معرفی و نقد فیلم Mudbound

دی ریس Dee Rees نویسنده و کارگردان جوان با ساخت سومین اثرش «Mudbound» تمام قوانین را جا‌به‌جا کرده است

دی ریس Dee Rees نویسنده و کارگردان جوان با ساخت سومین اثرش «Mudbound» تمام قوانین را جا‌به‌جا کرده است. در کلاس‌های فیلم‌سازی به هنرجویان گفته می‌شود که هرگز از «صدای ضبط‌شده» استفاده نکنند، اما تقریباً تمام شخصیت‌های این فیلم روی بخش‌های مربوط به خود صحبت می‌کنند. نکته دیگری که در این کلاس‌ها گفته می‌شود این است: «تا زمانی که تجربه کافی به دست نیاورده‌اید، بااحتیاط از صداگذاری استفاده کنید»، اما «Mudbound» یک حماسه گسترده است و دراین‌باره بسیار دست‌ودلبازانه عمل کرده. در آخر به هنرجوها یادآور می‌شوند که «هرگز به دنبال ساخت فیلم‌های تاریخی نباشید، چون هزینه‌های بسیاری سنگینی خواهد داشت»، اما حالا در این فیلم بین زمان و مکان‌های مختلف در دهه 40 میلادی سفر می‌کنیم. ریس با ساخت این فیلم حقیقی‌ترین قانون را ثابت می‌کند: استعداد و بصیرت فیلم‌ساز جای بحث برای هیچ قانونی نمی‌گذارد. این فیلم جذاب و بسیار تکامل‌یافته لایق جوایز بسیاری است و باید در کلاس‌های تاریخ در سراسر آمریکا تدریس شود.

داستان «Mudbound» که درباره دو خانواده (یکی سفید و دیگری سیاه‌پوست) در جنگ جهانی دوم و وضعیت آن‌ها پس از جنگ در میسیسیپی است، بر اساس رمانی باهمین نام به نویسندگی هیلاری جردن Hillary Jordan نوشته‌شده است. ریس و ویرگیل ویلیامز Virgil Williams دستیار نویسنده‌اش نثرهای شاعرانه جردن را به صداگذاری‌هایی که از شخصیت‌های مختلف در روایت نقششان در طول داستان می‌شنویم تبدیل کرده‌اند. این‌گونه است که دنیا را از نگاه هر شخصیت می‌بینیم و با دردها و رنج‌هایشان آشنا می‌شویم.
فیلم از انتهای داستان و با توصیف لورا مک‌آلان (کری مولیگان Carrie Mulligan) درباره زندگی‌اش در مزرعه میسیسیپی به همراه شوهرش هنری (جیسون کلارک Jason Clarke) آغاز می‌شود. او دو دخترش را از دشت برهوت و خالی به‌سوی قبر موقت هنری و برادرش جیمی (گرت هدلند Garrett Hedlund) که کنار قبر پدرشان پاپی (جاناتان بانکز Jonathan Banks) حفر شده می‌برد. صدای لورا را می‌شنویم که می‌گوید: «وقتی به مزرعه فکر می‌کنم، گل‌ولای به ذهنم می‌آید… من رؤیایی قهوه‌ای‌رنگ دیدم».

دی ریس و مری جی. بلایژ

پس از سر زدن به قبرها، به شروع داستان، قبل از مستقر شدن خانواده مک‌آلان در مزرعه، بازمی‌گردیم. جایی که خانواده جکسون مشغول زراعت پنبه بودند. پاتریارچ هپ (راب مورگان Rob Morgan) و همسرش فلورانس (مری جی. بلایژ Mary J. Blige) پسر بزرگشان رانسل (جیسون میچل Jason Mitchell) را راهی جنگ مقابل نازی‌ها می‌کنند، اما متوجه می‌شویم که آن‌ها نسبت به این موضوع هیچ حس غرور و سربلندی ندارند. در طول این داستان، ریس مشخص می‌کند که این خانواده نسبت به کشوری که خواستار نابودی آن‌هاست هیچ احساس تعلق و سرسپردگی خاصی ندارند؛ اما خارج از آمریکا، رانسل این شانس را دارد که به مرد آزادی تبدیل شود، هرچند کمی بعد، وقتی به خانه بازمی‌گردد، تعریف می‌کند که زن‌های اروپایی به باسنش می‌نواختند تا ببینند مثل میمون‌ها دُم دارد یا نه. البته، در طول سفر رانسل، او را در آغوش یک زن آلمانی می‌بینیم که چیزی از این قضیه به خانواده‌اش بروز نمی‌دهد، اما پس از دوست شدن با جیمی از عشق ازدست‌رفته‌اش برای او تعریف می‌کند.

دوستی که میان جیمی و رانسل شکل‌گرفته، قابل‌پذیرش نیست. جیمی قهرمان رانسل نیست و رانسل هم نیازی به یک ناجی سفیدپوست ندارد؛ اما هردو آن‌ها ذات درونی انسان‌ها، خون و شکنجه را دیده‌اند و متوجه انسانیت مشترک بنشان هستند. آن‌ها مخالف نژادپرستی‌‌های بی‌رحم هستند، اما مسئله غم‌انگیز ماجرا، جدا از نژادپرستی‌های آشکار فیلم، سکوت شخصیت‌های مثبت مثل لورا است که در برابر قلیان افکار نفرت‌انگیز پاپی هیچ‌چیز نمی‌گوید.فقر و خواری در این مزرعه کاملاً درونی است. مهم نیست که هرکدام از این شخصیت‌ها در چه جایگاهی قرار دارند، همه آن‌ها غرق در کثافت هستند و هیچ مبلغی قادر به رهاسازی آن‌ها از این وضعیت نیست. مرگ به آن‌ها بسیار نزدیک است و در گوششان نوای تسلیم شدن را می‌خواند.
معمولاً هالیوود به‌سختی می‌تواند یک فیلم خوب با نور مناسب از بازیگران سیاه‌پوست تهیه کند، اما ریچل مورینسون Rachel Morrison فیلم‌بردار («Dope»، «ایستگاه فروتویل» Fruitvale Station، «پلنگ سیاه» Black Panther) با مهارت بالایی از پس این کار برآمده و وضوح تصویر در هرزمانی که تنوع رنگی وجود دارد، به چشم می‌خورد.
به طراحی تولید کار نیز توجه ویژه‌ای شده است. وقتی خانواده مک‌آلان به خانه زهوار در رفته جدیدشان در مزرعه نقل‌مکان می‌کنند، نمی‌توان متوجه لایه‌های رنگ که یکی روی دیگری انباشته‌شده و پوست‌انداخته‌اند نشد. این یک مسئله جزئی به نظر می‌رسد اما پر از معنی است. آن‌ها می‌توانستند با یک لایه مناسب همه این‌ها را بپوشانند، اما زیر همه این لایه‌های رنگ، هنوز تلخی و سم گذشته وجود دارد. کاری که «Mudbound» انجام داده این است که با وجود زجرآور بودن، تمام این لایه‌های تلخ و سمی را می‌کَند و دی ریس این سم‌ها را پاک می‌کند.

ریچل مورینسون

حالا نظر برخی منتقدان درباره این فیلم را باهم می‌خوانیم:

یک داستان آمریکایی خالص با روایت دردناک نژادپرستی
استفانی زاکارک Stephanie Zacharek  منتقد مجله تایم گفته: «جیسون میچل که سال 2015 در فیلم «مستقیم از کامپتن» Straight Outta Compton در نقش Eazy-E خوش درخشید، در این فیلم هم فوق‌العاده است. او نقش مرد جوانی را دارد که در کشورش و در قلبش در تقلای یافتن معنی حس خانه است. «Mudbound» فیلم تلخ و شیرین و سرسختی است که به طرز وحشتناکی خشن است و در کل می‌خواهد نشان دهد که آمریکایی بودن واقعا چه حسی دارد. اگر فرد درستکاری باشید، راه آسانی پیش رویتان نیست و گاهی ممکن است همه چیز به قیمت جان عزیزانتان تمام شود».Mudbound ذهن بیننده را به چالش می‌کشد
اودی هندرسون Odie Henderson منتقد RogerEbert.com نوشته: «این فیلم کاملاً درباره احساس و ادراک است. اینکه چگونه می‌توان گاهی در یک شخص هر دو احساس همدلی و سرخوردگی را بوجود آورد. چطور ممکن است یک مرد به کشورش با غرور و سربلندی نگاه کند و مرد دیگری همان کشور را بوسه مرگ بداند. فیلم ما را دعوت به دیدن شخصیت‌هایش و شنیدن صدای درونی‌شان می‌کند تا همه چیز را از نگاه آن‌ها ببینیم و مفاهیمی که از پیش درباره ملیت و جنسیت داریم را به چالش بکشیم».
تصویری از یک کشور غرق در خاک و خون
نویسنده واشنگتن پست، آن هورنادی Ann Hornaday معتقد است که «Mudbound» مثل یک قطعه ادبی بر پرده سینما ظاهر شده است. این فیلم بزرگ درباره احساسات و ایده‌های بزرگ است. کارگردان با استفاده از نمای غنی از محیط، فیزیک، جزئیات بصری و بازی‌های بسیار ظریف و حساس، به کشف و نمایش آن‌ها می‌پردازد. برخلاف تمام المان‌ها، طبیعی یا ساخت دست انسان، ریس مطمئن می‌شود که امید در همه قسمت‌های فیلم حضور دارد و هرگز کاملاً از بین نمی‌رود.نگاه شاعرانه ریس و شکستن پیش‌فرض‌های فیلم‌سازی
نظر جاستین چانگ Justin Chang نویسنده لس‌آنجلس تایمز از این قرار است: «دوربین به ندرت در این فیلم که حماسه‌ای درباره اختلافات نژادی است، ثابت می‌شود. ریس نگاه نافذی برای جزئیات شاعرگونه دارد اما زیاد روی آن‌ها تمرکز نمی‌کند و با حرکات آهسته و آرام همه چیز را به تصویر کشیده است. در صنعت فیلم‌سازی که به تازگی شروع به تصحیح پیش‌فرض‌های خودش درباره نشان دادن رنج سیاه‌پوستان از طرف سفیدپوستان کرده، این فیلم دستاورد بزرگی محسوب می‌شود».
راویان قصه ما را به خود نزدیک می‌کنند
لارا زاروم Lara Zarum نویسنده Village Voice نقد خود را اینطور نوشته: «داستان‌گویی شخصیت‌های فیلم یکی از بهترین صداگذاری‌ها است و کاملاً این احساس را ایجاد می‌کند که با شنیدن داستان از زبان شخصیت‌ها، آن‌ها را کمی بهتر شناخته‌ایم. نتیجه کار یک فیلم بسیار جذاب از آب در آمده است. اگرچه «Mudbound» واقعیت‌های بسیار خشنی را نشان می‌دهد، اما مازوخیسم‌گونه نیست؛ امید و آرزو در فیلم موج می‌زند و استدلال‌های زیادی برای عشق و دوست داشتن آورده می‌شود».

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان