«حَلالُ مُحَمَّدٍ حَلالٌ ابَداً الی یوْمِ الْقِیمَةِ وَ حَرامُهُ حَرامٌ ابَداً الی یوْمِ الْقِیمَةِ لایکونُ غَیرُهُ وَ لایجی ءُ غَیرُهُ»[1]
[حلال محمد صلی الله علیه و آله تا روز قیامت حلال و حرام او تا روز قیامت حرام است، نه غیر آن بوده و نه چیزی برخلاف آن خواهد آمد.]
بدعت اصطلاحاً رسم و آئینی را گویند که سابقه ای در شریعت نداشته و برای اولین بار وضع و جعل گردد، بطوری که روح آن شریعت از آئین تازه بری باشد.
لازمه چنین چیزی تغییر محرمات الهی و تبدیل محلّلات می باشد.
البته بدعت از حیث لغوی معنای وسیعتری داشته و هرگونه نوآوری را شامل می شود، چنین معنای وسیعی از بدعت می تواند حامل احکام مختلف تکلیفی باشد.
گاهی چیزی در شریعت اسلام موضوعیت نداشته و به همین جهت وجود هم نداشته است. بدیهی است وجود آن در زمانی که موضوعیت بیابد ممکن است واجب شمرده شود، مثلا استفاده از تجهیزات و صنایع مدرن دفاعی به واسطه عدم اختراع در صدر اسلام منتفی بوده است ولی در زمان ما چه بسا استفاده از آنها برای پیشرفت دین و دفاع از کیان اسلام لازم و واجب شمرده شود.
ممکن است لزوم استفاده از چیزی که در گذشته موضوعیت نداشته، به حد وجوب نرسد ولی جهت سرعت و پیشرفت سریع در امری که خواست دین است بدان احتیاج باشد، چنین نوعی از بدعت حکم استحباب می یابد. استفاده از وسایل صوتی مجهز و یا وسایل الکترونیکی برای بیان مستحبات دینی در این وادی قرار می گیرند.
گاهی ممکن است بدعتی جایز باشد، چراکه شریعت در مورد وی ساکت بوده و با روان شریعت منافات ندارد
معیار در حرمت بدعت، مخالفت آن با روح اسلام است، و لذا هر چیزی که در گذشته نبوده است و وجود آن خللی در دین ایجاد کند و یا با قوانین و اصول مسلم اسلام منافات داشته باشد، بدعت حرام محسوب می شود و آنچه در مورد بدعت و حرمت و عقوبت آن وارد شده است منحصر در همین قسم می باشد. حدیثی که در آغاز بحث گذشت نیز اشاره به عدم تغییر و تحول در اصول و شاخه های ثابت دین دارد.
حرمت بدعت
حرمت بدعت اصطلاحی از مسلّمات دین و از بدیهیات آن شمرده می شود و در این باره روایات بسیاری وارد شده است.
مرحوم حّر عاملی رحمه الله در وسایل الشیعه برخی از این اخبار را در سه باب (38 تا 40) در کتاب امر به معروف و نهی از منکر جمع آوری نموده است که نمونه هائی از آنها عبارتند از:
قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:
«کلُّ بِدْعَةٍ ضَلالَةٌ وَ کلّ ضَلالَةٍ سَبیلُها الَی النَّارِ»[2]
[هر بدعتی گمراهی و نهایت هر گمراهی به سوی آتش است.]
نظیر همین روایت را «عبدالرحیم القصیر» از امام صادق علیه السلام نقل نموده است.[3]
امام باقر علیه السلام پائین ترین درجه شرک را بدعت در گفتار بیان نموده است و آن سخنی است که با روح شریعت منافات داشته باشد.
قال الباقر علیه السلام:
«ادْنَی الشِّرْک انْ یبْتَدِعَ الرَّجُلُ رَأیاً فَیحِبُّ عَلَیهِ وَ یبْغِضُ»[4]
[پائین ترین درجه شرک این است که انسان چیزی نو بیافریند و آن را محور حبّ و بغض خود قرار دهد.( به واسطه آن محبوب گردد یا مورد خشم واقع شود.)]
تحریم بدعت و تعابیر روشن و صریح دراین زمینه به این جهت است که دین از دست خرافات مصون بماند.
دین اسلام دین خاتم است و باید از هر گونه تحریفی مصون بماند تا بتواند با پیشرفت علم و صنعت و تکنولوژی حقانیت خود را به عنوان برترین ادیان الهی به اثبات رساند.
آنچه که امروز ادیان ابراهیمی بزرگی چون یهود و مسیحیت را زبون نموده است عقاید مملو از خرافات و تاریخ پر از پیرایه آنهاست.
بدیهی است توراتی که به پیامبران، زنا، قتل نفس و... را نسبت می دهد و انجیلی که شراب را خون عیسی می شمارد و او را پسر خدا می داند و.. . هرگز نمی تواند در افکار کنجکاو انسان های امروز جای پائی باز کند و حتی جائی در دل پیروان خودشان نمی یابد.
وظیفه ما
در اخبار و احادیث وظیفه ما در مقابل بدعت گذار این چنین معین شده است:
1- وجوب استبراء
برائت جستن و دوری نمودن از بدعت گذار واجب شرعی است چه اینکه در غیر این صورت بدعت گذار تنبیه نشده و احتمال رغبت دیگران به وی زیاد می شود.
قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:
«اذا رَأَیتُمْ اهْلَ الرَّیبِ وَ الْبِدَعِ مِنْ بَعْدی فَاظْهِرُوا الْبَرائَةَ مِنْهُمْ وَ اکثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ و الْقولَ فیهِمْ وَ الْوَقیعَةَ وَ باهِتُوهُمْ کیلا یطْعَمُوا فی الْفَسادِ فی الْاسْلامِ «وَ یحْذَرَهُمُ النَّاسُ» وَ لایتَعَلَّمُونَ مِنْ بِدَعِهِمْ یکتُبِ اللَّهُ لَکمْ بِذلک الْحَسناتِ وَ یرْفَعْ لَکمْ به الدَّرَجاتِ فی الآخِرَةِ»[5]
[هرگاه بعد از من اهل تشکیک و بدعت را دیدید، آشکارا از آنان بیزاری جوئید و به آنهابد بگوئید و با سخن خود آنها را خوار سازید و به آنها بهتان زنید تا مات و مبهوت شوند و طمع ایجاد فساد در دین اسلام را از سر دور کنند، و همچنین مردم را از آنان دور نموده و از بدعتهایشان چیزی به کسی نیاموزید، خداند به واسطه این اعمال شما، برایتان حسنات و ترفیع درجه در قیامت عطاء می کند.]
در این روایت مهم، به جایز بودن برخی گناهان در مورد بدعت گذار تصریح شده است:
- لزوم برائت و بیزاری از آنان.
- سب و ناسزاگوئی در حد بسیار.
- پائین کشیدن احترام ظاهری بدعت گذارو پست کردن او.
- بهتان زدن به او.
یکی از اندیشمندان واژه «باهتوهم» را در معنای لغوی آن یعنی گفتن سخنی که موجب حیرت او باشد استعمال نموده است که علی الظاهر درست نیست چراکه سلب معنای اصطلاحی یعنی جواز بهتان ازاین واژه به قرینه نیاز دارد و نه تنها قرینه ای نیست بلکه قرینه بر خلاف آن قائم شده و آمدن این واژه بین واژه های «سّب» «قول فیهم» «الوقیعه» تنها معنای اصطلاحی را به ذهن، متبادر می سازد و البته سیاق روایت می طلبد که «باهتو» چیزی هم ردیف با سب و قول و وقیعه، بوده و یا برتر باشد نه ضعیف تر.
- دور نمودن مردم از وی، با سلب توان مانور از او و عدم جواز حضور وی در اجتماعات و یا به هر شکل دیگر.
- حرمت کتابت و بیان بدعت او و تعلیم به دیگران.
