یکى از مباحث اصولى و فقهى, مسئله اجتهاد و تقلید است که غالب علماى اسلامى رساله مستقلى درباره آن نگاشته اند. پیش از ورود به بحث, ضرورى است معناى لغوى و اصطلاحى اجتهاد و تقلید دانسته شود و سپس به مقولات دیگر پرداخت.
مفهوم لغوى و اصطلاحى اجتهاد و تقلید
اجتهاد در فرهنگ لغت, به مفهوم سعى بلیغ و تلاش بى دریغ و کوشش مستمر و پیوسته براى دست یابى به هدف است,1 و نیز تلاش توأم با رنج و سختى را گویند.2 و در اصطلاح یعنى داشتن قدرت علمى بر استنباط احکام دینى از ادله و منابع مربوط به آن.3
تقلید در لغت, به معناى قلاده بر گردن دیگرى انداختن, گردن بند به گردن انداختن, و در امور شرعى و عبادات, از مجتهدى تقلید کردن است.4 و در اصطلاح, التزام عملى به فتواى مجتهد یا تطبیق وظایف دینى مطابق با فتواى مجتهد زنده است5; به عبارت روشن تر: عمل کردن به فتواى مجتهد را در احکام شرعى, تقلید مى گویند.
قلمرو تقلید
تقلید منحصر در فروع دین است و به اجماع فقیهان, تقلید در اصول عقاید (توحید, عدل, نبوت, امامت و معاد) جایز نمى باشد, زیرا در اصول عقاید, رسیدن به قطع و یقین با براهین عقلى و منطقى شرط است نه با تقلید و تعبد. البته تصحیح عقاید بلکه تحقیق در این گونه مسائل به تنهایى امکان ندارد; انسان لازم است به کتاب هاى کلامى و فلسفى مراجعه کرده تا از تحقیقات دانشمندان نیز بهره گیرد.
ولى این گونه مراجعات و مطالعات از مقوله تقلید اصطلاحى نیست, بلکه از مقوله تحقیق و تفحص به شمار مى رود. گرچه تقلید از مجتهد نیز یک نوع تقلید عالمانه و آگاهانه است نه تعبد محض, ولى تحقیق مستقل به حساب نمى آید. آنچه در اسلام ممنوع است, تقلید کورکورانه و ناآگاهانه در امور منفى و ناپسند است; مانند لباس هاى بدن نما پوشیدن یا همچون غربیان سلوک کردن.
تقلید از مجتهد, در واقع رجوع به متخصص آگاه است, زیرا شخص مکلف مى داند یک سلسله احکامى را باید انجام دهد و یک سلسله احکامى را باید ترک کند. براى این که یقین کند به تکالیفش عمل کرده است سه راه بیشتر ندارد:
1. یا باید خودش, مجتهد باشد و پس از طى مقدمات و تفحص در قرآن و سنت و قواعد فقه و اصول, مسائل شرعى را یکى پس از دیگرى استخراج کرده و به آن عمل کند;
2. راه دوم این است که از تمام آراى فقیهان مطلع باشد و بر طبق فتوایى عمل کند که یقین کند طریقه احیتاط را در پیش گرفته و تکلیفش را انجام داده است.
3. راه سوم این است که از مجتهدى آگاه و جامع الشرایط تقلید کند.6
مرحوم سید کاظم یزدى در عروةالوثقى درباره قلمرو تقلید چنین مى فرماید: هر مکلف که به سن رشد و بلوغ عقلانى و جسمانى رسیده باشد, در عبادات و معاملات (خرید و فروش) اگر مجتهد نباشد و شیوه عمل به احتیاط را ندارد, باید از مجتهد جامع الشرایط تقلید نماید. در موضوعات ضرورى و بدیهى مانند وجوب نماز, روزه, حج, جهاد, خمس و زکات, نیازى به نقلید نمى باشد, چرا که هر مکلفى مى داند این موضوعات واجب اند.
فلسفه تقلید
تقلید به معنایى که ذکر شد, یک شیوه عقلایى است که تمام عاقلان و حکیمان آن را پذیرفته اند. تمام افراد بشر براى برطرف کردن احتیاجات ضرورى خود که نمى توانند آن را تأمین کنند, باید به فرد خبره و متخصص آن مراجعه کنند; به عنوان مثال کسى که بیمار است براى درمان خود باید به پزشک مراجعه کند. در خصوص احکام شرعى نیز باید به فقیه جامع و متخصص رجوع کرد.
این مسئله, یک سیره و سنت اجتماعى در میان عقلا و خردمندان است که ادیان الهى نیز آن را پذیرفته و امضا کرده اند. در حدیثى آمده است: پیامبرى از پیامبران بنى اسرائیل مریض شد و تصمیم گرفت به طبیب مراجعه نکند. با خدا نجوا کرد که چون شفا و بیمارى از توست, به هیچ وجه به کسى جز تو مراجعه نخواهم کرد. وحى شد تا به دکتر مراجعه نکنى شفا نخواهم فرستاد, چرا که پیامبران و امامان معصوم باید براى بشر الگو باشند وگرنه خود عالم ترین افراد به علوم روز بودند.
ریشه و انواع تقلید
باید توجه داشت که روحیه تقلید در نهاد همه افراد بشر وجود دارد. به خصوص در جوانان که ظهور و نمادى روشن دارند. اما تقلید از یک منظر دو گونه است: گاهى تقلید ناآگاهانه و نادرست است; مانند تقلید بعضى جوانان از هنرپیشه هاى خارجى, بازیگران سینما, هیپى ها, انواع گروه هاى رپ, هوى متال و نظایر آن. این نوع تقلیدها نوعاً جنبه منفى قهرمانان را در نظر مى گیرد. گاهى نیز تقلید آگاهانه و عالمانه است; مانند تقلید در مسائل دینى که از نوع رجوع به متخصص است.
شهید مطهرى بحثى را تحت عنوان (تقلید ممنوع) در کتاب ده گفتار خویش آورده است که در این جا چکیده و خلاصه آن را براى غناى مبحث تقلید مى آوریم.
وى مى نویسد: تقلید ممنوع (حرام) عبارت است از پیروى کورکورانه و بدون دلیل از کسى که قرآن آن را مذمت کرده است. تقلید برخلاف برداشت عموم, سرسپردگى نمى باشد, بلکه باید مقلدان با چشم باز و تحقیق از خبرگان آگاه و یا به دلیل اشتهار قابل قبول, مرجع تقلید یا معلم اخلاقى را انتخاب کنند.
قرآن کریم عوام یهود را از آن رو توبیخ مى کند که بدون دلیل از هر عالمى پیروى مى کردند. امام صادق(علیه السّلام) فرمود: عوام و علماى ما و عوام و علماى یهود از یک جهت فرق دارند و از یک جهت مثل هم هستند. اگر عوام ما همانند عوام یهود عمل کنند; یعنى دروغ گویى, رشوه گیرى, ناعدالتى, طرفدارى از وابستگان و دخیل کردن حب و بغض در کارها را از سوى عالمان خود ببینند و با وجود آن از آنها پیروى کنند, مذمت خداوند شامل حال آنان خواهد شد.
تقلید از نظر قرآن
قرآن مجید رجوع به متخصص را تأیید بلکه تأکید مى کند. فقهاى عظام در وجوب تقلید از عالم به آیاتى تمسک جسته اند که به چند نمونه اشاره مى کنیم:
1. (فَاسئلوا اَهلَ الذّکر ان کنتم لاتعلمون;7 اگر نمى دانید, از اهل کتاب بپرسید). این آیه به حسب ظاهر, در مقام ارشاد و دعوت مخاطبان به همان اصل عقلایى (پرسش و رجوع به متخصص) است, ولى از نظر تأویل و تحلیل, اهل ذکر به پیامبران و امامان معصوم تفسیر شده است, که بر مردم واجب است در مسائل شرعى و احکام دینى از آنان پیروى کنند, چرا که (فَاسئلوا) به صیغه امر است و بر وجوب دلالت دارد.
2. (وماکان المؤمنونَ لِیَنفروا کافَّة فَلولا نَفَر مِن کلّ فرقة منهم طائفة لِیَتَفَقَّهوا فى الدین ولیُنذِروا قومَهم اذا رجعوا الیهم لعلَّهم یحذرون;8 به مؤمنان نرسیده است که همگان براى تفقه در دین بسیج شوند, پس چرا از هر فرقه و قومى گروهى به منظور تفقه در دین [به مدینه] کوچ نمى کنند تا قوم خود را پس از بازگشت انذار و ارشاد نمایند, شاید آنان بیدار و برحذر باشند). بدون شک تفقه در اصول و فروع دین براى افراد مستعد, واجب کفایى است و بر مردم نیز واجب است به فقها مراجعه کنند و احکام و دستورات و عقاید اسلامى را از آنها بیاموزند.
تقلید از نظر روایات
1. امام باقر(علیه السّلام) به ابان بن تغلب فرمود: (اجلس فى مسجد المدینه واَفت الناس فانّى اُحبّ اَن یُرى فى شیعتى مثلک;9 در مسجد کوفه بنشین و بین مردم فتوا بده, چرا که من دوست دارم مانند تو در میان اصحاب من دیده شود).
هنگامى که فتوا دادن واجب باشد, بدون شک پیروى از آن نیز بر مردم لازم است.
2. در توقیع شریف, امام زمان(علیه السّلام) در پاسخ به سؤال اسحق بن یعقوب فرمود: (واما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الى رواة احادیثنا فانهم حجتى علیکم وانا حجة الله;10 اما حوادث و مسائلى که براى شما پیش مى آید, به راویان احادیث ما مراجعه کنید, زیرا آنان حجت من بر شما هستند و من هم حجت خدا بر خلق.)
ممکن است (حوادث واقعه) فراتر از مسائل جزیى باشد و شامل رویدادهاى سیاسى و فتنه هاى اجتماعى هم باشد, زیرا معمولاً مردم عادى در فتنه ها متحیر و سرگردان مى شوند و باید به عالم مراجعه کنند.
امام حسن عسکرى(علیه السّلام) خصوصیات فقیه وارسته و مرجع تقلید را این گونه بیان مى کند: از میان فقیهان کسى که در برابر هواى نفس مصونیت داشته باشد, دین را [در تمام شرایط] حفظ کند, با هواى نفسانى به مخالفت برخیزد و مطیع امر مولا باشد, بر مردم واجب است از او پیروى کنند.11
شرایط مرجع تقلید
تقلید آگاهانه تقلیدى است که توأم با شناخت صحیح و آگاهى از علم و تقواى فقیه جامع و کامل باشد. بنابراین از هر کسى که ادعاى مرجعیت کند, نمى توان تقلید کرد. فقیه کسى است که در مسائل اسلامى فهمى عمیق و درکى دقیق و محققانه داشته باشد. مضافاً این که حلال زاده, عاقل, عادل, شیعه دوازده امامى و اعلم و داناتر از سایر مجتهدان باشد. مرجع تقلید باید الگوى کامل دین و قهرمان تقوا و عدالت به شمار آید. تعدد مراجع به دلیل عدم شناخت مدارج علمى و مراتب تقوا و عدالت آنان است وگرنه اعلمیت (داناتر بودن), باتقواتر بودن و عادل تر بودن از شرایط وجوب تقلید و مرجعیت مى باشد.
چرا تقلید از اعلم واجب است؟
اولاً: سیره عقلا در موارد اختلاف آرا, قول متخصص ترین [اعلم] را ارجح مى شمارد.12
ثانیاً: فتواى اعلم به واقع نزدیک تر است, زیرا مجرد فتوا, موضوعیت ندارد, بلکه عمل به فتواى فقیه به دلیل این است که ما را در عمل به واقع برساند و فتواى فقیه اعلم ما را بهتر به هدف مى رساند.
ثالثاً: روایات زیادى داریم که بر تقدم اعلم و سایر مرجحات دلالت دارند. در مقبوله عمر بن حنظله امام(علیه السّلام) مى فرماید: (الحکم ما حکم به اَعدَلُهما وافقههما واصدقهما فى الحدیث واَورَعُهما ولایَلتفت الى ما حکم به الآخر; اگر در میان فقیهان و محدثان اختلاف افتاد, حکم و فتواى قابل قبول ویژه عادل ترین, فقیه ترین, راست گوترین و پرهیزکارترین آنهاست; آن را بگیر و عمل کن و به حکم و فتواى دیگرى توجه نکن.)
امام على(علیه السّلام) به مالک اشتر توصیه مى کند: براى قضاوت و داورى, بهترین و فاضل ترین افراد رعیت را انتخاب کن. به همین دلیل اکثر فقها تقلید اعلم را واجب مى دانند و تقلید غیر اعلم و یا کسى را که در بعضى از مسائل فقهى متخصص است, جایز نمى شمارند. اگر اعلم مشخص نباشد, باید به کسى که نسبت به دیگران ارجحیت دارد, مراجعه شود. اگر از نظر علمى مساوى باشند, آن کس که باتقواتر, زاهدتر و آگاه تر به حال زمان باشد, باید انتخاب شود.
اگر بعضى فقها بقاى بر تقلید اعلمى را که از دنیا رفته واجب مى دانند, خواه در زمان حیاتش به تمام مسائل او عمل کرده باشند و یا عمل نکرده باشند, جاى تعجب نیست, زیرا ملاک و معیار رسیدن به واقع است و بى شک فتواى اعلم به واقع نزدیک تر مى باشد.
پی نوشت ها :
1ـ فرهنگ عربى ـ فارسى, ماده جهد.
2ـ مفردات راغب و اقرب الموارد.
3ـ منتهى الاصول بجنوردى, ج2, ص630.
4ـ فرهنگ فارسى عمید.
5 ـ منتهى الاصول بجنوردى, همان.
6 ـ براى اطلاع بیشتر, به بحث احکام تقلید در رساله هاى عملیه رجوع کنید.
7ـ انبیاء(21) آیه 7.
8 ـ توبه(9) آیه 122.
9ـ میزان الحکمه, ج7, ماده الفتوى.
10ـ اکمال الدین, ص484; غیبت شیخ طوسى, ص176; احتجاج طبرسى, ص469.
11ـ احتجاج, ج2, ص263.
12ـ حدیث داود بن حصین از امام صادق(علیه السّلام) نیز به همین مضمون است.
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت : sm1372