردم جای دهد.»
او آخرین تماشاگری است که محل برپایی تعزیه را ترک میکند. در حالی که گذر این چند توریست خارجی به محفل تعزیهخوانی را اتفاقی میپنداشتیم در شب سوم که مجلس تعزیه «شهادت عابس و شوذب» اجرا میشد. باز در سیاهی تماشاگران وقتی تعزیه به پایان رسید. در ردیف های جلویی تماشاگران، 4 پسر و دختر جوان فرانسوی را دیدم که از جای خود برخاستن به سمت آنها رفتم و از آنها درباره تعزیه پرسیدم. «آنتوان» گفت:«ما از اسلام شناخت زیادی نداریم؛ اما درباره امام حسین(ع) و دشمنانش تا حدودی شناخت داریم.»
آنها خیلی مایل بودند که کلام را فهم کنند. «ما دوست داشتیم که کلام و زبان بازیگران را میفهمیدیم. وقتی بازیگران به سمت هم حمله میکردند از روی حرکت و شدت صدای آنها تا حدودی میشد که افراد خوب و بد را تشخیص داد. آدمهای شر تندخو و حملهکننده بودند. و دیگران را محاصره و تحت فشار قرار میدادند تا اینکه جان آنها را میگرفتند.»
برای آنها توضیح دادم که ما تعزیه را اجرا میکنیم که خیر و شر را نشان دهیم. «کاترین» در ادامه صحبتهای من گفت: «البته این چندان در جامعه دیده نمیشود. خیر و شر به راحتی دیده نمیشود. نمیتوان آنها را از هم جدا کرد. چقدر این تعزیه بر تماشاگر تأثیر میگذارد؛ ولی آیا همیشه تماشاگر این جدال خیر و شر را به یاد دارد و میتواند که بین خیر و شر خیر را انتخاب کند و از او حمایت کند. انسانها فراموشکارند.»
کاترین ادامه داد: «من زنی را دیدم که چادرش را روی صورتش انداخته بود و اشک میریخت هقهق گریهاش را میفهمیدم. نمیدانم چرا او گریه میکرد. لحظهای بود که سرباز سرخپوش خنجر بر گلوی مردی دیگر گذاشته بود. نمیدانم چگونه است که تماشاگر در این نمایش اینقدر متأثر میشود.»
این 4 نفر دانشجویانی بودند که برای طی کردن یک دوره 6 ماهه به ایران آمده بودند و با خود خاطره تعزیه ایران را به یادگار خواهند برد. مجلس تعزیه همچنان برپاست و هر شب در میان تماشاگران ایرانی بسیاری از توریستهای خارجی را میتوان دید که از سر کنجکاوی کنار سایر تماشاگران مینشینند و غرق در غم و اندوه تماشاگر ایرانی میشوند.