محمد صدوقی به سال 1284 خورشیدی در یزد و در خانوادهای روحانی به دنیا آمد، پدرش مرحوم آقا میرزا ابوطالب از روحانیون معروف شهر در مسجد روضه محمدیه سمت امامت داشته و مرجعیت تامه برای کارهایی که مردم داشتند. دودمان پدری او به میرزا احمدرضا کرمانشاهی فرزند ملامحمدمهدی کرمانشاهی میرسد که در دوره فتحعلی شاه از کرمانشاه به یزد تبعید شدهاند در انتساب این خانواده به شیخ صدوق به لوح تاریخی روی قبر جد بزرگ خود استناد میکنند.
او بعد از این که پدر را در هفت سالگی و مادر را در نه سالگی از دست داد، تحت سرپرستی پسرعموی خود مرحوم میرزامحمد کرمانشاهی قرار گرفت وی بعدها در 20 سالگی با دختر عموزاده خود ازدواج کرد. در تحصیل علوم دینی تا سطح لمعه و قوانین در مدرسه علمیه عبدالرحیم خان یزد زیر نظر اساتید آن زمان پیش رفت و سپس برای ادامه تحصیل در سال 1348 ه.ق به اصفهان رفت و در مدرسه چهارباغ مشغول به تحصیل شد.
اما سال بعد به قم رفت و در آنجا اقامت گزید. این دوران درست مقارن زمانی است که پهلوی اول اقدامات خود را در محدود کردن نفوذ مذهب و علما در جامعه شروع کرد: تصویب قانون نظام وظیفه در سال 1304 که به دولت اجازه میداد برای معاف کردن علما از آنها امتحان به عمل آورد. تدوین قانون مدنی و گرفتن محاکم از دست علما(1307ش)، گرفتن امور سجلی و ثبتی از آنها(1311ش)، تصویب قانون سال 1315 و محروم کردن روحانیون از احراز مقام قضاوت، کار به این موارد محدود نشد و دولت به خود اجازه داد برای صدور مجوز مدرسان و طلاب علوم دینی امتحان برگزار کنند. در قانون متحدالشکل کردن لباسها فقط به علما و طلابی اجازه ابقای لباس داده میشد که دولت مقام آنها را تایید کنند. بالاخره در سال 1313 ش موقوفات نیز از حیطه تصدی علما خارج شده به دولت تحویل داده شد.
چنین تلاشهایی به منظور محدود کردن نفوذ روحانیت و علما در جامعه صورت میگرفت. از جمله رواج تفکر قومگرایی با جلوههایی از مدرنیسم به جای حاکمیت فرهنگی اسلام، آن گونه که نمونه عملی آن در ترکیه پیاده شد. روشن است که حریم معنوی روحانیت چنین تاخت و تازهایی را نمیپسندید اما موارد مشابهی از مخالفت در برابر جریان مذبور را ارائه میدهد؛ از جمله: اعتراض آقا نورالله اصفهانی و ملاحسین مشارکی که در راه عزیمت اعتراضآمیز به تهران به طرز مشکوکی درگذشت. اعتراض علمای تبریز به خدمت اجباری روحانیون که منجر به تعطیلی بازار تبریز و به کار گرفتن خشونت از طرف دولت شد و تبعید شیخ ابوالحسن انگلجی و میرزا آقا صادق به کرمانشاه شد و سپس منجر به قیام قم گردید. آیت الله حائری نیز در 1307 در اعتراض به قانون لباس متحدالشکل، تلگرافی به شاه فرستاد. اعتراض آیت الله محمد تقی بافقی به ورود زنان بیحجاب درباری به حرم حضرت معصومه سلام الله علیها که خود رضاشاه دخالت کرد. شورش مشهد به دنبال زندانی شدن آیت الله حاج آقا حسین قمی در شاه عبدالعظیم که در اعتراض به استفاده از کلاههای سبک اروپایی به تهران آمده بود تا اعتراض خود را به گوش شاه برساند و به دنبال آن قتل عام مردم در صحن امام رضا علیهالسلام با مسلسل.
