پس از انقلاب اسلامی ایران در سال 1357، نازلی عظیمی که اکنون 48 سال دارد با ویزای دانشجویی به ایالات متحده آمد. او هماکنون مدیرعامل شرکت دارویی بایونیز (Bioniz) در شهر ارواین (Irvine) در ایالت کالیفرنیا است.
این شرکت در زمینه بایوتکنولوژی فعالیت میکند و برای توسعه انواع جدید داروهای مبارزه با سرطان و نیز بیماریهای خود ایمنی نظیر سلیاک و آلوپشیا، بودجهای 20 میلیون دلاری در اختیار دارد. نازلی عظیمی برای مبارزه با سلولهای سرطانی نظریه خود را دارد. او با استفاده از پروتئینهای محلول در آب سایتوکاین (Cytokine) مسیرهای ایمنی را بلوکه میکند.
نازلی عظیمی پیش از تاسیس شرکت بایونیز در سال 2010 یک مرکز مراقبت پوستی داشت. وی با درآمد حاصل از این مرکز شرکت بایونیز را تاسیس کرد. شرکتی که هماکنون 13 کارمند دارد. شرکت بایونیز تاکنون بازدهی نداشته و خانم عظیمی معتقد است برای تولید و عرضه داروها، حداقل به 300 میلیون دلار دیگر سرمایه نیاز دارد. ارزش جاری این کمپانی چیزی در حدود 100 میلیون دلار تخمین زده میشود.
در ادامه این مطلب با تکراتو همراه باشید تا مصاحبه نازلی عظیمی با سوزان آدامز، خبرنگار وبسایت مجله فوربس را مرور کنیم. جایی که در مورد استارتاپ خودش در حوزه بایوتکنولوژی گفته و توضیح میدهد که چرا برای ادامه حضور در شرکت بایونیز تا زمانی که تولید و عرضه دارو آغاز شود، در شک و تردید است.
سوزان آدامز: تو در ایران متولد و بزرگ شدهای. از آن دوران برای ما بگو !
نازلی عظیمی: من بچه بودم اما به وضوح دوران انقلاب را به خاطر دارم. پدرم از افسران ارتش بود و پس از انقلاب در خفا زندگی میکرد. ما از محل دقیق او اطلاعی نداشتیم. بسیاری از دوستان او اعدام شده بودند و ما احساس خطر میکردیم. من وارد دانشگاه شدم ولی کامل احساس خفقان میکردم. بسیار شنیده بودم که به دلیل زن بودم نمیتوانم آنچه را میخواهم انجام دهم.
آدامز: چطور توانستی به ایالات متحده نقل مکان کنی؟
عظیمی: به ترکیه رفتم و در آنجا سفیر ایالات متحده این فرصت را به من داد. من ویزای دانشجویی گرفتم و برای تحصیلات تکمیلی خود راهی دانشگاه مریلند شدم و در رشته داروسازی شروع به تحصیل کردم.
آدامز: هنوز اعضای خانواده تو در ایران هستند؟
عظیمی: هرسه برادر من در ایران کارآفرین هستند. یکی در حوزه دندانپزشکی مشغول به کار است، برادر دیگرم در رشته تناسب اندام به فعالیت میپردازد و سومی دارای رستورانهای زنجیرهای است. از زمانی که من آنجا را ترک کردم، شرایط بسیار بهبود پیدا کرده است.
آدامز: چگونه توانستی در انستیتو بهداشت ملی (NIH ) مشغول به کار شوی؟
عظیمی: به واسطه یک فردی که میشناختم. او شور و اشتیاق را در من دید و در این مسیر به من کمک کرد. دین ترتیب توانستم برای مقطع فوق دکترا بورس تحصیلی بگیرم.
آدامز: چگونه شغلت تورا به سمت تاسیس یک کمپانی سوق داد؟
عظیمی: در موسسه بهداشت ملی، بر روی یک بیماری عصبی نادر شبیه به مالتیبل اسکلروزیس (MS) که ناشی از ویروس لنفوتروپیک T انسانی (HTLV) بود کار میکردم. بورس تحصیلیام در این راه مرا به یک پژوهشگر تبدیل کرد. بدین وسیله وارد وادی بزرگی بیماریهای خودایمنی شدم. برای مقابله با این بیماری خاص رویکرد ما به طور مشخص بلوکه کردن مسیرهای ایمنی بود. من فکر میکردم باید سیستمها و مسیرهای چندگانه شکسته شوند تا بدین وسیله داروها بتوانند بر روی آنها اثر بگذارند.
آدامز:پس از موسسه بهداشت ملی کجا رفتی؟
عظیمی: در مرکز تحقیقات سرطان فرد هاتکینسون (Fred Hutchinson) در سیاتل مشغول به کار شدم. در آنجا بر روی نحوه پاسخگویی سیستم ایمنی در برابر ویروس هرپس مطالعه میکردم. این یک نقطه عطف برای من به شمار میرفت. مجبور بودم بر روی ملکولی کار کنم که میتوانست مشکلات چندین منطقه را حل کند. در این زمان من در مورد کارهای تجاری اطلاعاتی نداشتم، تا آنکه به یک شرکت استارتآپی ملحق شدم.
آدامز: آنجا چه کاری انجام میدادی و چه چیزی یاد گرفتی؟
عظیمی: من در شرکت NuGene در شهر ارواین کالیفرنیا به عنوان مدیر علمی مشغول به فعالیت شدم. این شرکت برای مدیریت سبک زندگی، آزمایشهای ژنتیکی ارائه می کند. این آزمایشها به شما میگویند که به چه نوعی از ویتامینها نیاز دارید و یا اینکه چگونه باید رژیم غذایی خود را تغییر دهید و یا چگونه ورزش را در برنامهتان بگنجانید.
آدامز: و نهایتا از اونجا رفتی و شرکت بایونیز رو تاسیس کردی؟
عظیمی: قبل از آن در سال 2008 با یکی از دوستانم موسسه مراقبت از پوست Dermaheal USA را تشکیل دادم. هدفم از این کار به دست آوردن سرمایه برای شروع استارتاپ بایونیز بود.
آدامز: نتیجهای چطور از آب درآمد؟
عظیمی: اوضاع خوب بود. ما توانستیم مرطوبکنندهها و کرمهای چشم باکیفیتی را بواسطه مطبهای پزشکان، آمازون و برخی از فروشگاهها به فروش برسانیم. تمام این مدت در گاراژ خانه من مشغول به کار بودیم. برای تهیه هر 10 اونس (واحد وزن حدودا معادل 31 گرم) 12 دلار هزینه میکردیم و با قیمتی نزدیک به 100 دلار آن را به فروش میرساندیم. با سه کارمندی که داشتیم سود ما نزدیک به 1 میلیون دلار بود. هدف من این بود که به سرمایهای برای تشکیل کمپانی بایوتکنولوژیام برسم.
آدامز: آیا بیزینس مراقبت از پوست خود را به فروش رساندی؟
عظیمی: در واقع یک مشارکت با یک دوست به شمار میرفت. من کار توزیع را در ایالات متحده انجام میدادم و بخشی از سهم تجارت را به دوستم میدادم.
شرکت بایونیز تراپیتیکس (Bioniz Therapeutics) یک شرکت زیستدارویی نوظهور است که درعرصه کشف و توسعه درمانهای انتخابی سطح یک پپتیدی پیشتاز است. بایونیز درتلاش است تا این درمانها را به طور همزمان با مهار سایتوکاینهای چندگانه جلو ببرد. بیماریهای التهابی دستگاه ایمنی و نیز سرطانها از جمله مواردی است که این شرکت به مطالعه بر روی آنها میپردازد. (اعتبار: Bioniz)
آدامز: آیا در طول این تجارت، آموختههایی که کسب کردی که امروز در بایونیز به کار تو بیاید؟
عظیمی: من یاد گرفتم که چگونه باید برای تک تک دلارهایم ارزش قائل باشم و چگونه به سرمایه خود بیافزایم و آن را مدیریت کنم. چگونه بهترین کارمندان را پیدا کنم، چگونه ساختار شرکت خودم را به بهترین نحو شکل دهم، چگونه با سرمایهگذاران ارتباط برقرار کنم. تصمیم گرفتم که سرمایهگذار نباشم. همچنین در مورد سرمایه گذاری خصوصی و ریسک پذیر و جسور بودن در مصرف سرمایه چیزهای زیادی یاد گرفتم.
آدامز: چه مقدار سرمایه برای کاشت درخت بایونیز نیاز داشتی؟
عظیمی: من در طول سه سال نیم میلیون دلار سرمایه به دست آوردم، سپس این مبلغ را به واسطه دوستان و خانواده به یک میلیون دلار افزایش دادم. در ادامه به سراغ ارتباط برقرار کردن با سایر سرمایهگذاران کردم.
آدامز: چرا موقعی که کار خود را شروع کردی به سراغ سرمایهگذارها نرفتی؟
عظیمی: ایده ما بسیار نوآورانه بود. ما تلاش داشتیم تا بفهمیم ترمیم مسیر ایمنی بیماریهای خودایمنی مختلف چگونه به طور انتخابی کار کنیم. اما سه سال طول کشید تا داروهایی که چنین عملکردی دارند را بیابیم. در طول این بازه زمانی ما به تکنولوژی پلتفرمی رسیدیم که ما را قادر میساخت داروهای مختلفی را طراحی کنیم.
آدامز: آیا جمعآوری پول برای تو به عنوان یک کارآفرین و موسس زن کار دشواری بود؟
عظیمی: من با موانع بسیار زیادی مواجه بودم. در وهله اول من یک مهاجر بودم. فاقد تجربه بودم و تنها تحصیلات آکادمیک داشتم و از زمینههای معمول و لازم برای یک تجارت بایوتکنولوژی برخوردار نبودم، اما به خوبی میدانستم تکنولوژی چگونه میتواند برای بیماران راهگشا باشد.
چند سرمایهگذار فرشته -سرمایهگذار فرشته یا نیکاندیش به سرمایهگذاری میگویند که در تجارتهای نوپا سرمایهگذاری با ریسک بالا انجام میدهد- را جذب کردم که با صنعت دارو آشنایی داشتند. آنها به من و قصهی من ایمان داشتند. این اولین سکوی پرتاب من بود. در ادامه ما توانستیم از بازوی سرمایهگذاری تاکدا (Takeda)، بزرگترین کمپانی داروسازی ژاپن، سرمایه جذب کنیم.
آدامز: چه مدت طول میکشد تا ثابت شود داروهای شرکت تو اثربخش هستند؟
عظیمی: برای تحقق یافتن این مسیر ما نیاز داریم تا آزمایشهای چندگانه بالینی انجام دهیم. همچنین به این موضوع بستگی دارد که بر روی چه بیماری در حال کار هستیم. ما چندین دارو در آستانه تولید داریم. یکی از آنها برای بیماری آلوپشیا است. در این بیماری افراد مبتلا، موهای خود را از دست میدهند و به صورت موضعی دچار کچلی میشوند.
در ایالات متحده تعداد 600 هزار نفر مبتلا به آلوپشیا وجود دارد و سازمان غذا و دارو (FDA) هیچگونه دارویی را برای درمان این بیماری تایید نکرده است. همچنین ما بر روی پروتئینهای سایتوکاین نیز کار میکنیم؛ به کمک سایتوکاینها ما امیدواریم بتوانیم پاسخهای سیستم ایمنی را به حال نرمال بازگردانیم. ما در نظر داریم آزمایشهای خود بر روی آلوپشیا را تا سال آینده به انجام برسانیم.
آدامز: این آزمایشهای بالینی چه مدت طول خواهند کشید و پس از آن چه چیز در انتظار شماست؟
عظیمی: اثبات مفاهیم، یک سال و نیم زمان میبرند. سپس شما باید دارو را به صورت واقعی و بر روی تعداد زیادی از بیماران امتحان کنید. این تعداد برای بیماری آلوپشیا حدود 1000 نفر برآورد میشود.
آدامز: آیا از اینکه الیزابت هولمز بدون داشتن هرگونه محصول قانونی توانست برای کمپانی ترانوس (Theranos) سرمایه جذب کند، شگفت زده شدی؟
عظیمی: شگفتزده شدم، ولی آنجا مشکلاتی وجود داشت. هیچ نگاه علمی در کار او نبود. صنعت ما بر اساس دادهها پیش میرود. همهچیز در ترانوس کاملا خثی و خاموش بود. همچنین سرمایهگذاران آن سرمایهگذاران کلیدی نبودند که اطلاعاتی در مورد صنعت بایوتکنولوژی و فضای آن داشته باشند. او در هیئت مدیره شرکتاش هیچ فردی در رابطه با صنعت بایوتک نداشت. چگونه چنین چیزی ممکن است؟
آدامز: آیا آن رسوایی، کار را برای تو در راستای جذب سرمایه دشوار کرده است؟
عظمی: نه چندان؛ چراکه ما به هیچ عنوان به دنبال جذب سرمایهگذاران غیرمعمول نیستیم.
آدامز: قدم بعدی تو چیست؟
عظیمی: انجام آزمایشهای بالینی، تولید دادههای خوب، تمرکز بر روی کشف سایر داروها. پس از آن میتوانیم قدمهای رو به جلوی بعدی را برداریم.
آدامز: آیا شما تنها داروها را برای بازارهای عمده تولید میکنید؟
عظیمی: نه، ما به دنبال بیماریهایی میرویم که تکنولوژی در اختیار ما توانایی تاثیر بر روی آن را بگذارد. مثلا باید بگویم که تنها 2000 تا 5000 بیماری مبتلا به سرطان خون سلول T در سراسر ایالات متحده وجود دارد. به این بیماریها بیماریهای نادر یا یتیم میگویند. ما تنها باید بر روی 100 بیمار آزمایش بالینی انجام دهیم. کار ما بسیار فوقالعاده است؛ چرا که بیماران مبتلا به این بیماری توسط کمپانیهای بزرگ عموما نادیده گرفته میشوند.
این کار میتواند برای بایونیز یک بازار 200 میلیون دلاری مهیا کند. دلیل دیگری که ما به سراغ این بیماری رفتیم کوچک بودن جامعه آماری افراد مورد آزمایش است. در این حالت آزمایشهای بالینی با سرعت بیشتر و هزینه کمتر انجام خواهند گرفت. ما میتوانیم به طور مستقل این داروها را تجاریسازی کنیم، به طوری که با سرمایهای 100 میلیون دلاری میتوان بازار یک بیماری نادر را قبضه کرد.
آدامز: چرا یک سرمایهگذار باید بر روی یک دارویی با بازار کوچک سرمایه گذاری کند؟
عظیمی: کمپانیهای داروسازی برای برای بیماریهای نادر 600 هزار تا یک میلیون دلار هزینه میکنند. حالا اگر تعداد بیماران من اندک باشد، این به معنی افزایش سود من است.
آدامز: چه کسی میتواند از عهده پرداخت 1 میلیون دلار برای یک دارو بر آید؟ آیا این کار اخلاقی است؟
عظیمی: شرکتهای بیمه پرداخت میکنند. نه اغلب، ولی چنین هزینههایی میکنند؛ بنابراین توانایی پرداخت آن را دارند. من در مورد خوب یا بد بودن آن صبحت نمیکنم. میتوانم در موردش بحث داشته باشیم. اما به عنوان یک تجارت، منطقی به نظر میرسد.
آدامز: ممکن ایت قبل از آنکه به درآمدزایی برسی شرکتت را به فروش برسانی؟
عظیمی: احتمال این موضوع خیلی بالاست. برای یک شرکت بایوتکنولوژی مثل بایونیز، احتمال فروختن شرکت از کار کردن در آن به عنوان یک شرکت مستقل تا به ثمر رسیدن آن بسیار بیشتر است. اگر من به شما به عنوان یک خریدار بگویم که بیماری آلوپشیا بازاری یک میلیارد دلاری دارد و همچنین به شما نشان بدهم که دارویی که طراحی کردهام عملکردی موفق دارد و تنها در مراحل آخر آزمایشهایی بالینیاش به سر میبرد، شما به ارزش آن پی خواهید برد.
.
منبع: Forbes