مقدمه
قرآن مجید مشتمل است بر هدف کامل انسانیت و آن را به کامل ترین وجهی بیان می کند زیرا هدف انسانیت که با واقع بینی سرشته شده جهان بینی کامل و به کار بستن اصول اخلاقی و قوانین عملی است که مناسب و لازمه همان جهان بینی باشد و قرآن مجید تشریح ک امل این مقصد را بعهده دارد.
خدای متعال در وصف آن میفرماید: «یهدی الی الحق و الی طریق مستقیم» سوره احقاف آیه 30 « هدایت می کند قرآن مجید بسوی حق - در اعتقاد - و بسوی راهی درست - در عمل -» و باز در جایی دیگر پس از تورات و انجیل می فرماید: «و انزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه» سوره مائده آیه 48 « و فرو فرستادیم این کتاب را بسوی تو بحق در حالی که که کتاب آسمانی را در برابر خود دارد تصدیق مینماید و مسلط و نگهبان است نسبت به آن.» و باز در اشتمال قرآن به حقیقت شرایع انبیاء گذشته می فرماید: « شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا و الذی اوحینا و ما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی» سوره شوری آیه 13 « تشریع کرد برای شما امت محمد آنچه را که به نوح سفارش کرد و آن چه را که به تو وحی کردیم و آن چه را که به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم» .
و بطور جامع می فرماید: « و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شی ء» سوره نحل آیه 89 « و تدریجا فرو فرستادیم بسوی تو این کتاب را در حالیکه بیان کننده هر چیزی است» .
این که هر چیزی که بشر در پیمایش راه سعادت و خوشبختی از اعتقاد و عمل به آن نیازمند می باشد دراین کتاب بطور تام و کامل بیان شده است.
آشنایى با محکم و متشابه در قرآن داراى چنان اهمیت و ارزشى است که هر مفسر قرآن کریم در جاى جاى این کتاب الهى، توجه به آن را براى خود لازم دانسته و غفلت از آن را موجب پیدایش انحراف در تفسیر قرآن مىداند. قرآن به عنوان یک مجموعه به هم پیوسته و یکدست -که به تصریح خود هیچگونه اختلاف و ناهماهنگى در آیاتش وجود ندارد- به دو بخش محکم و متشابه تقسیم مىگردد. بعضى از آیات، آیات مادر، اساسى و مرجع هستند و بخشى دیگر نیازمندِ ارجاع به دسته اول. از این روست که نظر استقلالى به آیات دسته دوم در تفسیر قرآن انسان را به کلى از مسیر صحیح فهم قرآن منحرف مىسازد و ناخواسته در جهتى مخالف با کتاب خدا قدم برمىدارد.
پیدایش مذاهب فاسدى چون مجسّمه یا مجبره یا مفوّضه، بر پایه همین دسته از آیات و بدون ملاحظه آیات محکم بوده است. این امر متأسفانه از صدر اسلام تاکنون ادامه داشته و در هر زمان به اقتضاى شرایط زمانى و مکانى، گروهى بودهاند که با تمسک به چنین آیاتى بدعتآفرینى کرده و آیات نورانى قرآن مجید را دستاویزى براى رسیدن به امیال و هواهاى نفسانى خود آن هم در قالب و چهره دینى و قرآنى قرار دادهاند. شاید به همین جهت است که موضوع محکم و متشابه از دیرباز مورد توجه مفسران و قرآنشناسان بوده و آراى گوناگون و مختلف مفسران از صحابه و تابعین و پس از آنان که در این زمینه ابراز شده، شاهدى بر این امر است. علاوه بر تفاسیر مفسّران شیعه و سنى که این بحث را در ذیل آیه محکم و متشابه مطرح نمودهاند، گروه بىشمارى از مفسران و آگاهان علوم قرآنى آن را در ضمن مباحث علوم قرآنى بلکه در رسالهها و کتب مستقلى مطرح و عرضه نمودهاند. (1)
تعریف محکم و متشابه
أَنْزَلَ عَلَیْکَ الکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الکِتابِ وَأُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمّا الَّذِینَ فِى قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الفِتْنَةِ وَابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ وَما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلّا اللَّهُ وَالرّاسِخُونَ فِى العِلْمِ یَقُولُونَ آمَنّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَما یَذَّکَّرُ إِلّا أُولُوا الْأَلْبابِ؛ (2)
اوست کسى که این کتاب را بر تو فرو فرستاد. پارهاى از آن، آیاتِ محکم (صریح و روشن) است. آن ها اساس کتاب اند؛ و (پارهاى) دیگر متشابهند. اما کسانى که در دل هایشان انحراف است براى فتنهجویى و طلب تأویل آن، از متشابه پیروى مىکنند؛ با آنکه تأویلش را جز خدا و ریشهداران دانش کسى نمىداند. (آنان که) مىگویند: ما بدان ایمان آوردیم، همه (چه محکم و چه متشابه) از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان کسى متذکّر نمىشود.
آیه فوق، آیات قرآن را به دو گروه محکمات و متشابهات با ویژگىهاى خاص آنها تقسیم مىکند.
1- محکم: از ریشه حَکَمَ به معناى « مَنَعَ» است. و به همین جهت در زبان عرب به لجام اسب « حَکَمة» اطلاق مىگردد (زیرا لجام، حیوان را از حرکت و تمرّد بازمىدارد).
بنابراین در این ماده نوعى معناى مانعیّت و نفوذناپذیرى نهفته است. وقتى مىگوییم: قاضى « حُکْم» کرد؛ یعنى قضیه قبل از حکم او داراى تزلزل بود و پس از حُکم، حالت ثبات و استحکام به خود گرفت. مُحکَم بودن چیزى بدین معناست که عامل خارجى نمىتواند در آن نفوذ نماید. مُحکم، چیزى است که نه از جهت لفظ و نه از حیث معنا شبههاى در آن وارد نگردد. این ویژگى در یک کلام، هنگامى پدید مىآید که کلام در افاده معنا، هیچگونه ابهامى و ایهامى نداشته باشد و بهروشنى تمام بر مقصود خویش دلالت نماید.
2- متشابه آن است که به جهت وجود شباهت بین دو چیز، یکى از دیگرى تمیز داده نشود (چه شباهت عینى باشد و چه معنوى) متشابه در قرآن کلامى است که به دلیل مشابهت لفظى یا معنوىاش به چیز دیگر، تفسیر آن مشکل گردیده است. فقها مىگویند متشابه چیزى است که ظاهرش خبر از باطنش نمىدهد و گویاى مرادش نمىباشد. « اشتباه» نیز به جهت مشابهت دو یا چند چیز به یکدیگر رخ مىدهد.
بنابراین متشابه - در اصطلاح قرآن- لفظى است که احتمال چندین معنا در آن وجود دارد؛ به همین جهت در آن شک و شبهه ایجاد مىگردد، وهمانگونه که امکان تأویل صحیح آن وجود دارد، احتمال تأویل فاسد نیز در آن مىرود و همین احتمال باعث گشته است تا منحرفان در صدد تأویل آن متناسب با اهداف خویش برآیند. (3)
پس از بررسى دو اصطلاح «محکم و متشابه» به آیه اصلى باز مىگردیم. در این آیه، آیات محکمات، « اُمّ الکتاب» معرفى شدهاند. اُمّ از ریشه« أَمَّ » به معناى « قَصَدَ» است. از آن جهت که فرزند به مادر متوجه مىشود و قصد او رامىکند، « اُمّ » مىگویند. اُمّ به معناى مرجع و مقصد است و امالکتاب، یعنى آیاتى که براى آیاتى دیگر مرجع واقع مىشود. محکمات به تصریح قرآن آیات مادر، مرجع و اساسى هستند؛ با این ویژگى که خود هیچ ابهامى نداشته، برطرف کننده ابهام و تشابه از آیات متشابه اند. از همین آیه مىتوان استفاده نمود که گرچه بخشى از آیات قرآن « متشابه» مىباشند؛ اما با ارجاع متشابهات به آیات محکم، از این دسته از آیات نیز رفع تشابه مىگردد و مفهوم آنها نیز در سایه آیات محکمات معلوم مىشود؛ به عبارت دیگر گرچه بخشى از قرآن را آیات متشابه تشکیل مىدهد (بخش اندک) امّا تشابه آیات، ذاتى و همیشگى نیست؛ زیرا قرآن خود، راه تبیین متشابهات را تعیین کرده، و در حقیقت راهکار رفع تشابه را نمایانده است.
و روی هم رفته از اطراف کلام بر میآید که اولا محکم آیه ایست که در ذات خود محکم و استوار باشد و معنى مراد آن بهغیر مراد اشتباه نیفتد و متشابه بر خلاف آن است، و ثانیا وظیفه ایمانى هر مؤمنى که در ایمان خود رسوخ دارد اینست که به آیات محکمه ایمان بیاورد و عمل کند و به آیات متشابهه ایمان آورد ولى از عمل به آنها توقف و خوددارى نماید. تنها اشخاص منحرف القلب و کج فکرى هستند که به آیات متشابه به منظور فریبدادن مردم و دستاندازى به تأویل عمل کرده از آنها پیروى میکنند.
حکمت وجود متشابهات در قرآن
وجود متشابهات در قرآنکریم بهانه برخى خردهگیرىها بر این کتاب مقدس شده است. آنان مىگویند قرآن مدعى است که قول فصل است، فرقان و تمیزدهنده حق از باطل است، هیچگونه باطلى در آن وجود ندارد؛ در حالى که آیات متشابه آن آیاتى هستند شبههانگیز، دیریاب و مشکلآفرین. فرقهها و مذاهب گوناگون اسلامى هریک براى اثبات حقّانیت خویش به همین قرآن استدلال کرده آیاتى از قرآن را مورد استناد خویش قرار مىدهند. دلیل این امر چیزى جز وجود متشابهات در قرآن نیست. آیا اگر این کتاب تمامش محکمات بود با اهداف تبیینشده از سوى خود قرآن سازگارتر نبود؟ و اصولاً فلسفه و حکمت وجود متشابهات در قرآن چیست؟
علاّمه طباطبائى در تبیین علّت وجود متشابه در قرآن در یک بیان تفصیلى به این نتیجه مىرسد که، اساساً اشتمال قرآن بر آیات متشابه امرى واجب و ضرورى بوده است و جز این امکان نداشته است.
وى مىگوید: القاى مفاهیم و معانى به انسان جز از طریق معلومات ذهنیى که در طول زندگى وى برایش فراهم گردیده، ممکن نخواهد بود. اگر فردى مأنوس با امور حسى باشد القا از طریق محسوسات، و اگر به معانى کلى نایل گشتهباشد، از همان طریق، به میزان نیل به معانى صورت خواهد گرفت. از طرفى هدایت دینى اختصاص به گروهى خاص از مردم ندارد؛ بلکه همه گروهها و تمامى طبقات را در بر مىگیرد. اختلاف سطح افکار مردم از یکسو و عمومیت امر هدایت براى همه از سوى دیگر باعث شده است که بیانات قرآن در قالب امثال صورت گیرد؛ بدین صورت که آن دسته از معانى و مفاهیمى که انسان به آنها آشناست و ذهنش با آنها معهود است انتخاب مىشود تا از رهگذر این معانى، آنچه را نمىداند برایش تبییننماید. (4)
به عبارت دیگر: الفاظ قرآن، مثلهایى براى معارف حق الهى مىباشند و از آن جهت که فهم عموم مردم جز محسوسات را درک نمىکند و دسترسى به معانى کلى ندارد، این معارف در قالب مثلها و امور مادى عرضه مىگردند. در این صورت اگر درک مردم در دریافت معارف الهى در همان مرحله حسى جمود پیدا کند، براى چنین افرادى بیانات و امثال قرآن، حقایق جلوه مىکند و مثال، ممثَّل به نظر مىرسد و در این صورت منظور و مقصود آیات از بین رفته است. (5)
به هرحال از آنجا که انتقال مفاهیم عالى و معنوى قرآن به انسانها جز از طریق الفاظ و عبارات امکانپذیر نمىباشد، این الفاظ مادى نمىتوانند دربرگیرنده همه آن محتوا و معنا باشد. به همین جهت، تشابه پدید مىآید و دلیل آن همان است که معانى در قالب این الفاظ نمىگنجند.
بعضى از قرآنپژوهان در پاسخ به همین اشکال که چرا قرآنى که مَثَل اعلاى فصاحت و روشنى و صراحت است، داراى متشابهات شبههانگیز و دیریاب است؟ گفتهاند: قرآن در قالب و بر وفق موازین کلام طبیعى انسانى نازل شده است و در کلام بشرى از سادهترین تعابیر روزمرّه گرفته تا عالىترین تعبیرات و عبارات ادبى و هنرى، انواع صورتهاى مجازى و استعارى و تمثیلى و کنایى را دارد و هرجا که مجاز باشد لامحاله تشابه و متشابه پیش مىآید. (6)
بنابراین در یک نتیجهگیرى نهایى با توجّه به القاى دقیقترین معانى در قالب الفاظ مادى از یک سو و استفاده قرآن از تعابیر رایج لفظى نظیر مجاز، استعاره، تمثیل و کنایه از سوى دیگر، وجود آیات متشابهات که چیزى حدود دویست آیه از کل قرآن را تشکیل مىدهند، امرى غیر قابل اجتناب و ضرورى بوده است و در حقیقت اگر جز این بود جایى براى سؤال و ابهام وجود داشت .
نگاهی به مفهوم محکم و متشابه در قرآن از دیدگاه استاد علامه طباطبایی
استاد علامه طباطبایی در کتاب خود درباره محکم و متشابه چنین میآورد: خداى متعال در کلام خود میفرماید: «کتاب احکمت آیاته» یعنی قرآن کتابیست که آیاتش محکم قرار داده شدهاند و باز میفرماید: «الله نزل احسن الحدیث کتابا متشابها مثانى تقشعر منه جلود الذین یخشون ربهم» یعنی خدا بهترین سخن را نازل کرده کتابى که آیاتش شبیه و مانند هم و دوتا دوتا است، بهسبب آن کتاب پوستهاى کسانى که از خداى خود میترسند کشیده میشود و با شنیدن قرآن بدنشان بلرزه در میآید و باز میفرماید: «هو الذى انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هن ام الکتاب و اخر متشابهات فاما الذین فى قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تاویله و ما یعلم تاویله الا الله و الراسخون فى العلم یقولون آمنا به کل من عند ربنا» یعنی خدا کسى است که بر تو کتاب را نازل کرد در حالیکه برخى از آن آیات محکم میباشند که آنها مادر مرجع و اساس مسلم کتابند و برخى از آیات متشابه هستند، اما کسانی که در دلهاشان میل به کج روى و انحراف از استقامت است از متشابه کتاب پیروى میکنند براى فتنه و فریب دادن مردم و براى اینکه تأویل اش را میخواهند و حال آنکه تاویل آن را جز خداى نمیداند و آنان که در علم خود ثابت قدمند در مورد آیات متشابه میگویند به آن ایمان داریم همه آیات از پیش خداى ماست.
چنان چه روشن است آیه اولى همه قرآن را محکم معرفى میکند و البته مراد از آن استوار و غیرقابل خلل و بطلان بودن کتاب است و آیه دوم همه قرآن را متشابه میشمارد و البته مراد از آن یکنواخت بودن آیات قرآنىاست در زیبایى اسلوب و شیرینى لهجه و قدرت خارق العاده بیان و همه قرآن همین وضع را دارد.(8)
آیا میتوان به مفهوم واقعی آیات متشابه پیبرد؟
همچنانکه اشاره کردیم در بدست آوردن مفهوم صحیح آیات متشابه نظرات متفاوتی وجود دارد و متخصصین علوم قرآنی همواره در فکر حل این مساله میباشند تا راهی بسوی درک این آیات الهی بگشایند. چرا که بر طبق آیه هفتم سوره آل عمران میتوان به مفهوم آیات متشابه پیبرد، در این آیه چنین میخوانیم « و کسی از مفهوم آنها مطلع نمیشود مگر خدا و راسخین در علم و کسانی که میگویند ما به آنها ایمان آوردهایم». پس بر این اساس راسخین در علم، عالم و آگاه به مفهوم و معنی آیات متشابه میباشند و بر این اساس آیات ناسخ را از آیات منسوخ و حلال قرآن را از حرامش و به طور کلی محکمات قرآنی را از متشابهاتش میشناسند. که بر اساس روایت های رسیده ابن عباس از جمله کسانی بود که میگفت من از کسانی ام که تاویل قرآن را میدانم .
تعیین محکم و متشابه (آرا و نظریات)
در زمینه محکم و متشابه نظریات ذیل اظهار شده است: (9)
1- متشابهات عبارت از حروف مقطّعهاى هستند که در اوایل بعضى از سور نازل شدهاند و مابقى محکمات اند.
2- محکمات حروف مقطّعهاند و غیر آنها آیات متشابه اند.
3- آیات مبیّن در قرآن محکم و آیات مجمل، متشابهات قرآن اند.
4- آیات ناسخ، محکم و آیات منسوخ، متشابه اند.
5- محکمات، آیاتى هستند که دلایلى روشن و واضح دارند. اما بازشناسى متشابهات نیاز به تأمل و تدبر دارد.
6- محکم عبارت است از: هر آیهاى که آگاهى به آن -با برهان خفى یا جلى- ممکن باشد؛ به خلاف متشابه؛ مثل علم به زمان قیامت و....
7- آیات الاحکام، محکمات قرآن و مابقى متشابهاتند.
8- آیات محکمات، تأویل واحدى دارند؛ در حالى که آیات متشابه، وجوه متعددى از تأویل در آنها محتمل است.
9- تقسیم آیات بر محکم و متشابه مختص به آیات قصص است؛ آیاتى که در آن اخبار پیامبران و امتهایشان به صورت روشن، تبیین شده محکمات، و آن دسته از آیات که با تکرار در سور متعدد الفاظ و محتواى آن در مورد سرگذشت پیامبران مشتبه شده، متشابهاتند.
10- آیات متشابه، آیاتى هستند که نیاز به توضیح و بیان دارند؛ برخلاف محکمات.
نمونههایى از متشابهات (10)
بهطور قطع روشنترین نمونهها و مصادیق آیات متشابه را در قرآن، باید در میان آیات مربوط به صفات و افعال خداوند جست. این مجموعه از آیات در کنار آیات دیگرى که به هدایت و ضلالت انسان ناظرند و یا مسائلى نظیر وحى و موجودات غیبى را بیان مىکنند، امر را براى عدهاى مشتبه ساخته است.
شاید بتوان گفت که از همان قرن نخست تا به امروز در برخورد با اینگونه از آیات، برداشتهاى متفاوتى پدیدار گشته که بعضاً انحرافى بوده و به پیدایش فرقههاى گوناگون انجامیده است. در یک بررسى کوتاه و صرفاً براى آشنایى با علل پدیدارى این فرقهها، که مستندات هریک، شمارى از آیات قرآن کریم بوده است، این آیات را مرور مىنماییم.
مرورى بر آیات متشابه
الف) اوصاف الهى
1- ثم استوى إلى السماء وهى دخان ؛ (11) سپس آهنگ آفرینش آسمان کرد و آن بخارى بود.
2- ثم استوى على العرش ؛ (12) آنگاه بر عرش استیلا یافت.
3- الرحمن على العرش استوى ؛ (13) خداى رحمان که بر عرش استیلا یافته است.
از آیات فوق به غلط برداشت « جا و مکان» براى خداوند شده است.
آیاتى که از « دست خدا » سخن گفتهاند:
4- وقالت الیهودُ یداللَّه مغلولةٌ غُلَّتْ أَیْدیهم وَلُعِنوا بما قالوا بَلْ یداهُ مبسوطتان ؛ (14) و یهود گفتند: « دست خدا بسته است.» دستهاى خودشان بستهباد و به سزاى آنچه گفتند، از رحمت خدا دور شدند. بلکه هر دو دست او گشاده است.
5- یدُاللَّه فوقَ أیدیهم؛ (15)دست خدا بالاى دستهاى آنان است.
آیه دیگر، آیه رؤیت است:
6- وجوهٌ یومئذٍ ناضرةٌ إلى ربّها ناظرة ؛ (16) در آن روز صورتهایى شاد و مسرور است و به پروردگارش مىنگرد!
7- وجاء ربّک والملک صَفّاً صَفّاً؛ (17) و (فرمان) پروردگارت و فرشتهها صف درصف آیند.
اندکى تأمل در آیات گذشته و توجه به آیات دیگر که آیات محکمات هستند، هرگونه ابهام را از آیات برطرف مىسازد و توهّم جسمانیّت را که خداوند از آن منزّه است، از ذهن دور مىنماید.
خداوندى که مىفرماید:« لاتُدرِکُهُ الأَبْصار وهو یُدْرِک الأبصار وهو اللّطیف الخبیر» (18) چشمها او را درنمىیابند و اوست که دیدگان را درمىیابد و او لطیف آگاه است. و نیز قرآنى که در مورد خداوند مىگوید: « لیس کَمِثْلِهِ شىءٌ وَهُوَ السَّمیع الْبَصیر» (19)
چیزى مانند او نیست و اوست شنواى بینا، زمینه هرگونه تشبیه خداوند به انسان و موجودات مادى را از بین برده است.
منظور از « عرش و کرسى» نیز، که در قرآن ذکر گردیدهاند، تدبیر و اداره امور هستى است. در روایات نیز به دو صورت ذکر گردیده است: علم و همه موجودات غیر از خداوند. و شاید منظور، تدبیر فراگیر الهى، که منبعث از علم و قدرت اوست، باشد. (20)
ب) افعال الهى
آیاتى که به ظاهر دلالت بر جبر و اختیار مىنمایند و هدایت و ضلالت انسانها را به خدا نسبت داده و مشیّت الهى را منشأ ایمان و کفر و سعادت و شقاوت به حساب مىآورند:
1- فإنّ اللَّه یُضِلُّ مَنْ یشاء ویَهْدى مَنْ یَشاء . (21)
2- یُضِلُّ به کثیراً ویَهْدى به کثیراً . (22)
3- فَیُضِلُّ اللَّهُ من یَشاءُ ویَهْدى مَنْ یَشاء. (23)
4- ما کانوا لِیُؤمنوا إِلاَّ أَنْ یَشاء اللَّه . (24)
5- ولو شاء اللَّهُ ما أَشْرکوا . (25)
براى روشنشدن معناى این آیات که برخى با استناد به آنها قائل به جبر گردیدهاند، توجه به آیات ذیل ضرورى است:
1- کلاّ إِنّها تذکرةٌ فَمَنْ شاء ذکَرَه . (26)
2- وَقُلِ الحقّ من رَبّکم فمن شاء فَلْیُؤْمِن ومَنْ شاء فلیَکْفُر . (27)
3- فَمن اهْتَدى فَلِنَفْسِهِ ومَنْ ضَلَّ فإِنّما یَضِلُّ علیها . (28)
4- لا إِکراهَ فى الدّین . (29)
5- لِیَهْلک مَنْ هلک عَنْ بَیّنةٍ ویَحْیى مَنْ حَىَّ عن بیّنةٍ . (30)
در کنار آیات فوق، آیاتى وجود دارد که جزا و پاداش الهى را منوط بر اعمال اختیارى خود انسان مىکنند:
6- وَأَنْ لیس لِلانسانِ إِلّا ما سَعى وأَنَّ سعیَه سَوْفَ یرى . (31)
7- الیوم تُجْزى کُلُّ نَفْسٍ بما کَسَبَتْ لاظُلْمَ الیوم . (32)
8- لها ما کَسَبَتْ وعلیها ما اکْتسَبَتْ . (33)
9- إِنّا لانُضیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً . (34)
10- الّذى خَلَقَ المَوْتَ والحیوةَ لَیبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً . (35)
این ها نمونههایى از آیاتى است که هدایت و ضلالت انسانها را مربوط به خود آنها دانسته و زندگى و مرگ را صحنه و میدان آزمایش آنها معرفى نموده است؛ تا هرکه بخواهد ایمان آورد و هرکه نخواهد به اختیار خویش کافر شود.
در آیات دسته اول که به ظاهر انسانها نقشى در هدایت و ضلالت خود ندارند و این خداوند است که به مشیت خود آنها را هدایت و یا گمراه مىگرداند، منظور توفیق و عنایت الهى است براى کسانى که مستعدّ دریافت فیض و رحمت خداوندند، و نیز خذلان و حرمان براى آنانکه از یاد خدا اعراض نمودهاند.
روش ائمه اهل بیت در محکم و متشابه قرآن
آنچه از بیانات مختلف ائمه اهل بیت بدست می آید اینست که در قرآن مجید متشابه به معنی آیه ای که مدلول حقیقی خود را به هیچ وسیله ای بدست ندهد وجود ندارد. بلکه هر آیه ای اگر در افاده مدلول حقیقی خود مستقل نباشد به واسطه آیات دیگری می توان به مدلول حقیقی آن پی برد، و این همان ارجاع متشابه است به محکم چنان که آیه: «الرحمن علی العرش استوی» سوره طه. آیه 5 ( خدا بر تخت خود قرار گرفت) و آیه: «وجاء ربک» سوره فجر آیه 22 (و خدای تو آمد) ظاهرند در جسمیت و مادیت ولی با ارجاع این دو آیه به آیه کریمه: «لیس کمثله شی ء» سوره شوری آیه 11 معلوم میشود مراد از قرار گرفتن و آمدن که به خدای متعال نسبت داده شده معنائی است غیر از استقرار در مکان و انتقال از مکان به مکان.
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در وصف قرآن مجید میفرماید (36): «و ان القرآن لم ینزل لیکذب بعضه بعضا و لکن نزل یصدق بعضه بعضا فما عرفتم فاعلموا به و ما تشابه علیکم فآمنوا به» ( به درستی قرآن نازل نشده برای اینکه برخی از آن برخی دیگر را تکذیب کند ولی نازل شده که برخی از آن برخی دیگر را تصدیق نماید پس آنچه را که فهمیدید به آن عمل کنید و آنچه بشما متشابه شد به آن تنها ایمان بیاورید).
و در کلمات امیرالمؤ منین (علیه السلام) است: « یشهد بعضه علی بعض و ینطق بعضه ببعض» (شهادت میدهد برخی از قرآن بر برخی دیگر و منطبق می آید برخی از آن به سبب برخی دیگر).
و امام ششم (علیه السلام) میفرماید :«المحکم ما یعمل به و المتشابه ما اشتبه علی جاهله» ( محکم قرآن آن است که به آن بتوان عمل کرد و متشابه آنست که به کسی که نداند مشتبه شود) و از روایت استفاده میشود که محکم و متشابه نسبی می باشند و ممکن است آیه نسبت بکسی محکم و نسبت بکس دیگر متشابه باشد.
و امام هشتم منقول است که فرمود: «من رد متشابه القرآن الی محکمه هدی الی صراط مستقیم ثم قال ان فی اخبارنا متشابها کمتشابه القرآن فرد و امشابهها الی محکمها و لاتتبعوا متشابهها فتضلوا» ( کسیکه متشابه قرآن را به محکم آن رد کرد براه راست هدایت یافت. پس از آن فرمود: بدرستی در اخبار ما متشابه هست مانند متشابه قرآن پس متشابه آنها را به سوی محکم آنها برگردانید و از خود متشابه پیروی مکنید که گمراه می شوید.)
چنانکه مشاهده می شود روایات و خاصه خبر اخیر صریح است در اینکه متشابه آیه ایست که استقلال در افاده مدلول خود نداشته باشد و به واسطه رد بسوی محکمات روشن خواهد شد، نه اینکه هیچ گونه راهی برای فهم مدلول آن در دسترس نباشد.
معنی محکم و متشابه پیش مفسرین و علما
در میان علماء اسلام در معنی محکم و متشابه اختلاف عجیبی است و می توان نزدیک به بیست قول درین مسئله پیدا کرد.
آن چه عملا پیش مفسرین از صدر اول تاکنون دائر و مورد اعتماد است این است که محکمات آیاتی هستند که معنی مراد آنها روشن است و به معنی غیر مراد اشتباه نه می افتد به اینگونه آیات باید ایمان آورد و هم عمل کرد و آیات متشابه آیاتی هستند که ظاهرشان مراد نیست و مراد واقعی آنها را که تاویل آنها است جز خدای نداند و بشر را راهی به آن نیست، به اینگونه آیات باید ایمان آورد ولی از پیروی و عمل به آنها توقف و خودداری نمود.
این قولی است که در میان علماء اهل سنت و جماعت مشهور است، و مشهور در میان شیعه نیز همین قول است جز اینکه معتقدند که تأویل آیات متشابه را پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه اهل بیت (علیه السلام) نیز میداند ولی عامه مؤ منین که بتاویل متشابهات راه ندارند علم به آن را باید به خدا و پیغمبر و ائمه هدی ارجاع نمایند.
این قول با اینکه عملا میان اکثر مفسرین مورد اعتماد است از چند جهت به متن آیه کریمه « هو الذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات الخ و باسلوب دلالت سایر آیات قرآنی انطباق ندارد زیرا:
اولا در قرآن کریم آیاتی باین وصف که برای تشیخص مدلولش به هیچ وجه راهی نباشد سراغ نداریم، گذشته از اینکه قرآن مجید خود را باصفاتی مانند نور و هادی و بیان توصیف می کند که هرگز با گنگ بودن آیاتش از بیان مراد واقعی خود سازش ندارد.
گذشته از اینکه آیه کریمه: «افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا» سوره نساء آیه 82 ( آیا قرآن را تدبر و پی گیری نمی کنند و اگر از پیش غیر خدا بود در آن اختلاف بسیار می یافتند) تدبر در قرآن را رافع هر گونه اختلاف قرار میدهد در صورتی که آیه متشابه چنان که لازمه قول مشهور است اختلافش را هیچگونه تدبری حل نمی شود.
ممکن است گفته شود که مراد از آیات متشابه همان حروف مقطعه فواتح سور مانند « الم الرحم »و غیر آنها باشد که راهی برای تشخیص مراد واقعی آنها نیست.
ولی باید توجه داشت که در آیه کریمه آیات متشابه را بنام متشابه در مقابل محکم خوانده و لازمه این تسمیه اینست که آیه نامبرده مدلولی از قبیل مدلولات لفظی داشته باشد نهایت اینکه مدلول واقعی باغیر واقعی مشتبه شود و حروف مقطعه فواتح سور مدلول لفظی این طوری ندارند.
علاوه بر این ظاهر آیه اینست که جمعی از اهل زیغ و انحراف از آیات متشابه در اضلال و تقتین مردم استفاده می کنند و در اسلام شنیده نشده است کسی از حروف مقطعه فواتح سور چنین استفاده تاویلی بنماید و کسانی که چنین استفاده تاویلی کرده اند از تاویل همه قرآن این استفاده را نموده اند نه تنها از حروف مقطعه فواتح سور.
بعضی گفته اند تاویل متشابه در آیه اشاره به قصه معروفی است که به موجب آن یهود می خواستند از حروف مقطعه اوایل سور مدت بقاء و دوام اسلام را بدست آورند و پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با خواندن فواتح سوریکی پس از دیگری حساب ایشان را مختل ساخت.
این سخن نیز بی وجه می باشد زیرا در صورت راستی این قصه و درستی روایت سخنی بوده که برخی از یهود گفته اند و در همان مجلس پاسخ خود را گرفته اند و این واقعه در خور آن اهمیت نیست که در آیه کریمه به مسئله تأویل متشابه و اتباع آن داده شده.
علاوه براینکه سخن یهود فتنه ای در بر نداشته زیرا اگر دینی حق باشد موقت یعنی قابل نسخ بودن آن لطمه بحقانیت آن نمیزند چنان که ادیان آسمانی قبل از اسلام همین حال را داشته اند و بر حق بودند.
ثانیا لازمه این قول اینست که کلمه «تأویل» در آیه کریمه به معنی مدلول و معنی خلاف ظاهر بوده باشد و هم اختصاص به آیات متشابه داشته باشد و هر دو مطلب درست نیست و ما در بحثی که در آینده از تاویل و تنزیل خواهیم کرد روشن خواهیم ساخت که اولا «تاءویل» در عرف قرآن از قبیل معنی و مدلول نیست که لفظی بر آن دلالت لغوی داشته باشد و ثانیا همه آیات قرآنی اعم از محکم و متشابه تأویل دارند نه تنها آیات متشابه.
و ثالثا در آیه کریمه کلمه «آیات محکمات»، را با جمله «هن ام الکتاب» توصیف نموده و مدلول آن این است که آیات محکمه به امهات مطالب کتاب مشتمل اند و مطالب بقیه آیات بر آنها متفرع و مترتب می باشند. و لازم بین این مطلب آنست که آیات متشابه از جهت مدلول و مراد به آیات محکمه برگردند. یعنی برای استیضاح معنی آیات متشابه آنها را بسوی محکمات رد کنند و به وسیله محکمات مراد واقعی آنها را بیابند.
و بنابراین در قرآن مجید آیه ای که هیچ گونه دسترسی به مراد واقعی اش نباشد نداریم و آیات قرآنی یا بی واسطه محکم اند مانند خود محکمات و یا با واسطه محکم اند مانند متشابهات و اما حروف مقطعه فواتح سور اصلا مدلول لفظی لغوی ندارند و بدین سبب از مقسم محکم و متشابه بیرون اند.
این مطلب را از عموم آیه: «افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اققالها» و همچنین آیه: «افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا» می توان استفاده کرد.
وظیفه ما در قبال آیات متشابه
در روایات امده که هر چه از قرآن را شناختید به آن عمل کنید و به آیات متشابه آن ایمان بیاورید. و باز از پیامبر روایت کردهاند که حلال قرآن را حلال کنید و حرامش را حرام و به متشابه قرآن ایمان آورید و بگویید به آن ایمان آوردیم و حرامش از سوی پروردگار است و ابن عباس گفته است که به محکم آن (قرآن) ایمان آورده و با آن دینداری کنیم و به متشابه آن ایمان میآوریم ولی به آن دینداری نمیکنیم و تمام آن از سوی خداست .
پایان
پی نوشت ها :
1) ر. ک: تفسیر المحکم والمتشابه؛ سید رضى
2) آلعمران آیه 7 .
3) التمهید، ج3، ص9.
4) المیزان، ج3، ص60 و 61.
5) ر.ک: همان، ج3، ص62.
6) قرآنپژوهى، ص736 و 737.
7) ر.ک: التمهید، ج3، ص14.
8) کتاب قرآن در اسلام ، علامه طباطبایی
9) ر.ک: مجمعالبیان، ج1، ص699 و ج2، ص 700؛ المیزان، ج3، ص32 - 40.
10) ر.ک: التمهید، ج3، ص 82 به بعد.
11) فصلت آیه 11.
12) فرقان آیه 59؛ سجده آیه 4.
13) طه آیه 5.
14) مائده آیه 64.
15) فتح آیه 10.
16) قیامت آیه 23.
17) فجر آیه 22.
18) انعام آیه 103 .
19) شورى آیه 11.
20) ر.ک: التمهید، ج3، ص122 - 126.
21) فاطر آیه 8.
22) بقره آیه 26.
23) ابراهیم آیه 4.
24) انعام آیه 111.
25) انعام، آیه 107.
26) عبس آیه 12؛ مدّثر (74) آیه 55.
27) کهف آیه 29.
28) زمر آیه 41.
29) بقره آیه 256 .
30) 31. انفال آیه 42.
31) 32. نجم آیه 40.
32) 33. غافر آیه 17.
33) 34. بقره آیه 286.
34) 35. کهف آیه 30.
35) 36. ملک آیه 2.
36) 9. قرآنپژوهى، ص736 و 737.
منابع:
1) حقائق التأویل فى متشابه التنزیل؛ سوربن عبدالله اشعرى (م 300ق.)،
2) کتاب فى محکم القرآن و متشابهه؛ قاضى عبدالجباربن احمد همدانى (415- 359ق.)، متشابه القرآن؛ علىبن حمزه کسائى (م 183ق.)،
3) متشابه القرآن؛ محمدبن ابراهیم شیرازى (1050-979ق.)
4) صدرالمتألهین، متشابهات القرآن.
5) کتاب اسلام در قرآن نوشته علامه طباطبایی
6) کتاب قرآن در اسلام نوشته علامه طباطبایی
8) دانشنامه علوم قرآنی
9) تفسیر المیزان
10) وبلاگ قرآن پژوهان
ارسالی از طرف کاربر محترم : hamedsaberi
/خ