ماهان شبکه ایرانیان

مکتب اوشو ، عرفان یا ضد عرفان (۱)

از شما می خواهم ابتدا این چند بند را بخوانید تا باقی ماجرای اشو را هم برایتان بگویم: "اوشو تعلیماتش را تنها در قالب کلمات ادا نمیکرد، بلکه زندگی او سرمشقی از تعالیم و اعتقاداتش بود

مکتب اوشو ، عرفان یا ضد عرفان (1)
از شما می خواهم ابتدا این چند بند را بخوانید تا باقی ماجرای اشو را هم برایتان بگویم:
"اوشو تعلیماتش را تنها در قالب کلمات ادا نمیکرد، بلکه زندگی او سرمشقی از تعالیم و اعتقاداتش بود.
او زندگی را به حد تمام و کمال تجربه کرد؛ زندگی وی آکنده از عشق، شجاعت، وقار و شوخ طبعی خاصی بود که از طریق آن به قلب میلیونها نفر از مردم دنیا راه یافت؛ « ﮊان لایل » در مجله ی Vogue درباره ی اوشو می نویسد:
« او مردی است مهربان و شفیق، در نهایت صداقت... یکی از باهوش ترین، ادیب ترین، پر مغزترین و مطلع ترین سخنورانی است که تا به حال دیده ام. »
با این وجود، اوشو همیشه از خویش به عنوان انسانی معمولی یاد می کرد و بر این نکته تاکید داشت که آنچه که او بدان دست یافته، برای همه کس دست یافتنی است...
اوشو در سال 1953 در سن بیست و یک سالگی به نور حق مشرف شد و از آن پس کمر همت بر آن بست تا آنچه را که خود از آن بهره مند شده بود، به دیگر انسانها نیز منتقل سازد.
او تصویر ذهنی خویش از انسان ایده آل امروزی را « زوربای بودایی » می نامید؛ ترکیبی کاملا جدید؛
« ملاقات بین زمین و آسمان، ملاقات بین مرئی و نامرئی، ملاقات قطبهای متضاد ». زوربا شخصیتی است زمینی و اهل خوشگذرانی های دنیوی، در حالی که بودامظهر طریقت معنوی است..."

مکتب اوشو ، عرفان یا ضد عرفان (1)

این عکس را هم داشته باشید تا نمای یک آدم که نه، یک فرشته در ذهنتان مجسم شود و تحت تاثیر قرار بگیرید."
خوب شما اگر مکتب شهوانی اشو را نشناسید، به یک سایت وارد شوید و عبارت های دلفریبی مثل بندهای بالا را به خصوص با این عکس های مثلا عرفانی ببینید، حتما تحت تاثیر قرار میگیرید. به خصوص با این جمله "شعار اصلی اوشو چنین است: یک قانون، تنها در دنیا وجود دارد و آن اینکه، هیچ قانونی وجود ندارد."
اما واقعیت در پس این تبلیغات نهفته است.
عضویت در این فرقه یک شرط اساسی دارد: ‌«بی بند وباری و لاقیدی اخلاقی برای رسیدن به حقیقت هستی»! اشو معتقد است که «مساجد و کلیساها (تمام اماکن معنوی) از خدا خالی‌‌اند و کابین‌های عشق (اماکنی که در آن روابط غیراخلاقی صورت می‌گیرد) مملو از خدا هستند»! پیروان فرقه اشو بر مبنای همین آموزه‌هاست که اقدام به برگزاری مراسماتی بنام «اشو پارتی» یا «اشو پارک» می‌کنند. ‌جای تأسف فراوان دارد که مریدان این اندیشه خطرناک و ضداجتماعی در کشوری اخلاق‌گرا همچون ایران نیز « اشو پارتی » برپا می‌کنند.
اشو در سخنرانی‌های خود فریاد می‌زد که خدا وجود ندارد و مریدان وی همه خدا هستند! او از مریدان خود می‌خواست تمامی کتب مقدس ادیان را آتش زده و با تمامی سنت‌ها و ارزش‌های دینی به مخالفت برخیزند. ‌ازدواج در این فرقه ممنوع است زیرا اشو ازدواج را اسارت کامل نامیده و خانواده را یک نهاد فاسد خوانده است. ‌
بر اساس تعلیمات او تعداد زیادی از مریدانش اقدام به مصرف و خرید و فروش مواد مخدر کرده و شمار زیادی از زنان عضو فرقه او آشکارا به فاحشه‌گری می‌پردازند.
امروزه در جهان اقبال به دین بسیار گسترده شده است و یکی از علت های عمده آن نابودی اخلاق در جهان است به گونه ای که ملت ها از عدم وجود اخلاق رنج می برند جهتش هم این است که در روشی که امروز دنیای غرب خصوصا پیش گرفته چیزی به نام اخلاق جایگاهی ندارد و اگرهم از برخی واژه های اخلاقی مثل صداقت و دروغ بهره می جویند تنها در راستای رسیدن به اهداف مادی خود است بنابراین در سوگرایی دینی به طور طبیعی یکی از مهمترین انگیزه ها می تواند موضوع اخلاق باشد
به همین علت است بیشترین گرایش ها خصوصا در دنیای غرب به سمت و سوی مسائل عرفانی و ماورایی است.
این جا است که بازار مکاره دست به کار شده و با خلق عرفان های نوظهور و برجسته کردن واژگان اخلاقی و طرح اصولی و رنگ و لعاب اخلاقی به آن ها زدن خود را مطرح می کند.
این به اصطلاح عرفان نوظهور قرن 21 اوشو نیز از این قاعده و قانون مستثنا نیست.
جالب اینجاست که این ها چون با اصول ثابت اخلاقی میانه ای ندارند خود سعی می کنند اصولی را به جامعه ارائه دهند و دقیقا از اموری استفاده می کنند که کاملا ضد اخلاق بوده ولی برای جوان چون رنگ و لعاب اخلاق دارد از سوی دیگر هم در آن رسیدن به امیال نفسانی و شهوات محور اساسی آن است همین امر موجب گشته تا طرفداران بیشتری در میان جوانان پیدا کند
ولی اگر جوان مسلمان به اصالت پاک و دست نخورده خود نظری افکند و حائل های بین خود و خدا را بردارد هیچ چیز غیراز اسلام نمی تواند به طرز صحیح امیال نفسانی و شهوانی او را با برنامه ای مناسب تامین کند و مابقی چیزی جز غوطه ور شدن در خواسته های حیوانی و به جای سعود به قله های سعادت و رسیدن به خدا ، در ورطه سقوط قرار گرفته و جنبه حیوانی او جلوه گری خواهد کرد ولو در پوشش چنین عرفان ها و مکاتب مدعی اخلاق باشد.
‌در بیشتر کتاب فروشی‌ها به راحتی پلک زدن می‌توانیم کتاب‌هایش را ببینیم؛ کتاب‌هایی در طرح‌ها و اندازه‌های گوناگون و به زبان شیرین پارسی. ‌اما این شیرینی زمانی به کام آدم زهر می‌شود که این خبر را شنیده باشد: ‌«نویسنده این کتاب‌های خوش خط‌وخال که هوادارانش او را پیامبر دوران معاصر و بزرگترین آموزگار روحانی قرن بیست و یکم می‌خوانند، ‌به جرم فساد اخلاقی ومالی از کشور محل اقامتش اخراج شده است»!
مقاله را کامل بخوانید.
کمی دقیق تر: از تولد تا مرگ، باگوان شری راجنیش (اوشو)
وی در 11 دسامبر 1931 در روستای کوچک و دورافتاده کوچ وادا در ایالت مادهیا پرادش بدنیا آمد. و از همان آغاز کودکی بیشتر تحت تاثیر پدربزرگ و مادربزرگ مادری خود بود. وی علاقه وافری نسبت به آنان داشت.
در سن هفت سالگی پدربزرگ مادری اش را از دست داد و به گفته خویش این واقعه تاثیر عمیقی بر زندگی درونی او گذاشت و پنجره ای شد برای ایجاد اراده ای در جهت کشف حقایق عرفانی او.
اوشو، تحصیلات مقدماتی را در هند گذراند. سپس به دانشگاه سائوگر وارد و موفق به اخذ مدرک فلسفه از آن دانشکده شد. و حدود نه سال در دانشگاه جلال پور هند به آموزش فلسفه پرداخت. معروف است که اوشو در سن 21 سالگی تقریباً در سال 1953 به درجه روشن ضمیری به روش خودش رسید.
وی در دوران تدریس در دانشگاه به اقصی نقاط هند سفر نمود. و علاوه بر بررسی تمام آداب و رسوم مذهبی اقوام هندی و مطالعه در این زمینه به ایراد سخنرانیهایی پرداخت. و در این مدت عقائد عرفانی و مراقبه های خودش را ترویج و تعلیم مینمود.
وی بیش از 35 سال به تعالیم آموزههای خود ادامه داد. اوشو طرفداران و شاگردان فراوانی را در هند به دور خود جمع نمود در سال 1974 کمون خود را در شهر پونا هندوستان بنا کرد. شاگردان اوشو که به عنوان سانیاسین مشهورند تصمیم گرفتند وی را اوشو بنامند. اوشو برگرفته از کلمه Oceanic به معنای اقیانوس است.
لفظ اوشو از عبارت Oceanic experience به معنای حل شدن در اقیانوس ویلیام جیمز فیلسوف و روانشناس آمریکایی (1842-1910) اقتباس شده است.
البته اوشو در دوران حیاتش به چندین نام شهره بود: راجا نام زمان کودکی، سپس راجنیش، آچاریا راجنیش در سال 1960، با گوان شری راجنیش از 1971، از ماه دسامبر 1988 هرچهار نام تغییر یافته و از سپتامبر 1989 به سادگی به عنوان اوشو نامیده شد.
اوشو در دوران تدریس تعالیم اش در زمینه های مختلف روشهای درمانی، فلسفه و حکمت، روانشناسی و شیوه های رسیدن به آگاهی ناب و... سخنرانی هایی ایراد نمود که پس از گردآوری آثارش قریب بر 600 عنوان کتاب و بیش از 1000 سخنرانی ثبت و ضبط شده و بسیاری از آثار وی به بیش از 30 زبان دنیا ترجمه شده است.
وی همواره سخنان دلفریبی داشت که: "من سرآغاز خودآگاهی مذهبی کاملاً نوینی هستم. لطفاً مرا با گذشته پیوند نزنید. گذشته حتی ارزش به خاطر سپردن ندارد. چه نعمت بزرگی برای بشریت خواهد بود. اگر سراسر تاریخ گذشته را به کناری نهیم. همه گذشته را به گنجه هزاره ها بسپاریم و به انسان آغازی جدید بخشیم آغازی غیرتحمیلی و دوباره او را آدم و حوا کنیم تا بتواند از صفر شروع کند. انسانی نو، تمدنی نو، فرهنگی نو."
اوشو در سال 1981 جهت درمان بیماری جسمی خود به ایالات متحده امریکا رفت و در آنجا حدود پنج سال اقامت کرد، وی تحت پافشاری شاگردانش قصد ماندن در ایالت متحده کرد. مریدان اوشو در مدت چهارماه اراضی دورافتاده کوهپایه های ایالت اورگون را خریداری و شهری را به نام اوشو با عنوان راجنیش پورام Rajneesh Paramتاسیس کردند
اشو در دوران اقامت خود در آمریکا ‌سالانه 15 تا 45 میلیون دلار درآمد شخصی از مریدان خود به دست آورد
اما در سال 1986 دولت امریکا وی را مجبور به بازگشت به هند کردند. علت اخراج اوشو ( از آمریکا )، فساد جنسی و اخلاقی بوده است.
عرفان اوشو را عرفان سکس گفته اند یعنی هیچ چیز دیگری نیست و احساس می شود این همه اقبالی که در خارج بخصوص در آمریکا و نیز در ایران وجود دارد یکی از علل آن همین می باشد . عرفان اوشو عرفان بدون شریعت است عرفان بدون آسمان و خدا هست . عرفان زمینی و دنیوی است . اوشو بر این اساس ضد فلسفه است در تعبیری می گوید: فیلسوفان سگان تاریخ اند و مفصل در این باره بحث می کند . ضد تکنولو‍ژی و ضد تمدن بشریت معاصر است . ضد استدلال برای همه چیز حتی برای خدا است . ضد اخلاق گرائی ، ضد فقه است . تشبیهات بسیار مستهجنی برای فقها و قانون گذاران بشر دارد . اساسا ضد قانون است . شعار اصلی اوشو این است یک قانون تنها در دنیا وجود دارد و آن اینکه هیچ قانونی وجود ندارد . شعار اون این است که نظم در هرج و مرج است و باید رسوم و عادات را شکست تا نظم آسمانی و نظم خدایی که فقط از اتحاد دو جنس زن و مرد ایجاد می شود پدید بیاید. حدود هفتاد جلد از آثار اوشو که اکنون به زیان فارسی وجود دارد چندین جلد آن بدون شک آموزش عشق زمینی و خاکی است . اوشو امروز برای برخی از جوانان به یک بت معنوی مبدل شده است.
‌او در سال 1990 به علت ابتلا به ایدز از دنیا رفت.

نگاهی به عقاید اشو
 

عشق عرفانی یا عرفان شهوانی
 

مکتب عرفانی اوشو یکی از صدها مکتب صوفی ـ عرفانی در جهان ماست. که سعی در پیشبرد رهروانش دارد.
در این مکتب زمانی که از عشق صحبت می شود و آن تعبیر خاص اوشو که عشق زاده آمیزش جنسی است، تردیدی برای خواننده به وجود می آید که آیا اوشو به دنبال پرورش روح مریدانش بوده است؟! یا نه، به دنبال آن بوده که از عرفانی دم بزند تا مریدانش در این عرفان، به ارضاء شهوت جسمی خویش بپردازند.
اما آنچه ما تا به حال از عرفان راستین فهمیده ایم؛ عرفان طریقی است که در آن فرد در پی ظهور و تجلی معشوق، خود را محو او می بیند. از دنیا و آنچه در آن است دل بریده و به تماشای معشوقه ی خویش (حضرت حق) مشغول می گردد.
اما در مکتب اوشو هم معنای عرفان تغییر می کند، هم عشق و هم شهوت.
یکی از مهمترین اصول نزد اوشو، اصل عشق است. در این زمینه کتابهای مستقلی دارد از جمله «عشق، رقص زندگی»، «یک فنجان چای» که مجموعه اشعار اوست و دیگری مجموعه مقالات در زمینه ی عشق است.
عشق را شوق وافر درونی برای یکی بودن با کل می داند، عشق دلیل بی دلیل است. اوشو برای عشق ورزی به چهار مرحله معتقد است.
الف) حضور در لحظه (نه گذشته و نه آینده)
ب) قدم برای رسیدن به عشق
ج) تقسیم کردن و بخشیدن
د) هیچ بودن.
این 4 مرحله به خودی خود مشکلی ندارند، ولی وقتی تفسیر اوشو را از عشق متوجه می شویم و نگاه به معشوقه را می بینیم نظر به کلی تغییر می کند. وی معتقد است عشق باید زمینی باشد.
معشوقه در عرفان یعنی مادی و این دنیایی بودن آن و عشق را در تضاد با هوس ها نمی داند، رسیدن به عشق تنها از طریق قطب مخالف امکان پذیر است، میل مرد به زن یا زن به مرد شروع عشق است.
بر خلاف تمام ادیان الهی و مکاتب معنوی که نسبت به روابط جنسی، بی تفاوت و یا دشمن هستند یا مانند اسلام راه برتری برای استفاده از این غریزه خدادای ارائه می کنند، اوشو بر عکس در این عرفان آموزش روابط جنسی می دهد و قائل به سه سطح برای انسان در روابط جنسی است. اول با روش زیستی پیش آفرینش (حیوان) آغاز شده، به منبع لذت و صمیمیت (انسان) و سرانجام به وسیله ای برای خود رستگاری (الهی) تبدیل می شود.
او از زنان به عنوان الگو، یاد می کند. رابطه ی دختر و پسر در عرفان اوشو آزاد است، و از آن به عنوان یکی از روشهای مراقبه یاد می کند.
دیدگاه اوشو درباره ی عشق بسیار زیاد متأثر از فروید و تا حدود زیادی از شاگرد فروید، «یونگ» است. براین اساس وقتی از عشق صحبت می کند منظورش همین عشق مجازی زمینی و رابطه ی زن و مرد است.
اوشو تا جایی در شهوت رانی پیش می رود که، در بقیة توصیه هایش، مثلا مدیتیشن، مریدان را ترغیب به سکس می کند.
پرداخت مفرط اوشو به این روابط نامشروع و به اصطلاح «عرفان»، یکی از دلایل محبوبیت مکتبش است.
از جمله اقدامات مریدانش راه اندازی رسمی و همراه با تبلیغات گسترده ی «اوشو پارک» است، که جذابیت زیادی برای گرشدگران هند ایجاد کرده است و شعبه هایی از آن در دیگر کشورها تأسیس شده است.
در این مکانها نوعی زندگی زناشویی و جمعی، فارغ از قیود اخلاقی و قاعده مند ترویج می شود. (از آنجایی که مکتب عرفانی اوشو شکل گرفته از سه آئین تنتره، یوگا و بودا است به اصالت بدن و پرداختن به آن زیاد بها می دهند) دیدگاه اوشو در مورد همجنس گرایی جالب است وی معتقد است این مسئله چیز مهمی نیست و هیچ چیز اشتباهی در آن رخ نمی دهد.
وی به سه مرحله رشد جنسی معتقد است. الف) رابطه ی جنسی با خود در کودکی ب) همجنس گرایی ج) ناهمجنس گرایی.
او می گوید: " نمی گویم اگر زنی را دوست داری با او زندگی نکن. با او باش، اما نسبت به عشق صادق و وفادار بمان، نه نسبت به شخص.... وقتی عشق ناپدید می شود، وقتی شادی از میان می رود، آن وقت باید به حرکت ادامه دهید... از همان لحظه ای که احساس می کنید دیگر از چیزی خوشتان نمی آید و آن چیز گیرایی و جاذبه اش را از دست داده است و شما را خوشحال نمی کند، از آن دست بردارید. فقط بگویید متأ سفم. " ;

بچه بی بچه؟
 

اوشو با نقد عملکرد والدین در خانواده، استعمار فرزندان و تربیت اخلاقی آنان بر پایه ی آنچه که متعلق به گذشته است، در نوع خود نوعی استعمار جدید می داند.
آیا واقعا می توان نقش تربیتی خانواده ها را استعمار فرزندان نامید؟!! سپردن فرزندان به مکتب اوشو استعمار است یا تربیت توسط والدین؟
اوشو با نظام خانواده مخالف است، بر همین اساس تربیت و بزرگ کردن فرزندان را به عهده ی تشکیلات دولتی می گذارد. دلیل قائل شدن وی به این دیدگاه به دوران کودکی اش بر می گردد. اوشو هرگز طعم مهر و محبت مادر را در کانون گرم خانواده احساس نکرد.
اوشو می گوید
او در تبلیغ برهنگی و سکس می گوید:" وقتی در برابر واقعیت می ایستید، شما به تخیل روی می آورید. برخی نهادها پشت رسانه های سکسی خوابیده اند! وقتی مردم و افراد زنده وجود دارند چرا شما دنبال مجلات یا پورنوگرافی می روید !؟ آیا بهتر نیست که به مردم زنده بنگرید؟ آیا شما از دیدن تصویر درخت لذت می برید؟ نه، چون همه درختان برهنه هستند. اگر همه درختان را بپوشانید، دیر یا زود مجلاتی منتشر می شوند که بطور زیر زمینی دست به دست می چرخند" درختان برهنه". پورنوگرافی زمانی از بین می رود که مردم طبیعت برهنه خود را بپذیرند....اجازه دهید مردم برهنه باشند . آن وقت پورنوگرافی از بین می رود."
اوشو توصیه هایی در رابطه با ارتباط زن و مرد دارد. می گوید:" به محض این که مؤنث و مذکر با هم تماس می یابند، یک مدار الکتریکی کامل می شود و آن خودآگاهی که از بدن بیرون رفته است، باز به سرعت به بدن بازمی گردد." یعنی انسانی که ارتباط جنسی ندارد، یک انسان ناخودآگاهی است، تنها راه تبدیل ناخودآگاهی به خودآگاهی، رفع نیازهای جنسی است. روشن است که در القاء این سخنان ، تحت تاثیر نظریه جنسیتی فروید بوده است.
اوشو درکتابی با عنوان تانترا تعلیمات کندالینی یوگا(ج2ص229-336) به تفصیل درباره رابطه جنسیت و پیوند زن و مرد سخن گفته است و به نتایجی دست یافته است که بخشی ازآن بیان می شود:
زن چند کالبد دارد؛کالبد اول زن، زنانه و کالبد دوم او، مردانه است. مرد هم دارای چند کالبد است. کالبد اول مرد، مردانه و کالبد دوم او زنانه است. کالبد زن و مرد به تنهایی ناقص است و در ترکیب با یکدیگر کامل می شود. وحدت این دو جنس به صورت خارجی صورت می گیرد. در این صورت آنها تن واحد و کالبد واحد می شوند. این اتحاد، موقتی است و از آن نشاط و شادی فراوانی حاصل می شود. زن و مرد در این صورت متوجه شعف و لذت ناشی از اتحاد و پیوند دو موجود می شوند.
اوشو ادامه می دهد:
زن نیمی و مرد نیم دیگر است. هر دوی آنها عامل انرژی و الکتریسیته اند. زن قطب منفی و مرد قطب مثبت است. اگر قطب مثبت و منفی به هم برسند، مداری تشکیل شده و نوری ایجاد می شود که با نور معمول متفاوت است. اگر پیوند کوتاه باشد مدار به سرعت قطع می شود و در صورتی که طولانی باشد و از نیم ساعت بگذرد، مدار الکتریکی بین آن دو می چرخد و این مدار برای برخی کاملا قابل مشاهده است. در جهان امروز که پر از تنش است طبعا روابط کوتاه و مدارهای مغناطیسی یا تشکیل نمی شود یا بسیار سریع قطع می شود.
اوشو رابطه این دو جنس را در جهان غرب به یک عطسه ساده تشبیه می کند و برای شرق تاسف می خورد که دنباله رو غرب در این جهت شده است.(اوشو در اینجا سخنانی دارد که قابل ذکر نیست.)
او در ادامه می گوید:
اگر زن بتواند با کالبد مردانه درونی خود پیوندی مبارک برقرار سازد، از این آمیزش درونی، سفر معنوی آغاز می شود، مرد نیز همچنین اگر بتواند با کالبد زنانه درونی خود پیوندی برقرار کند، لذتی همیشگی نصیب او خواهد شد. بنابراین باید اتحاد از بیرون به درون انتقال یابد تا غم و رنج برداشته و لذت و نشاط جای آن را بگیرد. یوگا و مدیتیشن یا مراقبه راهی است برای نکاح درونی. اگر بدن زن با کالبد اتری یکی شد، نوزاد آنها مونث و اگر مرد با کالبد درونی خود اتحاد یابد، نوزاد آنها مذکر است؛ زیرا کالبد دوم، کالبد اول را می خورد و بر آن تفوق می یابد و در این صورت نقص خارجی زن یا مرد تکمیل می شود.
کالبد سوم مرد، مردانه و کالبد چهارم او زنانه است. در زن هم چنین است؛ کالبد سوم او زنانه و چهارم او مردانه است. بنابراین در درون انسان انواعی از روندهای تکاملی برقرار است. در ازدواج های درونی که ممکن است میان کالبد سوم یا چهارم صورت گیرد، هیچ گونه انرژی ای هدر نمی رود؛ از این رو غم و رنج دنبال آن نیست."
اوشو روش های متعددی برای انجام عمل اتحاد و پیوند ادعا کرده است و آن را در تمرینات شبکه ای به شاگردان خود تعلیم می دهد.
در جایی(الماسهای اوشو/ص240) می گوید:
سکس بزرگترین هنر مدیتیشن است. این پیشکش تنتره به دنیاست. پیشکش تنتره از همه عالی تر است؛ زیرا کلیدهایی را در اختیارت قرار می دهد که از پست ترین به عالی ترین استحاله پیدا کنی. کلیدهایی را در اختیار قرار می دهد که لجن را به نیلوفر آبی بدل کنی...و عشق از آمیزش جنسی زاییده می شود.

نگاه اوشو به زندگی
 

یکی از نکته هایی که اوشو بر آن تاکید دارد این است که زندگی را جدی نگیرید و این عالم، عالم خیال است، و این خیال بودن انسان و خیال دانستن عالم، سبب می شود که انسان خیلی گرفتار یاس و ناامیدی نشود و هر بلایی و مشکلی که در این دنیا برایش پیش آمد را جدی نگیرد .
او زندگی را بازیچه دانسته و می گوید:" کل کائنات یک شوخی است!!! بعضی ها آن را لی لا و بعضی ها مایا می خوانند (به معنی رویا) این تنها یک لطیفه و یک بازی است و روزی که این را فهمیدی به خنده می افتی و آن خنده هرگز متوقف نخواهد شد! همین طور ادامه خواهد داشت، این خنده به سراسر پهنه ی کائنات گسترش خواهد یافت."

مخالفت با نظام طبقاتی هندوها
 

جناب اوشو خودش را هندی نمی داند. اصالتا هندی است اما می گوید من هندی نیستم، هندو هم نیستم. علت مخالفتش با آئین هندو این است که هندوها نظامی به نام «نظام کاست»دارند. نظام کاست، نظام طبقاتی است و هندوها انسان ها را به چهار طبقه تقسیم می کنند. یک طبقه پنجمی هم دارند که عبارتند از «نَجَسها». آن چهار گروه و چهار طبقه انسانی که هندوها قائلند به ترتیب عبارتند از:
1- طبقه اول: برهمن ها یا روحانیان 2- طبقه دوم: اشراف و امرا 3- طبقه سوم: کشاورزان و صنعت گران 4- طبقه چهارم: خدمتگزاران.
هندوها معتقدند هرکسی که در جامعه کار می کند، جزء طبقات انسانی است و انسان ها یا برهمنی اند یا جزء امرا هستند، یا جزء کشاورزان و صنعت گران و یا جزء خدمتگزاران. کار دیگری هم غیر از این کارها در آن زمان نبوده، چون هندو جزء ادیان قبل از میلاد مسیح(ع) است. بر این اساس هرکه فقیر و بیکار باشد، کافر و نَجَس است. نجس و کافر از طبقات انسانی خارج اند.
اوشو به شدت با طبقات مختلف و نظام اخلاقی و نظام طبقاتی هندوها مخالفت می کند. با «مانو» مخالف است.«مانو» کانونی است که تمام نظام اخلاقی شرعی جامعه هند در آن مدون شده است. با مانو که قانون اساسی هندوها است، مخالفت می کند؛ چرا که مبنای اختلاف طبقاتی است.
اوشو برای این که طبقه نجس ها را هم طرفدار خودش بکند، اعلام می کند که من طرفدار نجس ها هستم ولی طرفدار فقر نیستم.

پارادوکس دنیاگرایی و دنیا ستیزی
 

اظهار تنفر او از فقر برای این است که معنویتی که اوشو مطرح می کند،آمیخته ای از دنیاگرایی و دنیا ستیزی است.
همان طور که گفتیم او خود را «زوربای بودایی» می نامد. چرا؟ چون زوربای، نماینده غنای زندگی بیرونی است. زوربای یعنی کسی که لذت طلب بوده، عیاش بوده، از همه منافع و تمتعات دنیایی بهره می برده و در نقطه مقابل او، بودا کسی بود که همه لذت ها را کنار می گذارد. ایشان می گوید: من زوربای بودائیم؛ یعنی این دو شخصیت متضاد را با هم جمع کرده است. یک انسانی که هم دنیا را دارد و هم به معنویت چسبیده است. پیش فرض هندوها و بودائی ها این است که اگر شما خیلی به دنیا بچسبید، نمی توانید کسب آرامش کرده و معنویت داشته باشید. عرفان و معنویت در آئین هندوها این است که باید دنیا و لذت ها را کنار بگذارید تا به معنویت برسید و آرامش پیدا کنید؛ دنیا و معنویت با هم جمع نمی شوند. از قضا شعار اشو این بود که من آمدم تا این ها را با هم جمع کنم. من می گویم هم از لذت های دنیا استفاده ببر و هم آرامش پیدا کن. این یعنی پارادوکس.

آنارشیسم و مخالفت با قانون
 

اوشو اصل اجتماعی بودن انسان را مضر می داند و پیشنهاد می دهد که خیلی در جامعه نباشید، یک رنج افراد، ناشی از بیماری جامعه است. قانون طلایی، بی قانونی است. بنابراین اوشو از نظر سیاسی و اجتماعی و جامعه شناختی، طرفدار «آنارشیسم» است.
او نقطه مقابل قانون را عشق می داند و می گوید: قانون مال ناآگاهان و عشق مال انسان های آگاه است. عشق، قانون برتر است و قانون، عشق فروتر است. اخلاق گرایان، قانون را دنبال می کنند و عشق را مردم مذهبی دنبال می کنند. لذا مذهب از نظر اوشو مکتب عشق است. هرکه عاشق است مذهبی است. دیندار، کسی است که عاشق باشد، نه دیندار.

ضدیت اشو با تخصص
 

در مسلک اشویی مراجعه به متخصص بی فایده است و خود او معتقد است که فقط باید پاسخ داد نه آن که سوال کرد. اشو خود را این گونه می داند و می گوید: "در سراسر عمرم هرگز سوال نکرده ام."
او می گوید: "همه ی متخصصان نابینا هستند. اگر کسی بخواهد متخصص شود باید کور شود." تخصص یعنی اجتهاد و اجتهاد در مکتب اشویی یک امتیاز منفی است. در حالی که در قوانین مدنی مندرج در احکام دینی، تخصص یک ارزش است، مشکلات از راه تخصص حل می شود، چه مشکلات دینی و چه مشکلات دنیایی. اشو می گوید: کل مشکلات تنها در حضور یک استاد قابل حل است، استادی که تمام زندگی اش بی قید و بند شده است. در متون مقدس هندوییسم، استاد به مقام خدایی می رسد، و صد البته آنان باور کرده اند، استاد عین خداست، شاگردان ( مریدان ) می بایست سرسپردگان فضایل و نعمات استاد باشند.
منابع اصلی:
سایت ادیان نیوز ADYANNEWS.COM
نشریه پگاه حوزه ، 26 دی 1388 - شماره 271 پایگاه حوزه hawzah.net
باشگاه اندیشه www.bashgah.net
pasokhgoo.ir
مرکز ملی پاسخگویی به مسائل دینی
خبرگزاری فارس
سایت تابناک
ویکی‌پدیا
jabarut.blogfa.com
جوان
antisatan.blogfa.com
دیگر منابع:
شایگان، داریوش، 1352 . آسیا در برابر غرب
جمعی از نویسندگان، 1374. فرهنگ و دین. ترجمه زیر نظر بهاء الدین خرمشاهی
افتخاری، اصغر و علی اکبر کمالی، 1377. رویکرد دینی در تهاجم فرهنگی
بهشتی، احمد، 1375. انسان و مذهب
هیوم، دیوید، 1348. تاریخ طبیعی دین. ترجمه حمید عنایت
علیزاده، بیوک، 1371. حیات تعقلی اسلام
هیوم، رابرت، 1373. ادیان زنده جهان. ترجمه عبد الرحیم گواهی
روح الامینی، محمود، 1368. زمینه فرهنگ شناسی
فرهنگ و دین
خاتمی، سید محمد، 1372. بیم موج
نظری، مرتضی، 1371. بررسی شیوه های تبلیغاتی مسیحیت علیه اسلام
کدامر، تا دو داگلاس منسون، 1380. اکنکار حکمت باستانی برای عصر حاضر
توئیچل، پال، 1379. اکنکار کلید جهانهای اسرار. ترجمه هوشنگ اهرپور
ندای الهی
مکارم شیرازی، ناصر، 1360. تفسیر نمونه. ج 5 ، ص 227.
قنبری، آیت، 1378. نقدی بر امانیسم و لیبرالیسم
کاستلز، مانوئل. 1385. عصر اطلاعات، اقتصاد، جامعه و فرهنگ. ترجمه قدرت هویت
راز بزرگ/ اشو/ مترجم: روان کهریز
خود را به هستی واگذار/ اشو/ مترجم: مجید پزشکی
بگو آری/ اشو/ مترجم: مجید پزشکی
عشق پرنده ای آزاد/ مترجم: مجید پزشکی
زوربای بودایی/ اشو/ مترجم: مسیحا برزگر
زندگی موهبتی الهی است/ اشو/ مترجم: مجید پزشکی
با خود یکی شو/ اشو/ مترجم: مجید پزشکی
دل به دریا بزن/ اشو/ مترجم: مجید پزشکی
قطره ای در دریا/ اشو/ مترجم: مجید پزشکی
تانتارا/ اشو/ مترجم: فرشید جنیدی
و آن گاه نبودم/ اشو/ مترجم: سیروس سعدوندیان
مراقبه، هنر، شور و سرمستی/ اشو/ مترجم: مجید پزشکی
شورشی/ اشو/ مترجم: عبدالعلی براتی
سخنرانی دکتر حجه الاسلام عبدالحسین خسروپناه/ موسسه امام صادق(ع)
خود را به هستی واگذار/ مقدمه کتاب/ اداره ارشاد اسلامی
آفتاب و سایه ها/ محمد تقی فعالی
جان هیک، فلسفه دین. ترجمه بهزاد سالکی
دانیل بیتس، فرد پلاگ. انسان شناسی فرهنگی. ترجمه محسن ثلاثی
تاریخ جامع ادیان. ترجمه علی اصغر حکمت
حسین توفیقی. آشنایی با ادیان بزرگ
اوشو. آواز سکوت. ترجمه میرجواد سید حسینی. انتشارات هودین چاپ اول 1384ص 94
محمد محمدی ری شهری. میزان الحکمه. ترجمه حمیدرضا شیمی. انتشارات دارالحدیث. چاپ
اشو، الماسه های اشو ترجمه مرجان فرجی
اُشن گوروجی (اشو) تفسیر آواهای شاهانه ساراها (تعلیمات تانترا 4) ترجمه هما ارژنگی
اُشن گوروجی (اشو) تفسیر آواهای شاهانه ساراها (تعلیمات تانترا3) ترجمه هما ارژنگی
اشو، شهامت، ترجمه خدیجه تقی پور
اشو، یک فنجان چای، ترجمه مسیحا برزگر
اشو، آوازسکوت، ترجمه میر جواد سید حسینی
اشو، پیوند. ترجمه عبدالعلی براتی
اشو، عشق رقص زندگی، ترجمه بابک ریاحی پور و فرشید قهرمانی
اشو، ریشه ها و بالها. ترجمه مسیحا برزگر
اشو، اینک برکه ای کهن. ترجمه سیروس سعدوندیان
اشو، آینده طلایی، ترجمه مرجان فرجی
اشو، ضربان قلب حقیقت مطلق (تفسیری از ایشاباش اوپانیشاد) ترجمه لوئیز شنکایی
اشو، آفتاب در سایه، مترجم عبدالعلی براتی
اشو، مراقبه هنر وجد و سرور، ترجمه فرامرز جواهری نیا
جیمز هوبت. مراقبه. ترجمه منوچهر شادان
سید محمد علی مدرسی (طباطبایی). سماع، عرفان و مولوی
جمال الدین علامه حلی. کشف المراد شرح تجرید الاعتقاد
ناصر مکارم، عود ارواح

ادامه دارد...
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان