جشنواره فیلم فجر سی و ششم نقد فیلم «عرق سرد»: آوانتاژ


«
عرق سرد» دومین فیلم سهیل بیرقی در ادامه مسیر فیلم اولش یعنی «من» قرار میگیرد؛ فیلمی که در مرز میان سینمای اجتماعی و سینمای آلترناتیو معلق است و سویههایی از هرکدام را در خود دارد. یعنی درعین‌حال که روی موقعیت و بحرانی اجتماعی دست میگذارد، شبیه به فیلمهای آلترناتیو بدعت‌گذاری میکند و میخواهد قواعد بیانگری و شکل ساخت متفاوتی را در خود داشته باشد و بپروراند.
این لزوماً به این معنا نیست که با فیلمی آلترناتیو روبهرو باشیم اما همان‌طور که در «من» هم نشانههای زیادی از این شکل فیلم‌سازی بر پیکره فیلم قابل‌بازشناسی بود، در «عرق سرد» هم این نشانهها وجود دارند و نقش محوری خود را در فرم فیلم بازی میکنند. سویه اجتماعی متفاوت فیلم هم خود را به دو شکل مختلف با همان جنبههای آلترناتیوش همسان و همراه میکند: یکی در برداشت از جهان واقعی اطرافمان و استفاده از باران کوثری برای ایفای نقش قهرمان خود (که میدانیم خودش چطور با بحثهای مشابه و به شکل کلی با آزادی و حقوق زنان در جامعه درگیر است.) و دیگری در شکل پرداخت به بحران موردنظرش که بیشتر از آنکه شبیه به فیلمهای اجتماعی ایران اسیر ملودرام و اغراقهای اذیت کننده‌اش شود، سعی میکند مطابق با واقعیت روز جامعه پیش برود و داستان خود را هم با روحیهای مینیمال و تقلیلگرایانه پیش ببرد و درگیر خشونت رفتاری رایج نشود.
«عرق سرد» هم مانند «من» یک فیلم زنانه است و بیرقی دوباره سراغ زنی (نه شبیه به زنان معمولی که در اطرافمان میبینیم که زنانی با شکل زیست ویژه) رفته تا با تعریف داستان زندگی‌اش او را تبدیل به قهرمان خود کند. «عرق سرد» درباره برخورد و فاعلیت زنانه قهرمانش با جامعه مردسالارانه و رفتارهای ضدونقیض  و خشن مردان اطرافش است و ازآنجایی‌که فیلم بر اساس داستانی واقعی از زندگی یکی از فوتسالیستهای تیم ملی بانوان ساخته‌شده، طبیعتاً با اثری انضمامیتر از آثار دیگر این‌چنینی مواجهه میشویم که نسبتهای اجتماعی را شبیه به واقعیت جامعه و قهرمانش بازنمایی میکند و واجد یک دیدگاه زن آزادخواهانه یا فمینیستی میشود که فیلم را با آثار فمینیستی دیگری که در این سالها ساخته و دیده‌شده‌اند، مانند آثار تهمینه میلانی، قابل‌مقایسه میکند.نکته مهم درباره «عرق سرد» همین است که با وجودی که فیلمی فمینیستی و آزادخواهانه است و تا انتها هم به این پایبند میماند و از مواضع آزادخواهانهاش پایین نمیآید اما در دام اغراقهای همیشگی که در فیلمهای فمینیستی ایران وجود دارند یا مظلومیت‌نماییهای بیخودی که زنان را ضعیفترین موجودات نشان میدهند نمیافتد. قهرمان «عرق سرد» شبیه به اکثر قهرمانان در فیلم های فمینیستی خنگ و احمق پرداخته نشده تا تاوان اشتباهات خود را پس بدهد و با برخوردهای اشتباه فیلم‌ساز بیشتر بر ضد زنان عمل کند تا بر له آنان. (اتفاقی که در اکثر آثار تهمینه میلانی خصوصاً فیلمهای متأخرش میافتد.) دختر فوتسالیست در اینجا در نسبتهایی که با واقعیت روز اجتماع گره‌خورده‌اند طراحی‌شده و نه خنگ و بی‌دفاع، که محکم و سرسخت ایستاده و می‌خواهد حقش را بگیرد حتی اگر مجبور به معامله با همسرش باشد. او مصمم است و اعتمادبه‌نفسی ویژه دارد، آنچه عموم قهرمانان زن سینمای فمینیستی ایران به‌واسطه فقدان آن‌ها ، تبدیل به شمایل و تیپ میشوند و نمیتوانند به حافظه سینمایی مخاطبشان راه پیدا کنند.مهمتر از همه این‌ها اما اینست که روحیه آزادخواهی جانانه فیلم‌ساز در پایان فیلم و در نگاه انتقادی «عرق سرد» و سهیل بیرقی به حقوق تضعیف‌شده زنان، تبدیل به یک مرد نمیشود یا به‌عبارت‌دیگر خصلتی مردانه به خود نمیگیرد تا شبیه به پایانهای دیگر فیلمهای فمینیستی این سالها با خشونتی به‌غایت مردانه در پایان فیلم مواجهه شویم که اسباب به ثمر رسیدن عدالت و انصاف در داستان میشود و البته همه مسیری را که خود فیلم رفته تا در آن نقطه، به آزادیها و برابریها برسد، را با سر زدن رفتاری مردانه در پایان‌بندی و نتیجهگیری، زیر سؤال نمیبرد. پایان کنایی و طعنهآمیز فیلم که اتفاقاً از روحیهای زنانه برمی‌آید،برگ برنده «عرق سرد» است و فیلم را درست به فیلمی تبدیل میکند که باید باشد: فیلمی تماماً زنانه، با روحیه و عواطف و روایتی زنانه که در انتها برای احقاق حقوق زنان هم شوری از جنس خود آنان به پا میکند. سهیل بیرقی در دو فیلمی که ساخته به‌خوبی نشان داده که زنان و جدای از آن اصلاً جنس روحیه و برخورد زنانه را به‌خوبی میشناسد.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان