ولایت و کمال دین

چکیده اندیشة‌ ختم نبوت وپایان یافتن سلسلة رسالت ازضروریات تعالیم اسلامی وایمان به پیامبر (ص)ملازم باایمان به خاتمیت اوست

ولایت و کمال دین
چکیده
اندیشة‌ ختم نبوت وپایان یافتن سلسلة رسالت ازضروریات تعالیم اسلامی وایمان به پیامبر (ص)ملازم باایمان به خاتمیت اوست. ازلازمة خاتمیت ،جهانی وجاویدانی بودن اسلام است ، هرکس بامحتوای قرآن و پیام پیامبراکرم(ص) ،اندکی آشنای داشته باشد بخوبی این مطلب را درک می کند که قرآن فراقومی ونژادی واقلیمی سخن می گوید ، ومخاطبش تمام انسان هادرگسترة تاریخ تاقیامت می باشد ، وخودرا راهنمای همة مردم دانسته ، وجهانیان را ازسرکشی دربرابرفرمان های الهی بیم داده است .کمال وجامعیت اسلام نیزازمسایل قطعی وغیرقابل انکاراست ،حتی دربرخی ازروایات منکرین کمال دین به شدت مورد نکوهش قرارگرفته اند .دراین میان نقش ولایت وامامت ائمة معصومین (ع) دررأس آنها علی (ع)را درکمال دین نباید نادیده گرفت ؛ چون با پیوند دادن پیامبراکرم (ص)سلسلة‌ نبوت را به رشتة‌ ولایت وامامت ، کمال دین تأیید شد ، وتبیین وتفسیرناگفته های دین باانتصاب علی(ع) به ولایت و رهبری امت اسلامی ومعرفی امامان بعدازاوتوسط رسول خدا(ص) ،تضمین گردید ؛ لذابخش های زیادی ازآموزه های دینی مرهون تبیین وتفسیراوصیای منصوص رسول خدا(ص)می باشد آیات وروایات فراوان ، مستند این گفتاراست ،بویژه آیات تبلیغ واکمال دین که به روشنی ازاهمیت ولایت سخن می گویند.دوحدیث معروف ومتواترغدیروثقلین نیزنقش ولایت درکمال دین وارتباط عمیق وناگسستنی اهل بیت (ع)باقرآن را به تصویرکشیده ، وراه رسیدن به سعادت ورستگاری را درپیروی واطاعت ازقرآن واهل بیت منحصرکرده اند .
مقدمه
اسلام خاتم ادیان وحضرت محمد(ص)خاتم پیامبران وابلاغ کنند‌ة دینی است که رنگ ابدیت به خود گرفته ، هم زمان شمول است یعنی حکایت ازجاویدانگی دارد، وهم جهان شمول است بدین معنا ، که برای تمام انسان ها است ، نه برای قشروقوم خاص . پیامبرخدا(ص) وظیفه های گوناگونی دراین میان به عهده داشت ، ازجمله مهمترین وظیفه اودریافت وحی وابلاغ آن به مردم بود ، افزون براین مرجعیت دینی وفکری ، وزعامت ورهبری سیاسی ودنیوی مردم را نیزعهده داربود . شیعه اعتقاد داردکه پیامبرخدا(ص) درزمان حیات خویش به فکرآیندة‌ امت اسلامی بود ، وازهمان سال های اوایل بعثت تاروزهای واپسین حیات خود ، نه یک بارودوبار، بلکه دههابار باصراحت وکنایه مسألة امامت وولایت ورهبری امت را بعدازخودش ، مطرح کرده وعلی (ص)را به عنوان امام و جانشین خویش معرفی نموده است ، درسراسر23 سال رسالت پیامبرخدا(ص) تبلیغ ولایت وامامت علی (ع)آشکاراست ، که اوج این ابلاغ وانتصاب را درغدیرخم مشاهده می کنیم ، وآیة اکمال دین درهمین واقعة بس بزرگ بعد ازاعلام ولایت نازل شد .مسألة امامت وولایت ازآنجا حائزاهمیت است که به عنوان مکمل دین بیان شده است ، واساسا دین بدون امامت وولایت نمی تواند آن کارآمدی لازم را داشته باشد . ازسوی دیگر آیات متعددی درقرآن کریم وجوددارد که ازلزوم برپاداشتن عبادات وپرداختن به امرجهادوقضاوت واجرای حدود وقصاص وامثال این ها حکایت دارد . درزمان رسول خدا (ص) شخص آن حضرت عهده دار این کارها بود ، اما بعد ازاو تنها ازکانال وطریق امامت وولایت این مهم امکان پذیراست ؛ چون امامت وولایت ادامة‌ نبوت است ، وامام تمام مناصب پیامبر(ص) به جزدریافت وحی ونبوت را دارامی باشد . بدین جهت است که شیعه امامت را ازاصول دین ومکمل آن می داند.نوشتارکه درپی می آید رابطه ونقش ولایت وامامت درکمال دین را، به بررسی گرفته وبااستناد به آیات وروایات ، نقش تعیین کنندة ولایت درکمال دین را ثابت نموده است .
تعریف واژگان
سه واژة اساسی دراین مسأله «ولایت » ،«کمال » و«دین » است .«ولایت » ازماده ولی به گفتة برخی علماء لغت به معنای «نزدیکی دوشیء بایگدیگر»است ، معانی متعدد دیگرنیزبرای آن ذکرکرده اند . دراصطلاح ولایت به معانی گوناگونی بکارمی رود که معروف ترین آنها سه معنای « سرپرست وصاحب اختیار» ،« ناصرویاور» و« دوست» است.(1) دراین جا معنای نخست مراد است واساسا دربسیاری ازروایات ولی وولایت به همین معناست .«کمال» درلغت ، راغب درالمفردات می گوید: کمال هرچیزعبارت است ازاینکه غرض ازآن چیزحاصل شود ، وقت گفته می شود که فلان چیزکامل شد یعنی غرض وانتظاری که ازآن چیز می رفت حاصل شدوتحقق پیدا کرد.(2)«دین» درلغت به معنای: اطاعت، جزاء، خضوع وتسلیم ،قهروغلبه ،چیرگی ،آئین ،کیش،راه وروش و...آمده است(3)دراصطلاح تعاریف گوناگون ازدین صورت گرفته ، ازجمله آیت الله مصباح یزدی دین را چنین تعریف می کند: دین دراصطلاح به معنای اعتقاد به آفریننده ای برای جهان وانسان ودستورات عملی متناسب بااین عقاید می باشد(4)
برای روشن شدن بیشتراین مطلب ، اقتضاداردکه به طوراختصاربه چند مسأله اشاره شود :
1 )مسألة خاتمیت
2 ) جهانی وجاویدانگی دین اسلام
3 ) کمال وجامعیت دین

1 - خاتمیت
 

یکی ازضروریات دین اسلام این است که سلسلة پیامبران الهی (ع) باآمدن پیامبرگرامی اسلام (ص)ختم شده ، یعنی پیامبرگرامی اسلام آخرین پیامبرودین مقدس اسلام آخرین دین است. ازقرآن کریم وروایات متعدد می توان این مطلب را استفاده کرد ، صریح ترین آیه ای که درآن ازخاتمیت سخن رفته وپیامبرگرامی اسلام(ص)را پایان دهندة‌ سلسلة نبوت دانسته است، این آیه است که می فرماید: «ماکان محمد ابا احدمن رجالکم ولکن رسول الله وخاتم النبیین...(5) » محمد (ص)پدرهیچ یک ازمردان شمانبوده ونیست ولی رسول خدا وختم کننده وآخرین پیامبران است .موضوع خاتمیت درروایات نیزجایگاهی ویژه دارد ، پیامبرخدا (ص)بارها ،این حقیقت را بر زبان آورده وخودرا خاتم پیامبران معرفی کرده است .ازجمله درحدیث معروف منزلت خطاب به امیرالمؤمنین (ع) فرمود :« انت منی بمنزله هارون من موسی الاانه لانبی بعد ی »(6)نسبت توبه من همانند هارون نسبت به موسی است بااین تفاوت که بعد ازمن پیامبری نیست .همچنین فرمود :« ای مردم قطعا پیامبری بعد ازمن وامتی بعدازشما نخواهدبود(7)» . امیرمؤمنان (ع) نیزبراین حقیقت تصریح داردوپیامبراکرم(ص)را «ختم کنندة صحیفة‌ وحی(8)» و«پایان دهندة سلسلة رسالت(9)» وتمام کنندة حجت خداوند»(10) می داند. در روایات وادعیه وزیاراتی که ازائمه اطهار(ع) نقل شده اندنیز براین مطلب تأکید فروان صورت گرفته است .

2 - جهانی وجاویدانگی دین اسلام

یکی ازمهمترین لوازم خاتمیت پیامبر(ص)، جهانی وجاویدانگی دین مقدس اسلام است ؛ زیراوقت که پیامبری بعدازپیامبراسلام (ص) ودینی بعدازدین مقدس اسلام نیامد، این دین باید جهانی وجاویدانی باشد ، تابارهبری وهدایت گری خود زمینه ای رشدوبالندگی درعرصه دنیوی ، وسعادت ورستگاری درعالم بعدازمرگ را، برای مردم فراهم کند. برای اثبات این مدعا به آیات ازقرآن کریم استنادمی جوییم ؛ چون هیچ مدرک وسندی معتبرترازقرآن نمی توان پیداکرد. ادلة جهانی بودن اسلام آیاتی متعددی ازقرآن کریم دلالت می کندبراین که دین اسلام دین همة مردم درهمة زمانهاست :
1 – آیاتی که می فرماید این کتاب برای هدایت همة مردم است مانند :
«شهررمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس ... (11) »روزه درچندروزمعدود)ماه رمضان است ، ماهی که قرآن برای راهنمای مردم،ونشانه های هدایت نازل شده است. ویاآیه : «ان هوالا ذکرللعالمین(12)»آن (قرآن )نیست جزیادی برای جهانیان .
2 – آیاتی که همة انسانها را مخاطب قرارداده وباعباراتی نظیر: «یاایهاالناس» (ای مردم ) «یابنی آدم » (ای فرزندان آدم ) «یاایهاالذی آمنوا» (ای مؤمنان) به آنها خطاب نموده است .
3 – آیاتی که گویای عمومیت رسالت پیامبراسلام (ص) می باشد مثلااین آیه :«تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیرا(13) »منزه وپاک است آن (خدای ) که فروفرستاد بربنده اش (حضرت محمد (ص)فرقان (قرآن ) را تابیم دهندة جهانیان باشد .آیه ای که ازهمه آیات دلالتش برعمومیت وجهانی بودن اسلام، صریح تروروشن تراست این آیه است که می فرماید : «واوحی الی هذالقرآن لانذرکم به ومن بلغ (14)» وبه سوی من این قرآن وحی شده است تااینکه به وسیلة آن شماوهرکه را( این قرآن) به اوبرسد انذارکنم.علاوه براین آیات می توان به شواهد تاریخی نیزاستنادکرد ، به عنوان نمونه اینکه : ازنظرمورخین تاریخ اسلام این مطلب مسلم است که پیامبرگرامی اسلام (ص) به سران کشورهای مانند روم ، ایران ، یمن ، حبشه ، مصرو شامات ونیزبه رؤسای قبایل مختلف عرب و... نامه نوشته وآنان را به پذیرش اسلام دعوت نمود(15)اگردین اسلام جهانی نبود واختصاص به قوم عرب داشت ، چنین دعوت عمومی انجام نمی گرفت. ومخاطبین نامه ها نیزحق داشتند که بگویند دین شما ازآن قوم عرب است ، به ماربطی ندارد ، درحالی که هیچ یک ازآنان حتی آنهای که ایمان نیاوردند چنین چیزی نگفتند .

دلایل جاویدانگی دین اسلام

آیات مذکورچنانکه بابکاربردن الفاظ عام(مانند:بنی آدم ،الناس والعالمین)جهانی بودن اسلام راثابت می کنند ، همچنین بااطلاق زمانی ، محدودیت دین را، به زمان ومکان وقوم خاص نفی می کنند. به تعبیر دیگربرزمان شمولی وجهان شمولی هردودلالت دارند.
علاوه برآن ، آیاتی که ازپیروزی وغلبه اسلام برتمام ادیان سخن می گوید نیزاثبات کنندة جاودانگی اسلام است مانند : «هوالذی ارسل رسوله باالهدی ودین الحق لیظهره علی الدین کله(16)» او(خدا)است که پیامبرش را فرستاد باهدایت ودین حق تاغالب گرداند آن (دین )را برهمة دینها. روایات فراوانی نیزبراین مطلب اشاره دارد ازجمله این روایت که می فرماید :«حلال محمد(ص) حلال الی یوم القیامه وحرامه حرام الی یوم القیامه »(17) همچنین می توان ازاین فرمایش پیامبراکرم (ص) که فرمود: « لایزال الدین قائما حتی تقوم الساعه...(18) » همواره دین خداپابرجاست تاآنکه رستاخیزفرارسد ، کمال وجاویدانگی دین مقدس اسلام را استفاده کرد . باتوجه به اینکه ازمطالب قبل روشن شد که دین اسلام دین خاتم وجهانی وجاویدانی است ، یکی ازلوازم لاینفک جهانی وجاویدانگی دین اسلام ، کمال وجامعیت آن است تابتواند پاسخگوی نیازهای بشرتاروزقیامت بوده ، وراه سعادت وخوشبختی را فرا روی مردم قراردهد . برای اثبات این مدعا به آیات وروایات فراوان می توان استناد کرد :

3 - کمال وجامعیت اسلام ودلایل آن

مهمترین آیه ای که براین مطلب دلالت دارد این آیه است که می فرماید : « الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتی ورضیت لکم الاسلام دینا(19) » امروزدین شمارا کامل کردم ونعمت خودرا برشماتمام ساختم وازاسلام به عنوان آیین (جاویدان)شماپذیرفتم. برپایه ای روایات فراوان که ازطریق شیعه وسنی نقل شده(که برخی ازآنهارادرصفحات بعدخواهیم خواند) این آیه درروزغدیرخم نازل شده است ، وبه صراحت برکمال وتمامیت دین مقدس اسلام تأکیددارد. مسأله ای کمال دین ، درروایات فراوان نیزانعکاس یافته و به شدت روی آن تأکیدصورت گرفته ، بگونه ای که منکرکمال دین کافرمعرفی شده است ، چنانکه امام رضا (ع)درروایت که ازآن حضرت دراصول کافی نقل شده است می فرماید :« براستی خداوند عزوجل جان پیغمبرخودرا نگرفت ، تادین را برای اوکامل کردوقرآنی را به اوفرستاد که هرچیزدرآن است ، حلال وحرام وحدود واحکام ، وآنچه مردم بدان نیازدارند همه رادرآن بیان کرده و فرموده :« ما فرطنا فی الکتاب من شیء(20)» مادراین کتاب چیزی را فروگذارنکردیم .امام رضا (ع) درادامه می فرماید :«پیامبر خدا (ص) ازدنیانرفت تابرای مردم همة معالم دین آنها را بیان کرد، وراه آنان را برای شان روشن ساخت وآنهارا برجادة حق واداشت وعلی (ع)را برای آنها رهبر و پیشوا ساخت هرکه گمان بردکه خدا دینش را کامل نکرده کتاب خدا(قرآن )را ردکرده است ،وهرکه کتاب خدارا رد کند کافراست»(21) .امام باقر(ع) نیزمی فرماید:«هرفریضه به ترتیب یکی پس ازدیگری نازل می شد وولایت آخرین فریضه هابود، سپس خداوند متعال این آیه را نازل فرمود :«الیوم اکملت لکم دینکم...» حضرت درادامه اضافه می کندکه خداوند متعال فرمود:دیگر بعد ازاین برشما فریضه ای نازل نخواهد شد من فرایض را کامل کردم »(22) .امیرالمؤمنین علی (ع)درنهج البلاغه ضمن بیان عظمت وویژگی های قرآن کریم ازکمال دین سخن گفته چنین می فرماید : «قرآن حجت خدا برمخلوقات است،خداوند پیمان عمل به قرآن را ازبندگان گرفته . نورانیت قرآن را تمام ،و دین خودرا به وسیله آن کامل فرمود، وپیامبرش را هنگامی ازجهان بردکه ازتبلیغ احکام قرآن فراغت یافته بود(23)دررابطه باجامعیت دین ، بسیاری ازاندیشمندان اسلامی جامعیت آن را همان جامعیت قرآن دانسته ‌،وبرای بیان این مطلب به آیات متعددازقرآن استناد نموده اند ، ازجمله به آیه ای که قرآن را بیان کننده هرچیزی معرفی می کند :«ونزلناعلیک الکتاب تبیانالکل شیء ...(24) » ومااین کتاب را برتونازل کردیم که بیانگرهمه چیزاست.همچنین این آیه شریفه که قرآن راجامع همه چیزبیان می کند :«أفغیرالله أبتغی حکما وهوالذی انزل الیکم الکتاب مفصلا (25) » آیا غیرخدارا به داوری طلبم ؟! درحالی که اوست که این کتاب آسمانی را ، که همه چیزدرآن آمده (وجامعیت دارد)به سوی شما فرستاده است .علاوه برآیات مزبورروایات بسیاری نیزبراین مطلب دلالت دارد، امیرالمؤمنین علی(ع)درموارد متعدد ازجامعیت قرآن سخن گفته است ازجمله می فرماید: « درقرآن اخبارگذشتگان وآیندگان، واحکام موردنیاززندگی تان وجوددارد»(26). امام باقر(ع) می فرماید:«خداوندتبارک وتعالی چیزی ازنیازمندیهای امت را وانگذاشت ، مگر آنکه آن رادرکتابش فروفرستادوبرای رسولش بیان فرمود»(27) . امام صادق (ع)نیزدرموردجامعیت دین ازطریق قرآن می فرماید :«خداوند متعال بیان هرچیزی رادرقرآن فروفرستاده تاآنجاکه به خدا سوگند چیزی ازاحتیاجات بندگان را رهانکرده است تاکسی نتواند بگوید ای کاش چنین چیزی درقرآن نازل می شد، هیچ چیزموردنیازمردم نبوده ، مگراین که خداوند آن را درقرآن نازل کرده است»(28) این نکته بدیهی است که جهانی وجاویدانگی دین وهمچنین کمال آن ، وقت معنا پیدامی کند که بقاء آن تاپایان جهان تضمین شده ، وآموزه های دین بدرستی وبصورت جامع برای مردم بیان شده باشد.بامراجعه به تاریخ زندگی پیامبراکرم (ص) درمی یابیم که آن حضرت شخصا این مقدار فرصت پیدانکردکه درمدت 23 سال دوران رسالت خویش، تمام اسلام را به مردم تعلیم بدهد البته پیغمبرخدا(ص)ازهیچ فرصتی کوتاهی نکردوخیلی چیزهاراتعلیم داد،ولی باتوجه باتاریخچة مکه ومدینة رسول خدا(ص)وگرفتاری هاومشاغل زیادی که داشت مسلّم این مدت وافی نبودکه بتوان تمام احکام اسلام رابرای همة مردم بیان کند .بنابراین حتمًابایدکسی درمیان اصحاب پیغمبر(ص)وجودداشته باشد که اسلام را به تمام وکمال ازرسول خدا(ص) فراگرفته باشد ، وازنظرعلم خدادادی وعصمت نیزنظیراوباشد ، تابتواند بعدازاوتمام حقایق وآموزه های دین را باهمة ابعادودقایقش بیان کند ، ودرصورت مساعد بودن شرایط اجتماعی وسیاسی ، متصدی حکومت وتدبیرامورجامعه شود .شیعه معتقد است که چنین کسی علی(ع) وبعدازاویازده فرزندش می باشند ،وپیامبر(ص) نیزآنهارا به عنوان اوصیاء وجانشینان بعد ازخودش تعیین کرده است (29)زیرابه شهادت آیات وروایات متعددومتواتر(30)، تنهاکسانی که ازمقام عصمت وعلم خدادادی برخوردارهستند ، ومی توانند بدون اشتباه وخطا رهبری مردم را عهده دارشوند ،علی (ع) وفرزندان معصومش می باشند .تعبیرات که ازنبی مکرم اسلام (ص)نقل شده است نیزمؤیداین گفتاروبیانگرمقام رفیع علمی اهلبیت(ع) است، ازجمله رسول خدا(ص)فرمود:«لاتعلّموهم فإنهم اعلم منکم»(31) درمقام تعلیم ایشان (اهلبیت من)برنیاییدکه آنان ازشما داناترند . دربارة امیرالمؤمنین (ع) فرمود:« من شهرعلمم وعلی (ع) درب آن شهراست، هرکس که علم می خواهد ازدرب آن واردشود»(32) ازخود امیرمؤمنان (ع)نقل شده است که فرمود:« رسول خدا(ص)هزارباب ازحلال وحرام وآنچه درگذشته بوده وآنچه تاقیامت رخ خواهدداد، به من آموخت که از هرباب آن هزارباب دیگر گشوده می شودیعنی هزارهزارباب ، تاآنجا که علم منایاوبلایا وفصل الخطاب (داوری بحق) را فراگرفتم(33)

جایگاه ولایت وامامت

به اعتقاد شیعه امامت یکی ازاصول اعتقادات اسلام است، زیرامنصبی است الهی که فردشایسته آن (یعنی امام) ازسوی خدامنصوب می گرددومردم نقشی درانتخاب اوندارند . امامت وولایت است که درتداوم خط رسالت ونبوت ، نقش اساسی را درتکمیل وتبیین آموزه های دینی دارد ، چنانکه حموینی یکی ازبزرگان اهل سنت روایت کرده که علی (ع) فرمود:«موالات اصلی ازاصول اسلام قرارداده شده است»بازهموروایت کرده که علی (ع)فرمود:« اصول اسلام سه چیزاست که هیچ یک ازآنهابدون دیگری سودندهد:نماز، زکات وموالات »(34) بدیهى است که امامت , یعنى کسى که پیامبر اکرم (ص) او را براى نگهدارى شریعت و رهبرى امت به عنوان جانشین برمى گزیند ضرورتى است که باید از طرف خداوند سبحان و پیامبر او تـعـیـیـن شود تا بتواند سنگینى مسؤولیتى را که از بزرگترین مسؤولیتهاست بر دوش کشد وامیرمؤمنان(ع) این مسؤولیت را در میان سخنان ماندگار وآیات بینات خویش چنین ترسیم مى کند:« مکان القیم باالامرمکان النظام من الخرز، یجمعه ویضمه ، فان انقطع النظام تفرق وذهب ، ثم لم یجتمع بحذافیره ابدا (35)» موقعیت یک حاکم وولیی امر همان موقعیت رشته مهره هاست که آنها را در کنار یکدیگر گرد آورده است و اگر این رشته گسسته شودمهره ها در هم مى ریزند و دیگر بطور کامل در کنار هم گرد نخواهند آمد. امیرمؤمنان (ع) مقام امامت وولایت را چنین ترسیم کرده ،وآن را درنظم بخشیدن واستواروپابرجا نگه داشتن امت اسلامی وحفظ شریعت وآموزه های دینی حائزاهمیت بیان می کند .آیا ریسمانی را دیده اید که مهره های به سلک آن درآمـده بـاشند و این ریسمان همه آنها را گرد آورده باشد و میان دانه های آن باوحدتی فراگیر یـگـانگی به وجود آورده باشد، و آیا دیده اید که اگر این ریسمان از هم بگسلد چگونه هر یک از این مـهـره ها این طرف و آن طرف پراکنده مى شوند یامجموعه ای از آنها به جای دور از سایر مهره ها مى ریزند ، و دیگر نمى توان آنها راهمچون گذشته دروحدت هماهنگ گردآورد، بـا ایـن مثال روشن , پیشواى مؤمنین علی(ع) موقعیت حیاتى و حساس امامت وولایت را براى ما ترسیم مى کند, و آیا ایـن مـساله نیازمند دلیل است ؟ در حالى که واقعیت زندگى امت اسلامی در امروز ودیروز چنین است ودرطول تاریخ می بینیم که با مشکلات گوناگون دست به گریبان بوده که مهمترین آنها اختلافات مذهبی وفکری وعدم پیروی ازیک رهبرالهی وفرد معصوم می باشد. دراین فرایند چنان دچارپراگندگی وفروپاشی گردیده است که هرقومی بدان طمع ورزیده ، ومی خواهد طعمة خویش قراردهد.درفرمایش دیگری که ازحضرت امیر(ع) رسیده امامت را به طورصریح نظام ورشتة امت اسلامی بیان نموده است(36) بنابراین امامت درجامعة اسلامی نقش همان سلک وریسمان دربین مهره هارا بازی می کند. براستی که امیرمؤمنان(ع) نقش ولایت وامامت را درانسجام بخشیدن ، وراهنمای نمودن مردم را به راه سعادت ورستگاری ،به زیبای ترسیم فرمود ه ؛ زیرا همان طورکه یکی ازمهره ها اگرازسلک جدا شود دیگرمعلوم نیست سرنوشتش به کجا ختم می شود ، همچنین است مهره های امت اسلامی اگرکسی یاکسانی ازسلک ولایت ورهبری امامی که ازجانب خداوند برای هدایت ونظم بخشیدن به جامعه تعیین شده است ، جدا شود ودررشتة امامت وولایت درنیاید،ممکن است دچارسردرگمی وگمراهی شده وبدین صورت طعمة بیگانگان قراربگیرد.چنانکه امام باقر(ع) جدایی ازامامت و ولایت را تشبیه زیبا وظریفی نموده به گوسفندی که ازچوپان وگلة خود جدا شود وطعمة گرگ بیابان قراربگیرد ، اینک اززبان آن حضرت این مطلب را می خوانیم :« هرکس دین داری خدا کند باانجام عبادتی که خودرا درآن به زحمت افکند ، ولی «امام وپیشوا ئی» تعیین شده ازجانب خدا ، برای خود انتخاب نکرده باشد ، کوشش اوپذیرفته نیست واوگمراه وسرگردان است ، وخداوندکرداراورا بدشمارد ، ومثال اوهمانند حکایت گوسفندی است که ازچوپان وگلة خودگم شود ، وتمام روزباتلاش دررفت وآمد باشد وچون شب فرارسد ، گله ای را که ازچوپان خودش نیست می بیند ، بدان دل می دهد وفریب می خورد وشب را درخوابگاه آن گله می خوابد ، هنگامی که بامداد چوپان گلة خودرا حرکت می دهد ، آن گوسفند گمشده نه چوپان رامی شناسد ونه گله را ، بازباشتاب وسرگردانی درجستجوی چوپان وگلة‌ خود می دود ، بازگوسفندانی را باچوپانش می ببیند ، وبدان دل می دهد وفریب می خورد ، ولی چوپان بروی فریادمی زند که : به دنبال چوپان وگلة خودبروکه توازچوپان وگلة خود گم گشته وسر گردانی ، آن گوسفند هراسان وسرگردان وتنها ، به این سووآن سومی دود ، وچوپانی هم ندارد که به چراگاهش راهنمای کند یااورا به منزلش برساند ، دراین هنگام گرگ فرصت گم شد ن اورا غنیمت شمرده واورا طعمة خویش قراردهد .به خدا سوگند هرکه صبح کند ازاین امت وامامی ازطرف خداوند که هم امامت اوروشن وعادل باشد، نداشته باشدچنین است که صبح کرده گمراه وگمشده واگربراین حالت بمیرد درحال کفرونفاق مرده است(37)». روشن ترازاینها نبی مکرم اسلام(ص) امام وولی امرمسلمین را نظام ورشتة دین معرفی کرده وبراطاعت وپیروی ازاو تأکید می ورزد:«اسمعواواطیعوا لمن ولاّه الله الامرفانه نظام الاسلام(38) ازکسی که خداوند ولی امرشماکرده است ، شنوایی واطاعت داشته باشید که اورشتة‌ کاراسلام (ودین )است.دربرخی فرمایشات ائمة معصومین(ع) ازامامت به عنوان اساس وشالودة اسلام یادشده است چنانکه امام رضا(ع) فرمود : «امامت شالوده وریشة بالندة اسلام وشاخة برافراشتة آن است».وهمچنین حضرت ازامامت به عنوان زمام دین ونظام ورشتة کارمسلمین یادمی کند (39) امام باقر(ع) نیزمی فرماید :« اسلام برپنج پایه استواراست : نماز، زکات ، روزه ، حج وولایت وبرای هیچ چیزبه اندازة ولایت فریادزده وتأکید نشده است»(40).