رفتن شهید صدوقی به قم با فعالیتهای آیت الله حائری در آنجا و بدرفتاری سلطنت رضاشاه با روحانیت همراه شد، توجه به حوزه عکس العمل دیگر در اعتراض به حملات رژیم به ساحت دین بود. تفکر احیاء و تقویت حوزه علمیه قم در این زمان توسط آیت الله عبدالکریم حائری (1315-1239) قوت گرفت زیرا ضروری بود تا پایگاهی جهت آموزش اسلامی و مرکز مبارزه در مقابل حملات وجود داشته باشد. و به این ترتیب افرادی چون آیت الله فیض قمی، بافقی، سیدابوالحسن رفیعی قزوینی جلسات درس خود را در قم دایر کرد و آیت الله بافقی، آیت الله حائری را به رفتن به قم تشویق کرد و حوزه او از اراک به قم منتقل شد. با حضور آیت الله حائری در مدیریت امور حوزه از افرادی کمک گرفت از جمله آنها شهید صدوقی بود که مسائل و مشکلات طلاب، توسط او به اطلاع آیت الله حائری میرسید و کمکهای ایشان به اهل علم از کانال مرحوم صدوقی انجام میپذیرفت. با درگذشت آیت الله حائری حوزه علمیه تحت فشار قرار گرفت. برای حفظ موجودیت آن، هیأتی مرکب از آیت الله حجت، آیت الله خوانساری و آیت الله صدر اداره حوزه را عهدهدار شدند.
البته در کنار آن تلاش نیز صورت گرفت تا آیت الله بروجردی را به آمدن به قم و در دست گرفتن امور حوزه و رهبری آن تشویق کنند. این تلاش با در خارج بودن مرجع تقلید زمان[اقامت آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی در نجف] شدت بیشتری یافت. در این تلاش شهید صدوقی از جمله افرادی بود که مامور به انجام وظیفه شد. علاوه بر نامههایی که به آیت الله بروجردی فرستاده میشد، او به همراه داماد آیت الله صدر به بیمارستان فیروزآبادی رفت و موفق به حصول نتیجه شد. در بازگشت آیت الله بروجردی به همراه آنها به قم آمد. شهید صدوقی علت تلاش فوق را در آوردن آیت الله بروجردی به قم، سعی و اصرار امام خمینی(رحمت الله علیه) بر انجام این کار ذکر کرده است.
مسئولیت رسیدگی به امور طلبهها و تقسیم شهریه طلبهها که از زمان مرحوم حائری به شهید صدوقی محول شده بود در زمان آیت الله بروجردی نیز ادامه یافت و تولیت مدارس نیز به آن اضافه گردید. از اقدامات آیت الله بروجردی در قم علاوه بر تدریس فقه که با ورود او به دوران شکوفایی خود وارد شده تأسیس دفتری برای جمعآوری وجوهات شرعی مردم از اکناف کشور بود که کار مستمری دادن به طلبهها را آسان کرد، این امر دقت خاصی را میطلبید که به شهید صدوقی واگذار شد. علاوه بر آن امکان ایجاد نیازهای جدید را در قم(مثل مسجد اعظم در کنار حرم حضرت معصومه) و دیگر شهرها فراهم کرد.
جنبه دیگر فعالیت علما، شرکت در در مسائل ملی شدن صنعت نفت و کوتاه کردن دست بیگانه از آن بود علاوه بر فعالیتهای برجسته آیت الله کاشانی کسانی نیز چون آیت الله محمدتقی خوانساری، که در ملی شدن نفت فتوا داد، آیت الله ابوالفضل زنجانی نیز عملکردی از خود نشان دادند. مبارزات فداییان اسلام نیز در این دوران نقش در خور توجه داردکه توانست نظر شهید صدوقی را به خود جلب کند به گونهای که وی نواب صفوی و مدنی و بعد سیدمحمد واحدی از اعضای رهبر فداییان اسلام را در خانه خود پناه داد.
در بهمن سال 1330 ش شهید صدوقی برای چند روز به یزد بازگشت اما با استقبال بینظیر مردم مواجه شد و با درخواست پدر همسر خود آقامیرزا محمدکرمانشاهی و بعضی از محترمین یزد مبنی بر اقامت در یزد روبرو شد. با تلاش حاج سیدعلی محمدوزیری از روحانیون سرشناس یزد و سفارشهای زیاد امام خمینی مبنی بر رفتن ایشان به یزد، وی آنجا ساکن شد.
فعالیت مستقیم او در یزد از این زمان شروع میشود. در نظر او پرداختن به مسائل تدریس علوم دینی در رأس امور قرار داشت به همین علت درکنار شروع درس و بحث دست به کارهایی از جمله تعمیر مدارس، به ویژه مدرسه خان و مدرسه عبدالرحیم خان زدند.
مسجد روضه محمدیه نیز در این تعمیرات مورد بازسازی قرار گرفت. زعامت اهالی محل که تا قبل از این زمان به دست مرحوم آیت الله حاج شیخ غلامرضا فقیه خراسانی که مشهور به زهد و تقوی بود به ایشان منتقل شد حوزه یزد نیز توان خود را کسب کرد و افرادی در آن به تدریس اشتغال داشتند، که در مسائل کشوری عکسالعملهایی از آنان را خواهیم دید.
در ادامه ایستادگی روحانیت در برابر تلاش سلسله پهلوی برای زدودن تدریجی حضور دین در جامعه، مهمترین روحانی مطرح در جامعه، امام خمینی(ره) است. تفکر نارضایتی از دخالت روحانیت در امور سیاسی، که از دوران رضاشاه با تبعید افرادی چون آیت الله حسین طباطبایی قمی خود را نشان داده بود؛ در این دوره با شدت بیشتری دنبال شد، به خصوص که امام نیز مخالفت خود را با حاکمیت استبداد آشکار کرده بود. حرکت اعتراض آمیز امام به قانون جدید انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی سبب اعتراضهای مشابه از جانب دیگر علما و روحانیون و مراجع نقاط مختلف کشور شد علمای یزد در تلگرافی خطاب به شاه تصویب لایحه مزبور را غلط و نادرست و برخلاف دستورهای عالیه شرع اقدس و قانون اسلامی کشور عنوان کرد و خواهان الغای آن شدند شهید صدوقی نیز تماس مستقیم خود را با امام در واقعه فوق حفظ کرد.
علما در یزد در اعتراض به لایحههای مذکور در خانه شهید صدوقی گرد آمدند و ماجرا در منبر مسجد حظیره مطرح شد. مخالفت علما با به اصطلاح همهپرسی بهمن 1341 در تقویت دیکتاتوری شاه و کمک به سیطره آمریکا بر منطقه و به خصوص ایران ادامه یافت و سیر وقایع حادثه فیضیه را با خود به همراه آورد که آن را گستردهترین و خونینترین حمله به یک اجتماع مذهبی پس از واقعه گوهرشاد در سال 1314 دانستهاند. امام با سخنرانی روز عاشورا که افشای روابط پنهان شاه با آمریکا و اسرائیل و هشدار به شاه در پایان راهی که در پیش گرفته بود و واقعه تاریخی 15 خرداد را به دنبال داشت به مبارزه با رژیم پرداخت. در حوادث فوق شهید صدوقی نقش خود را هماهنگ کردن روحانیون و علمای یزد و فرستادن تلگراف به شاه عنوان میکند که با اعتراض به لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی دیده میشود و این که همگام با تهران، در یزد نیز اجتماع مشابهی از علما جهت هماهنگی در تصمیم برگزار شد.
تلاش از سوی ساواک در کنترل شهید دیده میشود که سعی در ممانعت از فعالیت او و دیگر روحانیون یزدی دارد؛ او خود میگوید از طرف ساواک یک کسی پیش ما آمد و گفت که مامور مراقبت شما هستم. شما چه نقشی دارید و ما هم علناً نقش خود را گفتیم و کارهایی را که انجام داده بودیم و اطلاعیهها و تلگرافها را همه نشانش دادیم و گفتیم در این راه تا آخر هم هستیم هر اقدامی که قرار است از طرف ساواک نسبت به ما بشود زودتر انجام بدهید.
به دنبال دستگیری امام و انتشار خبر آن در کشور در جامه عمل پوشاندن به تفکرات رژیم، آیت الله محلاتی و دستغیب را از شیراز و آیت الله قمی را نیز از مشهد به تهران آورده، زندانی کردند. حرکت جدیدی در میان روحانیون و علما به پا شد و آن مسأله مهاجرت به تهران بود و از سوی دیگر معرفی امام به عنوان تنها مرجع تقلید طراز اول شیعه. حرکت مساوی با 15 خرداد، که در تهران و قم و شهرهای بزرگ خود را نشان داد، در یزد نیز برگزار شد، برخورد 15خرداد با 12 محرم سبب شد تا جنبش در مسجد علا اسماعیل و با حضور جمعیت فوقالعادهای خود را نشان دهد.
با دستگیری امام(رحمت الله علیه) و گسترش شایعهای که شاه دادگاه نظامی تشکیل داده، ایشان را محاکمه خواهد کرد روحانیون در اعتراض به دستگیری امام و شایعه فوق از تمام نقاط کشور حرکت کرده و در باغ ملک حضرت عبدالعظیم شهر ری ساکن شدند. در رأس آنها افرادی چون آیت الله خادمی از اصفهان، آیت الله صدوقی از یزد، آخوند ملاعلی همدانی از همدان، آیت الله سیدعلی بهبهانی از اهواز، آیت الله کفعمی از زاهدان، آیت الله میلانی از مشهد، آیت الله نجفی از قم وجود داشتند.
شهید صدوقی در این حرکت، نمایندگی روحانیون و مردم یزد را به عهده داشت. ساواک فشار شدیدی بر علمای مهاجر وارد کرد تا آنها را مجبور به بازگشت کند. با بازگشت امام به قم، شهید صدوقی چند روزی در خدمت امام بود و سپس یزدیها به قم آمده، معظم له را با خود به یزد حرکت دادند. قیام 15 خرداد آغاز مرحله جدیدی در مناسبات علما و دولت بود که به علت مناسبت روزافزون شاه با آمریکا و اسرائیل روز به روز بیشتر و تندتر و بلند پروازانهتر میشد و این امر بر افکار مردم ایران جذابیت داشت. این برخورد و حرکت 15 خرداد نوعی پیش در آمد انقلاب اسلامی محسوب میشود اوج حرکت روحانیت به رهبری امام خمینی مخالفت ایشان با پذیرفتن قانون کاپیتولاسیون و واگذاری مصونیت ویژه به اتباع آمریکایی بود که امام آن را خیانت دانست و شاه را به واسطه آن، به خیانت به کشور متهم کرد و با این کار مبارزه را به اوج خود رساند عکسالعمل رژیم نیز تبعید امام بود با این تصور که رابطه او را با ایران قطع کرده، سبب زدودن او از اذهان گردد. در تبعید امام نیز شهید صدوقی از اقامه جماعت خودداری کرده، چند روزی از منزل خارج نشد.
اما بر خلاف تصور رژیم ارتباط امام با کشور همچنان حفظ شد مراسلات و تلگرافها ادامه داشت و اطلاعیه و اعلامیههای امام به ویژه از طریق تلفن به ایران میرسید درا ین میان شهید صدوقی نیز در ارتباط با امام قرار داشت قبل از تبعید امام به دستورهای ایشان عمل میکرد و بعد از تبعید، تبادل مراسلات و تلگرافها ادامه داشت و کمک مالی به طور مستمر صورت میگرفت و اعلامیههای ایشان از طریق تلفن برای وی خوانده میشد. او نقش هدایت را در یزد برعهده داشت. به عنوان نمونه به تصویب قانون حمایت از خانواده اعتراض کرد اهالی یزد هم از او تبعیت کردند و نیز در جشنهای 2500 ساله موضعگیری کرد.
از این زمان به بعد تا نزدیکی پیروزی انقلاب اسلامی به ویژه در دهه 50 شاه با وجود دو عامل: نارضایتی مردم و نفوذ روحانیت احساس قدرت میکرد او با در اختیار گرفتن قویترین ارتش خاورمیانه، در دست داشتن ساواک و نیروی انتظامی قوی در داخل کشور، تسلط بر دو مجلس و حمایت گروههایی که از خوان نعمت او بهرهمند بودند، حاکمیت خود را بدون مخالفت و بلامنازع میدید. اما بر خلاف تصور او نیروهای مذهبی نیز سازماندهی خاص خود را داشتند هرچند رهبر از کشور دور بود اما ارتباط با او همچنان حفظ شده بود از سوی دیگر در داخل کشور افرادی بودند که به عنوان نماینده یا نایب او شناخته شده به برقراری ارتباط مردم با او کمک میکردند.
رژیم نیز در مقابل دست به کنترل شدید روحانیون و علما زد. در مورد شهید صدوقی، گفت و شنودهای تلفنی با او با شماره 1585 در اسناد قید شده و کنترل نامههای ارسالی با کد 11121 به اطلاع مرکز میرسید او نیز با عدم شرکت در مراسم نیایش سالهای 51 و52 و با تلاش برای ایجاد مراکزی برای طلاب علوم دینی در قم مخالفت خود را نشان داد. با گذشت زمان و نزدیک شدن سرنگونی رژیم شاهنشاهی در دو سال آخر عمر رژیم 1356و 57 آشکارا مخالفت و جلوه مقاومت در برابر حاکمیت نمودار بود در خیزش مردم دو خصلت بیش از همه، خود را نشان میداد: انبوهی حضور مردم که خود را در تعیین سرنوشت خود دخیل میدیدند و با اعلام بیزاری از حاکمیت پهلوی مشارکت سیاسی خود را به همگان ثابت کردند و اسلامی بودن حرکت که نمود بارز آن وجود رهبری مذهبی در رأس قیام و سازماندهی حرکتها از مساجد که پایگاههای دینی بودند این خصلت در یزد نیز دیده میشد. مسجد حظیره دو رکنی بودند که در مبارزات این شهر تلألؤ بیشتری از خود نشان دادند. و در دوران تبعید امام شهید صدوقی همچنان با ایشان رابطه داشت منزل او از مراکزی بود که محل دریافت اعلامیهها یا نامههای امام و بعد تکثیر و انتشار آن در سراسر کشور بود رژیم نیز کوشید تا کنترل خود را بر او بیشتر کند و تمامی حرکات وی را به مرکز گزارش کند و حجم زیادی از گزارشهای ساواک در طی این سالها اختصاص به شهید صدوقی دارد.
با پیروزی انقلاب اسلامی او در سمت نماینده امام و امام جمعه یزد به فعالیت خود و هماهنگ کردن مردم ادامه داد از اولین ساعتهای پیروزی، اعلامیهها و اطلاعیههای وی نشان از تلاش او در برقراری امنیت جامعه و حفظ وحدت و یکرنگی داشت. اولین اعلامیه او در 23 بهمن 57 حاوی تبریک پیروزی و تذکر به داشتن هوشیاری در مقابل تلاش دشمن و حفاظت و پاسداری نظام و امنیت شهرها و روستاها بود و سپس توصیه به عمل به دستورهای رهبر انقلاب که مخالفت و تمرد از دستورهای او، مخالفت با احکام شرعی است و رعایت انضباط انقلابی و جلوگیری از هرجومرج و تخریب با اقدام در چارچوب معین شده از طرف دفتر تبلیغاتی امام و دولت موقت و خودداری از تعرض به سازمانهای دولتی و خصوصی و دخالت نکردن خودسرانه در بازداشت و دستگیری سران رژیم که کار کمیتههاست.
او در ادامه شرکت مردم در نظرخواهی جمهوری اسلامی و قانون اساسی که آن را لبیک گفتن به خدا و رسولخدا صلیالله علیهوآله میداند و نشانه رشد سیاسی و دیگر مسائل کشور تلقی میکند و حضور مردم را در صحنه سیاسی کشور ناامید کننده دشمن و یک وظیفه الهی میداند. او مردم را دعوت به مقاومت در برابر توطئههای دشمنان میکرد و تهدیدهای دولت آمریکا در محاصره اقتصادی و دخالت نظامی در ایران را شاهد صدقی بر عجز و ناتوانی آمریکا در برابر قیام ملت ایران عنوان مینمود. او جنگ را توطئه آمریکا میدانست و به مردم توصیه میکرد به خدا توسل کنند.
در نظر او حاکمیت سیاسی همان حاکمیت دینی بود که ادامه خط پیامبر صلیالله علیهوآله و خداوند به حساب میآید و انقلاب را جوشیده از متن مردم و بطن اسلام عنوان کرده، اهرم انقلاب را اسلام میداند که فشاردهنده آن روحانیت آگاه بودند و مساجد را سنگرهای ضدیت با کفر و شرک و استعمار محسوب میکند که حضور در آنها دشمنان را از توطئهسازی و حادثه آفرینی مأیوس میکند.
او در اولین مجلس خبرگان که جهت تدوین قانون اساسی تشکیل شد، شرکت داشت از اقدامات او علاوه بر زعامت نماز جمعه یزد کمکهایی بود که به زلزلهزدگان خراسان در آبان 58 صورت گرفت و در ادامه دستور امام مبنی بر کمک از محل وجوه شرعیه مردم را درست خواند و مسجد روضه محمدیه را محل جمعآوری کمکهای غیرنقدی قرار داد و برای کمکهای نقدی حسابی در صندوق ولیعصر افتتاح کردند در زلزله مردادماه سال 60 کرمان او به نمایندگی امام(ره) به منطقه رفت و ضمن ارسال گزارش آن، خواستار کمک سریع به آسیبدیدگان و بازسازی سریع مناطق مذکور شد. در ایجاد مرکز تحقیقات منابع طبیعی استان یزد و تأسیس دانشگاه در یزد تلاش زیادی نمود.
در زمینه جنگ تحمیلی و مقابله با دشمنان داخلی، او معتقد بود ترورها نه تنها روند انقلاب را کند نخواهد کرد بلکه تصمیم و عزم انقلابی را راسختر و جدیتر خواهد نمود. او در تجهیز مردم برای رفتن به جبهه و مقابله با توطئه دشمن تلاش فراوانی نمود آخرین خطبه او که تنها ساعتی قبل از شهادتش خوانده شد، تاکید بر پرکردن جبهه بود و تلاش در بازسازی مناطق تخریب شده جنگی.
او در 11تیرماه سال 1361 پس از برگزار کردن نمازجمعه به آتش کینه و نفاق منافقین به شهادت رسید. امام در نامه خود در اردیبهشت سال 59 او را عمادالعلماء الاعلام خواند که سوابق ممتدی در خدمت به اسلام و حوزههای علمیه داشته و از شناخت و آگاهی خاصی برخوردار است و در پیامی که به مناسبت شهادت او فرستادند، سابقه خدمات او را به اسلام و ملت متذکر شدند و اورا دوست نزدیک خود خواندند.
برخی دیدگاه ها و اندیشههای شهید صدوقی:
آنچنان که مرسوم مردان راه حق است، ستیز با هر چیز باطلی در راس برنامه و اهداف خواهد بود و رسیدن با وعدههای الهی و پیاده کردن در جامعه، خود اساسیترین آرمان را تشکیل خواهد داد در بررسی نظریات شهید صدوقی ابتدا به دیدگاه وی درباره حکومت پهلوی میپردازیم که از خلال فعالیتها و سخنان وی به نظریاتش میتوان رسید. در بسیاری از حوادث انقلاب به ویژه از سالهای دهه 40 به بعد، میتوان جنبه فعال زندگی مبارزاتی شهید صدوقی را پی گرفت.
در اولین مرحله باید با مشروعیت جایگاه رژیم در دید او توجه داشت این امر در بسیاری از گزارشهای ساواک به نادرست و ناشایست بودن جایگاه رژیم در تصور او اشاره میکند نمونه آن را در نامهای میتوان دید که از طرف شهید صدوقی در مورد اقدامات رژیم به آیتالله میرزا جواد تهرانی نوشته شده است. اهداف نقشههای آنها را محو اسلام و مقررات اسلامی قید میکند که با حرکاتی چون وقایع فیضیه، 15 خرداد سال 42 ، پیمان نظامی، تغییر تاریخ، اهانت به مرجعیت در روزنامهها و ... خود را نشان میدهد.
ساواک در گزارشی که از او دارد افکار او را حادتر از امام خمینی میداند که با تشویق و ترغیب ضد ملی و رژیم، آرزوی قیام کل مملکت را علیه رژیم در سر خود میپروراند. در اعتراض به رژیم و انتقاد او به فساد جامعه بود و وابستگی به غرب و خرید همه چیز از غرب و در ادامه آن انتقاد از سینما و تلویزیون و عکسهای برهنه مقابل سینماها، جشن هنر شیراز و... به ویژه که پول نفت صرف فساد اخلاقی در جامعه میشود. جشنهای 2500 ساله را نیز سراسر فضاحت و رسوایی و... میداند که رژیم با گرفتن آن سند کفر و زندیق بودن خود را امضاء کرد و بر نامسلمان بودن خود صحه گذاشت او با استناد به اصل نظارت پنج تن از علما بر مجلس و مصوبات آن را پایان حرکت اعلام میکند او هرگونه سازش و مصالحه را با رژیم نفی میکند حتی به شکل عضویت در حزب رستاخیز و با این رفتار دولت و مشروعیت آن را زیر سوال میبرد به نشان عدم همکاری با دولت و اعلام نارضایتی از آن، بارها اعلام تعطیل عمومی و حتی عزای ملی نمود تا از این طریق اعتراض و نارضایتی به گوش رژیم برسد نظر نهایی او درباره رژیم، سرنگونی آن و ایجاد حکومت اسلامی بود چنین است که مامورین رژیم در بررسی تفکرات او، وی را حامی خط مشی امام ذکر میکنند و با قید عبارت«او در همه موارد از خمینی کسب تکلیف میکند» ارتباط تفکری او را با مبانی مورد قبول امام در مورد حکومت پهلوی و مشروعیت آن نشان میدهند تاسی به امام ره به عنوان قائد نهضت و عدم مقبولیت رژیم در نظر او با این کلام مورد تاکید قرار میگیرد:«ایشان امام (رحمت الله علیه) صددرصد ایستاده که تا حکومت اسلامی برپا نشود، دست برنداریم، ما هم اینگونه هستیم ادعاهای رژیم نزد او اثر خود را از دست داده بودند مانند این مورد که او با تشبیه مساله ادعای فضای باز سیاسی به جریان عمروبنعاص و فریبکاری او در صفین، فریب بودن وعدههای رژیم را به دیگران میشناساند. تلاشهای رژیم در روزهای آخر را بیمورد میداند و ذکر میکند«برای بازگرداندن اوضاع به حال اول دیر شده است و اعتراض خود به حکومت نظامی را ابراز میکند.
غیر از نظریات حکومتی او در بابهای دیگر نیز نظریههایی داشت در مورد جوانان او به ایجاد آمادگی و لزوم آن برای این قشر تاکید داشت که بعد از آموزش دیدن، خود جوانان میتوانستند در میان مردم نفوذ داشته باشند و از جوانانی که اعلام آمادگی در همکاری با وی کرده بودند، پشتیبانی مینمود. در پایان به نقل قولهایی چند از زبان دیگران درباره خصوصیات شهید صدوقی میپردازیم: فرزند ایشان در مورد انس با قرآن شهید صدوقی میگوید: ایشان ارتباط عمیق و نزدیکی با قرآن داشتند هر جا مینشستند و در کوچکترین فرصتی که به دست میآمد، قرآن تلاوت میکردند بخش زیادی از قرآن را حفظ بود. آیتالله شهید اشرفی اصفهانی در اعلامیهای که درباره شهادت آیتالله صدوقی داد، او را مردی خواند که عمر شریف خود را در راه اسلام و خدمت به آن، نشر معارف آن، تربیت طلاب، خدمت به مستضعفین و مبارزه با ظلم و استبداد و رژیم طاغوت و مبارزه با خطوط انحرافی صرف کرد وجود او را در جبههها در جنگ تحمیلی باعث دلگرمی و پشتوانه رزمندگان اسلام بود. حجتالاسلام محمد خاتمی او را در یزد عهدهدار زعامت روحی و معنوی ذکر نموده بود در راس تمامی سخنان، امام او را نور چشم خود خواند و این که به شمار انگشت چنین روحانیونی داریم و در انقلاب، محور اساسی این انقلاب بوده است.
منبع: http://www.ido.ir/خ