جواز چنین گناهان کبیره ای در مورد بدعت به این جهت است که دین اسلام چون موم بدست هوسبازان نیفتد و بدون هیچ تغییری به نسل های بعد منتقل شود.
2- حرمت مصاحبت
مصاحبت و همنشینی با اهل بدعت حتی در صورتی که سخنی از آن بدعت بمیان نیاید حرام می باشد.
چراکه نشست و برخاست خود نوعی احترام به بدعت گذار و ترویج عقیده باطل وی به شیوه ای غیر مستقیم است، علاوه اینکه انسان هیچگاه از عقاید دوست و همنشین خود مصون نیست و تأثیر پذیری وی بسیار زیاد است.
قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:
«مَنْ اعْرَضَ عَنْ صاحِبِ بِدْعَةٍ بُغْضاً لَهُ مَلَاءَ اللَّهُ قَلْبَهُ یقیناً وَ رِضاً»[6]
[کسی که با نفرت از اهل بدعت دوری گزیند، خداوند قلبش را مملو از یقین و رضا خواهد نمود.]
قال الصادق علیه السلام:
«لا تَصْحَبُوا اهْلَ الْبِدَعِ وَ لاتَجالِسُوهُمْ فَتَصیرُوا عِنْدَ النَّاسِ کواحِدٍ مِنْهُمْ»[7]
[با اهل بدعت رفیق نشوید و همنشینی نکنید تا مبادا مردم شما را از آنها بدانند.]
امام علیه السلام به نکته ای مهم اشاره فرموده است و آن اینکه مردم ممکن است مصاحب را هم رأی بدعت گذار بدانند و همین موجب تقویت بدعت شود.
3- حرمت تکریم و احترام
احترام و تکریم بدعت گذار نیز حرام است و اخبار شدید اللحنی در این باره وارد شده است.
قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:
«مَنْ تَبَسَّمَ فی وَجْدِ مُبْتَدِعٍ فَقَدْ اعانَ عَلی هَدْمِ دینِه»[8]
[آن کس که به صورت بدعت گذار بخندد، در نابودی دینش شرکت جسته است.]
قال علی علیه السلام:
«مَنْ مَشی الی صاحِبِ بِدْعَةٍ فَوَقَّرَهُ فَقَدْ مَشی فی هَدْمِ الْاسْلامِ»[9]
[کسی که به سوی بدعت گذاری برود تا او را احترام کند، به طرف نابودی اسلام رفته است.]
و نیز «خالد برقی» در محاسن آورده است:
قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:
«مَنْ اتی ذا بِدْعَةٍ فَعَظَّمَهُ فَقَدْ سَعی فی هَدْم الْاسْلامِ»[10]
[کسی که صاحب بدعتی را اکرام کند در نابودی اسلام کوشیده است.]
4- ترسانیدن بدعت گذار
ایجاد رعب و وحشت در دل بدعت گذار یکی از وظایف مؤمنان است.
قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:
«مَنْ ارْعَبَ صاحِبَ بِدْعَةٍ مَلَاءَ اللَّهُ قَلْبَهُ امْناً وَ ایماناً»[11]
[کسی که صاحب بدعتی را بهراساند خدا قلبش را مملو از ایمنی و ایمان خواهد ساخت.]
وظیفه علماء
وظیفه علماء و دانشمندان دین نسبت به سایر مؤمنان سنگین تر است.
آنان علاوه بر وظایف عمومی، مسئولیت بیان حقایق با ادله و براهین را بر عهده داشته و می بایست چهره دین را از کدورت های ایجاد شده به وسیله بدعت گذاران پاک نمایند. به روایاتی در همین باره توجه کنید:
قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:
«اذا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فی امَّتی فَلْیظْهِرِ الْعالِمُ عِلْمَهُ، فَمَنْ لَمْ یفْعَلْ فَعَلَیهِ لَعْنَةُ اللَّهِ»[12]
[وقتی بدعتها آشکار شوند، دانشمند باید علم خویش را آشکار کند و به مقابله برخیزد که اگر چنین نکند از رحمت الهی دور باد.]
قال علی علیه السلام:
«انَّ العالِمَ الْکاتِمَ عِلْمَهُ یبْعَثُ انْتَنَ اهْلِ الْقِیامَةِ ریحاً، تَلْعَنُهُ کلُّ دابَّةٍ مِنْ دَوابِّ الارْضِ الصِّغارِ»[13]
[دانشمندی که علم خویش را مخفی دارد، روز قیامت بد بوترین خلایق بوده و هر جنبده ای از موجودات ریز زمین او را لعن می کنند.]
امام باقر و امام صادق علیهما السلام نیز در همین باره فرموده اند:
«اذا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فَعَلَی الْعالِمُ انْ یظْهِرَ عِلْمَهُ فَانْ لَمْ یفْعَلْ سُلِبَ نُورُ الْایمانِ»[14]
[وقتی بدعتها عیان گردند بر دانشمند واجب است که علوم خود را آشکار و حقّ را بیان نماید و اگر نکند نور ایمان از او سلب می شود.]
به هرحال چشم عموم مردم به علماء دین است. اگر آنان در مقابل بدعت ساکت شوند، سکوتشان مایه ذلّت و خواری آنان نزد عموم مردم شده و از طرفی موجب می شود خلایق و مخصوصاً نسل های آتی دین حقیقی را نشناسند و خرافه را از حقّ تمیز ندهند. اگر کنکاشی در حادثه عظیم کربلا داشته باشیم، می بینیم تنها هدف امام ابا عبداللَّه الحسین علیه السلام از قیام خود این بود که دین پیراسته از خرافه مشخص شود و اسلام حسینی از اسلام یزیدی جدا گردد و بس.
رضا به بدعت
رضایت به بدعت بدعت گذار نیز از محرمات می باشد، اینان هر چند خرافه ای را وضع نکرده اند و چیزی را به عنوان دین نیاورده اند و چیزی را از دین کم ننموده اند، ولی با رضایت خود زمینه فعالیت بدعت گذاران را مهیا نموده و اسباب بدعت را فراهم آورده اند.
امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه شریفه ذیل:
«... قُلْ قَدْ جاءَکمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِی بِالْبَیناتِ وَ بِالَّذِی قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ کنْتُمْ صادِقِینَ»[15]
[... بگو پیامبرانی پیش از من برای شما آمدند و دلایل روشن و آنچه را که بهانه می آورید، آوردند، پس چرا آنها را به قتل رساندید اگر راست می گوئید.]
فرموده اند:
«وَ قَدْ عَلِمَ انَّ هؤُلاءِ لَمْ یقْتُلُوا وَ لکنْ کانَ هَواهُمْ مَعَ الَّذینَ قَتَلُوا فَسَمَّاهُمُ اللَّهُ قاتِلینَ لِمُتابَعَةِ هَواهُمْ وَ رِضاهُمْ بِذلِک الْفِعْلِ»[16]
و نیز در تفسیر آیه شریفه:
«کانُوا لا یتَناهَوْنَ عَنْ مُنکرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما کانُوا یفْعَلُونَ»[17]
[آنها( کفار بنی اسرائیل) از اعمال زشتی که انجام می دادند، یکدیگر را نهی نمی کردند، چه بد کاری انجام می دادند.]
می فرمایند:
«امَّا انَّهُم لَمْ یکونُوا یدْخُلُونَ مَداخِلَهِمْ وَ لایجْلِسُونَ مَجالِسَهُمْ وَ لکن کانُوا اذا لَقُوهُمْ ضَحِکوا فی وُجُوهِهِمْ وَ انِسُوا بِهِمْ»[18]
[آنان با اهل معصیت قاطی نمی شدند، و در مجالس آنها نمی نشستند ولی وقتی با آنها ملاقات می کردند به عنوان رضایت از اعمالشان به صورتشان می خندیدند و با آنها انس داشتند.]
موارد بدعت
گفتیم هرچیزی که با اصول مسلّم اسلام بر گرفته از آیات قرآن کریم و سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله و کلمات اهل بیت علیهم السلام در تضاد باشد و یا همسوئی نداشته باشد بدعت محسوب می گردد.
و البته یکی از بدعت هائی که سایه شوم خود را از سال 13 هجرت همچنان بر جامعه اسلامی افکنده است و مسلمانان را با ایجاد تفرقه و تشتّت، در نهایت ذلّت و زبونی قرار داده است، غصب حقوق آل بیت پیامبر علیهم السلام و دور نمودن آنها از حکومت است.
آنان که مقام چند ساله دنیا را پسندیدند و آن را بر آخرت ابدی ترجیح دادند، سخت ترین ضربات را بر پیکر جهان شمول اسلام وارد آوردند.
قال الصادق علیه السلام:
«مَنْ دَعا النَّاسَ الی نَفْسِهِ وَ فیهِمْ مَنْ هُوَ اعْلَمُ مِنْهُ فَهُوَ مُبْتَدَعٌ ضالٌّ»[19]
[کسی که مردم را به سوی خود فرا خواند در حالیکه از خود عالم تر را در بین آنها می شناسد، بدعت گذاری گمراه است.]
بر این اساس هر نوع تفسیر و تبدیلی در احکام الهی بدعت محسوب می شود و حرام است. حدیثی که در آغاز بحث گذشته اشاره به لایتغیر بودن احکام دین دارد و در قرآن کریم بارها به آن اشاره رفته است.
«... وَ لا تَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحْوِیلًا»[20]
[برای سنّت ما دگرگونی نخواهید یافت.]
«... وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلًا»[21]
[برای سنّت خدا هیچگونه تغییری نخواهی دید.]
«... وَ لا مُبَدِّلَ لِکلِماتِ اللَّهِ...»[22]
[چیزی نمی تواند سنت الهی را تغییر دهد.]
توبه بدعت گذار
گناه بدعت بدان حد عظیم است که همه اعمال نیک را حبط می نماید.
قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:
«انّ اللَّهَ تَعالی لایقْبَلُ لِصاحِبِ بِدْعَةٍ، صَوْمَاً وَ لاصَلاةً وَ لاصَدَقَةً وَ لاحَجَّاً وَ لاعُمْرَةً وَ لاجِهاداً...»[23]
[همانا خدای متعال از بدعت گذار، نه روزه ای می پذیرد و نه نماز و صدقه و حج و عمره و جهادی.]
اما با این حال آیا توبه بدعت گذار قابل پذیرش است یا خیر؟
بنابر آنچه که از روایات بدست می آید، توبه این گروه فی البداهه قابل پذیرش نیست و گناه سنگین این گروه که ختم ادیان الهی را به بازی گرفته و خود را در کنار خدا قرار داده و حکم جعل می کنند و یا در کنار پیامبر جای داده و خرافه را به نام وحی ابلاغ می کنند و یا در مسند امامت نشسته و احکام دین را طبق رای خود تفسیر می کنند و موجبات ضلالت خلایق را فراهم می سازند، عظیم تر از آنست که با استغفار آمرزیده شوند.
قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:
«ابَی اللَّهُ لِصاحِبِ الْبِدْعَةِ بِالتَّوْبَةِ وَ ابَی اللَّهُ لِصاحِبِ الْخُلْقِ السَّی ءِ بِالتَّوبَةِ»
فقیل یا رسول اللَّه فکیف ذلک؟ قال:
«امَّا صاحِبُ الْبِدْعَةِ فَقَدْ اشْرَبَ قَلْبَهُ حُبَّها، وَ امَّا صاحِبُ الْخُلْقِ السَّیی ءِ فَاذا تابَ مِنْ ذنْبٍ وَقَعَ فی ذَنْبٍ اعْظَمُ مِنَ الذَّنْبِ الَّذی تابَ مِنْهُ»[24]
[خداوند ابا دارد از بدعت گذار و بد خلق توبه را بپذیرد. اصحاب عرض کردند: این چگونه است یا رسول اللَّه؟ حضرت فرمود: علت عدم پذیرش توبه بدعت گذار این است که قلب وی مشروب از حبّ و عشق به بدعت است. و علت عدم پذیرش توبه بد خلق این است که هرگاه از گناهی توبه کند در معصیتی عظیم تر از آن خواهد افتاد.]
البته آنچه که از جمیع ابواب اخلاقی قرآن کریم و سنّت شریفه بر می آید و نیز آن چه از آیات و روایات توبه استفاده می شود این است که: این عده اگر به نحوی توبه کنند که آثار آنچه را وارد دین کرده اند بزدایند مشمول رحمت الهی واقع خواهند شد.
بنابر این مراد از عدم پذیرش توبه در احادیث ذکر شده، بدعت کسانی است که سالها در انظار عموم، حرامی را حلال و حلالی را تحریم نموده و خلایق را در مسیر فساد قرار داده اند و راه اصلاح را بر آنان بسته اند، و آنگاه که خود را در منجلاب هلاکت یافته اند، در پستوی خانه خود صدای فغان بلند نموده و دم از استغفار زده اند. آری توبه اینان هرگز پذیرفته نمی شود.
آنکه از بدعت توبه می کند باید با صدای رسا، انابه خویش را بگوش تمام خلایقی که فریب او را خورده اند یا ایمانشان به سبب افعال و آراء او متزلزل شده یا در عقاید و آرمانشان تشکیکی حاصل گشته، برساند و آنگاه سر تسلیم بدرگاه حقّ فرود آورده و خالصانه در مقابل حضرتش استغاثه نماید.
بلی تا حقّ النّاس را نپردازد جائی برای انابه باقی نمی ماند و چه حقّ النّاسی بالاتر از فروپاشیدن عقیده و زایل نمودن سعادت اخروی انسان و ایجاد سنتّی سیئه در جامعه.
قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:
«ایاک انْ تَسُنَّ سُنَّةَ بِدْعَةٍ فَانَّ الْعَبْدَ اذا سَنَّ سُنَّةً سَیئَةً لَحِقَهُ وِزْرُها وَ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِها»[25]
[از اینکه بدعتی را سنّت بگذاری بپرهیز. زیرا وقتی بنده ای سنّت زشتی را پایه گذاری کند گناه آن و نیز گناه هرکسی که بدان عمل کند بر دوش او خواهد بود.]
پی نوشت ها
[1] بحار الانوار- جلد 89- صفحه 148. این حدیث به نقل ناقلین آن به صورت متواتر وارد شده است.
[2] وسایل الشیعه- جلد 11- صفحه 511.
[3] وسایل الشیعه- جلد 11- صفحه 512.
[4] وسایل الشیعه- جلد 11- صفحه 510.
[5] وسایل الشیعه- جلد 11- صفحه 508.
[6] تنبیه الخواطر- صفحه 357.
[7] وسایل الشیعه- جلد 18- صفحه 502.
[8] سفینة البحار- جلد 1- صفحه 63).
[9] وسایل الشیعه- جلد 11- صفحه 508.
[10] بحار الانوار- جلد 72- صفحه 265.
[11] کنز العمال- 5598.
[12] وسایل الشیعه- جلد 11- صفحه 510.
[13] وسایل الشیعه- جلد 11- صفحه 510.
[14] وسایل الشیعه- جلد 11- صفحه 511.
[15] آل عمران- 183
[16] بى تردید اینان نکشتهاند ولى اینها هم رأى قائلین هستند و خداوند به جهت تبعیّتشان از نظرات قاتلین و رضایتشان به کار آنها، آنان را قاتلین نامیده است.( وسایل الشیعه- جلد 11- صفحه 509).
[17] مائده- 79
[18] وسایل الشیعه- جلد 11- صفحه 509.
[19] تحف العقول- صفحه 276.
[20] اسراء- 77
[21] احزاب- 62
[22] انعام- 34
[23] کنز العمال- 1115.
[24] سفینة البحار- جلد 1- صفحه 63.
[25] بحار الانوار- جلد 77- صفحه 104.