نواب صفوی، پیشاهنگ میدان جهاد و شهادت

سیدمجتبی میرلوحی، معروف به نواب صفوی، فرزند سیدجواد، در سال ۱۳۰۳ش در محلۀ خانی آباد تهران در خانواده ای متدین متولد شد

نواب صفوی، پیشاهنگ میدان جهاد و شهادت

1. شهید نواب، از تولد تا تأسیس فدائیان اسلام

سیدمجتبی میرلوحی، معروف به نواب صفوی، فرزند سیدجواد، در سال 1303ش در محلۀ خانی آباد تهران در خانواده ای متدین متولد شد. پدرش از روحانیان مخالف رضاشاه بود که در جریان خلع لباس از روحانیت، به ناچار از لباس روحانیت بیرون رفت و وکیل دعاوی دادگستری شد. وی به دلیل درگیری با داور، وزیر عدلیۀ رضاشاه و نواختن سیلی به او، سه سال در زندان عمر گذراند و همان جا با وضع مشکوکی جان سپرد (خوش نیت، 1360: 66).

سیدمجتبی دوران ابتدایی را در دبستان حکیم نظامی گذراند؛ سپس وارد دبیرستان صنعتی گردید. وی پس از تحصیل در رشتۀ مکانیک، برای تحصیل علوم دینی عازم نجف اشرف شد و در مدت کوتاهی توانست مراحل عالی دروس دینی را در محضر اساتیدی همچون علامه امینی(صاحب الغدیر)، حاج آقا حسین قمی، شیخ محمد تهرانی و... طی کند. وی در محضر این اساتید، افزون بر علوم متداول حوزه، اصول فلسفۀ سیاسی اسلام را نیز آموخت و با فقه سیاسی اسلام آشنا شد (سید کباری، 1372: 49).

حضور شهید نواب در نجف، با ترویج افکار ضددینی در ایران هم زمان شده بود که دولت رضاشاه و ایادی مزدور او بدان دامن می زدند؛ که تحقیر و استهزای باورهای مذهبی، تضعیف روحانیت و دینداران و اجرای الگوهای شبه تجدّد، ازجمله اقداماتی بود که در راستای انزوای دین و ارزش های الهی در جامعه انجام می گرفت. بعد از خروج رضاخان در شهریور 1320 و تصاحب حکومت توسط محمدرضا، باز سیاست حمله به ارزش های دینی ازسوی برخی عناصر معاند و خودفروخته، ادامه داشت. ازجملۀ این افراد، فردی به نام احمد کسروی بود که در کتاب های خود مسئلۀ «پاک دینی» را مطرح می کرد و آن را جایگزین اسلام می شمرد. کتاب های وی سراسر اهانت به مذهب تشیع و مقدسات اسلامی، ازجمله پیامبر اسلام(ص) و امام جعفر صادق(ع) بود. او حتی مصائب فاطمۀ زهرا(ع) را دروغ خواند و در وجود و ظهور امام عصر. شبهه ایجاد کرد و آن را انکار نمود (امینی: 1381: 58-59).

انتشار این گونه مطالب اهانت آمیز به مقدسات دینی ازسوی کسروی – که به واسطۀ اخراج از محیط روحانیت، کینۀ روحانیون و دین را به دل گرفته بود  بر غیرتمند متدینی همچون سیدمجتبی نواب صفوی بسیار گران و تحمل ناپذیر بود؛ ازاین رو وقتی نسخه ای از این کتاب ها به دست وی رسید، آتشی بر قلب او زد. او با خود گفت: چگونه یک فرد مسلمان زنده باشد و به ساحت اولیای دین جسارت شود؟ آیا این سزاوار است؟! شهید نواب در این دوره، بااینکه طلبۀ جوانی بود، توانست با اقدامات سنجیدۀ خود، علمای نجف را در جریان توطئۀ دین ستیزان و هتک حرمت های آنها قرار دهد و شور و هیجان مبارزه با عناصر خودفروخته و مغرض را شدت بخشد. تلاش ها و روشنگری های شهید نواب موجب شد وی با هدف ارشاد و مقابله با افکار کسروی، با حمایت برخی از علما، ازجمله شهید آیت اللّه مدنی و مرحوم آیت اللّه سیدابوالقاسم خویی، از نجف به تهران بیاید. او نخست از طریق گفت وگو و جدال احسن تلاش کرد کسروی را متوجه اندیشه و سخنان اشتباهش کند؛ اما کسروی که عنصری فریب خورده و خودفروخته بود، برای فرار از استدلات شهید نواب، آنها را سفسطه و مغالطه می نامید و حتی پا را فراتر نهاده، نسبت های ناروایی به قرآن کریم می داد (نواب صفوی، 1375: 39). وقتی شهید نواب در ارتداد کسروی یقین کرد و پی برد که سخنان و ادعاهای او دکانی و بساطی برای اغفال و انحراف افکار جوانان مملکت است، تصمیم گرفت ریشۀ این نهال مفسد را به هر طریق از بیخ و بن برکند. ترور ناموفق کسروی در سال 1324 توسط شهید نواب، اقدامی بود که دراین راستا صورت گرفت. مضروب شدن کسروی موجب دستگیری نواب صفوی شد و موجی از حمایت های مذهبی را به نفع او برانگیخت. علما، ازجمله آیت اللّه حاج آقا حسین قمی طباطبایی، خواستار آزادی نواب صفوی شدند؛ و سرانجام پس از دو ماه او را از زندان آزاد کردند (امینی، 1381: 67 -68). پس از این بود که شهید نواب برای پیگیری اهداف مبارزاتی خود، به فکر تشکیل فدائیان اسلام افتاد.

2. تأسیس جمعیت فدائیان اسلام

شهید نواب صفوی پیش از تشکیل جمعیت فدائیان اسلام، در مقابله با تلاش رضاشاه برای از بین بردن هیئت های مذهبی، و نیز به منظور مبارزه با بی دینی ها و مفاسدی که در اجتماع وجود داشت، «جمعیت مبارزه با بی دینی» را به کمک حاج سراج انصاری، شیخ قاسم اسلامی و عده ای دیگر تأسیس کرد (نواب صفوی، 1375: 40)؛ اما بعدها به این نتیجه رسید که برای مقابله با حرکت های الحادی، فعالیت فرهنگی به تنهایی کافی نیست و در کنار آن، ایجاد یک تشکیلات منسجم نظامی  سیاسی ضرروی است؛ ازاین رو جمعیت فدائیان اسلام را در سال 1324 بنیان نهاد تا با جذب عناصری زبده و دارای روحیۀ ایثار، شجاعت و شهامت، به مقابلۀ عملی با عناصر فساد در جامعه بپردازد. او به مسیری که انتخاب کرده بود، باور و یقین قلبی داشت و معتقد بود در تحقق این اهداف، باید همه گونه فداکاری کرد؛ هرچند فدا کردن جان خود و دیگران باشد. ازاین رو، عنوان این تشکیلات را «فدائیان اسلام» نام نهاد. وی دربارۀ انتخاب این عنوان برای تشکیلات سیاسی اش می گوید: «شبی حضرت سیدالشهداء(ع) را در خواب دیدم که بازوبندی بر بازویم بست که روی آن نوشته شده بود: فدائیان اسلام. من هم از این جهت این عنوان را برای تشکیلات برگزیدم» (خوش نیت، 1360: 77).

3. ویژگی های اخلاقی شهید نواب صفوی

از دلایل مهم محبوبیت شهید نواب صفوی و اثرگذاری او بر قشرهای مختلف مردم، شاخصه ها و ویژگی های اخلاقی ویژۀ ایشان بود که به مواردی از آن اشاره می شود:

3-1. غیرت دینی

شهید نواب صفوی همواره نسبت به مسائل دینی، ترویج و اجرای معارف و احکام اسلامی، حفظ ارزش های دینی و... حساسیت داشت و برای نشان دادن حساسیت خود، همواره اقدام می کرد؛ که بیانیه ها و اقدامات وی و تشکیلاتش در مباررزه با پدیدۀ بی حجابی، نمونه ای از تلاش های عملی وی در دفاع از احکام و ارزش های دینی است. ممانعت شهید نواب از انتقال جنازۀ رضاخان به نجف، از دیگر اقداماتی است که نشان از غیرت و حمیت دینی او دارد. نقل شده است که پس از مرگ رضاخان، عده ای درصدد برآمدند تا جنازۀ او را در جوار حرم مطهر امیرمؤمنان، علی(ع)، دفن کنند و برای عملی کردن هدف خود، به جمع آوری امضا از برخی افراد بانفوذ نجف اقدام کردند. نواب صفوی که در آن زمان در نجف اشرف تحصیل می کرد، شخص امضاگیرنده را در مقابل صحن امام علی(ع) به باد کتک گرفت. درنتیجۀ این اقدام و حمایت علمای دیگر، موضوع حمل جنازۀ رضاخان به نجف منتفی شد و جنازۀ او در مصر به امانت دفن شد تا بعداً به ایران منتقل شود (دوانی، 1360، ج2: 198).

3-2. شجاعت و شهامت

یکی دیگر از شاخصه های اخلاقی شهید نواب، شجاعت و شهامت او بود. او لحظه ای در دفاع از دین و ارزش های الهی، خوف و ترس به دل راه نمی داد و با تمام قدرت در برابر انحرافات و هتک حرمت ها می ایستاد. وقتی برای لغو اعدام یکی از شاگردانش قصد داشت نزد شاه برود، باوجود اینکه قبلاً آداب ملاقات با شاه را به او یادآوری کرده بودند، بدون اعتنا به آنها به دیدار شاه رفت. خود ایشان دربارۀ این ملاقات می گوید: «...به نزد شاه که رسیدم، تعظیم نکردم؛ بلکه سلام دادم و سر جایم ایستادم. به ناچار شاه دستش را دراز کرد و با من دست داد و پرسید: آقای نواب صفوی چه می خوانید؟ من شنیده ام شما طلبه هستید و درس می خوانید. ما آمادگی داریم هزینه های تحصیل شما را تأمین کنیم. نواب می گوید: من دستم را محکم بر روی میز کوبیدم و گفتم: «من درس هستی و سیاه مشق زندگی می خوانم. مردم مسلمان ایران این قدر غیرت دارند که این سرباز کوچک امام زمان(عج) را خودشان اداره کنند؛ اما من به شما نصیحت می کنم: این دغل دوستان که می بینی /  مگسان اند گرد شیرینی. شما باید از فلسطین حمایت کنید و با مردم مظلوم و فقیر باشید».

پس از پایان وقت ملاقات، شاه به وزیر دربار می گوید: «این سید مثل یک افسر که با سرباز صحبت می کند، با من صحبت کرد و اصلاً انگارنه انگار شاهی وجود دارد» (امینی، 1374: 138).

در موردی دیگر، وقتی دانشمندان و بزرگان جهان اسلام برای مقابله با رژیم اسرائیل اقدام به تشکیل کنگرۀ بزرگ اسلامی در شهر بیت المقدس نمودند، در گردهمایی شهریور 1332 از شهید نواب صفوی نیز برای شرکت در آن دعوت به عمل آمد. شهید نواب در نخستین جلسه، با شجاعت تمام، راه رهایی امت اسلام و سرزمین قدس را فداکاری، جانبازی و قیام برضد دولت های دست نشانده در ممالک اسلامی معرفی کرد و علناً امت اسلام را به بیداری و اقدام دراین راستا دعوت نمود. وقتی شهید نواب با هفتاد نفر از میهمانان این کنگره برای تماشای بخش اشغالی قدس می روند، یک مرتبه روی سنگی قرار می گیرد و عبایش را به کناری می اندازد و با لحنی آمرانه، همراهان را به نماز در مسجد مخروبه ای که در یک کیلومتری شهر قدس قرار دارد، دعوت می کند و خطاب به آنها می گوید: «هرکس آمادۀ شهادت است، همراه ما شود»؛ سپس عبا بر دوش می اندازد و راه می افتد و دیگران با ترس و تردید از پی او. سربازان اسرائیلی که مجهز به انواع سلاح های گرم بودند و دستانشان بر روی ماشۀ مسلسل ها قرار داشت، از این اقدام شهید نواب صفوی شوکه و متحیر می شوند. شهید نواب با شجاعت تمام، از مقابل آنها رد می شود و اذان می گوید و به نماز می ایستد و تمامی اعضای کنگره نیز به وی اقتدا می کنند و با طمأنینه و وقار در برابر سربازان رژیم صهیونیستی نماز می خوانند (سیدکباری، 1372: 136).

3-3. صلابت و قاطعیت

از دیگر شاخصه های شهید نواب، قاطعیت و صلابت او بود. در سفری که ایشان به بیت المقدس داشت، چنان قاطعیتی از خود نشان داد که همگان را به تحسین واداشت. او به صراحت تمام در جمعی که خبرنگاران نیز در آن حاضر بودند، اعلام کرد: «ما حکومت های خاورمیانه را تغییر و حکومت اسلامی تشکیل خواهیم داد». یوسف حناء، خبرنگار لبنانی که مسیحی بود، وقتی مواضع و قاطعیت نواب را دید، شیفتۀ اعمال و رفتار شهید نواب شد و به واسطۀ آن، به اسلام علاقه مند شد و مسلمان گشت و در روزنامه اش این طور نوشت: «من بعد از ملاقات و مذاکره با نواب، مسلمان شدم. او جسم نحیفی داشت؛ اما روح بزرگی بر این جسم نحیف حکومت می کرد. گویی می خواهد تمام دنیا را در میان روح خویش و درمیان پنجه های پرقدرت خود هضم نماید» (امینی، 1381: 212).

3-4. عزت نفس و آزادگی

شهید نواب صفوی ازجمله افرادی است که دنیادوستی را از وجودش پاک کرده بود. او شخصیتی بود که ذره ای در دل به دنیا و مظاهر آن محبت نداشت. در جریان مبارزات شهید نواب، برخی از عناصر رژیم پهلوی گمان می کردند می توانند با برخی پیشنهادهای مادی و زرق و برق دنیوی او را بفریبند. ازاین رو در جریان 28 مرداد سال 1332، یکی از عالم نماها، صد هزار تومان وجه نقد اهدایی شاه را خدمت نواب آورد و گفت: اعلی حضرت علاوه بر این مبلغ، سه پیشنهاد دیگر نیز دارند:

1. در یکی از کشورهای اسلامی به عنوان سفیر ایران عمل کنید؛

2. منزلی برای شما در نظر گرفته شود و شما در آن منزل ساکن شوید؛

3. با همکاری شما یک حزب بزرگ اسلامی تشکیل شود و مخارج آن را دربار تأمین کند؛

شهید نواب وقتی این پیشنهادها را شنید، به شدت برآشفت و با کمال قاطعیت، به حامل پیام گفت: «خجالت نمی کشی مرا به درگاه معاویه دعوت می کنی؟» او نیز پول ها را برداشت و به سرعت جلسه را ترک کرد. پیش از آن نیز برای بستن دهان رهبر فدائیان اسلام، به او پیشنهاد تولیت آستان قدس رضوی داده شده بود که ایشان با قاطعیت آن را رد کرده بودند (سیدکباری، 1372: 152).

شهید نواب با این برخورد خود درس بسیار بزرگ و کارآمدی را آموخت و آن اینکه در راه مبارزه، انسان باید محبت دنیا و مظاهر آن را از دلش بیرون کند؛ چراکه محبت دنیا و لغزیدن در این وادی می تواند کارهای بزرگ را بی نتیجه سازد.

4. آتش به اختیاری شهید نواب صفوی

یکی از شاخصه های شهید نواب صفوی و فدائیان اسلام، آتش به اختیاری آنها بود؛ به این بیان که شهید نواب و دوستان او در فدائیان اسلام، خودجوش و مستقل برای دفاع و حراست از ارزش های دینی و اسلامی اقدام می کردند. آنها در اجرای احکام اسلام در کشور و از میان برداشتن رجال فاسد، هیچ گونه مسامحه ای به خرج نمی دادند. هستۀ اصلی این تشکل را گروهی از طلاب رادیکال تشکیل می دادند که تا حدود فراوانی مستقل عمل می کردند. آنها بر این باور بودند که اگر مراجع  به دلیل اقتضای شرایط و برخی مصلحت ها  نمی توانند دست به کارهای انقلابی بزنند، دلیلی ندارد که طلاب نیز بنشینند و سکوت کنند. شهید نواب صفوی در بازجویی، خود را سرباز اسلام، و آیت اللّه بروجردی را افسر اسلام خواند و اعلام کرد تا زمانی که سرباز هست، افسر به میدان نمی رود (مظفری، 1385: 83). ثمرۀ اقدامات خودجوش و مستقل شهید نواب و فدائیان اسلام، بر بیداری مردم و برملا شدن ماهیت رژیم پهلوی افزود و مبارزات برضد رژیم را شدت بخشید و بستر و زمینه را برای قیام مردم به رهبری حضرت امام(ره) و پیروزی انقلاب اسلامی فراهم کرد. اقدامات و حرکت فدائیان اسلام به قدری در بین جوانان مؤثر بود که شماری از آنها پس از آغاز قیام امام خمینی(ره) در سال 1341، هیئت های مؤتلفۀ اسلامی را بنیان نهادند و در انقلاب اسلامی نقش آفرین شدند (همان).

5. حمایت از آرمان فلسطین

یکی از محورهای اساسی مبارزات شهید نواب صفوی برضد رژیم منحوس پهلوی، مسئلۀ اسرائیل بود. برخلاف مواضع ضداسلامی رژیم شاه، ملت مسلمان ایران به رهبری روحانیت آگاه، از ابتدا انزجار و مخالفت خود را با تشکیل رژیم صهیونیستی و روابط دو رژیم وابسته اعلام کرد. نخستین اقدام مشخص دراین زمینه، اعلام خطر آیت الله کاشانی با تشکیل دولت غاصب اسرائیل بود. ایشان باوجود خفقان، مردم را در روز 20 دی سال 1326 به تظاهرات برضد رژیم صهیونیستی و حمایت از مردم فلسطین دعوت کرد و شمارۀ حسابی را به منظور کمک به مردم فلسطین افتتاح نمود (شیرودی، 1384: 150).

هم زمان با این اقدام، هنگامی که جنگ در فلسطین بین اعراب و یهود به خطرناک ترین مراحل خود رسیده بود، شهید نواب صفوی و دوستان نزدیک آنها، به منظور اعتراض به کشتارهای بی رحمانۀ یهود در فلسطین و اظهار انزجار از اعمال وحشیانۀ آنها و اعلام پشتیبانی از مردم مظلوم فلسطین، اجتماع پرشکوهی را تشکیل دادند. در این اجتماع، که آیت الله کاشانی و نواب صفوی شخصاً حضور پیدا کرده بودند، بعد از سخنرانی و محکومیت اقدامات رژیم صهیونیستی، قطعنامه ای مبنی بر اظهار همدردی با اعراب فلسطین صادر شد. همچنین فدائیان اسلام به رهبری شهید سیدمجتبی نواب صفوی، گروهی مرکب از پنج هزار نفر برای عزیمت به فلسطین مهیّا ساختند و با صدور بیانیه ای، از دولت وقت درخواست کردند که مقدمات حرکت سریع آنها به سوی فلسطین را فراهم سازد. حتی شهید نواب صفوی با نخست وزیر وقت ملاقات کرد و خطاب به او گفت: «مردم آمادۀ حرکت به سوی فلسطین هستند...؛ جایی که ارتش شما از مسلمانان مظلوم دفاع نمی کند، دستور دهید اسلحه و وسیلۀ حرکت در اختیار مردم گذاشته شود» (نواب صفوی، 1375: 70).

اما باوجود تلاش های شهید نواب صفوی، این اقدام فدائیان اسلام با مخالفت رژیم شاه روبه رو شد. این نوع برخورد از طرف حکومت، نفرت مردم را از اسرائیل و حامیان داخلی آن بیش ازپیش برانگیخت و ارادۀ آنها را در مبارزه با رژیم غاصب اسرائیل تقویت و مستحکم کرد؛ به گونه ای که بعداً مبارزات ضداسرائیلی و انگلیسی به گونه ای تشدید شد که رژیم، آیت الله کاشانی را به لبنان تبعید کرد.

6. تأثیرگذاری تفکر و شخصیت شهید نواب صفوی

نواب صفوی با پشتوانۀ ایمان پاک اسلامی و روحیۀ شجاعت و غیرتمندی خود، تأثیر بزرگی در شکل گیری برخی حرکت ها داشت که ازجملۀ آنها می توان به نقش وی در به کار آمدن دولت مصدق اشاره کرد. مقام معظم رهبری ولایة علی بن ابیطالب حصنی دراین باره می فرمایند:

...این را بدانید که اگر مرحوم نواب و تلاش های آنها نبود و ارعابی که آنها در محیط جو هیئت حاکمه به وجود آورده بودند، (یعنی دستگاه سلطنت) نبود، ممکن نبود که به آن شکل بتوانند حکومت را بدهند به مصدق. دکتر مصدق در اوایل کارش به طور آشکار متکی بود به گروه فدائیان اسلام. .. البته آنها طرفدار مصدق به عنوان مصدق نبودند؛ طرفدار آن چیزی بودند که ترکیب مصدق -کاشانی آن را ارائه می داد؛ یعنی یک حکومت ضداستبدادی و ضدسلطنتی ضداستبدادی، ضدانگلیسی...» (حسینی خامنه ای، 25/ 7/ 1396).

بُعد دیگر تأثیرگذاری تفکر و شخصیت شهید نواب را می توان شکل گیری حرکت ها و سازمان های سیاسی دانست که بعدها در تحقق انقلاب اسلامی نقش آفرین بودند؛ که ازجملۀ آنها می توان به حزب مؤتلفۀ اسلامی اشاره کرد.

افزون براین، برخی از شخصیت های پرنفوذ جمهوری اسلامی ایران نیز از تفکر و شخصیت شهید نواب صفوی تأثیر پذیرفته اند که ازجملۀ آنها می توان به مقام معظم رهبری، امام خامنه ای ولایة علی بن ابیطالب حصنی، اشاره کرد. حضرت آقا از شهید نواب صفوی به عنوان شخصیتی یاد می کند که نخستین بارقه های روح مبارزه را در وجود ایشان روشن کرد:

آن کسی که در دورۀ جوانی من خیلی روی من اثر گذاشت، در درجۀ اول مرحوم نواب صفوی بود... من به شدت تحت تأثیر شخصیت او قرار گرفتم. من قبل از اینکه به قم بیایم و قبل از شروع مبارزات، نام امام را شنیده بودم و بدون اینکه ایشان را دیده باشم، به ایشان علاقه داشتم... ایشان هم روی من خیلی اثر داشتند (همان، 3/ 11/ 1377).

ایشان دربارۀ شاخصه های شخصیتی شهید نواب می فرماید:

من شاید پانزده یا شانزده سالم بود که مرحوم نواب صفوی به مشهد آمد. مرحوم نواب صفوی برای من خیلی جاذبه داشت و به کلی مرا مجذوب خودش کرد. هرکسی هم که آن وقت در حدود سنین ما بود، مجذوب نواب صفوی می شد؛ از بس این آدم، پُرشور و بااخلاص، پر از صدق و صفا و ضمناً شجاع و صریح و گویا بود. من می توانم بگویم که آنجا به طور جدی به مسائل مبارزاتی و به آنچه که به آن مبارزۀ سیاسی می گوییم، علاقه مند شدم. .. [البته] من مقوله های سیاسی را کاملاً می شناختم و دیده بودم؛ لیکن به مبارزۀ سیاسی به معنای حقیقی، از زمان آمدن مرحوم نواب علاقه مند شدم. بعد از آنکه مرحوم نواب از مشهد رفت، زیاد طول نکشید که شهید شد. شهادت او هم غوغایی در دل های جوانانی که او را دیده و شناخته بودند، به وجود آورده بود. درحقیقت، سوابق کار مبارزاتی ما به این دوران برمی گردد (همان: 14/ 11/ 1376).

7. شهادت شهید نواب

یکی از اقدامات شهید نواب و تشکیلاتش، مخالفت با پیمان شیطانی سنتو (پیمان بغداد) بود[1] که اگر ایران به عضویت آن در می‎آمد و آن را می پذیرفت، عملاً به پایگاه نظامی امریکا در منطقه تبدیل می شد. شهید نواب که دفاع از حیثیت و شرف مسلمین در برابر کفار را وظیفۀ هر مسلمانی می دانست، به شدت با این امر مخالفت کرد؛ و وقتی هیچ کدام از اقدامات وی در بازداشتن از انعقاد این پیمان نظامی مؤثر واقع نشد، برای اینکه بتواند مانع از پیوستن ایران به چنین پیمان ننگینی شود، تصمیم گرفت حسین علا (نخست وزیر وقت و عامل اصلی شرکت ایران در این پیمان) را در آستانۀ سفر به بغداد جهت شرکت در اجلاس این پیمان ترور کند؛ اما وی جان سالم به در برد و نقشۀ پلید خود را عملی ساخت.

درپی ترور نافرجام علا توسط مظفر ذوالقدر، نواب صفوی، سیدمحمد واحدی و خلیل طهماسبی و عبدالحسین واحدی و شماری دیگر از فدائیان اسلام دستگیر شدند. عبدالحسین واحدی در دفتر تیمور بختیار به دست او با شلیک کلت به شهادت رسید و بقیه در یک دادگاه نظامی محاکمه و به اعدام محکوم شدند؛ که در صبح روز 27 دی ماه 1334 مصادف با شهادت حضرت فاطمۀ زهرا(ع)، خبر شهادت نواب صفوی و یارانش اعلام شد (سیدکباری، 1372: 154-156).

کتابنامه

امینی، داود (1381). جمعیت فدائیان اسلام و نقش آن در تحولات سیاسی  اجتماعی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

--------- (1374). «اسنادی دربارۀ فدائیان اسلام و نواب صفوی»، فصلنامۀ تاریخ و فرهنگ معاصر، سال 4، شمارۀ 3، پاییز و زمستان، 15-16.

حسینی خامنه ای، سیدعلی (14/ 11/ 1376). بیانات، دسترسی در: KHAMENEI.IR.

---------- (3/ 11/ 1377). بیانات، دسترسی در: KHAMENEI.IR.

--------- (25/ 7/ 1396). گفت وگو دربارۀ شخصیت شهید نواب صفوی، دسترسی در: پایگاه اینترنتی KHAMENEI. IR.

خوش نیت، سیدحسین (1360). سیدمجتبی نواب صفوی، اندیشه ها، مبارزات و شهادت او، تهران، منشور برادری.

دوانی، علی (1360). نهضت روحانیون ایران، تهران، امام رضا(ع).

سیدکباری، سیدعلی رضا (1372). نواب صفوی، سفیر سحر، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی.

شیرودی، مرتضی (1384). فلسطین و صهیونیزم، قم، پژوهشکدۀ تحقیقات اسلامی (نمایندگی ولی فقیه)، تحسین.

مظفری، آیت (1385). جریان شناسی سیاسی معاصر ایران، قم. پژوهشکدۀ تحقیقات اسلامی، زمزم هدایت.

نواب صفوی، سیدمجتبی(1375). فدائیان اسلام، تاریخ، عملکرد، اندیشه، با مقدمه و توضیحات سیدهادی خسروشاهی، تهران، اطلاعات.

پی نوشت

[1] پیمان سنتو یا سازمان پیمان مرکزی Central treaty organization) Cento) حلقۀ تکمیلی پیمانی است که چهار سال پیش از آن در بغداد به امضا رسیده بود و به «پیمان بغداد» مشهور گشته بود. این پیمان نمونه ای از پیمان های دول طرفدار امریکا بود تا به واسطۀ آن، جلوی نفوذ و بسط کمونیست ها گرفته شود. این پیمان، چون بین پیمان ناتو در اروپا و سیتو در شرق آسیا بود، سنتو نام گرفت.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان