ماهان شبکه ایرانیان

درباره پائولو کوئیلو (۲)

تضاد ایمان و اندیشه ایمان در نظر کوئیلو، جنبه عقلانی ندارد و فقط احساسی و عاطفی است. باور به نیرویی که کارگزار کامیابی و لذت و شادمانی ماست و در غیراین صورت، محکوم به عذرخواهی و مستحق بخشش انسان می شود

درباره پائولو کوئیلو (2)

تضاد ایمان و اندیشه
ایمان در نظر کوئیلو، جنبه عقلانی ندارد و فقط احساسی و عاطفی است. باور به نیرویی که کارگزار کامیابی و لذت و شادمانی ماست و در غیراین صورت، محکوم به عذرخواهی و مستحق بخشش انسان می شود. این ایمان، هیچ توجیه منطقی و خرد پذیری ندارد. از این رو به تاریکی شب تشبه شده و گاهی استعاره شرط بندی در باره آن به کار می رود. شرطی که لازمه دیدن فرشته محافظ است ; شرطی که راهب پیر باایلیا در میان می گذارد. خدا را نمی توان فهمید، باید او را احساس کرد و برای احساس او با خود شرط ببند که هست، سپس در رزم زندگی وارد شو، تا او را در عمل دریابی.
او توصیه می کند که برای آموختن، تنها یک راه وجود دارد: عمل. این عمل مکمل اندیشه نیست، بلکه جایگزین آن است. بنابراین به انکار ظرفیتی بالا در وجود انسان و وانهادن قدرت اندیشه می رسد. منظور او از عمل، ورود به بحران ها و پذیرش شرایط دشوار است تا درخلال آن، حضور خدا احساس شود; در حالی که اگر از اندیشه و تفکر به اندازه استفاده شود و در رؤیارویی با عرصه های زندگی، خردورزی راهمراه سازیم، ایمان و معرفت چنان اوج می گیرد که آرامش و شادمانی ونشاط و حضور الهی بسیار عالی، پر فروغ و نیرومند فرامی رسد، زیرا دراین صورت عمل مکمل خرد و عواطف شده است ; از این رو در قرآن کریم، ایمان در موارد بسیار، در کنار عمل صالح آمده و بسان کلمه پاکی معرفی شده است که با رفتار خوب بالامی رود.
پائولو می کوشد، تا با طرح مسئله ایمان از چالش های منطقی که باتصویر خدای حامی خیانت کار، مهربان شکنجه گر و توانای شکست پذیرو دانای خطاکار پیش روی او می آید، پرش کند. شاید با الگو برداری ازآموزه ایمان در مسیحیت، یگانگی و سه گانگی را جمع می کند، ایمان رابه میان آورده، برای کمرنگ کردن ابعاد عقلانی مسئله، در رمان کنار رودپیلار، اساسا ایمان به الهه ای مونث را پیشنهاد می کند. در اینجا نماد خدا به مرزهای رمزگشایی نزدیک شده و معلوم می شود که خدای کوئیلوسرچشمه و منبع عواطف و هیجانات بوده، چهره ای عقلانی ندارد; از این رو مسئول شادمانی و کامیابی در زندگی بشر است.
چنین خدایی بیش از آنکه به صورت منبعی نیرو بخش عمل کند وانسان را به سوی زندگی موفق و کامیابی واقعی پیش ببرد، توقع ایجادکرده و شخص را حساس تر، اثر پذیرتر و ضعیف تر می کند; ایمانی که احساس مسئولیت و تکلیف ایجاد می کند و نیرو و مقاومت فرد راافزایش می دهد; اما طلبکاری و توقع از خدا و مسئول دانستن او در قبال شادمانی و خوشبختی، بی احساس تکلیف و برنامه عملی، موجب رکود، و ضعف و ناتوانی می شود. اگر بار مسئولیت و تکالیف عملی در کار باشد، نیروهای درونی فعال شده، احساس توانایی و شایستگی برای دستیابی به اهداف و موفقیت ایجاد می شود که شادمانی و کامیابی را در پی خواهدداشت. تأکید کوئیلو بر عمل به معنای مسئولیت و برنامه عملی داشتنی نیست. او می گوید: برای اینکه ایمان به خدا را نشان دهید و اعتماد به اورا ابراز دارید، هر کاری دلتان می خواهد بکنید; در این صورت معلوم می شود که او را پذیرفته اید و او را ضامن کامیابی خویش می دانید.
جهان نامرئی و خدا و نیروهای آن مجهول است و برای ما قابل شناختن نیست، تنها باید آن را پذیرفت و با این ایمان است که می توان به آن نزدیک شد و نیروی خدا را لمس کرد. بدینسان عقل و شناخت، معرفت کنار می رود و این بخش مهم و ویژه از وجود انسان مهمل وبیهوده رها می شود و شخص مامور می شود، تا مثل حیوانات از روی غریزه زندگی کند. چون از اول آفرینش انسان بنا نبوده که او با غریزه واحساس محض به زندگی ایده آل خود برسد و به همین جهت به او خرد ونیروی اندیشه عنایت شده، با تبعیت محض از کشش های طبیعی ومنها کردن خرد، ایمان او ظلمانی و نتیجه اش گمراهی و ناکامی خواهدبود. ایمانی که بر شالوده های نستوه خردورزی استوار است، می تواند انوارالهی را در زندگی بتاباند و سهم شیاطین را در غرایز انسانی حذف کند وانسان را با عالم فرشتگان مرتبط سازد. سایر جانوران سهمی از برای شیطان ندارند و در دلشان جنگی میان شیاطین و فرشتگان نیست وزندگی ایده آلی که برای حیوانات، اگرچه یک زنبور یا عنکبوت باشد، ازراه غرایز به او الهام می شود; ولی بنای آفرینش آدمی این است که باعقل، خدا را بشناسد و آیین او را بیابد و در پرتو عقل و آیین الهی، غرایزخود را تصفیه کند و به کامیابی و کمال اختیاری دست یابد.
 

در تسخیر شیطان
 

از مشکلات اساسی اندیشه های کوئیلو، تأکید بر احساس خوب، منهای عملکرد درست است ; البته او توصیه هایی را برای عمل کردن ارائه می دهد، نظیر اینکه مستقل عمل کنید و تابع دیگران نباشید یاکاری را که شروع می کنید تا آخر انجام دهید; اما معیارهای ارزشی روشنی را توصیه نمی کند و به نوعی نسبیت اخلاقی گرایش دارد. بانسبیت اخلاقی، انسان از رنج و اضطراب و آشفتگی و تزلزل در تصمیم گیری در امان نیست. اگر معیارهای روشنی باشد که با آنها جهت گیری کلی و چارچوبه اساسی زندگی و عمل روشن شود، در بسیاری مواقع، بامراجعه به آنها سرعت تصمیم گیری، ثبات قدم در مقام عمل و توان وپشتوانه مطمئن برای ایستادن در برابر دیگران و (نه ) گفتن تامین می شود.
پائولو به راستی می گوید که قلب، عرصه ستیز شیاطین و فرشتگان است ; اما راهی برای پایان دادن به این جنگ و یافتن راه درست ارائه نمی دهد، بلکه پیروی از شیاطین و فرشتگان را توصیه می کند. هر کدام که دعوت هیجان انگیزتری داشت، همان باید پیروی شود. برای همین محدودیت های روابط جنسی که از شرم انگیزترین کنش های انسانی است و بی توجه به دین یا مذهب خاص، هر وجدانی پرهیز وپاکی را در این مسائل تحسین می کند، برایش بی اعتبار می شود و دربسیاری نوشته هایش، صحنه های پرونویایی و هرزنویسی می پردازد.
او پیروی از همه نداهای درونی را توصیه می کند، چه شیطانی باشد، چه الهی، زیرا می تواند، شور و علاقه ای در زندگی ایجاد کند. راهنمایی او این است که از این دعوت ها استقبال کنید; گاهی شیطنت کنید و گاهی مثل فرشته ها باشید; اما هیچ گاه بی شور، اشتیاق و افسرده نباشید. اگر خطایی کردید، از خدا بخشش بطلبید و فراموشش کنید و بااین حال معتقد می شود که افسردگی، ناامیدی، رنج و بی ایمانی هم وجود دارد و بخشی از زندگی است و خیلی نگران آن نباشید. به راستی که زیستن در کش و قوس گرایش های والای روح و تمایلات پست نفسانی اضطراب و رنج و پریشانی و سردرگمی و افسردگی و ناامیدی و بی معنایی را به واقعیات زندگی تبدیل می کند.

درباره پائولو کوئیلو (2)

در حالی که قاعده این است: احساس خوب تابع عملکرد درست است وهر چه معیارهای روشن تری برای عملکرد درست باشد، احساس بهتری به دنبال آن می آید; اما تنها به دنبال احساس خوب رفتن، انسان را از کامیابی در عرصه واقعی زندگی و تجربه پایدار بهترین احساسات وعمیق ترین لذت ها و شادمانی ها وا می گذارد. عملکرد درست، مثل یک جرعه آب شیرین و گواراست که عطش انسان را در نیاز به احساسات خوشایند به لذت و شکرگزاری می رساند و جست و جوی احساسات خوب از راه پاسخ به هر ندایی که از درون بر می آید، بیشتر اوقات همانند کام گرفتن از شورابه ای عطش افزاست.
برای عملکرد درست، نداهای درونی که گاهی نجواهای فرشتگان را درفریاد شیاطین فرومی برد، کافی نیست. اگر ایمان داشته باشیم که خدا بی نقص است و هیچ خطایی ندارد، بهترین قواعد عمل آیینی اهدایی او به بشر است که به نام دین شناخته می شود و در آن راهی را نموده تا روح انسان را به سوی خود بازگرداند و دوباره او را تنگاتنگ در آغوش رحمت خود بگیرد. تنگ تر و نزدیک تر از آنچه همه جهان غرق رحمت اوست ;عشق خاصی که مخصوص مومنان راستین و درستکار است. عمل به شریعت الهی رفتار انسان را مطابق خواست خدا کرده و اراده شخص را در مسیر اراده او قرار می دهد و از این طریق، کم کم روح و جان فرد به پروردگارش می پیوندد. وقتی عمل انسان با امر الهی منطبق شود، اراده او نیز با اراده خداوند یگانه می گردد و این تغییر در عملکرد، به تغییرات عمیق تری در تمایلات و تمناهای قلبی می انجامد. در نهایت، میل قلبی او با، خواست پروردگار دانا و مهربان هماهنگ می شود و نزاع میان شیاطین و فرشتگان فرو می نشیند. در این شرایط، دل هیچ فریب و خیانتی ندارد و هر چه بگوید، انعکاس اراده آگاه و خواست رحیمانه خدااست. بدینسان بشر، جریان اراده خداوند شده، با آرامش کامل به ندای قلب خود گوش می سپارد و از آن تبعیت می کند، زیرا در این دل، فریادهای شیطان طنینی نداشته، در برابر آهنگ فرشتگان و آوای دلکش الهی به گوش نمی رسد; اگر هم برسد، شوقی برنمی انگیزد. چنین دلی ارزش پیروی و شنوایی دارد. دلی که به راستی واسطه میان انسان وخدا و رابطی مقدس برای دریافت پیام پروردگار هدایت گر و حکیم است.

بالندگی با اشد مجازات
 

از ویژگی های مثبت اندیشه های کوئیلو این است که زمینه هایی برای شکوفایی استعدادهای شخصی و رسیدن به خلاقیت و شادکامی خودشکوفایی ایجاد می کند. توجه به علاقه شخصی و معیار قرار دادن آن در انتخاب ها و تصمیم گیری ها موجب می شود که فرد، در راستای استعدادها و توانمندی های شخصی خود زندگی کند و به خودشکوفایی وخلاقیت دست یابد; اما او این کار را به سخت ترین صورت ممکن می آموزد; در حالی که با آرامش و شادمانی هم می توان، به اوج شکوفایی استعدادها رسید و اساسا با آرامش و شادمانی هر چه بهتر و کامل تر، نتیجه دلخواه به دست می آید.
او می گوید: در برابر همه بایستید، بجنگید، رنج بکشید تا افسانه شخصی تان را تحقق ببخشید. او ترس از مخالفت با دیگران و خارج شدن از مسیر عادی زندگی را مانع می داند و برای مشکلی که به سادگی حل می شود، توصیه می کند که بگذارید طرد شوید، شما را دیوانه بدانند;اما کار خودتان را بکنید و از اینکه آنچه می خواهید به دست می آورید، خرسند باشید. او در آثارش، وضعیت های وحشتناک و بسیار دردآوری رابرای کسی که در راه رؤیایش می رود که ترسیم می کند که کاملا انعکاس مشکلات خانوادگی و روان پریشی های خود اوست ; البته از موانع اساسی و بزرگ، کشف استعدادهای شخصی و شکوفاسازی آنها، تسلیم شدن دربرابر نظر دیگران و محور و معیار قرار دادن آنهاست. اگر چه جامعه پذیری، عرف و رسوم اجتماعی نوعی انسجام و شفافیت را در زندگی ایجاد می کند و آموزنده است ; اما در موارد بسیاری، رویه های غلط، اشتباهات رسم شده و روش های بدون ملاحظه تفاوت های فردی، مانع شکوفایی استعدادها می شود.
زندگی بر اساس خواسته ها و ارزش های دیگران موجب می شود که انسان، استعدادها، مواهب و هدایای منحصر به فرد خویش را کشف نکرده، از خود فاصله بگیرد و با اینکه خدا گنجینه هر کس را در درون اونهاده ; اما آن فرد به دنبال گنج گمشده دیگران می رود و در نهایت دست خالی و افسرده، در حالی که سرمایه وجودی خویش را از دست داده است، به انتهای راه می رسد و چیزی غیر از پوچی و رنج از دفتر خاطراتش نمی خواند; اما راه رهایی از زیر بار نظر دیگران، شکنجه خود و جنگ وستیز نیست. در صورتی که یک همراه نیرومند و دانا داشته باشی که به حمایت و هدایت او اطمینان داری، کار بسیار سهل می شود و اخلاص تورا به این حامی و همراه مهربان، دانا و قدرتمند می رساند.
اخلاص (پیراستن قصد و نیت از تمام آمیزه هاست ) تا آثار الهی در آن ظاهر شود و به بهترین صورت نتیجه بخش از کار برآید. با اخلاص خدا جایگاه اول را در زندگی پیدا کرده، چنان دل را فرا می گیرد که دیگران، حضور مستقلی در آن نخواهند داشت و در پرتو شناخت درست پروردگار خود را ناب و بی پیرایه ملاقات می کنی. همان طور که از یادبردن خدا به خود فراموشی می انجامد. یاد و نام او نیز عقده های درونی و قید و بندهای خود ساخته یا ساخته و پرداخته جامعه رامی گشاید. به گونه ای که دیگر در سدد نیست تا دیگران او را تحسین کنند یا اینکه از سرزنش آنها نگران و هراسناک شود. کسی که ازهمه بندگی ها و وابستگی های رنج آور و بازدارنده رها شده و تنها متوجه نور خدا است، درون خود را پر از شور و روشنایی دیده و به راحتی وروشنی، راه زندگی خود را می یابد.
اخلاص پرده های سیاه و ضخیم وابستگی ها را که مانع دریافت رحمت و هدایت خدا است، کنار زده، با زبان شور و شوقی که از قلبش سربر می کشد، پیام هدایت پروردگار و طرح موفقیت خود را درک می کند. وقتی نور خدا درون را فراگرفته، از ضعف ها، اسارت و وابستگی ها پاک سازد، علاقه های ناب و کشش های اصیل دل اشکار شده، استعدادهای نهفته بیدار می شود. به این ترتیب، فرد با اخلاص به سوی بهترین ودوست داشتنی ترین زندگی راهنمایی می یابد. (با اخلاص بصیرت هاپرنور و تابناک می شود). و هر کس در این روشنایی معنوی، خود راشناخته، در مسیری قرار می گیرد که نقشه خدا برای کامیابی او تعیین کرده و به سوی رسالت آسمانی که برای آن آفریده شده، جذب و برانگیخته می شود و معنای زندگی خود را می فهمد.
البته گرایش های انسان، ممکن است منحرف و دروغین باشد. دراینجا پایداری علایق یک شناسه دقیق است و نیز عدم مخالفت با اراده خدا که به صورت شریعت می شناسیم، شرط درستی خواسته ها و علایق و نیز نشان گر صحیح خواندن طرح کامیابی است که خدا بر صفحه دل هر کس نگاشته است و اگر غبار هیجانات ناپایدار و معارض با شریعت رافروشویید، به کشف استعداد خویش رسیده و در طرح موفقیت و نقشه کامیابی خدا برای خود قرار گرفته، با احساس آرامش و رضایت شخصی ژرف و پایدار به رضایت خداوند زنده ابدی پی می برید.
اخلاص، انسان را به راهی می برد که برای او کشیده شده و پای رفتن در آن راه، به او داده شده است. در حقیقت داشتن اخلاص، این امکان رابه هر کس می دهد که با تقدیر خود هماهنگ شود و راه زندگی خویش رابیابد و در نتیجه به موفقیت و خوشبختی برسد; از این جهت امام علی (علیه السلام ) فرمود: (من اخلص بلغ الامال ); کسی که اخلاص ورزد، به آرزوها می رسد.
خالصانه عمل کردن، یعنی تقدیم توانایی و نتیجه کارها، بلکه کل زندگی به خداوند. پاسخ چنین هدیه ای به بخشنده ترین و مهربان ترین و نیرومندترین حقیقت هستی، برترین نتیجه و گواراترین کامیابی خواهد بود; با این تبیین، به روشنی معلوم می شود که با رابطه صمیمانه وخالصانه با خدا شکوفایی استعدادها و تحقق اهداف و آرزوها در آرامش وشادمانی و نیرومندی کامل صورت می گیرد. نیازی به این همه جنگ، رنج، عذاب و شکنجه نیست. بسیاری ستیزه جویی های انسان بادیگران، برای این است که در برابر آنها احساس تهدید و ترس می یابد ودر سدد دفاع از خود بر می آید. از این رو با آشفتگی و نگرانی به آنها حمله می برد; اما کسی که نیروی بیکران رحمت و هدایت را با خود دارد، هیچ هراس و اندوهی نداشته، با آرامش و خرسندی راه خود را پیش می گیرد.

رؤیای از یاد رفته
 

توصیه بسیار خوب کوئیلو این است که رؤیاهای خود را باور کنید و تادستیابی به آنها دست برندارید; اما او به این سخن خود وفادار نیست ورؤیای اساسی بشر برای رسیدن به زندگی، خالی از هر گونه رنج و اندوه ونگرانی را ندیده گرفته و از یاد برده است. کوئیلو می گوید: دنیا را با شورانگیز ترین لحظاتی که می توانید داشته باشید بگذرانید; اما این دنیایی است که هیچ کس بی رنج و غصه در آن زندگی نمی کند و هر کس خستگی و نا رضایتی و ناکامی را در روزهایی از زندگی و ساعاتی از روزتجربه می کند; از این رو رنج، افسردگی، ناامیدی و ناکامی را واقعیات زندگی شمرده و توصیه می کند که آنها را بپذیرید و خیالتان آسوده باشدکه همه این مشکلات را دارند.
این در حالی است که هرکس در صدر رؤیاهای خود، بهشتی رامی خواهد که در آن هیچ رنج، ناکامی، هراس و اندوهی نباشد. هرفردی اگر به دلش سری بزند، می بیند که خواهان زندگی سرشار از برخورداری وکامیابی، لذت، سرور و آرامش است و اگر به چنین زندگی گوارایی برسد، نمی خواهد که هیچ گاه به پایان برسد.
اما پائولو درباره این رؤیا که رؤیایی عمومی برای بشریت است، سخنی نمی گوید. گویا شهامت پذیرش این رؤیا را ندارد. رها کردن رؤیای بهشت، تعارض بزرگ اندیشه های پائولوست. او می گوید: رؤیاهای خودرا با شهامت بپذیرید و افسانه شخصی خود را با عشق دنبال کنید; ولی بهشتی که در عالم غیب است و انتظار انسان های درست کار را می کشدتا پس از مرگ، آنها را در آغوش بکشد، فراموش می کند. زندگی گوارا وپایداری که نیروهای جادویی آن بسیار سرورانگیز و توان بخش است. البته در هیچ دینی چون اسلام و در هیچ کتابی همانند قرآن، زندگی پس از مرگ تصویر نشده است ; اما بالاخره خبری از آن سو به او رسیده وبی تردید، میل به آن زندگی سرشار از سرور و لذت و عشق و آرامش دردل او هم هست. پس چرا این رؤیا را باور نکرده، به آن دنیای نامرئی اماواقعی ایمان نمی آورد و برای دستیابی به آن زندگی، افسانه ای نمی کوشد، بلکه می خواهد فقط در همین دنیا شور و نشاط زندگی رابیازماید; در حالی که جهان مرئی و آشکار و عالم غیب به هم پیوسته اندو شادکامی در آنها از هم جدا نیست، پس کسی که برای خوشبختی ابدی می کوشد، در این زندگی هم شادکام و سرشار از اشتیاق زندگی می کند وکسی که در این جهان، رنج و افسردگی و پریشانی را می پذیرد، این عذاب را برای ابدیت همراه خواهد داشت.
اگر معیارهای ارزشی روشنی برای عمل باشد، انگیزه شور آفرین تقویت می شود و آرامش خاطر و اطمینان در عمل هم ایجاد می گردد. احساس خوب، مثل باد می وزد و می گذرد و برای پایداری آن، باید خود وزندگی را به گونه ای بسازیم که همواره این نسیم را ایجاد کند. مثل باغی که درخت های شاداب و پربارش، همواره نفس خنک خود را در فضامی دمند. این باغ با عملکرد درست بر پا می شود. ما مسئول ساختن بهشت هستیم. بر اساس تعالیم اسلامی هر نهال بهشتی، یک عمل درست و نیک است. همین طور هر نهر جاری و هر بنای زیبا ونعمت های دلربای آن که بهترین احساسات را پدید می آورند. در این دنیانیز برخورداری و بهرمندی اهل بهشت از آن نعمت ها آشکار است. درسیمای نورانی و نگاه درخشان و شادمان دوستان خدا، رحمت و نعمت، نشانه های روشن خود را فاش کرده است. خدا در قرآن کریم می فرماید: (بدانید که دوستان خدا، نه هراس و اضطرابی دارند و نه غم واندوهی )، بلکه در آرامش عمیق و شادمانی پایدار به سرمی برند.

ستم پذیری و گناهکاری
 

پذیرش خدای خطاکار، برای کسی امکان دارد که شکوه و عزت پاکی رابرای خود باور نکرده، با خدایی خطاکار، ضعیف و شکست پذیر کنارمی آید، زیرا نمی تواند خود را در اوج توانایی، پاکی و زیبایی تصور کند;تحمل این همه عظمت و شادمانی را ندارد; از این رو خود را در سطح پایینی نگهداشته، به جای اینکه به سوی خدا بالارود، در توهم خویش، خدا را پایین می کشد، چون نمی تواند ظرفیت های والای خدایی کردن وجانشین خدا شدن را در خود بپذیرد و شکوفا سازد; خدایی در شان خودساخته و با او معامله می کند.
اما کسی که توانایی درست زندگی کردن و شادمانی پاک بودن و عزت خطانکردن را باور دارد و برای رسیدن به این مراحل رشد و شکوفایی تلاش می کند، وجود کمال محض و حسن و خیر مطلق را پذیرفته، باتمام وجود و تمام روح و تمام عمل، به او عشق ورزیده، به سوی او حرکت می کند، تا به نمونه ای از او یا آیینه ای برای او تبدیل شود. انسان های ضعیف و خطاکاری که نمی توانند خود را در برابر وجدان تبرئه کنند، خدا را محکوم می کنند تا کمتر از احساس گناه رنج ببرند و فراموش کنند که به چه مرتبه ای از سعادت و کامیابی برسند. بنابراین پذیرش خدای ستمکار، ناتوان و آلوده، نتیجه آلودگی نفس و ظلم به خویش است.
ماجرای ستم پذیری به اینجا ختم نمی شود; کسی که گناهکاری وظلم به نفس خویش را می پذیرد و با خدایی خطاکار وظالم کنار می آید، آیا می تواند در برابر کسانی که به او و سایر انسان ها ظلم و ستم روامی دارند، فریاد بکشد؟ آیا می تواند با قدرتمندانی که مردم را در بندحرص و هوس خود می خواهند، مبارزی آزادی خواه باشد؟ و آیا با دیدن این همه ظلمی که در دنیای امروز بر سر بشریت می آید، برای عدالت کاری انجام دهد؟
معنویتی که کوئیلو می آموزد، معنویت بردگان است. زندگی ای که اومی خواهد، زندگی در ذلت و رنج، اما با خیالات خوش است و شادکامی وسعادت او منهای انسانیت و مفاهیم وابسته به آن، نظیر آزادی، عدالت، عزت و پاکی است.

درباره پائولو کوئیلو (2)

سراب آرامش و شادمانی
 

کوئیلو خدایی خطاکار را باور دارد که با وجود او، آسوده تر با ناملایمات زندگی و گناه کاری خود کنار می آید; در حالی که شناختن خدای کامل وحکیم، بسیار آرامش بخش تر و در رابطه با رنج های زندگی گوارا کننده تر است. اگر همه ناملایمات با برنامه ای حکیمانه و در تدبیر پروردگاری دانا و مهربان شناخته شود، همواره در پی آنها رشدی، توفیقی یاشادکامی و سروری خواهد بود. این گونه فاصله میان رنج و لذت، خوشی وگرفتاری و آرامش و نگرانی برداشته شده، رنج و گرفتاری، مقدمه وپیشاهنگ کاروانی از کامیابی ها قلمداد می شود. بدینسان رنج در کارنیست ; مگر اینکه مبشر شادمانی و لذت است و اینجاست که به جای بخشش خداوند، مفاهیم صبر، رضا و تسلیم به میان می آید.
صبر، دوران کمین کردن و آرام گرفتن زندگی برای آغاز تغییر و کوشش برای کامیابی است. (مطمئنا سیه روزی های پایانی ندارد که ناگریز به آن می رسند، پس وقتی که بر یکی از شما دشواری و گرفتاری حکم شود، باید آن را بپذیرید و بردباری کنید تا بگذرد. به راستی که چاره اندیشی، در آن هنگام که روی آورده، موجب افزایش ناخوشایندی و رنج می شود). (38) صبر، مقدمه تحول و دگرگون کردن اوضاع است ; نه تسلیم همیشگی برابر سختی ها و رنج ها که به بی تحرکی و افسردگی وعادت به آن می انجامد. بردباری در برابر اراده خداوندی دانا، توانا ومهربان که تقدیر کامیابی و طرح خوشبختی و موفقیت ما را تدبیرمی کند، آرامش پیش از طوفان و انتظار شوق انگیز شروع یک جشن بزرگ است.
صبر مثل سدی است که جلوی جریان قدرت را گرفته، به ظاهر انسان را ناتوان و شکست خورده می نمایاند، تا پس از ذخیره قدرت به اندازه لازم، برای دست یابی به موفقیت آن را به کار گیرد. درست است که هم هنگام خشکسالی و هم وقتی که سدی بنا می شود، در هر دو صورت رودخانه تهی می گردد; اما خشکسالی مثل بی تابی کردن، نیرو و نشاط رامی سوزاند و از بین می برد. در حالی که بنای سد، موجب تمرکز و اندوختن منابع برای استفاده در موقع لازم می شود. در مواردی که برای رسیدن به مطلوب ها و آروزها و اهداف زندگی، به تمرکز و انباشدن نیرو نیاز داریم، خداوند با مشکلات و دشواری ها سدی بنا می کند و انسان باید پیام حکیمانه خدا را بفهمد و تا وقتی که به اندازه کافی انرژی و نشاط اندوخته نشده، در برابر حکم حکیمانه خدا سر فروآورده، بردباری پیشه سازد.
با بی تابی، ناگواری و تلخی، شرایط دشوار افزون تر شده و آنچه خداوند به اندازه تحمل انسان مقدر کرده، از حد توان فرد فراتر می رود وپیش از آنکه به اندازه لازم نیرو برای کامیابی اندوخته شود، سد درهم می شکند و نتیجه مورد نظر به دست نیامده، رنجی بی حاصل و بیشتر، به شخص بی تابی کننده تحمیل می شود. پس در گرداب گرفتاری ها ومشکلات آرام و خشنود و بردبار باشی و (از جزع خودداری کن، زیرا رشته امیدواری را می گسلد و توان عمل را می کاهد و اندوه برجای می گذارد). بنابراین باید بر نظام روانی و رفتاری خود آرامش و رضایت را حاکم کردتا مبادا سد شکسته شود و در اثر رنج مضاعفی که به بار می آورد، نتایج مطلوب بر باد برود. درباره کنترل کلامی پیامبر اکرم (ص )می فرمایند: دو صداست که خداوند از آنها بیزار است: یکی شیون و فریاددر پیشامدهای ناخوشایند و دیگری آواز و آهنگ به هنگام خوشی ونعمت. درباره مهار رفتارها نیز فرموده اند: از ما نیست کسی که به صورت بزند وگریبان بدرد. حضرت علی (ع) نیز فرمودند: (کسی که درمشکلات، دست روی ران های خود بکوبد، اجرش را از دست داده است ). عدم کنترل رفتارها و کلام، روان انسان را در وضعیت ناپایدارتر و شکننده تر قرار می دهد و مشکلات را چند برابر بزرگ تر وسنگین تر می کند و آنگاه سد فرو می شکند و افسردگی و شکست روانی به دنبال می آید.
نظام عالم بر این است که (پیروزی و موفقیت همراه بردباری، وگشایش همراه گرفتاری و با هر سختی آسانی است ). بهای خوشبختی و کامیابی، تحمل سختی و بردباری است. از این رو (با صبربه خواسته ها می رسیم ). هر چه صبر کامل تر باشد، به حظ و بهره بیشتری ازاهداف و آرزوها می توان رسید و (کسی که بسیار بردبار است، به هدف نهایی و تمام آرزوهایش می رسد).
کوئیلو به جای صبر در هنگام مشکلات و سختی ها، بخشش خدا پس از آن را پیشنهاد می کند و به این ترتیب، وضعیت (در رنج ) را بی توصیه رها می سازد. این فاصله و گپ بین رنج و بخشش خداوند، پر ازعصبانیت، ناآرامی، افسردگی، بی رحمی و سایر احساسات نامطلوب است که به عقیده او، اینها واقعیات زندگی است و راهی غیر از تحمل آنها وجود ندارد; البته بخشش خدا در لحظه بخشش، آرامشی را پدیدمی آورد; ولی این آرامش در آن هنگام که شخص در گیرودار مشکلات وگرفتاری هاست و بیش از هر زمان به آن نیازمند است، به کمکش نیامده، پس از لحظه بخشش همچون خدای خطاکار تعهدی نسپرده است که دیگر مشکلی برای او پیش نیاید، چندان پایدار نخواهد ماند وشخص هر لحظه خود را در معرض خطایی دیگر و خیانتی تازه از سوی خدای کوئیلو می بیند; از این رو آرامشی که با اعتقاد به خدای خطاکار و ازراه بخشش او ایجاد می شود، مثل سرابی است که دقایقی به نظر می آید;در حالی که نه از پیش بوده و نه از این پس به جای خواهد ماند.

راه نرفتنی
 

شیوه های کوئیلو برای دستیابی به معنای زندگی و زندگی معنوی، دشوار و غیر قابل توصیه به عموم مردم است ; در حالی که معتقد است، (دست یافتن به اکسیر اعظم، نه فقط برای عده ای اندک که از تمام مردم دنیا ساخته است ).
او زندگی را رها می کند و در اروپا، پیاده به راه می افتد تا جاده سانتیاگو را در نوردد. یا به آمریکا می رود، تا گروهی از زنان همجنس باز را دیده و دیدن فرشتگان را از آنها بیاموزد. یامدت ها در جنگل و دشت وقت صرف می کند تا از استادان سحر و جادو، راه یافتن و شناختن نیمه دیگر خود را بیابد; در حالی که معنویت درزندگی باید به گونه ای باشد که همه بتوانند به آن دست یابند و به سادگی به طور روزمره بتوان معنوی زیستن را فراگرفت و آزمود.
احکام شریعت و اخلاق اسلامی که برنامه ها و قواعد عملی را بیان می کنند، برای کسی که به قلب خود توجه دارد، برنامه تحول روحی ومعنوی است و با تصفیه دل از حضور شیاطین و فرونشاندن جنگ ها وستیزهای آن، جان را آرامش بخشیده، به اصل خود بازمی گرداند. شریعت بسیار سهل و برای همه قابل عمل است. اعمال ساده و کوتاهی مثل نماز و روزه یا زکات که به اندازه وسع مالی است، معنویت را به راحتی وارد زندگی می کند و مردم را به یاد خدا انداخته، تحولی را درزندگی آنها رقم می زند. گذشته از عالمان بزرگی که با شرایط مختلف درسپهر معنا بال گشوده اند و اوج گرفته اند، افراد بسیار ساده ای که خیاط، آهنگر، باغبان، چوپان، کفاش و... بوده اند، توانسته اند، غرق نور و سرورمعنویت زندگی کنند که باید پرسید، به راستی راه آنها چه بوده است ؟
اصل توصیه کوئیلو به پیروی از خواست دل و ندای درونی و افسانه شخصی ساده به نظر می رسد; اما آمادگی برای این کار، باورهای ناسازگار با خرد و تمرینات غیب و گاهی غیر قابل قبولی دارد که این کار را ازسادگی اولیه خارج کرده، بسیار دشوار و پیچیده می سازد. با اینکه خواندن آنها در قالب رمانی که به ظرافت های ادبیات پست مدرن نوشته شده، جالب باشد; اما عمل کردن به آن، گذشته از ابهامات و پرسش های زیاد، ناخواستنی و خسته کننده است. مثلا تمریناتی که در خاطرات یک مغ پیشنهاد می شود، نظیر شکافتن پوست و گوشت دست با ناخن برای رهاشدن از افکار رنج آور و منفی، تخیل دو ستون آتش و احضار شیطانی که میان آنهاست یا تمرین دانه که برای آن باید خود را جمع کنی و آرام بنشینی، سپس احساس کنی که رشد می کنی تا آنجا که باید کشیدگی درد آور و غیر قابل تحملی را در ماهیچه هایت احساس کنی.
او برنامه های عملی دشواری را پیشنهاد می کند; اما تکلیف ومسئولیت مستمری را دنبال نمی کند; غیر از پی گیری رؤیاها. برنامه هایی که او ارائه می دهد، بیشتر شبیه بازی است و در نهایت محصول آن انسانی معمولی است که هیچ تفاوتی با دیگران ندارد، باهمان رذالت ها، خطاکاری ها و غیر قابل کنترل بودن و... ; تنها فرقش این است که با همه اینها کنار می آید; در همه آنها نیرویی فراتر ازخود را احساس می کند. در وهم خود در جهانی بزرگ تر از این دنیای مادی و گسترده تر از مرزهای آن خود را می یابد.
در حقیقت او به جای اینکه بتواند، با برنامه ای ساده، تحولاتی عظیم ایجاد کند تا وجود مسی انسان عادی را به طلا مبدل سازد، با برنامه های غریب و سخت، او را در وضعیت خویش باقی می گذارد و تنها تصوراتی اززندگی های پیشین، فرشتگان، شیطان، دنیای نامرئی و خدا در ظلمت وجهالت، برایش پدید می آورد و نامش را سحر و جادو می گذارد و قراراست که این تصورات و توهمات نیازهای معنوی بشر را برآورده ساخته، زندگی او را از نور معنا لبریز کند.

نگاه نهایی
 

با اینکه نقد درست، باید ناظر به سخن و اثر شخص باشد; اما در موردپائولو کوئیلو، چشم پوشی از زندگی نامه و شخصیتش به معنای حذف صفحاتی از آثارش بوده و نقد ناتمام خواهد شد. او خود را با آثارش می آمیزد و غیر از اینکه آنها را بخشی از روح و زندگی خود می داند، عملانام خود را بر قهرمان داستان نهاده، همسر خود را در جریان رمان ها به بازی گرفته و نقش او را بیان می کند. رمان های (خاطرات یک مغ )، (والکری ها)، (ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد) و (زهیر)، عملا به جریان زندگی او وارد شده و از آن بر می آید. از همه مهم تر اینکه خودکوئیلو بر این جریان تأکید کرده و آثارش را در رابطه با شخصیت خود به خوانندگان عرضه می کند. بنابراین نادیده گرفتن تجربه های روان پریشی و بستری شدن او در تیمارستان یا شکست روابط زناشویی اش یااعتیادش، نمی توان به فهم درست و دقیقی از آثار و اندیشه هایش رسید.
او بحران های روانی و شخصی شدیدی را پشت سر گذاشته و با کمک روان پزشک ها، تا حدودی خود را بهبود بخشیده است. آثار واندیشه های او تنها یک اثرهنری است که به طور ناشایستی به حوزه معنویت وارد شده و متاعی بدلی را به جای حقایق معنوی ارائه می دهد و اساسا با شکافی که میان خرد و ایمان ایجاد می کند، با کنار گذاشتن زندگی در جهان دیگر، خداشناسی ناموجه، هوس محوری و سایر نقدهای طرح شده، برای افرادمعمولی در زندگی و عمل، اگر به سخنان او اعتماد کنند، بحران هایی رفتاری، معرفتی و روانی ایجاد می کند.
کوئیلو آمیزه ای از نمادهای ادیان (اسلام و مسیحیت و یهودیت ) وسنت های معنوی بودیسم، سنت ماه و سنت خورشید را با نمادهایی ازجاهای مختلف جهان گردآورده و با ایجاد نوعی همدلی و همانند سازی در میان مردم جهان نفوذ کرده است. از آسیا، اروپا، آمریکا و آفریقا به عنوان نقاطی که رویدادهای مهم رمان هایش در آنجاپیش آمده، استفاده کرده و بدین ترتیب، به مخاطب های مختلف نزدیک شده است. با توجه به استقبال گسترده از نوشته های او و نیزموقعیتش در سازمان ملل، به عنوان مشاور ویژه یونسکو، در برنامه (همگرایی های روحی و گفت و گوی بین فرهنگ ها)، می توان به وضعیت وخیم معنویت در جهان و پیش از آن، اوضاع آشفته روانی بشراین روزگار پی برد.
اندیشه های او توهماتی است که گاهی باهم در تعارض قرار می گیرد;مثل ارائه راه های دشوار برای رسیدن به هدفی همه گیر. گاهی تا انتهای یک اندیشه نمی رود; مثل رها کردن رؤیای بهشت. خرد و اندیشه رااقناع نمی کند; نظیر آموزه ایمان. بسیاری موارد به طور نادقیق و غیرشفاف مسائل مطرح می شود، چنان که در مورد جهان نامرئی توضیحات روشنی بیان نمی کند و سرانجام اینکه با به کار گیری نمادهای معنوی شناخته شده در معانی متفاوت، بدون تعریف و استفاده از قرائن کافی وروشن، برای کسانی که این نمادها را با معانی اصیلش می شناسند، فریبندگی ایجاد می کند; در یک کلام، (پائولو کوئیلو معنویت را به یک دروغ بزرگ ) تبدیل کرده است.
گرچه او از باور‌های برخی عارفان مسلمان اندلسی الهام گرفته است، تفاوت‌های زیادی نیز با عرفان ناب اسلامی دارد. متاسفانه منتقدان ما کمتر به این مساله در نوشته‌های خود اشاره کرده اند و جز تعدادی اندک بقیه ی روزنامه نگاران و نویسندگان با بی هویتی تمام،تسلیم اندیشه‌ها و آثار کوئیلو شده اند. عرفان در فرهنگ اسلامی، به معنای شناسایی و در اصطلاح، نام دانش الهی است که هدف آن، شناخت حق و اسماء و صفات او از راه کشف و شهود است. معیار‌های اصلی عرفان اسلامی ، توحید و نبوت، قرآن محوری و وحی گرایی، سنت و سیره محوری، پای بندی عملی و رفتاری،رعایت قوانین شریعت،طهارت ظاهری و باطنی از راه خودشناسی و خود سازی، مراقبت پیوسته از نفس و الگو قرار دادن انسان‌های وارسته و اهل مراقبه، مسوولیت پذیری و تعهد پیشه گی در برابر فرد و جامعه، گریز از گوشه گیری و فرد گرایی محض، ولایت گرایی (که از ارتباط روحی و ارتباط با اهل بیت آغاز می شود تا به مقام فنای در ولایت الهیه انجامد) رعایت ادب با الله و پیدا کردن رنگ وبوی خدایی در همه حالت‌ها و رفتار‌هاست.
منابع:
مؤسسة فرهنگی موعود عصر(عج)mouood.org
هفته نامه - پگاه حوزه - 1386 - شماره 213، شهریور
خبرگزاری فارس
سایت باشگاه اندیشه Bashgah.net
rajanews.com
hajhamid.com
Aftab.ir
کتاب ها و مقالات:
آفتاب و سایه ها، نگرشی بر جریان های نوظهور معنویت گرا، دکتر محمد تقی فعالی
خوان آریاس، زندگی من، ترجمه خجسته کیهان، نشرمروارید، 1382، تهران.
عبدالله جوادی املی، حماسه و عرفان، مرکز نشر اسراء، چاپ ششم، اسفند 1384، قم.
محمد تقی مصباح یزدی، در جستجوی عرفان اسلامی، مرکز انتشارات موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره)
بسوی تعالیم پیامبر اعظم (نقد و بررسی آثار پائلو کوئیلو در پرتو تعالیم پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم)، حمید رضا مظاهری سیف
جستجوی عرفان در ادبیات آمریکای لاتین، سید رضا محمدی
خود شناسی و معنای زندگی، حمید رضا مظاهری سیف
زنگ تفریحی برای بردگان سرمایه داری، حمید رضا مظاهری سیف
کارکردگرائی عرفان و معنویت در هزاره سوم/ محمد رضا – رودگر
مجموعه مقالات ویژه نامه فصلنامه کتاب نقد، شماره 35، تابستان 1384
مطالعه انتقادی پیرامون مکاتب عرفانی طبیعت گرا، عرفان سرخ پوستی، حمید رضا مظاهری سیف
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان