ژان شاردن جهانگرد پرآوازه فرانسوی
بررسی تاریخ اجتماعی مردمان یک سرزمین، از آنرو اهمیت دارد و نسبت به دیگر گونههای تاریخپژوهی برتری مییابد که لایههای نادیده تاریخ زندگی مردم را مینمایاند.
از همین دریچه نو، تصویری دگرگونه از حکومت، جامعه و مردمان آن میتوان دریافت.
بیمارستان، پدیدهای مهم در تاریخ تمدن بشری به شمار میآید. گزارشهایی گوناگون از وجود نهاد بیمارستان، البته با نامهایی گوناگون، در تاریخ ایران ثبت شده است؛ هرچند در چند سده متأخر تاریخ ایران، با تصویری ناخوشایند در زمینه وجود بیمارستانها در ایران روبهرو میشویم.
ژان شاردن، جهانگرد پرآوازه فرانسوی که در دوره صفوی به ایران آمده است، درباره بیماریها و بیمارستان در مشرقزمین مینویسد «پزشک بیمارستان از ساعت هشت صبح تا ظهر نزدیک در ورودی روی یک تخت چوبی قابل جابهجا کردن که قطرش بیش از سیوپنج تا چهل انگشت نیست مینشیند، و بیمارانی را که به او مراجعه میکنند معاینه مینماید».
اشاره بعدی شاردن نشان میدهد بیمارستان یادشده بر پایه آیین نیکوکاری و وقف شکل گرفته است «بهای دارو و غذای بیماران از محل درآمد موقوفات تأمین میشود.
اما ... همیشه عده بیماران بسیار کم است، به همین جهت مبلغی که به مصرف تهیه غذا و داروی بیماران میرسد از آنچه اختلاس میکنند بیشتر نیست، و به جهات مشروح در ذیل عدّه بیمارانی که به بیمارستان مراجعه میکنند اندک است».
آنچه در نگاه شاردن درباره شمار اندک بیماران در میان ایرانیان عصر صفوی آمده است، ما را با دو تصویر از تفاوتهای زندگی در جهان شرق و جهان غرب در روزگار گذشته روبهرو میکند «نخست اینکه برخلاف کشورهای اروپایی که مردم بر اثر ناسازگاری هوا آسان در معرض ابتلاء به انواع بیماریهای دیر درمان قرار میگیرند مردم مشرقزمین چون از هوای لطیف و پاک برخوردارند کمتر بیمار و دردمند میشوند.
دو دیگر اینکه در این بیمارستان به خوشرویی و لطف و مدارا با بیماران رفتار نمیکنند و با مریضان و دیوانگان چندان سرد مهری و نامردمی روامیدارند که بیماران غالبا جان میسپارند از این رو مردم هنگامی که از بیمارستان که آن را دارالشفا مینامند سخن به میان میآورند با کنایتی تلخ و نفرتانگیز میگویند دارالشفا دارالموت است».