درروایت دیگری که ازآن حضرت نقل شده است نیزبه جایگاه واهمیت ولایت اشاره کرده وآن را ازمهمترین زیربناهای اسلام معرفی نموده است ، امام باقر(ع) چنین می فرماید:« اسلام برپنج پایه بناشده است :برپاداشتن نماز، دادن زکات ، حج خانة خدا (کعبه) ، روزة ماه مبارک رمضان وولایت (وقبول امامت) ماخاندان رسالت ، درمورد ترک چهارپایة نخست ، (دربعضی ازموارد) رخصت داده شده است ،ولی درمورد ترک ولایت ، هیچ گونه رخصتی داده نشده است ، پس کسی که ثروت ندارد، براوزکات واجب نیست ، وکسی که مستطیع نیست حج براوواجب نیست ، وکسی که بیماراست نشسته نمازبخواند ودرماه رمضان روزه نگیرد ، ولی درموردولایت ، خواه انسان صحیح وسالم باشدیا بیمار، ثروتمند باشد یافقیر، حتماً لازم است به ولایت وامامت امامان معصوم معتقد باشد»(41) . درروایت دیگرزراره ازامام باقر(ع) می پرسد : کدام یک ازاین پنج پایه برترومهم تراست ؟ حضرت می فرماید: «الولایه افضل ، لانها مفتاحهن والوالی هوالدلیل علیهن (42)» ولایت برتراست چراکه کلید بقیه است وصاحب ولایت راهنمای مردم به آن چهاررکن دیگراست .این فرمایش امام باقر(ع)جایگاه رفیع ولایت ورهبری معصوم را، درنظام سیاسی اسلام نشان می دهدکه حافظ جوهرة دین واحکام خداست. امام معصوم است که بدرستی وبدورازاشتباه وخطا مردم را به احکام اسلام راهنمای کرده وازانحرافات جلوگیری می نماید ، وگرنه ممکن است که کسانی به نام دین واستفاده نادرست واشتباه ازمتون دینی ، تیشه به ریشة‌ دین بزنند ، چنانکه تاریخ نمونه های زیادی را درخود جای داده وبه جویندگان ومراجعه کنندگان ارائه خواهد داد، بطورمثال درزمان امیرالمؤمنین (ع) می بینیم ، خوارج بااستفادة نادرست ازآیه قرآن« لاحکم الالله» به مخالفت باقرآن ‌ناطق علی (ع)(43) برخواستند وازاین رهگذر چه خونهای را که نریختند ، وچه خون دلهای که به دل مفسروعالم به اسرارقرآن کریم امیرالمؤمنین (ع)نکردند ، حتی اورامشرک می خواندند ومی گفتند باید توبه کنی!امام رضا (ع)درسفری که ازمدینه به خراسان می رفت ، درنیشابوراستقبال بی نظیری ازسوی شیعیان انجام گرفت ، مردم درخواست کردند که حدیثی بفرماید ، حضرت حدیثی را که معروف به سلسله الذهب است چنین فرمود : ازپدرم موسی بن جعفر(ع)شنیدم که ازپدرش امام صادق ، ازپدرش امام باقر، ازپدرش امام سجاد ، ازپدرش حسین بن علی ، ازپدرش امیرالمؤمنین (ع)شنیدکه اوازپیامبرخد(ص) شنید که فرمود: ازجبرئیل شنیدم که گفت خداوند متعال می فرماید: « لااله الاالله حصنی ، فمن دخل حصنی امن من عذابی» لااله الا الله قلعه ودژمن است ، هرکه در قلعة من واردشود ازعذابم ایمن گردد ،سپس امام فرمود :»بشروطها وانامن شروطها» باشرطهایش ومن ازشرطهای آنم(44) امام رضا(ع)دراین فرمایش خود نقش امامت وولایت رابه خوبی ترسیم نموده وکمال اصل اساسی دین، که توحید باشدرا به ولایت منوط ساخته است ، یعنی توحید بدون ولایت وامامت نمی تواند به عنوان حصن حصین ودژنفوذناپذیربه حساب آمده وتوحیدکامل وواقعی باشد ، چون که توحید واسلام وقتی کامل است که رهبری معصوم وولایت ائمة هدی (ع)درکنارآن باشد. نکتة جالب توجه این است که دراین حدیث ، کلمة‌ طیّبة (لااله الاالله) قلعة محکم الهی به شمارآمده است ، درحدیث دیگری ولایت علی بن ابی طالب (ع) حصن ودژشمرده شده است: «ولایه علی بن ابی طالب حصنی ، فمن دخل حصنی امن من عذابی (45)» نتیجة این دوحدیث پیوند وارتباط عمیق توحیدو ولایت است، هردوحافظ وقلعه ودژالهی اند واین حدیث دوم « وانامن شروطها»را تفسیروتبیین واثبات می کند ، وکمال اهمیت ولایت را به تصویرمی کشد .

ولایت ونقش آن درکمال دین

ازمطالب قبل به خوبی روشن شد که امامان معصوم (ع) به عنوان عموددین ، ورشتة اسلام وامت اسلامی معرفی شده اند و پس ازختم نبوت عهده دارتبیین وتفسیراحکام الهی هستند .درواقع خاتمیت پیامبراسلام(ص)وکمال دین باامامت وولایت اهلبیت آن حضرت معنا پیدامی کند ، چون ختم نبوت بدون نصب امام معصوم ، خلاف حکمت الهی بوده ونقض غرض ازبعثت لازم می آید ، چون هدف ازبعثت نجات مردم ازگمراهی وهدایت ورهبری آنان بود. واساساً کمال وجاویدانی اسلام، منوط به این است که بعد ازپیامبراکرم(ص) جانیشنان شایسته ای برای اوتعیین گردند بگونه ای که به جزمقام نبوت ، دارای همة مناصب الهی آن حضرت باشند . این مطلب را می توان ازآیات وروایات که شیعه وسنی درتفسیرآنها نقل کرده اند استفاده کرد: یکی ازآیات که دراین باب نازل شده است آیه شریفه تبلیغ است که می فرماید: « یاایهاالرسول بلّغ ماانزل الیک من ربک وان لم تفعل فمابّلغت رسالته (46) » ای پیامبرآنچه ازطرف پروردگارت برتونازل شده است ، کاملا (به مردم)برسان وگرنه ، رسالت اورا انجام نداده ای .برپایة روایات متعددی که درمنابع شیعه وسنی ذکرگردیده ، این آیه درغدیرخم دربارة اعلام ولایت علی (ع)ازسوی پیامبرخدا (ص)نازل شده است . ازجمله روایتی رادرنورالثقلین ازرسول خدا(ص) نقل کرده است که خطاب به علی (ع) فرمود :یاعلی خداوندمتعال آیه :« یاایهاالرسول بلغ ماانزل » را برمن دربارة تونازل کرد ، اگرآنچه را که به آن مأمورشده بودم ازولایت تو ، ابلاغ نمی کردم ، عمل من حبط( وباطل) می شد (47)درشأن نزول این آیه تمام علمای امامیه اتفاق نظردارند ، علاوه برآنها علامه امینی درالغدیر ازدهها عالم ومفسرمعروف ومحدث بنام اهل سنت نام می برد که همگی اعتراف دارندبراین که ، این آیه درشأن علی بن ابی طالب (ع) درغدیرخم نازل شده است(48).

دلالت آیه تبلیغ برکمال دین

دلالت این آیه برنقش ولایت دراکمال دین باتوجه به نکات ذیل روشن می شود :
1 ) تأکید برابلاغ ، راغب درمفردات ونیزدیگران براین عقیده اندکه بلّغ ازابلغ هردوامربه ابلاغ است ، ولی باتأکیدی بیشتر(49)، علاوه براینکه بلّغ فعل امراست وظهوردروجوب وتأکید دارد.
2 ) تهدید: این آیه همراه باتهدید پیامبر(ص)است، به اینکه اگراین امرکه برتونازل شده است، ابلاغ نکنی رسالت خداوندرا ابلاغ نکرده ای ، به این معنی که زحمات 23 ساله ات درطول بعثت درگروابلاغ این امرمهم است ، وگرنه ازبین خواهدرفت حال سئوال این است که این مأموریت رسول خدا(ص)، که دراین درجه ازاهمیت قراردارد بگونة که بااصل رسالت همسنگی کرده وبه عنوان مکمل آن به حساب می آید، بلکه درصورت عدم انجام این مأموریت همة رسالت نابودمی شود چیست ؟آیااین امراصل دین یااصل وفروع آن است ؟ که قطعا نیست ، زیرادراین صورت عبارت «وان لم تفعل فمابلّغت رسالته » بی معنا می گردد، چراکه معنای آن این خواهدشدکه :« اگردین خدارا تبلیغ نکنی دین خدارا تبلیغ نکرده ای »معلوم است که این کلامی است لغو وازساحت مقدس خدای حکیم دور(50). آیاتوحیدوخداشناسی است؟ آیامسألة معادو قیامت وعالم بعد ازمرگ است؟ آیافروعات وواجبات ازقبیل نمازو روزه وحج وجهاداست؟هیچ کدام اینهانمی تواند باشد چون باتوجه به نزول این آیه دراواخرعمرپیامبراکرم(ص) بگونة که بعد ازنزول این آیه وواقعة غدیرخم بیش ازهفتادوچندروزدرقید حیات نبود، تمام اصول معارف واحکام اسلامی بصورت کامل ازسوی آن حضرت بیان شده بود .بنابراین چیزی مهمی ازواجبات ومحرمات باقی نمانده بودکه بخواهدبرای بیان آن، جمعیت بیش ازصد هزارنفری را درمیان بیابان خشک ودرگرمای شدید سرزمین جحفه درغدیرخم متوقف نماید، تاآن را ابلاغ کند! مگریک چیزوآن ابلاغ رسمی امامت وولایت امیرالمؤمنین علی(ع)است ، چیزی که همسنگ رسالت ومعادل نبوت است ، وشرط کمال دین وضامن حفظ دستاوردهای رسالت است. قطعا ولایت آن چنان حائزاهمیت است که بانبودآن ، دین جسدی است بی روح که نه دوام وکمالی داردونه حس وحرکت وخاصیتی (51)آیه دیگری که دراین باره نازل شده است این آیه است :«الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتی ورضیت لکم الاسلام دینا» امامیه بطورکلی وبدون استثنا اتفاق نظردارندبراینکه این آیه پیرامون نص غدیراست ، بعدازآنکه پیامبر گرامی اسلام(ص) درآن روز ولایت وامامت امیرالمؤمنین (ع) را باکلمات روشن وصریح اعلام نموده فرمود:« من کنت مولاه فهذاعلی مولاه اللهم وال من والاه وعادمن عاداه» این آیه نازل گردید ومهرتأییدبرکارنامة 23 سالة پیامبراکرم (ص)کوبیده شد ، وکمال دین بانصب علی (ع)به ولایت وامامت ، به امضاء رسید .علاوه برامامیه برخی ازدانشمندان اهل سنت نیزهمین عقیده را دارند، علامه امینی درالغدیر16 نفرازعلماءبزرگ حدیث وتفسیراهل سنت را نام می بردکه تصریح دارندبراینکه این آیه درغدیرخم بعدازآنکه نبی مکرم اسلام (ص) علی (ع)را طلبید وبازوی اوراگرفت وبلندنموده فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه »هنوزجمعیت متفرق نشده بود که این آیه نازل شد ، ورسول خدا (ص)فرمود:« الله اکبرعلی اکمال الدین واتمام النعمه ورضی الرب برسالتی والولایه لعلی بن ابی طالب(ع)» (52). خدابزرگ تراست برای کامل کردن دین وتمام کردن نعمت ورضایت پروردگاربه رسالت من وولایت برای علی(ع) بعدازمن.مهمترازهمة اینها روایات متعددازائمة معصومین(ع)دراین زمینه وجودداردکه همگی آنها حکایت ازنزول این آیه درغدیرخم ودربارة ولایت امیرالمؤمنین (ع)دارد، به عنوان نمونه ، علی (ع) فرمود: خداوند متعال آیه«الیوم اکملت لکم(53) را درغدیرخم نازل کرد ، ولایت من مایةکمال دین وموجب رضایت پروردگاراست. امام رضا (ع) درشأن نزول آیه اکمال می فرماید :« درحجه الوداع که سال آخرعمررسول خدا (ص)بود آیة«الیوم اکملت لکم دینکم(54) »نازل شد، امرامامت ازجملة کمال دین است. همچنین آن حضرت کمال دین را درولایت اهل بیت (ع)وبرائت وبیزاری ازدشمنان ایشان می داند(55). باتوجه به روایات فراوانی که درشأن نزول این آیه وجود دارد دیگرهیچ جای شک وتردید باقی نمی مانددراین که ، این آیه درروزغدیرخم بعد ازانتصاب علی(ع) به خلافت ورهبری امت اسلامی بدستورخداوندوتوسط پیامبر(ص) نازل شده است ، وبدین صورت کمال دین واتمام نعمت اعلام گردید . ابوهریره نیزروایتی را که درشأن نزول این آیه نقل کرده است ازاین حقیقت حکایت می کند اوچنین می گوید :«لماکان یوم غدیرخم – وهویوم ثمانی عشرمن ذی الحجه – قال النبی (ص): من کنت مولاه فعلی مولاه ، فانزل الله : الیوم اکملت لکم دینکم(56)» درروزغدیرخم – هجدهم ذیحجه – پیامبر(ص) فرمود : هرکه من مولای اویم ، پس ازمن علی مولای اوست . آن گاه خداوند این آیه را فروفرستاد«الیوم اکملت لکم دینکم». علاوه برآیات مزبورروایات نبوی نیزبه طورصریح ازاهمیت وجایگاه ولایت ونقش آن در کمال دین سخن می گوید، به عنوان نمونه به دوحدیث معروف ومتواترغدیروثقلین ، اشاره می کنیم:

1 . حدیث غدیر

پیامبراکرم(ص) درغدیرخم درحالی که دست علی(ع) را درمقابل دیدگان جمعیت بیش ازصد هزارنفری بلند کرده بود فرمود : «من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه ... (57)» بعدازهمین اعلام ولایت وانتصاب علی(ع) به امامت بود ، که آیة اکمال دین نازل شد ، ونبی مکرم اسلام (ص)بعدنزول آیه فرمود: « الله اکبرتمام نبوتی ، وتمام دین الله بولایت علی بعدی»(58)رسول خدا(ص)برای اکمال دین خدارا به بزرگی یاد نمود ، وفرمود که باولایت علی (ع) پس ازمن نبوتم و دین اسلام تمام وکامل شد . ازنظرسند این حدیث معتبرترین سندرادارامی باشد ، علامه امینی (ره)درکتاب گران سنگ الغدیراین حدیث را از110 نفرصحابه پیامبرخدا(ص)(59) و83 نفرازتابعین نقل کرده است ، همچنین از360 عالم ومحدث اسلامی نام می بردکه این حدیث رادرآثارخودشان آورده اند(60)اشکالات که ازطرف برخی اهل سنت درمورددلالت کلمه «مولا» بر«اولی باالتصرف» واردشده است ، ازطرف علماء ومحققین شیعه پاسخ های مستحکم ومستدل ارائه شده است(61). علامه امینی 27 معنابرای مولاذکرمی کند سپس تک تک آنهارا موردبررسی قرارداده وناسازگاری آنهاراباحدیث غدیرثابت می کند ، تنهامعنای را که متناسب باحدیث غدیرمی توان دانست ، این است که« مولا»به معنای «اولی باالتصرف» وسرپرست وصاحب اختیارباشد ، سپس برای تأیید این معنا 20 قرینه ذکرمی کند(62). وی به گونه ای مطلب را عالمانه ومحققانه بررسی واثبات کرده است که برای هیچ کس جای شک تردید دردلالت «مولا» برسرپرستی وصاحب اختیاری ، باقی نمی ماند ، مگرکسانی که حقیقت رانپذیرند . دراین جابه اختصاربه چند قرینه وشاهدی که ثابت می کنند «مولی» به معنای«اولی بالتصرف» است نه به معنای دوستی ونصرت که اهل سنت می گویند ،اشاره می کنیم :1)مقدمة حدیث غدیرکه پیامبرخدا(ص)فرمود:«ألست اولی بکم من انفسکم(63)»؟آیامن به شما ازخودشما سزاوارتر نیستم ؟ همه گفتند بلی یارسول الله ، آنگاه که حضرت پاسخ مثبت گرفت ، فرمود : « فمن کنت مولاه فهذا علی (64) » به حتم ، مقصود پیامبر(ص)ازاین عبارت(ألست اولی بکم »گرفتن گواهی ازمسلمانان برزعامت وسرپرستی الهی خویش است ، زیراتنها یک رهبرالهی است که برامورمردم ، حتی ازخودآنان اولی است وحق تصرف مطلق درشئون آنان دارد . حال می بینیم که رسول خدا (ص) عبارت « فمن کنت مولاه فهذا علی مولاه » را با «فاء» تفریع برعبارت بالامتفرع کرده واین تفریع بیان گراین مطلب است که مقصود از« مولی » نیز« اولی بالتصرف » است ؛ زیرا اگرمعنای دیگری را اراده می فرمود ، تفریع مذکورناموجه می گشت وفرمایش آن حضرت بصورت کلامی ازهم گسیخته درمی آمد وخارج ازحوزة‌ بلاغت می شد ، درحالی که آن حضرت فصیح ترین وبلیغ ترین کسی است که به زبان عربی دهان کشوده است . بنا براین قطعاً همان معنای که درمقدمه(ألست اولی بکم)اراده شده درذی المقدمه(من کنت مولاه) نیزهمان معنی مراد است(65)2 ) این گفتاررسول خدا(ص) دردنبالة حدیث غدیرکه بعد ازانتصاب علی (ع) به منصب امامت وولایت ونزول آیة اکمال دین ، فرمود « الله اکبرعلی اکمال الدین واتمام النعمه ورضی الرب برسالتی والولایه لعلی بن ابی طالب(ع)» برخی روایات ، حدیث را بدین صورت نقل کرده است « الله اکبرتمام نبوتی وتمام دین الله بولایه علی بعدی(66)» که صراحت بیشتربه نقش ولایت درکمال وتمام دین ونبوت دارد . بدیهی است که هیچ امری غیرازامامت وولایت، نمی تواند که درردیف رسالت قرارگرفته ونقش درتمامیت امر رسالت واکمال دین واستحکام پایه های آن داشته باشد ، بنابراین ولایت به معنای سرپرستی ورهبری دراموردینی ودنیوی است ، که حائزاین اهمیت است ؛ چون درسایة رهبری امام معصوم است که حفظ دستاوردهای رسالت تضمین می گردد .3 ) تهنیت وشادباش گفتن اصحاب به علی (ع) پس ازاتمام خطبة پیامبرخدا(ص) ، بویژه اینکه ابوبکروعمر ، از نخستین افرادی بودند که به امیرمؤمنان (ع) بااین عبارت تهنیت گفتند: «هنیئاً لک یا بن ابی طالب اصبحت وامسیت مولای ومولی کل مؤمن ومؤمنه(67)»گوارابادبرتویاعلی ، صبح کردی وشام نمودی درحال که مولای من ومولای هرمردوزن باایمان هستی . تهنیت گفتن شیخین رابدین صورت ، علامه امینی درالغدیراز60 منبع مهم اهل سنت نقل کرده است(68) این مطلب به خوبی گواهی می دهد که اصحاب پیامبر(ص) حدیث غدیررا به عنوان اعلام رسمی امامت وخلافت علی(ع)تلقی کرده اند؛ لذا اورا شایستة تبریک وتهنیت گفتن دیدند وباتعبیر فوق وامیرالمؤمنین به اوتبریک گفتند ، وتمام جمعیت حاضربا علی(ع) بیعت نمودند حتی زنها بگونة که چند روزاین مراسم طول کشید ، آیاجزمقام زعامت وخلافت ورهبری امت که تاآن روزبه طوررسمی ابلاغ نشده بود شایستة چنین تهنیت می باشد ؟! طبق روایتی که دراصول کافی نقل شده است امام صادق (ع) فرمود :« چون ولایت علی (ع) نازل شد رسول خدا (ص) به ابوبکروعمرفرمود : برخیزید به علی (ع) بگوئیدالسلام علیک یا امیرالمؤمنین»(69). این روایت نیزبه روشنی از إماره ورهبری علی(ع)حکایت دارد.4) اشعار که حسان بن ثابت ، شاعررسول خدا(ص)باکسب اجازة ازآن حضرت سرود ،ومضمون کلام پیامبر(ص)را درقالب شعرریخت وخلاصة پیام وحدیث غدیررا بدین صورت تحویل تاریخ داد ، این مردفصیح وبلیغ وآشنا به رموززبان عرب ، به جای لفظ «مولی » کلمه امام وهادی را به کاربردوگفت :
فقال له قم یاعلی فاننی
رضیتک من بعدی اماما وهادیا(70)
«پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود: ای علی برخیزکه من تورا بعدازخود به عنوان امام وهادی انتخاب نمودم». چنانکه روشن است وی ازلفظ «مولی »که درکلام پیامبر(ص)بود ، جزمقام امامت وپیشوای ورهبری امت ، چیزی دیگری استفاده نکرده است ، باتوجه به اینکه آشنابا لغات وادبیات عربی وازفصیحان عرب محسوب می شود. نه تنها حسان شاعربزرگ عرب ازلفظ «مولی » این معنا را استفاده نموده است ، بلکه پس ازوی سایرشعرای بزرگ اسلامی که بیشترآنان ازادباوشعرای معروف عرب بودند ، وبرخی نیزازاستادان بزرگ این زبان به شمارمی آیند ، ازاین لفظ همان معنارا فهمیدند که حسان فهمیده بود ، یعنی امامت وپیشوای امت .
5. امیرمؤمنان(ع)دراشعارخودکه براى معاویه نوشته، وبعضی ازفضایل ومناقبش رایادآورشده است که دراین جایک شعرازآن اشعارآورده شده ، درباره حدیث غدیر چنین مى گوید:
وَ أَوْجَبَ لِى وِلایَتَهُ عَلَیْکُمْ
رَسُولُ اللّهِ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ (71)
یعنى: پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) براى من، ولایتش را بر شما در روز غدیر واجب ساخت.چه شخصى بالاتر از امام مى تواند، حدیث را براى ما تفسیر کند و بفرماید که پیامبر خدا(ص) روز غدیر خم، ولایت را به چه معنى فرمود؟ آیا این تفسیر نمى رساند که به اندیشه همه حاضرانِ واقعه غدیر، جز زعامت و رهبرىِ اجتماعى، مطلب دیگرى خطور نکرد؟ لذا امیرمؤمنان (ع)این مطلب را یادآورمی شود ، وولایت ورهبریش را مسلم وهمه فهم دانسته است . علاوه برآن ، وقت این اشعار بدست معاویه رسید، دستورداد تا آن را مخفی کند تاشامیان آن را نخوانند که دراین صورت متمایل به ابن ابی طالب شده وبه اوخواهندگرویدند (72)اگرولایت ورهبری علی (ع) مسلم نبودی ومردم ازآن زعامت را نفهمیده بودند ، معاویه ازتمایل اهل شام بیمناک نمی شد.

2. حدیث ثقلین

پیامبرگرامی اسلام فرمود : «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی (اهلبیتی )ماان تمسکتم بهمالن تضلوا وانهمالن یفترقا حتی یرداعلیّ الحوض»(73). همانامن دوگوهرگرانبهارا درمیان شما می گذارم : کتاب خدا واهل بیت خویش را ، هرگاه به این دوتمسک جویید گمراه نخواهید شدواین دوازیکدیگرجدانگرددتاآن هنگام که درکنارحوض [کوثر]برمن واردشوند.این حدیث معروف ومشهوربه طرق متعددازپیامبرگرامی اسلام(ص)نقل شده است ، نه تنها این حدیث را شیعه نقل کرده است ، بلکه اهل سنت بیش ازشیعه نقل کرده اند. طبق نقل محدثان ، این حدیث ازپیامبرخدا(ص) دربازگشت ایشان ازطایف به مدینه (پس ازفتح مکه)،درروزعرفه ، درحجه الوداع ، درروزغدیرخم ، درضمن خطبه ای درمسجد النبی وسرانجام دربستربیماری وفات ، نقل شده است(74)، که این خودبیان گرجایگاه رفیع واهمیت زیادی آن می باشد.باتوجه به ساختاراین حدیث وجملات که درآن بکاررفته است نکات ذیل بدست می آید : 1. بعدازپیامبرخدا(ص)مرجع وراهنمای امت فقط قرآن عترت است ، وامت اسلامی تکیه گاهی جزاین دووسیله نجات نمی تواندداشته باشد ، ونباید ازآن دوفاصله گرفت .2. این حدیث عصمت اهل بیت (ع) را به روشنی اثبات می کند ؛ زیرا عبارت «ماان تمسکتم بهمالن تضلوا» حاکی ازآن است که پیروی ازقرآن واهل بیت (ع)هیچگاه به گمراهی نمی انجامد درحالی که اگراهل بیت (ع)معصوم وبدورازخطانباشند، ارجاع دادن به آنان واقتدای بی قیدوشرط مردم به آن بزرگواران ، لااقل دربرخی موارد موجب گمراهی خواهدشد.همچنین قرین وعدل قرآن قرارگرفتن آنان نیزبیانگراین گفتاراست، اگرمعصوم نباشندنمی توانندعدل قرآن قرار بگیرند. 3. عبارت «انهمالن یفترقاحتی یرداعلیّ الحوض » (ازنظرادبیات عرب« لن» برای نفی ابدمی آید یعنی هرگزقرآن واهلبیت تاقیامت ازهم جدای ندارند) اشارة لطیفی به این حقیقت داردکه همان گونه که قرآن تاپایان دنیابرمردم حجت است ، حجیت اهل بیت (ع)نیزتاروزرستاخیزتداوم خواهدداشت ، وتاروزقیامت ازهم جدای وانفکاک ندارند. چنانکه پیامبرگرامی اسلام علاوه براین حدیث ، به عدم جدای اهل بیت (ع) ازقرآن تصریح نموده ودرضمن جانشینان واوصیای بعدازخودش را نیزتعیین وتعدادآنان را بیان فرموده است ، این مطلب را یکی ازبزرگان اهل سنت بنام حموینی چنین نقل کرده است ، که درروزغدیرخم بعد ازآنکه پیامبرخدا(ص)علی(ع) رابه ولایت وامامت منصوب کرد وحدیث مشهورومتواترغدیررا فرمود، ابوبکروعمرازجابر خواستند وازرسول خدا(ص)پرسیدندکه آیااین ولایت مخصوص علی است؟ حضرت فرمودند : مخصوص علی (ع) واوصیای من تاروزقیامت است. پرسیدند: اوصیاء شما چه کسانی هستند ؟ حضرت فرمود:«علی اخی ووزیری ووارثی ووصیی وخلیفتی فی امتی وولی کل مؤمن من بعدی ، ثم ابنی الحسن ، ثم ابنی الحسین ، ثم تسعه من وُلد ابنی الحسین واحدا بعدواحد،القرآن معهم وهم مع القرآن ، لایفارقونه ولایفارقهم حتی یردوا علیّ الحوض(75)» . اوصیای من برادرووزیرووارث ووصی وخلیفه من دربین امتم علی(ع) است واو پس ازمن ولی هرانسان مؤمنی می باشد ، پس از علی فرزندم حسن وپس ازاوفرزندم حسین وپس ازاونُه نفرازنسل فرزندم حسین ، یکی پس از دیگری اوصیاء من خواهدبود، قرآن باآنهاست وآنان باقرآن هستند ، هیچ گاه ازهم جدای ندارند تااین که درکنارحوض (کوثر)به من ملحق شوند.همچنین درروایات فراوان ازطریق شیعه وسنی تعبیر:«علی (ع)باقرآن است وقرآن باعلی(ع) از هم جدانمی شوند ، تاآنگاه که درکنارحوض به من ملحق شوند»ازرسول خدا(ص)نقل شده است(76)4. باتوجه به این که اهل بیت (ع) تاروزقیامت ازقرآن جدای ندارند ، وقرآن تاروزرستاخیز هدایت گروراهنمای مردم است بنابراین تاروزقیامت زمین ازحجت خداوفردمعصوم خالی نخواهدبود ( چنانکه دراین زمینه روایات فراوانی نیزوجوددارد). 5.مخالفت باقرآن وعدم پذیرش آن موجب ضلالت وگمراهی است ، همچنین مخالفت ورزیدن بااهل بیت(ع) وعدم پذیرش ولایت ورهبری آنان ، زمینة گمراهی مخالفین خواهدشد.احادیث مزبوربه روشنی وباظرافت خاصی ، ازارتباط عمیق اهل بیت (ع)باقرآن سخن گفته وهدایت گری قرآن وکمال آن را درگروتفسیروتبیین اهل بیت (ع) می داند ، زیرا عالم به تمام زوایای دقیق وابعادگستردة قرآن کریم اهل بیت (ع)می باشد. چنانکه امیرالمؤمنین(ع)فرمود:« هیچ آیه ای(ازقرآن) نه درشب ونه درروز، نه دربارة آسمان ونه دربارة زمین ، نه دربارة دنیا ونه دربارة آخرت برآن حضرت [پیامبر(ص)] نازل نشد مگراین که آن رابرمن خواندوبه من املاکرد ومن آن را به دست خودنوشتم وتأویل وتفسیروناسخ ومنسوخ ومحکم ومتشابه وخاص وعام آن را واین که درکجانازل شده وتاروزقیامت شأن نزول آ ن چیست ، همه رابه من آموخت (77)» نه تنها امیرالمؤمنین (ع)این گونه عالم به قرآن است ، بلکه تمام اهل بیت پیامبر(ص)همان کسانی که عدل وهمسنگ قرآن قرارداده شده اند، عالم به احکام واسرارنهفته درقرآن هستند ؛ لذا امام صادق (ع) می فرماید :« من زادة رسول خدا(ص) وبه قرآن آگاه هستم ، درقرآن ازابتدای خلقت وآنچه تاروزقیامت واقع می شود وخبرآسمان وزمین وخبربهشت وجهنم وخبرگذشته وآینده سخن به میان آمده است ، من همة آنهارا می دانم همان طورکه به کف دست خود می نگرم ، درقرآن بیان هرچیزی وجوددارد »(78). تعبیرات که رسول خدا(ص) درمورد امیرالمؤمنین (ع) به کاربرده است ازقبیل :«علی عمود وستون دین است و اوکسی است که بعد ازمن درراه دین شمشیرمی زند وحق باعلی است هرجامیل کند (79)» و« علی پرچم هدایت(80)» و«علی باحق است وحق باعلی ، ازهم جدا نشوند ، تاآن گاه درروزقیامت برلب حوض نزدمن آید (81)» حکایت ازارتباط ناگسستنیی ولایت باکمال دین دارد .مخصوصا وقت به این نکته توجه کنیم که درقرآن کریم کلمه «حق » به دوازده معنای گوناگون به کاررفته ، ازجمله : خدا ، قرآن ، اسلام ، وقت این معانی را درکنارفرمایشات نبی مکرم اسلام که باتعبیرات گوناگون همراهی علی(ع) را باحق به تصویرمی کشد قراردهیم ، به خوبی این نکته بدست می آید که علی‌(ع) ( وهمچنین بقیه اهل بیت (ع) چون کلهم نورواحد)همواره بایادخدا، دین وقرآن همراه وقرین هستند ، وجدای ازدین ندارند ، بلکه بنابه فرمایش پیامبراکرم (ص) که ازعلی (ع) به عنوان عمود دین یاد می کند ، نقش ستون را درپایداری واستحکام دین بازی می کند.

پی نوشت ها :
 

1.راغب اصفهانی درکتاب «المفردات»می گوید : الولاء (به فتح واو)وتوالی به معنای آن است که دویاچند شیء به گونه ای درآیندکه میان آنهاشیء اجنبی باقی نماندوبرسبیل استعاره درمعنای قرب مکانی وقرب نسبی ونیزنزدیکی درصداقت ویاری واعتقادو ولایت نصرت و ولایت به معنای پذیرش وسرپرستی امردیگران (تولیّ الامر)به کارمی رود
2.مفردات راغب اصفهانی ، ما دة ، کمل .
3.همان ، ماده دین . المنجد ، ماده دین .
4.آموزش عقاید ، مصباح یزدی ، ص 11 .
5.سوره احزاب ، 40 .
6.صحیح مسلم ، کتاب فضایل صحابه ، ص 1008 . صحیح بخاری ، کتاب فضایل صحابه ، ص 753 .
7.آموزش عقاید ، مصباح یزدی ، ص 289 .
8.نهج البلاغه ، خطبة 133 .
9.همان ، خطبة 1 .
10.همان ، خطبة 91 .
11.بقره / 185 .
12.تکویر / 27 .
13.فرقان / 1 .
14.انعام / 19 .
15.آموزش عقاید ، مصباح یزدی ، ص 280 .
16.توبه / 1 . فتح / 28 . صف / 9 .
17.آموزش عقاید ، مصباح یزدی ، ص 182 . به نقل ازاصول کافی ج 1 ص 57 ج 2 ص 17 . بحار ج 2 ص 260 ج 24 ص 288 . وسایل الشیعه ج 18ص 124 .
18.صحیح مسلم ، کتاب إماره ، صص 780 – 781 ، ح 5 – 10 .
19.سوره مایده ، آیة 3 .
20.سوره انعام ، آیه 38 .
21.اصول کافی ، ج 2 ، ص 119 .
22.اصول کافی ،ج 2 ، ص 399 .
23.نهج البلاغه ، خطبة 183 .
24.نحل / 89 .
25.انعام / 114 .
26.نهج البلاغه ، حکمت 313 . وخطبه 1 ، 283 ، 158 و
27.تفسیرنورالثقلین ، ج 3 ، ص 174 ، ح 177 .
28.همان ، ح 176 .
29.احادیث معتبرازطریق شیعه وسنی ازرسول خدا(ص) نقل شده است که درآنها،علاوه بربیان تعدادجانشینان خودش که دوازده نفرند ،به صورت صریح نام امامان دوازده گانه برده شده ، بگونه ای که دیگرهیچ جای تردیدی دراین مسأله باقی نماند . ر. ک به: صحیح مسلم ، کتاب الإماره ، میزان الحکمه ، ج 1 ، ازصفحه 246 به بعد . بحارالانوار، ج 36 صص 226 – 272 ، اصول کافی ، ج 1 ، صص 286 – 329 .ینابیع الموده ، باب 76 .
30.آیات ازقبیل آیه تطهیر، مباهله ، اولوالامر، ولایت ،روایات ازقبیل : حدیث متواترثقلین ، سفینه ، منزلت ، غدیرو
31.ینابیع الموده ، ج 1 ، باب چهاردهم .
32.الصواعق المحرقه ، ص 122 .
33.میزان الحکمه ، ج 1 ، ص 273 .به نقل ازالخصال : 646 / 30 . آموزش عقاید ص 321 .
34.ترجمه الغدیر، ج 1 ، ص 638 .
35.میزان الحکمه ، ج 1 ، ص 209 .
36.همان
37.اصول کافی ، ج 2 ، ص 69 .
38.میزان الحکمه ، ج 1 ، ص 209 .
39.اصول کافی ، ج 2 ، ص 123 .
40.میزان الحکمه ، ج 1 ، ص 206 ، ح 785 .
41.وسایل الشیعه ، ج 1 ، ص 14 .
42.میزان الحکمه ، ج 1 ، ص 209 .
43.حضرت امیر(ع) دروقتی درجنگ صفین شامیان به نیرنگ قرآن برسرنیزه کردند وعده ای ساده لوح درسپاه امام فریب خوردند حضرت فرمود:«اناالقرآن الناطق » ، فرهنگ غدیر، ص 485 .
44.فرهنگ غدیر ، ص 216 .
45.همان ، ص 127 ، به نقل ازسفینه البحار، کلمه «ولی » .
46.مایده / 68 .
47.نورالثقلین ، ج 1 ، ص 654 ، ح 296 .
48.ترجمه الغدیر، ج 1 ، صص 382- 394 .
49.تاریخ تحلیلی وسیاسی اسلام ، ص 283 .
50. ترجمه المیزان ، ج 6 ،ص 65 .
51.همان ، ص 66 .
52.ترجمه الغدیر، ج 1 ، صص 406 – 414 .
53.نورالثقلین ، ج 1 ، ص 588 ، ح28 .
54.اصول کافی ، ج 2 ، ص 123 .
55.فرهنگ غدیر، ص 216 .
56.میزان الحکمه ، ج 1 ، ص 207 . به نقل ازالدرالمنثور: 3 / 19 .
57.سنن ترمذی ، ص 1061 . انساب الاشراف ، ص 108 – 112 . تاریخ یعقوبی ، ص 442 .
58.الغدیر ، ج 1 ، ص 375 .
59.ترجمة الغدیر ، ج 1 ، صص 85 – 155 .
60.همان ، صص 157 – 291 .
61.همان ، صص 565 – 611 .
62.همان ، صص 611 – 630 .
63.اشاره به آیة قرآن است که می فرماید : « النبی اولی باالمؤمنین من انفسهم » احزاب / 6 .
64.لازم به ذکر است که حدیث غدیررا به صورت بالا یعنی با «فاء » تفریع بسیاری ازکسانی که این حدیث رانقل کرده اندآورده اند ، علامه امینی درالغدیراز64 نفرنام می بردکه حدیث را به همین صورت نقل کرده اند . الغدیر ، ج 1 ، ص 371 .
65.ترجمه الغدیر ، ج 1 ، ص 612 .
66.الغدیر ، ج 1 ، ص 375 .
67.الغدیر ، ج 1 ، صص 272 – 283 .
68.همان
69.اصول کافی ، ج 2 ، ص 409 .
70.همان ، ص 340 .
71.الاحتجاج ، ص 429 .
72.همان ، ص 430 .
73.صحیح مسلم ، کتاب فضایل صحابه ، ص 1008 . الصواعق المحرقه ، ص 230 . ینابیع الموده ، ج 1 ، ص 99 – 106 .
74.آموزش کلام اسلامی ، ج 2 ، ص 178 .
75.آموزش عقاید ، مصباح یزدی ، ص 312 . به نقل ازغایه المرام ، باب 58 ، حدیث 4 .
76.الصواعق المحرقه ، ابن حجرهیتمی ، ص 124 .
77.میزان الحکمه ، ج 1 ، ص 273 .
78.نور الثقلین ، ج 3 ، ص 175 ، ح 182 .
79.اصول کافی ، ج 2 ، ص 416 .
80.میزان الحکمه ، ج 1 ، ص 255 .
81.همان ، ص 259 .

منابع ومآخذ :
1. قرآن کریم ، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی .
2. نهج البلاغه ، ترجمه محمد دشتی .
3. امینی ، عبد الحسین ، ترجمه الغدیرفی الکتاب والسنه والادب ، مترجم ... چاپ دوم ، بنیادبعثت ، تهران ، 1387 ش.
4. ابن حجرالهیتمی المکی ، احمد، الصواعق المحرقه ، تحقیق عبدالوهاب عبداللطیف ، چاپ دوم ، مکتبه القاهره ، 1385 ق .
5. الامینی النجفی ، عبدالحسین ، الغدیرفی الکتاب والسنه والادب ، الطبعه الخامسه ، دارالکتاب العربی ، بیروت ، 1403 ه – 1983 م .
6. الترمذی ، محمدبن عیسی بن سوره ، سنن الترمذی ، دارالفکر، بیروت ، 1422 ق .
7. حویزی ، عبدعلی بن جمعه ، نورالثقلین ، تصحیح هاشم رسولی محلاتی ، دارالتفسیر، قم ، 1382 ش .
8. ری شهری ، محمد ، میزان الحکمه ، مترجم حمیدرضاشیخی ، چاپ سوم ، دارالحدیث ، قم ، 1381 ش .
9. سعیدی مهر، محمد ، آموزش کلام اسلامی ، کتاب طه ، قم ، 1387 .
10. طباطبای ، محمد حسین ، ترجمه المیزان فی تفسیرالقرآن ، مترجم محمدباقرموسوی همدانی ، چاپ بیست یکم، دفترانتشارات اسلامی ، قم ، 1385 ش .
11. طبرسی ، احمدبن علی بن ابی طالب ، الاحتجاج ، تحقیق ابراهم البهادری ،محمدهادی به ، الطبعه السادسه ، انتشارات اسوه ، قم ، 1425 ق .
12. القندوزی الحنفی، سلیمان بن ابراهیم ، ینابیع الموده ، منشورا ت المؤسسه الاعلمی لمطبوعات ، بیروت ، ط اول ، 1418 ق .
13. کلینی ، محمدبن یعقوب ، اصول کافی ، مترجم : محمدباقرکمره ای ، چاپ هشتم ، انتشارات اسوه ، 1385 ق.
14. محدثی ، جواد ، فرهنگ غدیر، چاپ چهارم ، نشرمعروف ، قم ، 1386 ش .
15. مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید ، چاپ بیست سوم ، مؤسسة انتشارات امیرکبیر،1385.
16. النیسابوری ، مسلم بن الحجاج القشیری ، صحیح مسلم ، تحقیق احمد زهوه واحمد عنایه ، دارالکتاب العربی ، بیروت ، 1425 ق .
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان