ماهان شبکه ایرانیان

بررسی دیدگاه خاورشناسان پیرامون مصادر قرآن

بدون شک الفاظ و معانی قرآن بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده و از این جهت، قرآن کریم هم دارای اعجاز لفظی و هم دارای اعجاز محتوایی است

طرح مسأله

بدون شک الفاظ و معانی قرآن بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده و از این جهت، قرآن کریم هم دارای اعجاز لفظی و هم دارای اعجاز محتوایی است. دیدگاه عموم مسلمانان نیز از آغاز تا حال بر این بوده است که محتوا و معارف بلند قرآن در قالب الفاظ و واژگان و جمله ها از سوی خدا به وسیله جبریل امین بر پیامبر خاتم(ص) نازل گردیده و او بدون هیچ کم و کاستی آن را بر مردم ابلاغ کرده و تا کنون بدون هیچ تحریفی باقی مانده است (خویی، البیان،200؛ زرقانی، مناهل العرفان، 44؛ زرکشی، البرهان، 1/290).

دلایل عقلی و نقلی فراوانی وجود دارد که منبع و مصدر قرآن کریم، خود خداوند است و الفاظ و معانی آن وحی الهی است که به وسیله فرشته امین بر پیامبر خاتم(ص) نازل گردید.

از سوی دیگر، در میان خاورشناسان و دانشمندان غیرمسلمان که در مسائل اسلامی تحقیقاتی انجام داده اند، کمتر کسی است که در منابع و مصادر قرآن اظهارنظر نکرده باشد. بعضی از خاورشناسان مثل گلدزیهر (Goldziher) بر این عقیده است که محمد(ص) قرآن را از سوی خدا نیاورده، بلکه از جاهای دیگر مثلاً در سفرها از یهود و نصارا کسب کرده است (ر.ک: ادامه همین مقاله). برخی دیگر مانند گوستاوفایل (Gustavweit) قرآن را نتیجه تجربیات شخصی پیامبر(ص) و تراوش افکار او می داند (ر.ک: ادامه همین مقاله). بنابراین، در بررسی تردیدهای مطرح شده در منابع قرآن با موضوعات ذیل روبه رو هستیم.

1.آیا پیامبر(ص) قرآن را از جاهای مختلف، فرهنگ ها، کتب و ادیان گوناگون کسب کرده است؟

2.آیا قرآن محصول تجربیات پیامبر(ص) و نتیجه افکار اوست؟

3 آیا قرآن نتیجه القای شیطان به پیامبر(ص) است یا منشأ الهی دارد که از سوی خداوند بر او نازل شده است؟

بنابراین، پیرامون مصادر قرآن، احتمالات هفتگانه ذیل قابل طرح می باشد که هر یک را مورد بررسی و نقد قرار می دهیم.

1.اخذ مطالب قرآنی از فرهنگ و آداب مردم

بعضی از خاورشناسان معتقدند حضرت محمد(ص) قرآن را از فرهنگ و آداب پسندیده مردم مکه گرفته است. «ارنست رنان»، خاورشناس فرانسوی، می گوید: محمد(ص) قرآن را در جامعه مکی که در آن زندگی می کرد، کسب کرده است؛ زیرا علاوه بر خرافات و شرک و بت پرستی، توحید و خداپرستی و آداب و رسوم نیکو نیز در آنجا حاکم بود و مطالب قرآن را از فرهنگ خوب مردم آنجا اقتباس کرده است (حسن عباس، قضایا قرآنیه فی الموسوعه البریطانیه، 196). بعضی از خاورشناسان مانند «تسدال» وجود دستورهای اسلامی مثل حج، طواف بین صفا و مروه، بوسیدن حجرالاسود و پرستش خدای واحد را که در میان عرب جاهلی وجود داشت، دلیل این امر می دانند (رضوان، آراد المستشرقین حول القرآن الکریم و تفسیره، 1/ 246).

بررسی

در مورد مطالب فوق لازم است به چند نکته توجه شود:

الف) ابراهیم بت شکن، پایه گذار توحید و برپاکننده خانه کعبه و پایه گذار حج توحیدی بود (حج/ 26 و 27؛ بقره/ 127)، اما این دین توحیدی به مرور زمان آمیخته به شرک گردید و عمرو بن لُحَی پادشاه مکه در سفری که به خارج عربستان داشت، بت پرستی را از آنجا وارد عربستان کرد (مرتضی عاملی، سیره صحیح پیامبر بزرگ اسلام، 1/80). از آنجایی که اصول دعوت همه پیامبران واحد است، پیامبر اسلام(ص) نیز دعوت ابراهیم را ادامه داد و مردم را به توحید و زیارت خانه خدا و به آخرت و نعمت ها و عذاب های آن، بشارت و هشدار داد.

ب) نکته ای که لازم است به آن توجه کرد اینکه شواهد قرآنی تصریح دارد که دین پیامبرخاتم در برخورد با فرهنگ جاهلی و احکام و آداب گذشته، چهارگونه برخورد داشته است: تقبیح، تأیید، تصحیح و تأسیس. قرآن برخی قوانین موجود عصر بعثت را تقبیح و طرد نمود و بعضی قوانین را تأیید و بعضی دیگر را تصحیح و پاره ای از قوانین جدید را تأسیس نمود؛ بنابراین، تأیید احکام وآداب منطقی گذشته دلالت براخذ قرآن از آنها نیست (ر.ک: رضایی اصفهانی، رابطه قرآن و فرهنگ زمانه از منظر مستشرقان). قرآن در بسیاری از آیات و سور مکی، اخلاق و اعتقادات زشت جاهلی را مذمت کرده و به باد انتقاد گرفته است. زنده به گور کردن دختران را نهی کرد (اسراء/ 31) و پرستش بت ها را محکوم نمود (نمل/60) و آنان را در اعمال زشت و غیرمعقول به اقامه برهان و استدلال دعوت کرد (نمل/64). بنابراین، فرهنگ قرآنی با فرهنگ مردم جاهلی مکه همسو نبوده است.

ج) تشابه بعضی از دستورات اسلامی مثل ازدواج و ختنه با آداب جاهلی نمی تواند دلیل اخذ قرآن از آداب آنها باشد؛ زیرا اصل ازدواج و ختنه در همه ادیان توحیدی وجود داشته، ولی در عمل و جزئیات متفاوت بوده است. در حدیثی آمده که حضرت ابراهیم این عمل را تأیید کرده و این موضوع در دین یهود و مسیحیت وجود داشته است (Bible matthew, 19:10). اسلام که سرچشمه آن توحید است مسأله فوق را به پیروان خویش توصیه کرده است.

2ـ اخذ از اشعار جاهلی

از آداب خوب و پسندیده جامعه جاهلی گسترش شعر و فرهنگ شعر دوستی و شاعرپروری بود. در ماه های حرام (محرم، ذی قعده، ذی حجه و رجب) که جنگیدن براساس تصمیم بزرگان و شیوخ عرب ممنوع بود، در بازارهای معروف مکه مثل عکاظ، ذی المجاز و ذی المجنه، تجمع تجاری با تجمع شاعران عربی توأم بود. شاعران برجسته اشعار خویش را می خواندند و داوران بهترین آنها را انتخاب و بر دیوار خانه کعبه نصب می کردند. این ویژگی ممتازی بود که اعراب بدان متصف بودند. بعضی از خاورشناسان مثل تسدال، شیخو و اسپرینگر از تشابه آیات مسجع مکی با اشعار جاهلی تصور کرده اند که پیامبر(ص) قرآن را از بهترین اشعار آنها اتخاذ کرده است (رضوان، آراء المستشرقین حول القرآن الکریم وتفسیره، 1/198 و 255) و حتی بعضی از خاورشناسان مثل کافنتسکی موضوع رساله دکتری خود را پیرامون این موضوع قرار داد تا ثابت کند میان قرآن و شعر امیه بن ابی صلت، شاعر جاهلی، نوعی ارتباط است و قرآن از شعر اقتباس شده است (همان، 1/257).

بررسی

اولاً اگر قرآن از اشعار جاهلی گرفته می شد، می بایست در مضمون و محتوی با آن هم سو باشد، در صورتی که این اشعار جاهلی روحیه تعصب قبیله ای را زنده می کند و از دستورات ناب اسلامی تهی است. آیات ذیل مبین فرهنگ جاهلی است.

ـ «وَقَالُوا نَحْنُ أَکثَرُ أَمْوَالاً وَأَوْلاَداً وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ» (سباء/ 35)؛ «و گفتند: ما دارای اموال و فرزندان بیش تری هستیم، و ما عذاب نخواهیم شد».

ـ «أَلْهَاکمُ التَّکاثُرُ * حَتَّی زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ» (تکاثر/ 1ـ2)؛ «افزون طلبی و فخرفروشی شما را سرگرم ساخت * تا این که به دیدار قبرها رفتید». آیات فوق نشان می دهد که عرب های جاهلی به داشتن اموال و اولاد زیاد افتخار می کردند و آنها را مانع عذاب و سبب برتری جویی می دانستند، در حالی که قرآن این طرز تفکر را به شدت مورد انتقاد قرار می دهد (ر.ک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 27/275؛ صابونی، صفوه التفاسیر، 3/ 598).

ثانیاً بر اساس نوشته های کتب تاریخی، نظام قبیلگی بر زندگی اعراب جاهلی حاکم بود و آنان طبق قانون قبیله وظیفه داشتند از افراد قبیله خود دفاع کنند؛ چه ظالم باشند و چه مظلوم. در صورتی که این شعار با چنین مضمون هایی با آیه «وَلاَتَرْکنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکمْ النَّارُ» (هود/ 113)؛ «و به سوی کسانی که ستم کردند، متمایل نشوید، که آتش [دوزخ ] به شما خواهد رسید» و نیز با آیه «کونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلّهِ وَلَوْ عَلَی أَنْفُسِکمْ أَوِ الْوَالِدَینِ وَالْأَقْرَبِینَ... » (نساء/ 135)؛ «بر پادارندگان دادگری باشید. برای خدا گواهی دهید، و گرچه (این گواهی) به زیان خودتان یا پدر و مادر و نزدیکان (شما) باشد. ..» مغایرت دارد. روح تعالیم قرآنی براساس عدالت محوری و ظلم ستیزی است، ولی شعار جاهلی بر مبنای عصبیت قومی بنا نهاده شده است. ثالثاً اینکه بعضی از خاورشناسان برای اثبات اقتباس قرآن از اشعار جاهلی به شعر امیه بن ابی صلت استشهاد کرده که سبک قرآنی داشت و بعضی از کلمات قرآنی در آن گنجانده بود، (رضوان، آراء المستشرقین حول القرآن الکریم و تفسیره، 1/200) دلیل اخذ قرآن از اشعار جاهلی نیست، بلکه برعکس بهره گیری این شاعر از مضامین قرآنی را می رساند. اینکه در اشعار بعضی از شاعران پارسی زبان مثل مولوی و سعدی عبارات قرآنی وجود دارد، دلیل این است که اینها از قرآن بهره گرفته اند و از نظر زمانی متأخر از قرآن بودند. درباره امیه بن ابی صلت نقل کرده اند که وقتی در وصف آتش شعر می گفت از اسلوب تورات و در وصف بهشت از اسلوب قرآن پیروی می کرد و از عبارت های آن بهره می گرفت. (همان، 1/200). پس معلوم است که این شاعر از قرآن بهره می گرفته و به خاطر زیبا ساختن اشعار خویش قرآن را در لابه لای آنها جای می داده است.

3ـ اخذ قرآن از آئین صابئان

گروهی از دانشمندان غیرمسلمان به دلیل تشابهی که میان قرآن و آئین صابئان وجود دارد، مصدر قرآن کریم را از آئین صابئان دانسته اند. تسدال، خاورشناس معروف، به دلیل تشابه میان قرآن و آئین صابئان در نماز، روزه، حج و... گفته است که منشأ و منبع قرآن از آئین صابئان است (همان، 1/ 273). کارادی وو در مقاله «قرآن و جایگاه آن در فرهنگ الهیات کاتولیک» می گوید: بقیه قوانین اسلام، برگرفته از منابع یهودی و مسیحی و یا از گروه های التقاطی ناشی از خداگرایی طبیعی است. بر تعدادی از این گروه ها، نام «صابئی» اطلاق می شد و... (بدوی، دفاع از قرآن در برابر آرای مستشرقان، 125).

بررسی

کلمه صابئون در قرآن سه بار (مائده/ 69؛ بقره/62؛ حج/ 17) آمده است. راغب اصفهانی صابئان را پیرو حضرت نوح(ع) می داند (راغب، مفردات الفاظ القرآن، ماده صبأ). شهرستانی می گوید آنان کسانی هستند که از منهج حق عدول کردند و از مسیر انبیای الهی منحرف شدند؛ لذا آنان را «صابئه» می خوانند (شهرستانی، الملل والنحل، 210). علامه طباطبایی می نویسد: صابئی همان دین بت پرستی است. تفاوت صابئان با دیگران در این است که علاوه بر بت، ستارگان را هم می پرستیدند (طباطبایی، المیزان، 1/194). آیت الله مکارم بر آن است که از آیه «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالنَّصَاری وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ» (بقره/62). استفاده می شود که آنان گروهی بودند که به خدا و رستاخیز ایمان داشتند، ولی بر اثر گذشت زمان تزلزلی در عقاید آنها به وجود آمد (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 1/200؛ 14/46).

اما در مورد اشکال تسدال توجه به نکات زیر لازم است.

1ـ هنگام ظهور پیامبر اسلام(ص) در مکه و هجرت به مدینه، از وجود صابئان در این دو شهر خبری نبود، بلکه آنها در ایران و عراق زندگی می کردند و مرکز آنها شهر «حران» از شهرهای عراق بود و پیامبر اسلام(ص) قبل از بعثت به ایران و عراق مسافرتی نداشته است؛ در نتیجه، اخذ قرآن از آئین صابئان منتفی است.

2ـ تشابه میان اسلام و آئین صابئه در نماز که تسدال آن را دلیل اقتباس قرآن از آئین آنها دانسته، صحیح نیست؛ زیرا نماز آنها در تعداد رکعات، اذکار، زمان نماز با نماز مسلمانان اختلاف دارد. مسلمانان به سوی کعبه نماز می خوانند و آنها به سوی شهر «حران» عراق نماز می گذاردند (رضوان، آراء المستشرقین حول القرآن لکریم وتفسیره، 1/275). علامه طباطبایی می نویسد: صابئان سه نماز واجب داشتند، نماز اول هشت رکعت است در هنگام طلوع آفتاب، دوم پنج رکعت در هنگام عبور آفتاب از وسط آسمان و در هر رکعت از نمازشان سه سجده بود و سوم پنج رکعت هنگام غروب خورشید. اینان در ساعت دوم روز نماز مستحبی داشتند. هم چنین سه ساعت پس از شب نماز مستحبی می خواندند. اینان با طهارت و وضو نماز می خواندند (طباطبایی، المیزان، 1/194).

3ـ روزه در همه ادیان توحیدی وجود داشته است و اگر قرآن روزه گرفتن را واجب کرده است، دلیل بر این نیست که قرآن این حکم را از ادیان قبلی اقتباس کرده است. به علاوه، روزه مسلمانان در روز و روزه آئین صابئین در شب مقرر شده است (رضوان، آراء المستشرقین حول القرآن الکریم و تفسیره، 1/275). البته قرآن تأکید می کند «همان طور که بر انسان های قبل از شما روزه را واجب کردیم بر شما نیز واجب نمودیم» (بقره/183)

4ـ حج نیز مانند روزه مختص به آئین صابئان نیست، بلکه یهودیان و مسیحیان و اعراب بت پرست نیز حجی داشته اند و حج مسلمانان در کیفیت مناسک با حج صابئین تفاوت دارد. حج مسلمانان در مکه و حج صابئین در شهر «حران» عراق صورت می گرفت.

5 ـ آئین اسلام در اعتقادات، مسائل ارث، ازدواج و طلاق، آداب غسل و... با آئین صابئین تفاوت بسیار دارد و این نشان می دهد که قرآن از آئین آنها اقتباس نشده است (رضوان، آراء المستشرقین حول القرآن الکریم و تفسیره، 1/201 و 275).

4ـ اخذ قرآن از تورات و انجیل

در میان انواع پژوهش های خاورشناسان پیرامون اسلام، ادعای اخذ قرآن از تورات و انجیل و تأثیرپذیری اسلام از آئین یهودیت و مسیحیت بسیار چشمگیر است. آنان با مقایسه متن قرآن با تورات و انجیل کوشیده اند شباهت میان قرآن با انجیل، تورات و تلمود را بیابند تا ثابت کنند که قرآن از آن کتاب ها گرفته شده است. برخی از این نویسندگان و کتاب های آنها عبارت است از:

1ـ آبراهام گیگر، «محمد از متون یهودی چه چیزی را برگرفته است؟» بُن، 1833 م.

2ـ هارتویج هرشفلد، «عناصر یهودی در قرآن»، برلین، 1878 م.

3ـ هاینریشن اشپایز، «داستان های کتاب مقدس در قرآن»، پاریس، چاپ پنجم، برلین، لایپزیگ، 1926 م.

4ـ اسراییل شاپیرو، «باز گویه های توراتی در بخش های قرآن»، برلین، 1907 م.

5ـ تور آندریه، «اصل اسلام و مسیحیت»، اوپسلو، 1926 م.

6ـ ریچارد بل، «اصل اسلام در محیط مسیحی آن»، لندن، 1926م؛ تجدید چاپ، 1968 م.

این نویسندگان در آثارشان تلاش کرده اند تا با نشان دادن مشابهت های میان قرآن و کتاب مقدس، ثابت کنند که قرآن منبع یهودی و مسیحی دارد. در این میان، گلدزیهر یهودی بیش از همه افراط کرده است. او با بیان دستورهای مشترک اسلام و یهود، درصدد اثبات اخذ قرآن از ادیان قبلی به ویژه یهود است. وی مدعی است که محمد(ص) تعالیم و فضایل خود را از انبیای سلف گرفته و خود اعتراف می کند که انبیای گذشته استاد او بوده اند (گلدزیهر، العقیده والشریعه فی الاسلام، 17). او وجود اشتراک تعالیم اسلام با یهودیت و مسیحیت را در توحید، روزه، قبله، احکام شرعی و نیز اعتقاد به یک منجی در آخرالزمان را دلیل این امر دانسته است (همان، 22). دار مستتر فرانسوی می گوید: مسلمانان در خصوص اعتقاد به ظهور منجی، اصول عیسویان را پذیرفتند (منتظر، ذهنیت مستشرقین و اصالت مهدویت، 58). واشنگتن ارونیک می نویسد: اساس دین محمد(ص) بر قاعده و بنیان عیسوی نهاده شده و از آنها اخذ گردیده است با این تفاوت که عیسی نه خداست و نه پسر خدا، بلکه از انبیای بزرگ الهی است (نظری، شیوه های تبلیغاتی علیه اسلام، 129). بعضی از خاورشناسان دیگر اعتراف کرده اند که پیامبر(ص) اسلام را از تمیم داری مسیحی و وهب بن منبّه یهودی گرفته است (عسکری، نقش ائمه علیهم السلام در احیای دین، 6/174).

بررسی

1ـ تورات و انجیل در زمان نبوت پیامبر اسلام(ص) به عربی ترجمه نشده بود و ترجمه آن دو به عربی، قرن ها پس از بعثت پیامبر(ص) انجام گرفت (حسن عباس، قضایا قرآنیه فی موسوعه البریطانیه، 202). بنابراین، بعید است که تورات و انجیل از منابع قرآن باشد. به علاوه، طبق دلایل و شواهد فراوانی پیامبر اسلام(ص) اُمّی بوده است؛ دلایلی از قبیل آیه 157 سوره اعراف و 48 سوره عنکبوت. بنابراین با فرض اُمی بودن پیامبر(ص) وی نمی خواند تا از منابع یهودی و مسیحی استفاده کند؛ لذا اخذ قرآن از تورات و انجیل بعید به نظر می رسد.

2ـ اگر تورات و انجیل از منابع قرآن می بود قوم یهود به پیامبر اعتراض می کردند، همان طور که در مورد قبله بودن بیت المقدس انجام دادند و منجر به تغییر قبله مسلمانان به سوی کعبه شد (بقره/142)، در حالی که می دانیم برخی از یهودیان، نهایت فرومایگی را نسبت به اسلام روا داشتند و با مشرکان در موضوع نزول قرآن همداستان بودند و پیداست اگر کوچک ترین وجه تشابهی میان مطالب قرآنی و تورات می دیدند، آن را نشان داده و بر او انتقاد می کردند (الجندی انور، مستشرقان و قرآن کریم، 47).

3ـ اگر تورات و انجیل از منابع و مصادر قرآن کریم می بود، نباید با قرآن در اختلاف و تعارض باشد، حال آنکه قرآن در بسیاری از امور با تورات و انجیل اختلاف اساسی و جوهری دارد. این اختلاف نشان از آن دارد که قرآن از این دو اقتباس نشده است؛ برای مثال، توحیدی که قرآن مطرح می کند با عقاید یهود و نصاری در اختلاف است. یهود، عزیر را پسر خدا و نصاری، مسیح را فرزند خدا می دانند، «وَقَالَتِ الْیهُودُ عُزَیرٌ ابْنُ اللّهِ» (توبه/ 30) و «وَقَالَتِ النَّصَارَی الْمَسِیحُ ابْنُ اللّهِ» (توبه/30)، در حالی که در قرآن تصریح شده که خدا فرزندی ندارد و مسیح بنده اوست (توبه/ 30). هم چنین طلاق زن در دین مسیح حرام و در اسلام حلال و مباح، ولی مبغوض ترین اعمال نزد خداوند است. در دین مسیح هر کس با زن مطلقه ازدواج کند، زناکار بوده و آن زن نیز زانیه محسوب می شود(Holly Bible matthew, chapter 20:3)، ولی اسلام خلاف این دیدگاه را می گوید، به گونه ای که ازدواج با زن مطلقه در اسلام شرعاً حرام نیست. نیز قرآن می گوید زنی که کفالت موسی را به عهده گرفت، زن فرعون بود، ولی در سِفر خروج تورات آمده که او دختر فرعون بوده است (Bible,exodus,chapter 2:1-5). نیز در قرآن مطالب فراوانی آمده است که در تورات و انجیل نیامده است؛ مثلاً بیان کفالت زکریای نبی(ع) بر حضرت مریم(س) پس از تولد او؛ تکلّم حضرت عیسی(ع) در گهواره؛ عدم دار زده شدن حضرت عیسی(ع)، و...» (رضوان، آراء المستشرقین حول القرآن الکریم و تفسیره، 1/320). در مقابل، در تورات و انجیل مطالب فراوانی به چشم می خورد که در قرآن دیده نمی شود؛ مثلاً ازدواج حضرت سلیمان(ع) با هفتصد زن و سیصد کنیز (صدربلاغی، الهدی الی دین المصطفی، 49)؛ کشتی گرفتن خدا با حضرت یعقوب(ع) تصویر جسمانی خدا (قرنی گلپایگانی، موازنه بین ادیان چهارگانه، 49)؛ خستگی خدا پس از خلقت آسمان ها و زمین در شش روز و استراحت در روز هفتم؛ نسبت های ناروا به بعضی از انبیای الهی مثل نسبت مستی به حضرت نوح(ع) و برهنه راه رفتن او (همان، 50).

4ـ اگر قرآن از تورات و انجیل گرفته می شد، عقاید آنها را تصدیق می کرد و حال اینکه در بعضی از جاها عقاید آنها را مورد انتقاد قرار می دهد؛ برای مثال، می توان آیات ذیل را بیان کرد.

ـ «لَقَدْ سَمِعَ اللّهُ قَوْلَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللّهَ فَقِیرٌ وَنَحْنُ أَغْنِیاءُ» (آل عمران/ 181)؛ «به یقین خدا شنید سخن کسانی را که گفتند: « خدا نیازمند است و ما توانگریم».

ـ «وَقَالَتِ الْیهُودُ یدُ اللّهِ مَغْلُولَه غُلَّتْ أَیدِیهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ یدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ» (مائده/ 64)؛ «و یهودیان گفتند: «دستِ خدا بسته است». دست هایشان بسته باد! و به خاطر آنچه گفتند، از رحمت (الهی) دور شدند! بلکه هر دو دستِ (قدرتِ) او گشاده است».

ـ «وَقَالَتِ النَّصَارَی الْمَسِیحُ ابْنُ اللّهِ» (اسراء/30)؛ «و مسیحیان گفتند: «مسیح پسر خداست».

5ـ اینکه بعضی از خاورشناسان پنداشته اند که پیامبر(ص)، اسلام و قرآن را از وهب بن منبه و تمیم دارای مسیحی اخذ کرده است، دروغی بیش نیست؛ زیرا وهب بن منبه مد ت ها بعد از رحلت پیامبر (در اواخر خلافت عثمان) به دنیا آمد (ابوشهبه، الاسرائیلیات والموضوعات فی کتب التفسیر، 105) و این دو بعد از رحلت پیامبر(ص)، اسلام آوردند. پس چگونه ممکن است که پیامبر(ص) قرآن را از آنها اخذ کرده باشد؟

5 ـ اخذ مطالب در سفر به شام

بعضی از خاورشناسان و دانشمندان غیرمسلمان گفته اند که پیامبر(ص) قبل از بعثت، سفری به شام داشته و قرآن را از ملاقات با بحیرا و نسطورا از عالمان اهل کتاب اخذ کرده است.

گلدزیهر می گوید: محمد هرچه را در برخوردهای سطحی خود در سفرهای بازرگانیش یافته، بدون در نظر گرفتن جوانب آن و بدون هیچ گونه ساماندهی، آن را مورد بهره برداری قرار داده است (گلدزیهر، العقیده والشریعه فی الاسلام، 18).

مونتگمری وات می نویسد: کاروان ابوطالب فرود آمد، نزدیک صومعه نسطوریان مأوی گرفتند. ایشان ابوطالب و برادرزاده اش را مهمان نوازی کردند. یکی از راهبان موسوم به سرجیوس که بعضی او را بحیری نامیدند چون با محمد(ص) به صحبت درآمد، از تیزهوشی و قدرت و توان ادراک وی آن هم در این سن و سال متعجب ماند. وقتی کنجکاوی ها و موشکافی های او را در استفسار ابواب ادیان و مذاهب دید، از دیدار او سخت خوشحال گشت. هر دو مکرر با هم مشغول گفت وگو می شدند. سعی راهب پیوسته در این جهت مصروف می گشت که بطلان دین بت پرستی را (که آئین زمان محمد در مکه بود) بر وی مبرهن سازد. اکثر مورخان علم به اصول، روح و عادات مذهب عیسوی را که محمد(ص) بعدها بیان می کرد، ناشی از مصاحبتش با این کشیش می دانند» (نظری، بررسی، شیوه تبلیغات مسیحیت7، 136).

بررسی

1ـ بعضی از مورخان به دلیل نقل های گوناگون و متفاوت در مورد سفر پیامبر اسلام(ص) قبل از بعثت به شام،، روایات آن را مضطرب دانسته و اصل سفر را مورد تردید و خدشه قرار داده اند (مرتضی عاملی، سیره صحیح پیامبر بزرگ اسلام، 2/118).

2ـ پیامبر اسلام(ص) براساس بعضی نقل ها در سن دوازده سالگی به شام مسافرتی داشته است. ولی از نظر عقلی بسیار بعید است که نوجوان دوازده ساله درس ناخوانده ای در یک ملاقات چندساعته بتواند حقایقی را دریابد و بعد از بیست و هشت سال، آن را به عنوان یک شریعت آسمانی عرضه کند. این عمل حتی از نوابغ، بسیار بعید به نظر می رسد.

3ـ اگر پیامبر(ص) از بحیری مطالبی آموخته بود، به طور مسلّم در میان قریش پخش می شد و اعضای کاروان پس از بازگشت آن را نقل می کردند و مورخین به آن اشاره می نمودند.

4ـ مذاکرات راهب مسیحی با پیامبر اسلام(ص) نشان می دهد که راهب، پیامبر آخرالزمان را شناخته و به نبوت او بشارت داده بود (زرقانی، مناهل العرفان، 62/63). به علاوه، ملاقات با نسطورا در سن بیست و پنج سالگی پیامبر(ص) همین مطلب را ثابت می کند (ابن هشام، سیرت رسول الله، 1/199).

5 ـ تمام جواب هایی که در مورد اخذ قرآن از تورات و انجیل گفته شد، در این جا نیز جاری است.

6ـ تأملات شخصی پیامبر(ص)، منبعی برای قرآن

گروهی از خاورشناسان و دانشمندان، قرآن را وحی نفسی می دانند؛ بدین معنا که قرآن کلام الهی نبوده، بلکه از افکار و اندیشه ها و تأملات شخصی پیامبر(ص) سرچشمه گرفته است یعنی پیامبر اسلام(ص) قرآن را از سوی خویش ساخته و آن را به خدا نسبت داده است. گلدزیهر می گوید: محمد در تخیلات خود چنین تصور کرده است که آن مطالب و معانی که بر قلبش وارد می شود، منبع وحیانی دارد؛ از این رو، معتقد شد که خود، پیامبر است و برگزیده از سوی آسمان، در صورتی که نه وحی وجود داشت و نه رسالتی (گلدزیهر، العقیده والشریعه فی الاسلام، 6). فیلیپ حتی، خاورشناس مسیحی عرب، می نویسد: «محمد(ص) با کمال شهامت به تبلیغ ادامه داد. او از اینکه یهودیان و مسیحیان کتاب مقدسی دارند، رشک می برد؛ لذا تصمیم گرفت تا او نیز کتاب مقدسی داشته باشد (نظری، بررسی شیوه های تبلیغاتی مسیح(ع)، 13). گوستاولوبون، شرق شناس فرانسوی، می گوید: گویند پیغمبر(ص) درس ناخوانده بود و ما نیز این سخن را می پذیریم؛ زیرا اگر درس خوانده بود، ترتیب بهتری در قرآن به کار می گرفت (گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، 114). اسپرینگر، گوستاوفایل و گلدزیهر، در جاهای دیگر، مسأله بیماری صرع پیامبر(ص) را در موضوع وحی دخیل می دانند و می گویند: پیغمبر اسلام در حالت صرع، تعادل خود را از دست می داد، عرق می کرد و گرفتار تشنجات سختی می گشت و از دهانش کف بیرون می آمد، آنگاه چون بهبود می یافت، ادعا می کرد که به او وحی شده است. سپس آنچه را وحی پروردگارش می پنداشت، بر مؤمنان می خواند (علی الصغیر، المستشرقون والدراسات المستشرقین، 16؛ رضوان، آراء المستشرقین حول القرآن و تفسیره، 1/398).

بررسی

1ـ قرآن از دریچه های گوناگون به ویژه از نظر علمی، فصاحت و بلاغت، و اخبار به غیب معجزه است. پس اگر قرآن نتیجه تأملات شخصی پیامبر(ص) و نتیجه افکار او باشد با توجه به بشری بودن سخنان پیامبر(ص) این وجوه اعجاز از کجاست؟

2ـ قرآن در بسیاری از موارد، پیامبر(ص) را مورد عتاب و سرزنش قرار می دهد؛ مثلاً می گوید: اگر او پاره ای از گفته ها را بر ما بسته بود دست راستش را سخت می گرفتیم، سپس رگ قلبش را پاره می کردیم (حاقه/43). نمونه های دیگر را در تحریم/ 1، اسراء/ 72 و... می توان دید. این امر نشان می دهد که قرآن از سوی پیامبر(ص) نیست؛ زیرا اگر از ناحیه شخص او می بود، سرزنش و توبیخِ خود معنا نداشت.

3ـ اگر قرآن از ناحیه شخص پیامبر(ص) می بود، زمان نزول وحی نیز در اختیار او می بود، حال اگر این موضوع را مورد بررسی و مداقه قرار گیرد، مشخص می شود که زمان نزول وحی در اختیار پیامبر(ص) نبوده است. داستان اوس بن صامت نمونه ای در این باره است که وی به رسم جاهلیت مرتکب عمل ظهار گردید و در این مورد پیامبر(ص) در پاسخ به پرسش زن اوس بن صامت، آشکارا اظهار داشته که چیزی نمی داند و هنوز از آسمان مطلبی بر او نازل نشده است (حجتی، اسباب النزول، 104).

کفار قریش درباره ذی القرنین از پیامبر(ص) پرسیدند. حضرت فرمود: ساخبرکم غداً؛ فردا جواب خواهم گفت. خداوند رسولش را به خاطر نگفتن لفظ ان شاء الله به مدت پانزده یا چهل روز ـ به اختلاف روایت ـ از نعمت وحی محروم ساخت. لذا آنچه بعداً نازل شد، نخستین آیات نازل شده پس از فَترت وحی است که در سرزنش پیامبر(ص) می گوید: «وَلاَ تَقُولَنَّ لِشَی ءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذلِک غَداً» (کهف/ 24)؛ «و هرگز در مورد چیزی نگو که حتماً من فردا آن را انجام می دهم» (پیشین). حقایق مذکور نشان می دهد که وحی از ناحیه خدا بوده (نه از سوی پیامبر(ص)) و خداوند هر وقت اراده می کرد وحی را در سفر و حضر، خواب و بیداری، دشت و جبل و. .. بر پیامبرش نازل می نمود.

4ـ اگر قرآن نتیجه افکار و آرای محمد(ص) باشد که آن را به خدا نسبت داده است، می بایست میان سخنان او و کلام خداوند از نظر فصاحت و بلاغت فرقی نباشد، در حالی که سخن شناسان اسلوب قرآن را متمایز از اسلوب حدیث نبوی می دانند و کلام خدا را همچون خورشیدی در میان اختران و ستارگان کلام معصوم می نگرند (زرقانی، مناهل العرفان، 1/84).

5 ـ نظریه وحی نفسی با آیات تحدی ناسازگار است؛ زیرا آیات تحدی، قرآن را سخن خدا دانسته و می گوید: «اگر در آنچه بر بنده خود محمد(ص) نازل کردیم شک دارید سوره ای مثل آن بیاورید» (بقره/23).

6ـ آنان که در تاریخ زندگی پیامبر اسلام(ص) قلم زده اند، کسی او را به بیماری صرع نسبت نداده است. پس باید گفت گلدزیهر و همکارانش چگونه این بیماری را بدون معاینه پیامبر(ص) کشف کرده اند؟ همه انبیای الهی در حالت وحی نوعی سنگینی بدن، ریزش عرق، و از نظر فیزیکی، در اندام احساس دشواری می کردند. این گونه افراد چون وحی را با دید مادی تحلیل می کنند و میان بیماری صرع و حالت دریافت وحی نوعی مشابهت (از نظر ریزش عرق، تشنج، سنگینی بدن) یافته اند پیامبر(ص) را به این بیماری نسبت داده اند، در حالی که تمام اوصاف و ریزه کاری های زندگی پیامبر(ص) را اصحاب او بیان کرده اند، اما کسی نگفته است که او چنین بیماری داشته است.

7ـ القائات شیطان در وحی

گروهی از شرق شناسان منابع و مآخذ قرآن کریم را الهی ندانسته و آن را القائات شیطان می دانند. سر ویلیام مویر، خاورشناس انگلیسی، این امر را قطعی دانسته (مونتگمری، برخورد آراء مسلمانان و مسیحیان، 191؛ و نیز ر.ک: رامیار، تاریخ قرآن، 165) و سلمان رشدی نویسنده مرتد هندی الاصل در کتاب آیات شیطانی مبنا و اساس نام کتاب خویش را بر همین افسانه نهاده است و نتیجه ای نادرست از همین قصه اتخاذ کرده و تمام قرآن را از القائات شیطان معرفی نموده است. افسانه غرانیق به این صورت نقل شده است: دو ماه از هجرت مسلمانان به حبشه گذشته بود که پیامبر(ص) با مشرکان در کنار خانه کعبه نشسته بودند و خداوند سوره «النجم» را نازل فرمول. حضرت سوره را تلاوت کرد تا به آیات «أَفَرَأَیتُمُ اللاَّتَ وَالْعُزَّی * وَمَنَاه الثَّالِثَه الْأُخْرَی»؛ (نجم/19ـ20)، «و آیا اطلاع یافتید از (بت های) لات و عزّی * و منات، بت دیگری که سومین آنهاست؟». در این هنگام شیطان به او رسید و دو عبارت دیگر را وسوسه کرد و حضرت به این گمان که آن دو جمله از کلمات وحی است، آنها را تلفظ کرد. آن دو عبارت این است: «تلک الغرانیق العلی وان شفاعتهن لترتجی؛ آنان مرغان بلندپرواز هستند و به شفاعت آنها امید می رود». آنگاه سوره را ادامه داد تا به آیه سجده رسید و مسلمین و مشرکین همراه حضرت به سجده افتادند، اما ولیدبن مغیره به جهت کهولت و یا تکبر، خاکی از زمین برگرفت و بر آن سجده کرد. البته در برخی روایات گفته شده آن فرد سعید بن عاص یا ابولهب بوده است (جعفر مرتضی، سیره صحیح پیامبر بزرگ اسلام، 2/ 106). چون هنگام غروب رسید، جبریل بیامد و پیامبر(ص) سوره را به همراه دو عبارت بر او عرضه داشت، ولی جبریل آن دو را انکار کرد وبه پیامبر فرمود: چیزی را به خدا نسبت داده ای که نگفته است؟ آنگاه خداوند آیات ذیل را نازل کرد. «وَإِن کادُوا لَیفْتِنُونَک عَنِ الَّذِی أَوْحَینَا إِلَیک لِتَفْتَرِی عَلَینَا غَیرَهُ وَإِذاً لَاتَّخَذُوک خَلِیلاً» (اسراء/73)؛ «و یقیناً نزدیک بودند که تو را از آنچه به سوی تو وحی کرده ایم، به فتنه دراندازند (و منحرف سازند) تا غیر آن را بر ما دروغ بندی و در آن صورت، تو را به دوستی خود برگزینند». «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِک مِن رَّسُولٍ وَلاَ نَبِی إِلَّا إِذَا تَمَنَّی أَلْقَی الشَّیطَانُ فِی أُمْنِیتِهِ فَینسَخُ اللَّهُ مَا یلْقِی الشَّیطَانُ» (حج/ 52)؛ «و پیش از تو هیچ فرستاده و پیامبری نفرستادیم، جز اینکه هرگاه آرزو می کرد (و طرحی می ریخت)، شیطان در آرزو (و طرح ها)یش (شبهه) می افکند، و[لی ] خدا آنچه را شیطان می افکند، از میان می برد». می گویند: وقتی مسلمین در حبشه خبر توافق و صلح پیامبر با قریش را شنیدند. جماعتی از ایشان به مکه بازگشتند، اما مسأله را برخلاف یافتند (مرتضی عاملی، سیره صحیح پیامبر بزرگ اسلام، 1/105؛ رامیار، تاریخ قرآن، 148). بت پرستان از این جهت بت ها را به غرانیق تشبیه کرده اند که معتقد بودند بت ها همانند پرندگان در آسمان ها بالا می روند و مقام و منزلت رفیع داشته و شفعای آنها نزد خدای بزرگ خواهند بود و قرآن در این خصوص از زبان آنها می گوید: «وَیقُولُونَ هؤُلاَءِ شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللَّهِ» (یونس/ 18)؛ «و می گویند: اینها شفاعتگران ما در پیشگاه خدا هستند».

بررسی

1ـ بسیاری از مفسران جدید و قدیم، افسانه غرانیق را مطرح کرده و سند آن را مورد خدشه قرار داده و رد کرده اند. ابن اسحاق با ردّ افسانه غرانیق بر آن است ملحدان آن را جعل کرده اند و درباره بی اساس بودن آن، کتابی تألیف کرده است (فیروز آبادی، قاموس المحیط، 6/381). قاضی عبدالجبار، دانشمند معتزلی، آن را مردود دانسته و می گوید: این گونه اخبار محصول دسیسه کافران است (تنزیه القرآن عن المطاعن، 243). ابن حجر عسقلانی (فتح الباری فی شرح البخاری، 8/ 333)، منکر این داستان شده و در سند آن شبهه وارد کرده است. شیخ محمدجواد بلاغی (الهدی الی دین المصطفی، 1/ 130)، محمدحسین طباطبایی (المیزان، 10/ 397) و آیت الله معرفت (التمهید فی علوم القرآن، 8/ 98ـ85) و جعفر مرتضی عاملی (سیره صحیح پیامبر بزرگ اسلام، 2/ 117ـ105) و. .. آن را بررسی و نقد کرده اند.

2ـ پذیرش افسانه غرانیق با عصمت پیامبر(ص) همخوانی و سازگاری ندارد؛ زیرا به موجب آیه تطهیر و آیه اولی الامر و آیه «وَمَا ینطِقُ عَنِ الْهَوَی * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْی یوحَی» (نجم/3 و 4) و... پیامبر(ص) معصوم است و شیطان بر او تسلط ندارد.

3ـ روایات افسانه غرانیق به صورت آشفته و گوناگون بیان شده است و در علم الحدیث چنین روایتی را «مضطرب» خوانند و روایت مضطرب حجت نیست (شهید ثانی، الرعایه، 146).

یک نمونه از اضطراب آن بدین گونه است که نام فردی را که سجده نکرد، در یکجا ولیدبن مغیره و در جای دیگر سعیدبن عاص و بار دیگر ابولهب و. .. گفته شده است (مرتضی عاملی، سیره صحیح پیامبر بزرگ اسلام، 2/ 106) و دو عبارت «تلک الغرانیق العلی ان شفاعتهن لترتجی. ..» (رامیار، تاریخ قرآن، 157) به هشت شکل بیان شده است.

4 ـ افسانه غرانیق با عقل و منطق سازگاری ندارد؛ زیرا چگونه ممکن است صبح اتفاقی در مسجدالحرام در شهر مکه واقع شود و عصر آن روز خبرش در حبشه با توجه به وسایل ارتباطی آن زمان پخش گردد و مسلمانان مهاجر در حبشه خبر آشتی مسلمین را با کفار مکه بشنوند و به سوی مکه برگردند و متوجه شوند که این خبر دروغ بوده است. نکته عجیب تر این است که این افسانه را ابن سعد از زبان ابوبکربن عبدالرحمن بن حارث بن هشام (متوفی 94 هـ) نقل کرده است که او در زمان خلافت عمر، یعنی سی سال بعد از واقعه افسانه مذکور به دنیا آمده است. دیگر اینکه راوی خود در متن جریان نبوده است (رامیار، تاریخ قرآن، 164) و یکی از ادله ضعف روایت این است که راوی در متن جریان واقعه نباشد.

5 ـ فرض کنیم که دو عبارت «تلک الغرانیق العلی، ان شفاعتهن لترتجی» در میان آیات سوره نجم باشد. اما این دو عبارت با آیات قبل و بعدش همخوانی و هماهنگی ندارد؛ زیرا قبل و بعد این دو عبارت، مذمت و نکوهش بتهای «لات، عزّی و منات» مطرح شده است. چگونه ممکن است خداوند بعد از مذمت بتها آنها را تأیید کند و بعد از تأیید دوباره تکذیب نماید (حسن عباس، قضایا قرآنیه فی الموسوعه البریطانیه، 132) که در این صورت میان آیات قرآن از نظر محتوی تناقص پیش می آید، در حالی که قرآن از تناقص گویی به دور است.

6ـ در سند خبر این افسانه کسانی چون ابن عباس، سعیدبن جبیر، شعبه، محمدبن کعب، محمدبن قیس، ابن شهاب، زهری، سدی، عکرمه و. .. وجود دارند که عالمان رجال آنها را تضعیف کرده اند. خصوصاً بیشتر آنها خبر را از زبان عبدالله بن عباس نقل کرده اند که او در زمان وقوع حادثه به دنیا نیامده بود و گفته اند که او در شعب ابی طالب سال هشتم بعثت متولد شد (خویی، البیان، 1/229). افسانه غرانیق به فرض صحت، سال پنجم بعثت اتفاق افتاد و راوی آن ابن عباس در زمان حادثه متولد نشده و در بطن واقعه نبوده است.

نتیجه

از آنچه بیان گردید، نتایج ذیل حاصل می شود. صرف مشابهت تعالیم تورات و انجیل، با قرآن نمی توان قضاوت کرد که قرآن از آنها اقتباس شده است؛ زیرا ادیان آسمانی در اصول دعوت با هم مشترکند و در مسائل کوچک با هم اختلاف دارند. انتقاد قرآن از تعا لیم یهود و مسیحیت و تفاوت ماهوی با آنها نشانه عدم اخذ قرآن از آنهاست. فرهنگ وآداب پسندیده مردم عصر نزول و اشعار آنها از مصادر قرآن نیست؛ زیرا قرآن با فرهنگ عصر نزول وبا محتوای اشعار آنها مخالفت کرده و از اساس آنها را تغییر داده است. وجود آیات قرآنی در اشعار امیه بن صلت، نشانه تأثیر پذیری این شاعر از قرآن است. ظاهر الفاظ قرآن با سخنان پیامبر(ص) از نظر فصاحت و بلاغت فاصله زیادی دارد؛ لذا قرآن نتیجه افکار و تأملات شخصی پیامبر(ص) نبوده وآن را در سفرهای خویش از دیگران اقتباس نکرده است، بلکه فقط یک حقیقت باقی می ماند که قرآن «تَنزِیلٌ مِن رَبِّ الْعَالَمِینَ» (حاقه/ 44) است.

فهرست منابع

1.ابن هشام، سیرت رسول الله، مقدمه و تصحیح اصغر مهدوی، تهران خوارزمی، چاپ دوم، 1361ش.

2.ابوشهبه، محمدبن محمد، الاسرائیلیات والموضوعات فی کتب التفسیر، بیروت، دارالجیل، 1413ق.

3.بابایی، علی اکبر و دیگران، روش شناسی تفسیر قرآن، پژوهشکده حوزه و دانشگاه و سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها، چاپ 1379ش.

4.بدوی، عبدالرحمن، دفاع از قرآن در برابر آرای خاورشناسان، ترجمه سیدحسین سیدی، انتشارات آستان قدس رضوی، 1383ش.

5.بلاغی، الهدی الی دین المصطفی، ترجمه سیداحمد صفایی، دفتر نشر کوکب، بی تا.

6.بهبهانی، محمدعلی، ردشبهات الکفار،تحقیق مهدی رجایی، قم، انصاریان، 1413ق.

7.بهجت پور، عبدالکریم و دیگران، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم، دفتر نشر معارف، 1384 ش.

8.الجندی، انور، مستشرقان و قرآن کریم، ترجمه سیدمحمد دامادی، فصلنامه میراث جاویدان، سال سوم، 1374ش.

9.حجتی، سیدمحمدباقر، اسباب النزول، وزارت ارشاد اسلامی، 1365ش.

10.حسن عباس، فضل، قضایا قرآنیه فی الموسوعه البریطانیه، عمان، دارالبشیر، 1978 م.

11.حکیم، محمدباقر، المستشرقون و شبهاتهم حول القرآن، بیروت، منشورات مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1985 م.

12.خویی، ابوالقاسم، البیان فی علوم القرآن، بیروت، دارالزهراء، 1395 ق.

13.ـــــــــــــ، معجم الرجال الحدیث، مرکز نشر آثار شیعه چاپخانه صدر، بی تا.

14.دهخدا، علی اکبر، لغتنامه، انتشارات دانشگاه تهران، 1373ش.

15.راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق ندیم مرعشلی، بی جا، نشر التقدم العربی، 1392ق.

16.رامیار، محمود، تاریخ قرآن، تهران، امیرکبیر، چاپ دوم، 1362 ش.

17.رضوان، عمربن ابراهیم، آراء المستشرقین حول القرآن الکریم و تفسیره، دراسته و نقده، ریاض، دار طیبه، 1992 م.

18.زرقانی، محمد عبدالعظیم، مناهل العرفان فی علوم القرآن، تحقیق: احمد شمس الدین، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، بیروت 1409 هـ.ق.

19.زرکشی، محمدبن عبدالله، البرهان فی علوم القرآن، مقدمه و تحقیق مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالفکر.

20.شهرستانی، محمدبن عبدالکریم، الملل و النحل، ترجمه محمدرضا جلالی نائینی، بی تا.

21.شهید ثانی، زین الدین علی بن احمد العاملی، الرعایه فی علم الدرایه، تحقیق عبدالحسین محمدعلی بقال، نشر کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1408ق.

22.صابونی، محمدعلی، صفوه التفاسیر، بیروت، دارالفکر، بی تا.

23.طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه.

24.طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تصحیح و تعلیق سیدهاشم رسولی محلاتی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1379 ق.

25.عاملی، جعفر، مرتضی، سیره صحیح پیامبر بزرگ اسلام، ترجمه حسین تاج آبادی، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، 1373 ش.

26.عسکری، سیدمرتضی، نقش ائمه علیهم السلام در احیای دین، تنظیم محمدعلی جاودان، بی جا، انتشارات مجمع علمی اسلامی، چاپ دوم، 1370ش.

27.علی الصغیر، محمدحسین، المستشرقون و الدراسات القرآنیه، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ دوم 1413ق.

28.فیروزآبادی، مجدالدین، قاموس المحیط، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.

29.قرنی گلپایگانی، موازنه بین ادیان چهارگانه «زردتشت، یهود، مسیح، اسلام» بی جا، بی تا.

30.گلدزیهر، اگناس، العقیده والشریعه فی الاسلام، ترجمه و تعلیق محمدیوسف موسی، عبدالعزیز عبدالحق و علی حسن عبدالقادر، بیروت، دارالرائد العربی، بی تا.

31.گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه هاشم حسینی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1358 ش.

32.معرفت، محمدهادی، التمهید فی علوم القرآن، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1366ش.

33.مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، قم، مدرسه امیرالمؤمنین، بی تا.

34.منتظر، حسن، ذهنیت مستشرقین و اصالت مهدویت، نشر آفاق، چاپ دوم، 1403ق.

35.مونتگمری وات، برخورد آراء مسلمانان و مسیحیان «تفاهمات و سوء تفاهمات»، ترجمه محمدحسین آریا، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1373 ش.

36.نظری، مرتضی، بررسی شیوه های تبلیغاتی مسیحیت علیه اسلام، نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1371 ش.

37-holly bible the gideons-intetnatinal p.o.box 140800.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان