ماهان شبکه ایرانیان

برخی از پنهان کاری های امامان و شاگردان

۱.جابر بن یزید جغفی   جابربن یزید جغفی، صاحب سرّ امام محمد بن علی باقر علیه السلام (۱) و اهل کوفه بود که برای استفاده از محضر امام باقر علیه السلام به شهر مدینه هجرت کرد و در پرتو بهره وری از مکتب پرفیض پیشوای پنجم، به مراتب علمی والایی نائل آمد و در صف یاران برجسته آن حضرت بلکه جزء اصحاب سرّ قرار گرفت

برخی از پنهان کاری های امامان و شاگردان

1.جابر بن یزید جغفی
 

جابربن یزید جغفی، صاحب سرّ امام محمد بن علی باقر علیه السلام (1) و اهل کوفه بود که برای استفاده از محضر امام باقر علیه السلام به شهر مدینه هجرت کرد و در پرتو بهره وری از مکتب پرفیض پیشوای پنجم، به مراتب علمی والایی نائل آمد و در صف یاران برجسته آن حضرت بلکه جزء اصحاب سرّ قرار گرفت. جابر می گوید: در سن جوانی بودم که به محضر امام باقر علیه السلام شرفیاب شدم. امام فرمود: شما کی هستید؟
- یکی از اهالی کوفه.
- از کدام طایفه؟
- از تیره«جغفی».
- برای چه به مدینه آمده ای؟
- برای تحصیل علم و دانش.
- از چه کسی می خواهی علم و دانش یاد بگیری؟
- از محضر شما.
- از این به بعد، اگر کسی از تو پرسید اهل کجا هستی، بگو اهل مدینه هستم! (تا ایجاد مزاحمت نکنند) این حرف خلاف نیست؛ زیرا کسی که ساکن شهری است، مادامی که از آنجا بیرون نرفته است، اهل آن شهر حساب می شود.
جابر می گوید: امام باقر علیه السلام مرا محرم راز دانست و کتابی به من داد و فرمود:«پیش از سقوط حکومت بنی امیه نباید آن را برای احدی نقل کنی؛ بعد از سقوط این دولت، آن را برای دیگران نقل کن». حضرت کتاب دیگری به من داد و فرمود:«مطالب این کتاب فقط برای استفاده خودت هست و چیزی از آن برای دیگران بازگو مکن». (2)
حکومت در تعقیب جابر بود و امام به وی دستور داد تا خودش را به «دیوانگی» بزند تا ازشر حکومت رهائی یابد. جابر به دستور امام باقر علیه السلام خود را به دیوانگی زد و در صحن مسجد کوفه بچه ها را دور خود جمع می کرد. اتفاقاً چند روز از جریان جنون جابر نگذشته بود که از سوی هشام بن عبدالملک به والی کوفه فرمانی رسید که:«جابر بن یزید جغفی را گردن بزن و سرش را پیش من بفرست!» والی کوفه پس از قرائت نامه از اطرافیانش درباره جابر پرس و جو کرد. آنان گفتند: او مردی فاضل، دانشمند و محدث و اهل بحث و نظر، ولی اخیراً دیوانه شده و اینک در صحن مسجد همراه بچه ها، اسب سواری می کند. والی شخصاً موضوع را تعقیب کرد و دید که جابر، سوار بر چوبی شده و بازی می کند. پس گفت: سپاس خدا را که مرا از قتل این مرد رهایی بخشید.(3)

2.زراره بن اعین
 

زراره بن اعین، از شاگردان برجسته و از یاران بزرگ امام صادق علیه السلام بود. او نیز بسیار رازدار و در رازداری اسرار اهل بیت علیه السلام سر آمد بود. او در این باره می گفت:«والله لو حدثت بکل ما سمعته من ابی عبدالله لا نتفخت ذکور الرجال علی الخشب؛ سوگند به خدا، اگر آنچه را از امام صادق علیه السلام شنیده ام فاش کنم، بدن های مردان بر چوبه های دار قرار می گیرد و افراد زیادی کشته می شوند».(4)
امام صادق علیه السلام برای حفظ جان زراره، گاهی در ملا عام او را به بدی یاد و سرزنش می کرد، و ناگهان شایع می شد که امام صادق علیه السلام از زراره دوری جسته است؛ در حالی که این برخورد امام صادق علیه السلام برای حفظ جان زراره و مانند او بود. از این رو، امام صادق علیه السلام به عبدالله فرزند زراره فرمود:«انتقاد ما از پدرت برای حفظ جان او از خطر سلطان است، وگرنه پدرت در نزد ما دارای مقام ارجمندی است. کار من همانند سوراخ کردن کشتی از سوی خضر است که می خواست با معیوب ساختن کشتی، کشتی را از دست ماموران ستمگر حاکم آن عصر نجات دهد و به دست صاحبانش برساند».(5)

3.معلی بن خنیس
 

معلی بن خنیس یکی از شاگردان برجسته امام صادق علیه السلام بود که تا پای جان ایستادگی کرد و اسرار اهل بیت علیهم السلام را نزد دشمنان افشا نکرد.
داود بن علی، فرماندار مدینه که از سوی سفاح (اولین خلیفه عباسی) منصوب شده بود، معلی بن خنیس را دستگیر کرد و او را سخت تحت فشار قرار داد که باید فهرست شیعیان و شاگردان جعفر بن محمد (امام صادق علیه السلام) را به من بدهی. معلی برای حفظ جان آنها گفت: من آنها را نمی شناسم. داود او را تهدید به اعدام کرد، اما او با کمال قاطعیت و صلابت از افشای راز خودداری ورزید و گفت:«آیا مرا به کشتن می ترسانی؟ اگر آنان در زیر پاهایم بوده باشند پاهایم را از روی آنها برنخواهم داشت».. همین استقامت و رازداری باعث شد که او را به شهادت برسانند.(6)

4.نصر بن قابوس لخمی
 

نصر بن قابوس لخمی از وکلا و کارگزاران امام صادق علیه السلام در سازمان مخفی وکالت به شمار می رفت. او به قدری راز نگهدار بود که به مدت بیست سال وکیل حضرت در سازمان مذکور بود و کسی به آن پی نبرد. شیخ طوسی درباره وی چنین تعبیری دارد:« و منهم- من الوکلا - نصر بن قابوس اللخمی فروی انه کان وکیلا لابی عبدالله عشرین سنه و لم یعلم انه وکیل و کان خیرا فاضلا».(7)

5.علی بن یقطین
 

علی بن یقطین از شیعیان امام کاظم علیه السلام محسوب می شد و آن حضرت اسرار خود را با او در میان می گذاشت. او به فرمان امام در مناصب حکومتی داخل شده بود و درعین حال، فعالیت های مرتبط با سازمان وکالت را نیز انجام می داد و چنان زیرکانه و مخفیانه عمل می کرد که حتی هارون با تمام زیرکی و دستگاه قوی اطلاعاتی اش، به ماهیت «علی بن یقطین» واقف نشد.(8)

6.بهلول
 

بهلول از پیروان امام کاظم علیه السلام بود و فعالیت های سری خود را تحت نظر امام کاظم علیه السلام انجام می داد و حکومت در پی تعقیب او برآمد. امام هفتم علیه السلام برای حفظ جان بهلول، به او دستور داد که خود را به «دیوانگی» بزند. او به این دستور عمل کرد و نجات یافت.(9)

7.عثمان بن سعید عمری
 

عثمان بن سعید عمری، وکیل و محرم راز امام هادی و امام عسکری و سفیر اول امام مهدی علیه السلام بود. به او«زیات» و یا «سمان» (روغن فروش) می گفتند؛ چون برای استتار فعالیت های سیاسی- مذهبی، روغن فروشی می کرد و اموالی را که شیعیان به وی می دادند تا به امامشان برساند، در ظرف های روغن مخفی می کرد و به محضر امام عسکری علیه السلام می رساند. (10) او یکی از نمونه های موفق عمل به اصل پنهان کاری و تقیه بود. امام عسکری علیه السلام نیز در روابطش با عمری، شبیه به وی عمل می کرد و پاسخ نامه ها و پیغام ها را به طرق کاملاً محرمانه و در قالب فعالیت های عادی روزمره به عمری می رساند.
از نمونه های جالب در این زمینه، جریان،«داود بن اسود» است. حضرت عسکری علیه السلام با جا سازی پاسخ نامه ها در داخل یک چوب مدور، که شبیه پایه چهار چوب در بود، و دادن آن چوب به داود، وی را مأمور می کند که آن را به عمری برساند. داود از ماجرا بی اطلاع بود و بر اثر یک بی احتیاطی، چوب شکست و نامه ها بیرون ریخت و این امر باعث شد تا خادم آن حضرت از جانب امام علیه السلام او را به سبب بی احتیاطی مورد مواخذه قرار دهد! (11)
عثمان بن سعید به رازداری اهمیت بسیار می داد. او برای رعایت تقیه می کوشید تا خود را از بازرسی های رژیم عباسی دور نگه دارد. بدین منظور در هیچ بحث و مجادله مذهبی و یا سیاسی به صورت آشکار درگیر نمی شد.(12)

8.حسین بن روح نوبختی
 

ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی، رازدار و سومین سفیر امام مهدی (عج) بود و به مدت بیست سال رهبری سازمان وکالت را برعهده داشت. او درحد بسیار بالایی‌، از تقیه و رازداری درآن شرایط سخت و دشوار استفاده می کرد؛ به گونه ای که علمای مذاهب اسلامی هر یک«حسین بن روح» را به خود منتسب می کردند. او برای رعایت و حفظ تقیه، یکی از خدمتگزاران خود را تنها به این دلیل که«معاویه» را لعن کرد، عزل و اخراج کرد.(13)
«حسین بن روح» در مجلسی به جهت تقیه، از خلفای راشدین به نیکی یادکرد. این سخن موجب شگفتی یکی از دوستانش شد و ناخواسته از این سخن تبسمی کرد. «ابن روح» به این دوست اخطار کرد که چرا در مجلس خندیدی! چه بسا این گونه برخورد کردن،‌ روش رعایت کامل تقیه را به خطر اندازد.(14)
هنگامی که حسین بن روح نوبختی افتخار نیابت امام زمان(عج) را پید کرد، یکی از بزرگان امامیه به نام «ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی» در بغداد سکونت داشت و از مقام والایی برخوردار بود. پس از تعیین ابن روح به نیابت خاص،‌ شخصی از ابوسهل، حکمت انتخاب حسین بن روح را به جای او جویا شد. ابو سهل در پاسخ گفت: کسانی که او را به این مقام بر گزیده اند، از ما بیناترند؛ زیرا کار من مناظره با خصم و بحث و گفتگو با آنان است. اگر من مکان امام غایب را چنان که ابوالقاسم (حسین بن روح) می داند، می دانستم شاید در تنگنای بحث و جدل، او را به دشمن نشان می دادم؛ در صورتی که اگر ابوالقاسم، امام را زیر دامن خود پنهان داشته باشد، هرگز او را به کسی نشان نمی دهد، حتی اگر با قیچی قطعه قطعه اش کنند. (15)

پی نوشت ها :
 

1. اعیان الشیعه، ج2،‌ص494.
2. رجال کشی، ص170.
3. صفحاتی از زندگانی امام جعفر صادق علیه السلام، محمد حسین مظفر؛ کافی، ج1، ص396.
4. رجال کشی، ص122؛ اعیان الشیعه، ج7، ص48.
5.قاموس الرجال، ج4، ص160.
6. بحار الانوار، ج47، ص109و 110.
7. سازمان وکالت، ص230.
8. همان، ص231.
9. کافی، ج1، ص396.
10. بحار الانوار، ج51، ص344.
11. سازمان وکالت، ص233.
12. تاریخ سیاسی عصر غیبت امام دوازدهم علیه السلام، دکتر جاسم حسین، ص149.
13. الغیبه، شیخ طوسی، ص237.
14. همان.
15. همان، ص240؛ بحار الانوار، ج51، ص359.

منبع: فرهنگ کوثر 81

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان