به گزارش خبرنگار مهر، مجموعه داستان «کلمهها و ترکیبهای کهنه» عنوان نخستین مجموعه داستان محمدحسن شهسواری است که سالها پس از انتشار نخست خود، از سوی نشر چشمه بازچاپ شده است.
این نویسنده در گفتگو با مهر با اشاره به انتشار نخست این کتاب در سال 1376 گفت: داستانهای این کتاب حاصل فعالیت من در خلال 21 تا 26 سالگی بوده که برخی از آنها در روزنامههایی از جمله در مشهد و تهران منتشر شده بود.
وی در پاسخ به سوالی درباره فرمگرایی مشهود نویسنده در این داستانها، گفت: این اتفاق طبیعت نسل من بود. من و بسیاری از دوستانم در آن زمان نسلی بودیم که جنگ تحمیلی را پشت سر گذاشته بودیم و میل فراوانی به شکستن ساختارهای موجود داشتیم و حس میکردیم شرایط خاص کشور در آن زمان این مساله را میطلبد. این اتفاق برای من بود تا زمانی که رمان «میم عزیز» را نوشتم و تمام آن دغدغههای فرمی برایم از بین رفت. این اتفاق و آنچه در این داستانها گذشت برای من یک تجربه تاریخی بود که هنوز هم از آن پشیمان نیستم؛ تجربهای که راه چگونه گفتن را پیش پای من گذاشت.
شهسواری در ادامه در پاسخ به این سوال که دوری از فرمگرایی و روی آوردن به قصه را در کارهای متاخر خود به خاطر مخاطب و جلب نظر وی انجام داده یا ضرورت تاریخی میدانسته است، گفت: پرمخاطبترین اثر داستانی من یعنی رمان «شب ممکن»، بعد از «میم عزیز» فرمالیستیترین کار من است. اگر میخواستم برای جذب مخاطب بنویسم راه شب ممکن را پیش میگرفتم که نگرفتم. البته انکار نمیکنم که مثل بسیاری از نویسندگان مخاطب انبوه داشتن را هم بسیار میپسندم. نیچه میگوید رودخانه هرچه عمیقتر باشد سعی میکند زلالتر باقی بماند تا عمقش بهتر دیده شود اما هرچه از عمقش کاسته شود، آبش را بیشتر گلآلود میکند تا عمیق به نظر آید. البته این سخن در مورد همه کارهای فرمالیستی بیانصافی است. اما شاهکارها تقریبا همیشه برای انبوه مردمان دوره خودشان هم شاهکار به نظر میآمدهاند و جذاب بودهاند.
این نویسنده در ادامه با اشاره به رمان دیگری از خود با عنوان «میم عزیز» که این روزها تجدید چاپ شده است گفت: میم عزیز و نوشته شدنش وامدار زندگی شخصی خودم است. در آن دوران دومین فرزندم داشت بزرگ میشد و مفهوم پدر بودن برایم اهمیت بیشتری پیدا کرده بود. این رمان نیز حس و موضوعیت محوریاش به همین دغدغهها بر میگشت. در داستان نیز با شش پدر مواجه میشویم که روایتشان از زندگی با هم ارتباط پیدا میکند.
شهسواری ادامه داد: در دوران نوشتن رمان «میم عزیز» من و بسیاری از هم نسلانم در موقعیتی بودیم که برای ادامه حیات هنریمان ناچار بودیم در چند نوبت و چند مکان به فعالیت مشغول شویم. من تنها در نوبت صبحم در دو زمینه کار میکردم. حس کردم در این موقعیت تنها سرمایه من فقط و فقط خوابم است. به همین خاطر یک سال تمام صبحها از ساعت پنج تا شش صبح از خواب زدم و رمانم را نوشتم. بعدها بود که فهمیدم این چند پارگی فرمی در آثارم ناشی از همین چند پارگی در زندگی من است، گویا زندگی میخواسته و توانسته من را در خودش حل کند.