ماهان شبکه ایرانیان

تعطیلات آخر هفته خود را چگونه بگذرانیم – هفته دوم آبان

سلام به همه نماوایی‌ها امیدوارم در این روز‌هایی که فقط اسم پائیز رو یدک می‌کشند و بی‌هیچ قطره بارونی خزان سرد بی‌روح و ارزانی ما داشته‌اند حال و احوالتان برخلاف هوای بیرون گرم و سرحال و پرانرژی باشه و هیچ ربطی به این روزهای تهران دود زده و خاکستری نداشته باشه

سلام به همه نماوایی‌ها امیدوارم در این روز‌هایی که فقط اسم پائیز رو یدک می‌کشند و بی‌هیچ قطره بارونی خزان سرد بی‌روح و ارزانی ما داشته‌اند حال و احوالتان برخلاف هوای بیرون گرم و سرحال و پرانرژی باشه و هیچ ربطی به این روزهای تهران دود زده و خاکستری نداشته باشه. این هفته هم در کنار ما باشید و به ما و پیشنهادهامون اعتماد کنید و یک چهل‌وهشت ساعت رؤیایی رو برای خودتون رقم بزنید.
ـ پیشنهاد اول یک فیلم متفاوت اورجینال به دور از هرگونه ادا بازی‌های پلاستیکیِ «خفگی» جیرانی

فیلم سینمایی «تمارض» اولین ساخته سینمایی عبد آبست است؛ «تمارض» از آن فیلم‌هایی است که درست از تیتراژ و سکانس اول بیننده‌اش را غافلگیر می‌کند. بیننده با فیلمی مواجه می‌شود که منطق معمول دیداری فیلم‌های داستانی را ندارد، قواعد متعارف مکانی و علّی معلولی در آن رعایت نشده و برعکس سعی شده منطق درون‌فیلمی دیگری برای صحنه‌پردازی، تثبیت محل وقوع رویدادها و شیوه لباس پوشیدن شخصیت‌ها و حتی سیر قصه بر فیلم حاکم باشد.  «تمارض» قصه پسر جوانی است که تصمیم می‌گیرد شبی را با دوستانش خوش بگذراند. آن شب پسر به همراه دوستانش به دیدن کسی می‌روند که قبلاً با او آشنا شده‌اند. شب‌نشینیِ ملانکولیک آن‌ها اما منجر به حوادثی عجیب‌وغریب می‌شود. بیننده در حین تماشا ازیک‌طرف درگیر داستانی پرتنش می‌شود و از سویی دیگر یک تجربه‌ افراطی دیداری و شنیداری را از سر می‌گذراند. حاصل این دو استراتژی یکی از بازیگوش‌ترین فیلم‌های این سال‌های سینمای ایران است. «تمارض» در بی معیاری پذیرش فیلم‌های بخش مسابقه جشنواره فجر امسال متأسفانه نادیده گرفته شد، فیلم هیجان‌انگیزی که می‌توانست در این روزهای پر شروشور سینمایی بخشی از پازل سینمای ایران را کامل کند و فیلمی که با پا گذاشتن به یک “حوزه ناامن”، راه سومی را می‌تواند در سینمای ما باز ‌کند. اگر دو رویکرد باکیفیت این سال‌های سینمای ایران، یکی فیلم‌های رئالیستی “فرهادی‌” وار و دیگری میراث کیارستمی باشد، تمارض عضوی از خانواده کم‌یابِ گرایش “سینه‌فیلیِ”سینمای ایران است که خود را در بده‌بستان با سینمای معاصر تعریف می‌کند.
عبد آبست که تجربه بازی در فیلم «ماهی و گربه» را داشته است و یکی از بازیگران اصلی فیلم «هجوم» ساخته‌ی اخیر شهرام مکری است؛ بیشتر در تئاتر فعال بوده است و در سال‌های اخیر در سینما هم فعال‌تر شده است؛ او در سال 2014 فیلم نیمه بلندش «گوشه» را در مقام کارگردان در فستیوال قاهره به نمایش گذاشت.او دانش‌آموختهٔ تئاتر از دانشکدهٔ هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی تهران است. آبست در سال 1392 با بازی در فیلم سینمایی «ماهی و گربه» به‌عنوان بازیگر وارد سینما شد.
عبد آبست که در ترکیب بازیگران فیلم «تمارض» از بازیگران جوان و حرفه‌ای تئاتر بهره برده است؛ تمام فیلم در یک محوطه سرپوشیده به اندازه یک زمین بستکبال ساخته‌شده است. همه‌چیز به رنگ سبز است و همه بازیگران کفش‌های آبی‌رنگ پوشیده‌اند. محیط داخلی فیلم خیلی شبیه بازی‌های کامپیوتری است. در وهله اول غصه‌ات می‌گیرد که ای وای از این ادا بازی‌های لوس و پرمدعا است و روی صندلی جابجا می‌شوی که در اولین فرصت از سالن جیم شوی…
ولی انگار کارگردان عبد آبست به‌درستی آستانه تحمل تماشاچیان را محاسبه کرده است چون به موقع این فیلم با یک اتفاق دل‌خراش به فضایی عجیب‌وغریب چنان جانِ واقعی می‌بخشد که همه را تا آخرین صحنه، مات و متحیر نگه می‌دارد.«تمارض» در چهل و دومین دوره فستیوال فیلم تورنتو حضور داشت و تاکنون سه بار در این فستیوال به نمایش درآمد و یکشنبه ١٧ سپتامبر آخرین نمایش خود را در tiff داشت.
خبرهای بین‌المللی اولین فیلم اولین ساخته سینمایی عبد آبست کم نیست دائماً خبرهای خوب و افتخارآمیزی از آن به گوش می‌رسد که شاید بتوان به جدیدترین آن‌ها اشاره کرد و آن اینکه کمپانی Gravitas Venture همه حقوق پخش فیلم «تمارض»  را برای اکران در سینماهای آمریکای شمالی (ایالات‌متحده آمریکا و کانادا) خریده و قرار است، این فیلم در سال 2018 با نام SIMULATION در آمریکا و کانادا به نمایش درمی‌آید.

پیشنهاد دوم «رنه ماگریت» در تئاتر مستقل تهران

«رنه ماگریت» نقاش سورئالیست بلژیکی با تصویرسازی‌هایش مخاطب را به تفکر دوباره وامی‌دارد. او فیلسوفی است که قلم‌مو به دست می‌گیرد و معما خلق می‌کند.
ماگریت با به وجود آمدن تعارض بین تصویر و متن، تردید خود را نسبت به احتمالات ممکن بیان می‌کند و برداشت‌ ما از واقعیت را زیر سؤال می‌برد. زبان، همیشه یکی از دغدغه‌های مهم این هنرمند بوده، او درجایی گفته است: عنوان‌ یک تصویر با کامل کردن‌ اثر، به آن مشروعیت می‌دهد. زبان تصویری ماگریت همیشه در سادگی مفرط دارد و همین هم موجب می‌شود نقاشی‌هایش به‌طور خاصی در ذهن بیننده باقی بماند.
مردی با کلاه یکی از چند نقاشی «رنه ماگریت» است که در آن، مردی با کلاه لبه‌دار به تصویر کشیده شده است. او در کارهایش، موتیف‌ها و تصاویر تکرارشونده‌ای را عرضه می‌کند که یادآور زندگی روزمره و موقعیت‌های سطحی هستند. ماگریت هم درست مثل مردی که در این تابلو دیده می‌شود، به پوشیدن کت‌وشلوار مشکی و کلاه لبه‌دار علاقه داشت. این‌یک پیپ نیست! یکی از معروف‌ترین تابلوهای او است که یک پیپ در آن دیده می‌شود و زیر آن نوشته‌شده است: “این‌یک پیپ نیست”.  این اثر از مهم‌ترین نقاشی‌های او بشمار می‌آید.
این روزها نمایشی در تئاتر مستقل تهران باهمین نام بر روی صحنه است؛ «این‌یک پیپ نیست» به نویسندگی و کارگردانی سید محمد مساوات از 12 مهر در سالن مستقل تهران روی صحنه رفته است و در هفته‌های پایانی به سر می‌برد. ابراهیم نائیج، میلاد آریافر، حسین منفرد، علی حسین زاده، رومینا مؤمنی و محمد علی محمدی بازیگران این نمایش هستند. سید محمد مساوات، مبدع گروه تئاتر رادیکال 14، بهار امسال نمایش «بی‌پدر» را در سالن قشقایی روی صحنه برد و پیش‌تر نمایش‌هایی نظیر «خانواده»، «یافت‌آباد»، «بیضایی» و… را اجرا کرده است و اکنون با نمایش جدیدش بسیار سروصدا کرده و نظرات مختلف منتقدیم و طرفدارانش را برانگیخته. نام جدیدترین کار مساوات برگرفته از عنوان اثر مهم رنه مگریت، است. مگریت، یک پیپ را به واقع‌گرایانه‌ترین شکل ممکن نقاشی کرد و زیر آن با خطی خوانا به زبان فرانسه نوشت: این‌یک پیپ نیست…
در این نمایش، دو برادر به نام جیم و جان در خانه‌ای باهم زندگی می‌کنند. نقش هرکدام از آن‌ها را دو بازیگر به‌اتفاق ایفا می‌نمایند. این دو برادر هر یک در برابر شخصیت‌های دیگر، مادر و ماریا (همسر/شریک) جیم، در نمایش روایت و برخورد متضاد و متفاوتی دارند. دو پارگی نقش جیم و جان، هرکدام توسط دو بازیگر، تمهید مناسبی است برای درک‌پذیری تبدیل و تبادل فضای عین و ذهن شده در نمایش. درعین‌حال این دوتایی بودن جیم و جان، مخاطب را با پرسش‌هایی مواجه می‌کند از قبیل اینکه آیا جیم در طبقه بالا تصویری است از جیم طبقه پایین یا بازنمایی است از او؟ یا اینکه جان با بازی بازیگر اول، تصویر متضاد جان با بازیگر دوم او نیست؟ و…
ظاهراً جان هر روز با مادرش تلفنی صحبت می‌کند اما جیم می‌گوید مادرشان بیست‌وپنج سال پیش آن‌ها و پدرشان را ترک کرده است و دیگر خبری از او ندارند. از طرف دیگر ماریا همسر جیم دوباره به خانه آن‌ها برگشته است اما جان می‌گوید ماریا سال گذشته در یک سانحه هوایی کشته‌شده است؛ اما ماریا روی صحنه است…
اگر از طرفداران تجربه‌های ناآشنا و تجربی هستید دیدن این نمایش 120 دقیقه‌ای را از دست ندهید و از قصه تقریباً کم نقص بازی‌های قابل‌قبول و البته طراحی صحنه بی‌نظیر لذت ببرید. طراحی صحنه‌ای که شما رو شگفت‌زده نمی‌کند بهت‌زده نگاره خیره و دهان بازتان را برای دو ساعت با یکدیگر همراه می‌کند.

پیشنهاد آخر گشتی در دنیای بی‌انتهای سای فای SCIENCE FICTION

گزینه شماره یک: پدر همه فیلم‌های علمی تخیلی
استنلی کوبریک کبیر دست بر روی هر ژانری گذاشته است ماحصل و نتیجه آن‌یک سرآمدی بی نقض است از فیلم درخشش که یکی از ده فیلم برتر ترسناک تاریخ در فراز و نشیب این ژانر تا راه‌های افتخار و غلاف تمام فلزی تا فیلمی روانکاوانه عجیب در ستایش رابطه و فیلم اقتباسی بی‌نظیر لولیتا و فیلم اپیک تاریخی اسپارتاکوس؛ اما شاید در کنار پرتغال کوکی ادیسه فضایی از پیچیده‌ترین تجربه‌های سینمایی اوست و البته اغراق نباشد که بگوییم از پیچیده‌ترین و ناب‌ترین تجربه‌های کل تاریخ سینمایی است که امروز هزاران نسخه و رونویس از این دو فیلم ساخته‌شده است.
واژه یونانی اُدیسه (به یونانی: Ὀδύσσεια) امروزه در متون ادبی زبان انگلیسی به معنای «سفری بلند و پر از تجربه» بکار می‌رود. اصلیت این واژه به ادیسه اثر هومر بازمی‌گردد (ادیسه به معنای سفر odyssey و ادیسه هومر Odyssey نوشته می‌شوند) این فیلم روایت یک سفر فضایی است، اما این سفر بیشتر جنبه استعاره‌ای دارد. نام 2001: یک ادیسه فضایی، به‌خودی‌خود پرده از محتوای اسطوره‌ای درونش برمی‌دارد و نام ادیسه هومر را به یاد می‌آورد. هر دو اثر (ادیسه هومر و ادیسه کوبریک) نمایشی از سفر یک قهرمان و همراهانش به دنیایی ناشناخته هستند، سفرهایی که هر یک به‌مقتضای فناوری زمان خود انجام می‌شوند. هر دو در بازگشت به خانهٔ پروتاگونیستی به اوج می‌رسند که تنها بازماندهٔ سفر ماجراجویانه خود هستند
اگر تا به امروز فرصت تماشای سنفونی حیرت‌آور کوبریک را نداشته آید این دو روز تعطیلی پیش رو بهترین فرصت برای مواجه با پدر بسیاری از فیلم‌های علمی تخیلی امروز سینما جهان است. در ادامه بخشی از نقد راجر ایبرت فقید درباره این فیلم را بخوانید:

آنچه در زیر می‌آید، نقد اصلی من روی فیلم 2001 در سال 1968 است. اولین بار این فیلم را در اولین اکران عمومی‌اش در لس‌آنجلس، شبِ پیش از افتتاحیه‌ی رسمی‌اش در واشینگتن دی. سی. تماشا کردم و بعد به هتلم رفتم و در زمان کوتاهی نقدی از خودم بیرون دادم و به‌سرعت به مرکز شهر تا ماشین‌های تلکس وسترن یونیون (این ماجرا، پیش از لپ‌تاپ و ای میل بود) رفتم. امروز من این نقد را خیلی منطبق با واقعیت می‌بینم، به فیلم، چهار ستاره دادم و بارها راجع به آن نوشتم و آن را خیلی دوست داشتم و دارم.
من البته این نقد را پیش از هر نقد دیگر و بعد از اکرانی که عمدتاً فاجعه بود، نوشتم و افتخار می‌کنم که فیلم را درست فهمیدم. به یاد داشته باشید که بیشترین نقدهای اولیه، به‌شدت منفی بودند.. نه این‌که دوست نداشته باشم این نقد را بازنویسی کنم ولی تا حدودی قبلاً این کار را کرده‌ام؛ اخیراً نقدی راجع به این فیلم در فعالیت‌های جشنواره‌ی اینترنتی در دانشگاه ایلینویز نوشته‌ام؛ به‌عنوان قسمتی از مجموعه‌ای به نام «فیلم‌های بزرگ» که با دیدار مجدد از آثار کلاسیک سینما، در حال نوشتن آن‌ها هستم.
ای.ای.کامینگزِ شاعر زمانی گفته بود ترجیح می‌دهد از یک پرنده یاد بگیرد که چطور آواز بخواند تا این‌که به ده‌هزارم ستاره بیاموزد چطور نرقصند! تصور می‌کنم کامینگز از 2001: یک اودیسه‎ی فضایی کوبریک، که در آن ستاره‌ها می‌رقصند ولی پرنده‌ها آواز نمی‌خوانند، لذتی نبرد. نکته‌ی مسحورکننده راجع به این فیلم همین است که در سطح انسانی، شکست می‌خورد ولی به شکل باشکوهی در مقیاسی کیهانی، پیروز می‌شود.
کیهانِ کوبریک و سفینه‌هایی که او ساخت تا آن کیهان را بکاوند، بزرگ‌تر از آن است که برای انسان مهم باشد. سفینه‌ها، کامل‌اند؛ ماشین‌های فاقد شخصیتی که خطرِ سفر از این سیاره به سیاره‌ی دیگر را می‌پذیرند و انسان‌ها هم اگر داخل آن‌ها قرار بگیرند، می‌توانند به آنجاها برسند. ولی پیروزی از آنِ ماشین‌هاست. به نظر می‌رسد که بازیگرانِ کوبریک به‌خوبی این نکته را دریافته‌اند. آن‌ها واقعی هستند ولی بدون احساسات، مثلِ پیکره‌هایی در یک موزه‌ی مومیایی‌ها. هنوز هم ماشین‌ها را لازم داریم چراکه انسان در مواجهه با کیهان‌، به‌تنهایی، یکّه و بی‌یاور است.

 

گزینه شماره دو : فرزند خلف ادیسه

نولان که خودش هم به الهام‌پذیری از آثار مختلف اشاره‌کرده بود، جدا از سفر شخصی کاراکتر اصلی و راز منقلب کننده اواخر فیلم به‌مانند 2001: یک ادیسه فضایی، در وجه بصری و نگاه شخصی به فضا از ایده‌ی ویژه‌ای برخوردار نبوده اما با تمرکز بیشتر بر سیاره‌ها و دو عنصر کرم‌چاله و سیاه‌چاله، وارد حیطه‌های متفاوت و ناشناخته می شه و تلاش می‌کند بزرگ‌تر و قابل‌بحث‌تر از فیلم‌های مشابه قدم برداره اگرچه عظمت و ترسناکی محیط فضاییِ «بین‌ستاره‌ای» صرفاً درون کرم‌چاله و سیاه‌چاله نمایانه، چیزی که در جاذبه ساخته آلفونسو کوآرون کاملاً حس می‌شد؛ با تمام این‌ها، با محق شدن جمله کوپر در اوایل فیلم ” انسان روی زمین به دنیا اومده اما قرار نیست اینجا بمیره ” پایان‌بندی امیدوارکننده و برون‌گرایی رقم خورده. کریستوفر نولان هرگز از چالش پا پس نکشیده و چالشی که با «بین‌ستاره‌ای» وارد آن شده می‌تواند حیرت‌آورترینشان باشد که خیلی بزرگ‌تر از شرح وقایعِ عقب-به-جلوی «ممنتو»، تأثیرگذارتر و شوکه کننده تر از پیچ‌و‌تاب‌های «اینسپشن» و دلهره‌آورتر از بازخوانی بتمن به‌عنوان منحصربه‌فردترین فرانچایز ابرقهرمانی قرن بیست و یکم است. «بین‌ستاره‌ای» هم‌زمان تلاش علمی‌-تخیلی پُرخرج و قصه‌ای بسیار ساده‌ای درباره‌ی عشق و فداکاری است. فیلم در بخش‌های مختلف پُرحرارت، نفس‌گیر، امیدوار و سوزناک است. «بین‌ستاره‌ای» دستاورد شگفت‌انگیزی است که حتماً باید روی بزرگ‌ترین نمایشگرها و با بهترین سیستم‌های صوتی ممکن، دیده شود. این فیلم برخلاف علمی‌-تخیلی‌های عامه‌پسندِ شل‌ و ولی که هالیوود معمولاً ارائه می‌کند، یک علمی‌-تخیلی واقعی برای تشنگان این ژانر است. اجازه بدین این بار برویم سراغ نقل قولی از منتقد اول لس‌آنجلس تایمز:

اگر علم بتواند روحانی شود، این‌یکی از خصوصیاتِ فیلمی از نولان خواهد بود که تا آنجا که امکان داشته، توسط دوربین فیلم‌برداری شده و به‌صورت فیزیکی ساخته‌شده، نه با کامپیوتر. در حقیقت دوتا از فضاپیماهای فیلم وزنی بالغ‌بر 1000 پوند داشته‌ و در یخچالی در ایسلند سرهم‌بندی شده‌اند. جایی که نقش یکی از سیاره‌های دورافتاده‌ی داستان را هم برعهده‌گرفته دارد؛ اما بزرگ‌ترین دستاورد «بین‌ستاره‌ای» این است که تمام منطق‌های نمادین‌اش جلوی بُعد شخصی‌اش را نمی‌گیرند. جلوی داستانی که می‌فهمد خصوصیاتی که ما را به‌عنوان انسان معرفی می‌کنند، از ویژه‌ترین جلوه‌ها هستند.

 

گزینه شماره سه: زبان مهم ترین و اصلی ترین راه ارتباط

فیلم «ورود» با صحنه‌ای شروع می‌شود که ایمی آدامز در نقش لوئیس بنکز Louise Banks در خانه‌ی روبه‌دریایش با کودکش تنهاست، در ادامه خاطراتی از بزرگ شدن کودک و گذران زندگی برای مادر و دخترکش را می‌بینیم. قهر و آشتی‌هایشان را می‌بینیم و در بیمارستان متوجه می‌شویم که دخترک مریض است و قبل از اینکه او را بشناسیم از دنیا می‌رود. داستان درواقع اینجا شروع می‌شود دکتر لوئیس بنکز استاد زبان‌شناسی در دانشگاه است، سر کلاس می‌رود و تدریس می‌کند. داستان فیلم را از زبان او می‌شنویم، یکی از روزها که به کلاس می‌رود کلاس خلوت است و همان چند نفر در کلاس هم مدام پیام و تلفن دریافت می‌کنند تا دختری به استاد می‌گوید تا شبکه‌ی خبر را بگیرد تا ببینند چه شده؟ در خبر متوجه می‌شویم که اجسامی فضایی به زمین آمده‌اند و از قصد آن‌ها از این سفر اطلاعی در دسترس نیست. آژیر خطر به صدا درمی‌آید و دانشگاه تخلیه می‌شود.
کمی بعد زمانی که ژنرالی به دنبال بنکز میید، متوجه می‌شویم که دکتر بنکس در گذشته نیز با دولت کارکرده است (جالب است که کار قبلی به زبان فارسی بوده است، هرچند بهتر است خیلی منتظر نمانید، هیچ کلمه‌ی فارسی در فیلم شنیده نمی‌شود). از او می‌خواهند برای کد شکنی زبان فضاییان به آن‌ها کمک کند. پس از کمی کش مکش روحی با آن‌ها همراه می‌شود
این فیلم بیشتر درباره‌ی اندوه، زمان، ارتباط و دلسوزی است، فیلمی که سؤالات بسیاری می‌پرسد. چطور به این می‌رسیم که چه چیزی ما را وحشت‌زده می‌کند؟ چرا ارتباط از طریق زبان نه عمل، مهم می‌شود؟
به شما تماشای این فیلم رو صد در صد پیشنهاد می‌کنم و اجازه بدین بحث درباره این فیلم رو با نقل‌قولی از منتقد منتقد هالیوود ریپورتر (hollywoodreporter) به اتمام برسونیم:

 هم مانند تلگراف زبان به تمجید گشوده و گفته است که اگر نگهبانان محافظه‌کار دروازه‌های فیلم‌های علمی-تخیلی نگران کوبیده شدن مهر این کارگردان بر این ژانر بودند، با آمدن «ورود»، مهارت ساخت و هوش به کار گرفته در ساختش، باید خیالشان راحت شده باشد. بسیار زیباست که می‌بینیم در فیلمی که حمله‌ی فضاییان را روایت می‌کند شهری نابود نمی‌شود، کشت و کشتار نیست ولی انتظار و دلهره همچنان خوب منتقل می‌شود. فیلمی برای افرادی بالغ که توانایی دنبال کردن ماجرا رادارند.

تعطیلات بسیار خوبی درپیش داشته باشید و مثل همیشه خوشحال میشیم تجربیات خودتون درباره این پیشنهادها با ما در میون بگذارید.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان