چکیده
دراین مقاله نخست واژه «عصمت» درلغت وشعر عرب بررسی می شود. سپس به معانی آن در قرآن کریم اشاره می رود، آنگاه موارد کاربرد این واژه درنهج البلاغه ذکر ومعانی آن بیان می شود. درپایان ، معنا شناسی «عصمت» درقرآن ونهج البلاغه مقایسه می شود.
«عصمت» به معنای منع از هر چیزی، به طور عام، ومنع از گناه، به طور خاص، است. این واژه با واژه هایی همچون عدالت، تقوا، یقین، میزان ،ومانند آنها مرتبط است. پس «عصمت» اصطلاحی درفرهنگ اسلامی از جمله درنهج البلاغه است.این واژه معنایی مفهومی دارد که همان دور بودن انسان معصوم از هر گونه خطا و لغزش است ونیز مصادیق فراوانی دارد که درمتن نهج البلاغه ودرسخنان امام علی (ع) بحث وبررسی می شود. پس «عصمت» واژه معنی مشترکی است وبا واژه های دیگری مانند عفت، زهد، خوف، وخشیت ارتباط معنایی دارد.
واژه های کلیدی: اخلاق، عصمت، گناه، میدان معناشناسی، نهج البلاغه.
مقدمه
عصمت در لغت به معنای باز داشتن است (ابن منظور ، 1408 ق و زیبدی، 1360 ق، ذیل مدخل عصمت). عصمت به معنای گرده زدن هم معمول بوده ولی اکنون کاربرد آن منحصر به معنای باز داشتن ومنع است (همانجا)
در آیه ... قال لا عاصم الیوم من امر الله الا من رحم.... (هود، آیه 43)، ازهری گفته است بسیاری از نحویان مشهور براین باورند که «لا عاصم» دراین آیه به معنی «لا مانع» است، یعنی امروز هیچ بازدارنده ای نیست که از کار خداوند جلوگیری کند، مگر اینکه خود او رحم کند./
خداوند سبحان در همین آیه می فرماید: قال ساوی الی جبل یعصمنی من الماء...(به کوهی پناه می برم که مرا ازآب مانع گردد.)
لبید بن ربیعه گوید:
حتی اذا یئس الرماه وارسلوا
غضغا دواجن قافلا اعصامها
(عامری، 1414ق ، ص 223).
به معنای هنگامی که تیراندازان ناامید شدند، سگهای شکاری را فرستادند که قلاده های محکم داشتند اعصام دراینجا قلاده هایی است که به گردن سگها برای باز داشتن آنها از حمله بی جا می اندازند.
معنای انبیا معصوم اند این است که آنان صاحب ملکه ای شده اند که خود را ارادی و اختیاری از آلودگیهای باطنی حفظ می کنند.
حضرت باری تعالی درجایی دیگر می فرماید: ... والله یعصمک من الناس....(... وخداوند تو را از شر مردم حفظ می کند...؛ مائده، آیه 67).
عصمت نزد عالمان متکلم همان مرتکب نشدن گناه یا ایجاد مانعی است که بتوان به آن پناه برد وخود را حفظ کرد (زبیدی، همانجا و راغب ، 1362 ش، دیل مدخل عصم) .
واعتصموا بحبل الله جمیعا...(وهمگی به ریسمان الهی متمسک شوید....؛ آل عمران، آیه 103).
نیز درجایی دیگر فرموده است:.... ومن یعتصم بالله فقد هدی الی صراط مستقیم (.. وهر کس به ریسمان خدا چنگ زند به راه راست هدایت یافته است؛ آل عمران ، آیه 101).
خداوند در آیه 32 از سوره یوسف فرموده است: فاستعصم ([حضرت یوسف] از نزدیک شدن به گناه خودداری کرده وخود را از ارتکاب به فحشا باز داشت.)
اعصمه یعنی چیزی برای او آماده کرد که به آن چنگ زند (زبیدی، همانجا؛ ابن منظور ، همانجا؛ و راغب ، همانجا).
طفیل، شاعر عرب، گوید:
اذا ما غزا لم یقط الروح رمحه
ولم یشهد الهیجا بالوث معصم
(زبیدی، همانجا، ابن منظور، همانجا)
به معنای هنگامی که به جنگ رفت، ترسش موجب نشد نیزه اش را بیندازد ودرمیدان جنگ یال اسبش را سست نگرفته بود.
عصمه النکاح یعنی عقده النکاح : قطعی بودن یک ازدواج (همانجا)
درجای دیگر آمده است:
اذا لملکت عصمه ام وهب
علی ما کان من حسک الصدور
به معنای بنابراین پیمان وعهد ام وهب را بر عهده گرفتم با وجود اینکه عصبانیت و غضب دراو نمایان بود.
شاعر صعلوک (تأبط شرا) گوید:
وقربه اقوام جعلت عصامها
علی کاهل منی ذلول مرحل
(متنبی، 1414ق، ص81)
به معنای چه بسا مشک های اقوامی که بندهای آن را چون شتر فرمانبر دارای پالان بر دوش خودم گذارم [عصام بندهای مشک را گویند].
عصمت، درادامه آنچه گذشت، به معنای طناب نیز آمده است واز آنجا که هر چیز که با طناب بسته شود دقت بیشتری درحفظ آن می شود، این واژه به معنی حفظ وحراست هم به کارمی رود. دیگر مشتقات عصمت نیز باهمین معنا ارتباط دارند.
این واژه درقرآن به معانی متعددی به کار رفته وتمام آنها به معنای بازداشتن، پناه بردن، تمسک، وعهد وپیمان قطعی آمده است.
اگرعصمت به معنای حفظ انسان از اعمال ناشایست وگناهان باشد، هر آنچه ضد این معنا باشد با این کلمه ارتباط می یابد؛ مثلا ظلم، کفر، کذب، رجس، فسق و..
البته، همه صفات پسندیده هم درحوزه معنایی این کلمه واقع می شوند، مثلا صدق وعدل وایمان و طهارت وفضایلی از این دست.به عبارت دیگر ، ورودی واژگان ارزشی و موجد عصمت است وخروجی آنها واژگانی ضد ارزشی از کار در می اید. با مطالعه متون مقدس این نکته مهم روشن می شود که معصومان باید کسانی باشند که صفات نیکو وشایسته عصمت را داشته باشند - ومهم ترین این صفات طهارت ذاتی آنان است. این طهارت ذاتی یا درونی آسان به دست نخواهد آمد. بسیاری از ریاضت های نفسانی لازم است تا آن طهارت روحی وروانی حاصل شود.چنانچه این حقیقت رخ دهد، یقین مستلزم پیدا شدن صفات نیکی چون صدق، عدل ، علم، و یقین خواهد بود.
برعکس، نبود طهارت درونی سبب ایجاد نابسامانی وبر آشفتگی نفسانی خواهد شد. که آن را ظلم نفسی می نامیم. ظلم نفسی سبب آشفتگی وتیرگی فضای درونی نفس خواهدشد که کذب وفسق وفجور وهمه قبایح را به دنبال دارد. این حالت نفسانی را رجس نفسی هم می توان نامید . این رجس نفسی (نفسانی) درست نقطه مقابل طهارت نفسی (نفسانی) است.این را در شکل زیر به صورت هندسی نمایش می دهیم.
برعکس عصمت، که منشأ برکات زیادی است، رجس نفسانی منشأ کاستی های فراوانی است. عصمت سرچشمه ارزشهای والای انسانی است، پس باید برای آن فراوان کوشید. اگر در فراهم آوردن عصمت سستی شود، اولین تیرگی درفضای درونی نفس آشکار می شود وگسترش خواهد یافت.ظلم نتیجه این گسترش است.عصمت از لوازم انسان کامل وظلم از لوازم انسان ناقص است. اگر هدف ارزشی ما یافتن وساختن انسان های کامل باشد، باید این الگو را در کسب عصمت جستجو کنیم. عصمت با ریاضتهای سخت عبادی حاصل می شود. نتیجه نکوشیدن دراین راه توقف درمقامی است که انسان همیشه درارتقای معنوی خود بکوشد؛ واعبد ربک حتی یاتیک الیقین (حجر ، آیه 99). این کوشش عبادی باید تا هنگام مرگ تعقیب شود؛ درغیر این صورت، عوامل مخرب درونی نفس - اعم از وسوسه های شیطانی ونفس اماره - بی کارنخواهند نشست وپیوسته درصدد نابودی طهارت درونی برمی آیند. نتیجه آنکه نفی عصمت (نفی به معنای سستی وکاهلی) بستر را برای همه رذایل نفسانی فراهم می آورد و وجود آن سبب بروز کمالات نفسانی ونور بیشتر می شود.
پینوشتها:
1- دانشیار گروه زبان وادبیات دانشگاه اصفهان.
2- پژوهشگر وکارشناس ارشد علوم قرآن وحدیث دانشگاه اصفهان.
منبع:نشریه النهج شماره 27و 28
ادامه دارد...