دکتر اولسن براساس ارزیابیهایی که از 15 هزار زوج در 9بعد انجام داد، دریافت که خانوادهها مثل هم نیستند. او به این ترتیب، از وجود هفت نوع زندگی مشترک یاد کرد. ابعادی که اولسن با توجه به آنها به بررسی خانوادهها پرداخت عبارت بودند از: سازگاری شخصیتی، شیوه ارتباط، حل تعارض، امور جنسی، فعالیتهای تفریحی، باورها و اعتقادات دینی، نحوه مدیریت امور مالی، کودکان، دوستان و خانواده، و استرسها و پریشانیهای روزمره. اولسن این ابعاد را در دو طبقه کلی قرار داد: الف) عوامل درون مرکز که بیشتر به سبک ارتباطی زن و شوهر مربوط میشوند و عبارتند از: سازگاری و تفاهم شخصیتی، سبک ارتباطی زوجها، شیوههای حل اختلافات و تعارضها و امور جنسی؛ ب) عوامل برون مرکز که سایر ابعاد را در نظر میگیرند. اولسن این ابعاد نهگانه را در بررسی تعارضها و اختلافات زن و شوهرها، میزان رضایتمندیشان از زندگی مشترک و میزان انسجام خانوادگی و سازگاری آنان با همدیگر به کار گرفت و بر اساس دادهها هفت نوع خانواده را از هم تشخیص داد.
![انواع خانواده](/Upload/Public/Content/Images/1395/09/28/110951382.jpg)
1. خانوادههای بیآینده
حدود 40 درصد خانوادهها را شامل میشود. بیثباتی قابل ملاحظه و ناشادی دائمی در همه ابعاد مرتبط با سبک ارتباطی (عوامل درونمرکز) از ویژگیهای این خانوادههاست. در این نوع خانواده زن و شوهر، هر دو، به طلاق فکر میکنند. آنها از شخصیت یکدیگر انتقادهای جدی دارند. ازدواج آنان بر مبنای کاملاً سودگرایانه صورت گرفته است. زن و شوهر معمولاً جوان و کمسن و سال (بیتجربه در زندگی) هستند و از ازدواجشان زمان چندانی نمیگذرد. درآمد این قبیل خانوادهها در مقایسه با سایر خانوادهها کم است و اغلب در خانواده پدری و مادری آنان سابقه طلاق وجود داشت. علت بقای این نوع خانواده نبود هیچ جایگزینی دیگر برای زن و شوهر گزارش شده است.
2. خانوادههای اقتصادمحور
یازده درصد از زندگیهای مشترک از این نوع خانوادههاست. این زن و شوهرها با هم تعارض و اختلاف دارند، از ارتباطاتشان با هم ناشادند و از طرفی، راهحلهایشان هم چندان مورد رضایتشان نیست. زن و شوهر از ویژگیهای شخصی همدیگر خوششان نمیآید و حتی گاه با همدیگر گلاویز میشوند و با یکدیگر کتککاری میکنند. شغل آنها (و گاه تحصیلاتشان) در درجه اول اولویت قرار دارد، نه روابط و زندگی خانوادگیشان. در واقع، یکی از اصلیترین عواملی که آنها را با هم نگه داشته مسائل مالی و اقتصادی است و تنها نقطه قوت ارتباطی آنان هم مدیریت امور مالی آنهاست. به عبارت دیگر، روابط مشترک این قبیل زن و شوهرها بر پایه منافع اقتصادی و مالی دور میزند، وگرنه آنها هم موارد خوبی برای جداییاند و معمولاً هم به طلاق میاندیشند.
3. خانوادههای دارای اختلاف و تعارض
چهارده درصد خانوادهها را تشکیل میدهند. زن و شوهر در بسیاری از وجوه ارتباطی و از جمله مسائل شخصیتی، امور جنسی، نحوه حل تعارضها و اختلافات و سبک ارتباطی از هم نارضایتی دارند و معمولاً از روشن کردن تکلیف مشکلاتی که با هم دارند یا پرهیز میکنند و یا در حل آنها شکست میخورند. این قبیل زن و شوهرها رضایتمندی خود را از تجربهها و فعالیتهای بیرون از خانواده مثل تفریح با دوستان، سرگرم شدن با فرزندان یا پرداختن به امور مذهبی به دست میآورند و در واقع، خود را با این نوع فعالیتها سرگرم میکنند تا زندگیشان بگذرد. در این نوع خانوادهها هم اغلب همسران به طلاق فکر میکنند.
4. خانوادههای سنتی
در مجموع، ده درصد خانوادهها را شکل میدهند. زن و شوهرهایی که در خانواده سنتی زندگی میکنند از بسیاری از وجوه زندگیشان رضایتمندی دارند، به جز امور جنسی و سبکهای ارتباطی. این قبیل زوجها به شخصیت همدیگر به آن شکلی که زن و شوهرهای گروه قبلی انتقاد میکردند حملهور نمیشوند. اولسن مینویسد نقطه قوت این خانوادهها رضایتمندی آنان اززندگی مذهبی و تعامل خوبی است که با اعضای خانواده گسترده و دوستانشان برقرار میکنند (صلهرحم). زندگی مشترک آنها نسبتاً ثابت و پایدار است و معمولاً زن و شوهر به لحاظ سنی دارای تجربیات زیادیاند. زمان ازدواجشان طولانیتر از بقیه گروههاست و معمولاً مذهبیترند.
5. خانوادههای متعادل
هشت درصد خانوادهها را تشکیل میدهند. آنان از بیشتر جنبههای ارتباطی خانواده رضایت متوسطی دارند و نقطه قوت آنها سبک ارتباطی و شیوههای حل مشکلاتشان است. بزرگترین مشکل این خانوادهها نحوه اداره امور مالی است. این قبیل زن و شوهرها در زمینه تفریحات، تربیت فرزند و امور جنسی توافق خیلی زیادی با هم دارند. خانوادههای متعادل برای خانواده هستهای ارزش خیلی زیادی قائلند. با این حال،تقریباً 25درصد آنها به طلاق میاندیشند.
6. خانوادههای هماهنگ
هشت درصد خانوادهها را شکل میدهند. این زن و شوهرها از همدیگر رضایت خیلی زیادی دارند. از نحوه ابراز محبت به همدیگر و امور جنسی هم کاملاً راضیاند. این قبیل خانوادهها خودمحورند و بچهداری و تربیت فرزند را مزاحم، پرزحمت و عامل تنش و فشار میدانند.
7.خانوادههای آیندهدار
9 درصد خانوادهها را تشکیل میدهند. این قبیل زن و شوهرها تقریباً در همه ابعاد زندگی از همدیگر رضایتمندی دارند. منسجم و متکی به توانمندیهای درونی خودند و در مورد اغلب جنبههای برونمرکز زندگی با هم توافق دارند. این خانوادهها هم مشکلاتی دارند، ولی به دلیل توافق و سازگاریشان به خوبی از حل آنها برمیآیند. این زن و شوهرها از نظر سنی به حد کافی رشد یافته و پختهاند، از نظر اقتصادی از شش نوع خانواده دیگر وضعیت بهتری دارند و معمولاً از خانوادههای سالمتری هستند. نکته مهمی که اولسن در این بررسی به آن رسید این بود که حتی سالمترین خانوادهها هم از مشکل بری نیستند. در هر هفت نوع خانواده زن و شوهرها گاه با هم اختلافهایی پیدا میکنند و هیچکدام از خانوادهها از مشکل ایمن نیستند.