ماهان شبکه ایرانیان

بودا (۲)

فصل دوم : تعالیم بودا   اجمالی پیرامون بودیسم   نام بودیسم از واژه‌ی بودی به معنای بیدار شدن گرفته شده است

بودا (2)

فصل دوم : تعالیم بودا
 

اجمالی پیرامون بودیسم
 

نام بودیسم از واژه‌ی بودی به معنای بیدار شدن گرفته شده است. بنابراین فلسفه ی بودیسم فلسفه ی بیداری و هوشیار شدن است که این فلسفه (همان گونه که گذشت) نشأت گرفته از تجربیات شخصی به نام سیدارتا گوتاما معروف به «بودا» است ، که در سن 35 سالگی بیدار شد.تا حدود یک‌صد سال پیش پیروان فلسفه ی بودیسم تنها آسیایی ها بودند؛ ولی در حال حاضر به دلیل گسترش یافتن ارتباطات، این فلسفه در حال گسترش یافتن در اروپا و امریکا است و پیروان بسیاری در این مناطق پیدا کرده است.بودیسم یک مذهب، یک تمرین و یک روش زندگی بر پایه‌ی آموزه های بودا است. بودا آموزش می دهد که هر چیزی در دنیا غیر دائمی و در حال تغییر است و غافل شدن از این اصل، ریشه ی اصلی تمام ناراحتی ها، رنج‌ها و مشکلات است.شادی، حکمت، صلح و نیروانا که بودا پس از هوشیاری به آن‌ها دست یافت زیربنای اصلی فلسفه ی بودیسم است. هسته و مرکز بودیسم این است که یک بودایی همه چیز را همان گونه که هست ببیند، یعنی اینکه تنها با نگاه کردن، حقیقت را دریابد. این بصیرت باعث می شود که یک بودایی برای تغییر دادن آن چیزی که نمی تواند تغییر دهد، تلاش و تقلای بیهوده نکند و در عوض به تغییر دادن رفتار و نگرش خود که باعث نایل شدن به حکمت و شادی می‌شود، تلاش کند.

فلسفه ی بودیسم یا دین بودایی؟
 

بودیسم در واقع دین نیست و بیشتر از اینکه دین باشد، یک نوع فلسفه و یا روش زندگی است. واژه ی Philosophy از دو کلمه ی Philo به معنای حکمت و Sophia به معنای دوست داشتن تشکیل شده است؛ پس فلسفه در اصل به معنای دوست داشتن حکمت یا عشق و حکمت است که هر دو معنی دقیقاً با مفهوم بودیسم مطابقت دارد.نکته ی دیگر که باید به آن توجه کرد این است که بودا هرگز ادعایی مبنی بر اینکه خداست، یا پسر خدا یا پیغمبر، نکرد. او تنها یک انسان بود که به عقیده ی خود روش بیداری و روشنایی را طبق تجربیات خود به دست آورده بود و به دیگران آموزش می داد. اگر بودایی ها به مجسمه یا تصویر بودا احترام می گذارند به معنای پرستیدن بودا یا طلب حاجت از وی نیست. تعظیم به مجسمه یا تصویر بودا برای بیان قدردانی نسبت به آموزه‌های او می‌باشد.

مبانی فلسفی بودا :
 

وقتی درباره ی مبادی فلسفی بودا تحقیق کنیم با کمال تعجب مشاهده می کنیم که بودا هر گونه تفکرات پیچیده و غامض فلسفی را طرد کرده است و طریقه ی بحث علمی را وسیله و راه وصول به نجات نمی-داند.فلسفه ی فوق الطبیعه و مباحث عقلانی نزد او وزنی ندارد. بودا در تعالیم خود راه و روش عملی را پیش گرفته و آن چه را غیر از آن است، مخالف عقل سلیم می شمارد .توجه او در عالم فلسفه بیشتر معطوف به حقایقی از نوع روان شناسی است وی گفته است:«من در باب قدمت عالم و ازلیت جهان توضیحی نداده، و همچنین در باب محدودیت و تناهی وجود تفسیری نکرده ام، در باب وحدت روح و جسم سخنی نگفته ام، چرا در این مقوله ها بحثی نکرده ام و شرح و تفسیری نداده ام؟ زیرا بحث در این امور فایدتی را متضمن نیست و این مسائل پایه و بنیان دین نمی باشد از این رو از بحث درباره ی آن ها گذشتم»(39)به عبارت دیگر، بودا بر آن است که مشکل حقیقی انسان در مباحث فلسفی نیست، بلکه در ادراکات و احساسات اوست. او معتقد است که عالم وجود مملو از خدایان مذکر و مؤنث و شیاطین و دیگر ارواح و اشباح و نفوس فوق انسانی است، ولی همه ی آن‌ها بدون استثناء، محدود و فانی و محکوم به مرگ و تناسخ می باشند.وی از وجود مافوق طبیعت که ازلی و خالق عالم و صانع آسمان‌ها و زمین باشد و سرنوشت افراد انسانی را در قبضه داشته باشد و قاضی الحاجات و مجیب دعوات و قبله‌ی نماز و صلات باشد، بحثی به میان نیاورده است.همچنین در عبادات و آداب مذکور در آن‌ها، که هندوان آن را یگانه وسیله ی نجات و کفاره ی ذنوب می-دانند، سخنی نگفته است و برهمنان را عامل رستگاری نمی‌داند. (این از جمله دلایل اساسی است که هندوان متعصب، مذهب بودا را محکوم به کفر و الحاد کرده‌اند.)بودا می گوید، راه وصول به مقصد و طریقه ی نجات هر سالک طالب، همانا تکیه به نفس و اعتماد به نیروی ذاتی خود اوست که باید به واسطه ی تهذیب و تزکیه ی باطن حاصل شود .ولی با این حال، دو اصل اساسی از اصول دین هندوییزم را محترم و معتبر می شمارد: 1.قانون کرمه(40) (کارما) 2.انتقال روح ، ولی آن چه او در این دو مسئله تفسیر و تعبیر می کند کمی با تفکر هندوان اختلاف دارد.تفسیر بودا از قانون کرمه این چنین است: آدمیان بارها و بارها کسانی را که دوست می‌دارند ترک می کنند، هنگامی که می میرند، اجباراً در قالب تولدهای جدید، بودن را ادامه می دهند، بدون هیچ توقفی مانند چرخی در گردش، این حرکت پیوسته سمسارا نامیده می شود. تجربه های کنونی مردم و آن چه امروز بر سر آن‌ها می آید، ناشی از اعمال گذشته و حال آن‌هاست این قانون کرمه یا کارما نامیده می-شود.(41)قانون کرمه در نفس هر آدمی که بر امیال خود کاملاً غلبه یافته و به مرتبه ی کمال رسیده باشد، اثری نخواهد داشت. فرد با رسیدن به این مرتبه فعالیت کرمه را باطل و بی اثر می کند و نفس مانند چراغی می شود که از خود نور می بخشد و دیگر احتیاجی به تولدی دیگر و دوباره به این جهان آمدن را ندارد؛ زیرا تجدید حیات و تولد ثانوی مخصوص کسانی است که از حب مجدد و تمنای بقا هنوز پاک نشده و محتاج به تصفیه و تزکیه ی نفس هستند.بودا اصل تجدید حیات یعنی تولد ثانوی را کاملاً تائید می کند و ظاهراً بر این عقیده است که تجدید حیات ممکن است، بدون آن که ماده‌ی ذاتی روح از جسمی به جسم دیگر انتقال پیدا کند.(42)در واقع در این مسأله، تعالیم و مبادی بودا بسیار پیچیده و مبهم است؛ به طوری که مفسران و شارحان مذهب او در این باره قرن‌ها به مباحثه و جدال مشغول بوده و هنوز نیز هستند.مسأله ی دومی که بودا در آن هم عقیده با هندوییزم است، مسأله‌ی انتقال روح یا همان تناسخ است. بودا مسأله ی تناسخ، یعنی انتقال روح را این چنین حل می کند که روح ماده ی مستقلی نیست که از پیکر وجودی به کالبد وجودی دیگر برود، آن چه از این حیات به حیات دیگر سیر می‌کند، عبارت است از صفات حیات؛ و آن در مقام تمثیل شبیه به نقش نگینی است که بر روی مومی نقش بندد. آن چه از نگین به موم منتقل می شود همانا صفات و عوارض آن نقش اولی است که در سطح دومی نقش پذیرفته و جوهریت حاصل کرده است. ولی وقتی جوهر آن موم، گدازش حاصل کند، آن نقش عارضی از آن موم به موم دیگر منتقل می‌شود و بر همین قیاس عوارض وجودی انسان متوفی به جنین دیگر که در رحم مادر است، می‌رود. البته شئی جوهری و ذاتی در بین نیست؛ ولی یک رابطه ی مشخص و معلوم مابین مجموعه ی عناصر و اجزای جسم و جسد اولی با جسم و پیکر دومی وجود دارد.در نوشته های بودایی برای اثبات این فرضیه تمثیلات بسیاری آورده اند. یکی از آن ها تمثیل ذیل است که از چند صد سال قبل تاکنون در آداب بودایی باقی مانده است.پادشاهی از حکیم و دانشمند بودایی پرسید:آیا زندگانی دوباره و تولد ثانوی ممکن است روی دهد؟ بدون اینکه چیزی از جسم نخستین به کالبد دومین برود؟دانشمند گفت: آری، تولد ثانوی بدون انتقال چیزی روی می دهد.پادشاه گفت:این چگونه است؟ مثالی بیاور تا این سخن روشن شود.حکیم گفت: ای پادشاه آیا یاد داری که در هنگام کودکی آموزگار به تو ابیات و کلماتی می آموخت و تو آن را حفظ می-کردیگفت: آری .حکیم گفت: آیا در آن هنگام آن کلام از جسم معلم به بدن تو در می آمد؟ شاه گفت: نه .حکیم گفت: این نیز چنین است، زایش دومی مانند همان ایجاد معنی و مفهوم ذهنی است که از زبان معلم به ذهن و حافظه ی شاگرد رفته است.پادشاه گفت: دانستم، آفرین برتو ای حکیم.(43)نباید چنین پنداشت که بودا قائل شده است که شخص سابق از شخص لاحق که ولادت جدید یافته جوهراً مختلف و ذاتاً متباین است، بلکه کرمه از یکی در هنگام مرگ به دیگری انتقال یافته است، بدون اینکه این دومی عین اولی باشد. در حقیقت مثل این است که بگوییم روح از بدن متفاوت است، ولی روح و بدن یک چیز را تشکیل می دهند. البته معنای دقیق این قضیه بسیار پیچیده و غامض و فهم آن بسیار سخت است. همین قدر به اختصار باید دانست که بودا بر آن است که یک نوع ایجاب و ایجاد درونی موجب بروز و تکوین حیات می شود و حیات نتیجه ی مجموع وجود بدن و روح است و همان قدر که معلول تابع فوری علت، و نتیجه اثر قطعی مقدمه است، آن هردو نیز تابع یکدیگرند. بالاخره هر عمل یا قول یا فکر، که امروز از انسانی ناشی می گردد، به فردای او می رود و همچنین آثار وجود فردای او به پس فردا منتقل می شود و بر همین قیاس تا ابد این سلسله ادامه دارد.در قضیه ی حیات، فلسفه ی بودا بسیار قابل توجه و برجسته است؛ خلاصه ی قول او در این باره چنین است: «هرآن چه در عالم در زیر نظر و احساس است، خواه در آفاق باشد یا در انفس، خواه در محیط ظاهر باشد یا در عالم ضمیر باطن، دائماً در حال سیر و حرکت است و پیوسته تغییر صورت و شکل می دهد. هیچ گونه طرح و نقشه ی مرکزی یا صانع مدبر و مقتدری در آسمان نیست که همه ی موجودات را به یکدیگر مربوط و متحد ساخته باشد، بلکه یک وحدت عمومی پنهانی در خود عالم و جهان هستی وجود دارد، نفس فردی وقتی از برکات آرامش و آسایش این وحدت مطلق برخوردار می شود که کلمه‌ی«من» را فراموش کند، یعنی انانیت و «من» بودن او در عالم بی انتها و بی شکل نیروانا منحل شود؛ درست مانند قطره ای که از دریا جدا مانده است و عاقبت بعد از سیر و تحول طولانی به دریا باز گردد.ظاهر ثبات و نمایش بقاء در این عالم همه موهوم و پندار است و نفس نیز یک امر آزمایشی موقت بیش نیست. آنچه در عالم عمل حقیقت دارد، آن است که انسان و سایر موجودات دستخوش زایش و تبدل و زوال پیاپی هستند و خود می آیند و می روند و دائماً پدیدار می شوند و ناپدید می گردند.بودا از همین فلسفه این چنین نتیجه گرفت که باید این جهان و آمال و هوس ها را ترک کرد و گفت سراسر اجزای وجود دچار رنج و محکوم به درد و ألم هستند و آن‌ها در سه مظهر جلوه گر می شوند:
1. آنیکه یعنی انتقال و تحول
2. آنتا یعنی بی حقیقتی نفس و بطلان «خودی خود»
3.دوکه یعنی غم و اندوه
این مظهر سومی نتیجه‌ی الزامی و ضروری دو مظهر اولی است.بودا معتقد است هیچ چیز دوام و بقاء ندارد و همه چیز دائماً در حال تغییر و تبدیل است و این سلسله ی تغییرات را نهایت و پایانی نیست. به خاطر این اندیشه‌ها، روح او فرسوده ی تألم و مبتلا به حزن دائمی گردید. پس برای آن که از این سلسله خلاصی یابد و آرامش ضمیر و امنیت خاطر حاصل کند، از تمام آمال و امیال خود دست کشید و از روی عمد جهان را رها کرد البته رنج و ألم بسیاری را تحمل کرد و زمانی طولانی را در مراقبت و تفکر و ترک نفس به سر برد و از این که بشر در طول عمر خود دست خوش غرور و فریب دنیاست، در حزن و اندوه بود.بودا بر روی این اصول و مبادی، زندگانی را تجزیه و تحلیل کرد و نتایجی به دست آورد که عبارت بود از یک رشته تعالیم اخلاقی که اکنون مورد بحث ما خواهد بود.

مبانی اخلاقی در بودیسم :
 

نخستین مسأله ای که بودا برای خود مطرح کرد، این بود که انسان چگونه باید زندگی کند تا از آلام و رنج‌ها درامان باشد و میل به حیات و وجود را که وهم و پنداری بیش نیست، در خود نابود کند و سعادت نهایی را حاصل کند؛ او در پاسخ به این سؤال چهار حقیقت اصلی وضع کرده است(44)که عبارتند از:
1.حقیقت یا اصل اول:
اصل اول این است که وجود محنت در زندگی انکار ناپذیر است، در زندگی درد و رنج و پیری و بیماری و مرگ وجود دارد. ما همچنین از فشارهای روانی مانند تنهایی، ترس، خجالت، افسردگی، ناامیدی، یأس و خشم رنج می بریم. این‌ها مسائلی انکارناپذیر و واقع‌گرایانه هستند.(45)نخستین قاعده و دستور بودا در روش اخلاقیش ترک عیش و نوش و شهوات است که موجب درد و رنج می‌شود. این دستور را به صورتی بسیار ساده می توان چنین بیان نمود:هر جا که زندگانی موجب تعب و محنت است، این تعب و محنت نتیجه ی ضروری و قطعی شهوت پرستی و لذت دوستی می باشد، به همین دلیل باید نفس را به کلی از این قید آزاد ساخت و این احساس را از ضمیر محو کرد.به عبارت دیگر هرگونه میل و طلبی که دغدغه ی آن در خاطر، موجب ناراحتی شود، ناپسند است و ترک آن واجب؛ البته این دستور به طور واضح مطابق عقل سلیم است. به طور کلی می توان گفت بسیاری از احکام اخلاقی بودا در بسیاری از مسائل با آداب و رسوم و اخلاق در همه ی جهان، مشترک است و در بعضی از آن ها تمام فلاسفه و حکما و پیشوایان اخلاقی در سراسر عالم با هم توافق دارند.مثلاً لذایذ جسمی و امیال نفسانی اگر هدف و غایت قرار گیرند، نزد همه ی اخلاقیون مذمومند و همه، آن را باعث شقاوت و بدبختی می دانند. بودا علاوه بر ترک این گونه لذایذ قدم فراتر نهاده است و علاوه بر ترک شهوات جسمانی، انسان را به ترک دیگر امور نیز اندرز می دهد.مثلاً مالکیت و دارایی را مذموم می داند؛ همچنین علاقه بر مال و داشتن زن و فرزند و اقوام و علاقه‌مندی به خویشان را موجب بدبختی می داند، زیرا عقیده او این چنین است که این گونه تمایلات میوه‌ی شقاوت بار می‌آورد و موجب آن است که انسان دائماً دچار غم و اندوه و تشویش خاطر باشد.علاقه ی به زن و فرزند چون به واسطه‌ی مرگ یا جدایی از آن‌ها باعث غم و اندوه می شود، مذموم است. از این رو نباید به هیچ چیز و هیچ کس دل بست و هر چیزی که مفارقت و فقدان آن باعث رنج و ألم است، باید ترک کرد. کسانی که دل خود را از لوث حبّ و بغض پاک کرده‌اند، هیچ چیز را مطلوب و منظور خود قرار نمی‌دهند و از این رو از نعمت آزادی و نجات برخوردارند.در کتب و آثار بوداییان کارهایی به تفضیل ذکر شده و مذموم خوانده شده اند و توصیه به ترک آن ها شده، چون باعث رنج و غم و اندوه هستند. تعداد این امور بسیار است ولی همه ی آن‌ها را در ده غل و زنجیر (به اصطلاح خود) خلاصه کرده اند و آن زنجیرهای دهگانه که آدمی باید به قوت اراده از هم بگسلد، از این قرار است.1.علاقه به نفس 2.شک 3.اعتقاد به آداب و تشریفات در اعمال مذهبی 4. شهوت 5.غضب 6. آرزوی تولد ثانوی و تناسخ در صورت های مطلوب 7. آرزوی تولد ثانوی و تناسخ در عالم مجردات 8.کبر و غرور 9.خودبینی و خودپسندی و عجب 10.جهل و نادانی(46)
2.حقیقت یا اصل دوم:
اصل دوم می گوید که تمام رنج و محنتی که بشر در زندگی متحمل می-شود، به خاطر هواهای نفسانی خود اوست و در واقع این مصائب را خود بشر برای خود ایجاد می کند. وقتی به مشکلات روانی انسان‌ها نگاه می‌کنیم، درک این قضیه بسیار ساده تر خواهد شد. زمانی که انسان به دنبال آرزوهای دست نیافتنی خود می رود و نمی تواند به آن برسد، پریشان و دلزده می شود. در واقع او با تبعیت از هوا و هوس چیزی را طلب کرده که قادر به انجام آن نیست و وقتی که آن را از خود دور می بیند، پریشان و افسرده می شود. همین پریشانی و افسردگی باعث عذاب او می‌شود و همین عذاب مشکلات روحی و جسمی متعاقبی در پی خواهد داشت و این مشکلات در اعمال و حرکات آتی شخص نیز تأثیر خواهد داشت که آن هم به نوبه‌ی خود باعث عذاب بیشتر و مشکلات افزونتری می‌شود. همین طور است وقتی که شما توقع دارید دیگران بر طبق انتظار شما رفتار کنند و زمانی که آن ها، این انتظار شما را برآورده نمی کنند، شما عصبانی یا دلسرد خواهید شد(47)هنگامی که شما از دیگران توقع دارید که آن‌ها حتماً باید شما را دوست داشته باشند ولی اگر در واقعیت این گونه نباشد، شما ناامید و افسرده خواهید شد.حتی زمانی که شما چیزی را که می‌خواسته‌اید به دست بیاورید، بدست آوردید، باعث ایجاد شادی و خوشحالی پایداری در زندگی شما نمی شود؛ زیرا همواره این ترس با شما خواهد بود که مبادا از دستش بدهید و همچنین دیری نخواهد گذشت که شما از آن چیز مطالبه شده خسته و دلزده می شوید و علاقه خود را به آن از دست می-دهید و دیگر آن را نمی خواهید و به دنبال یک چیز دیگر به راه خواهید افتاد و این شروع تلاش ها و کوشش های روحی و جسمی دیگری خواهد بود.به عبارت ساده تر اصل دوم می گوید که دست نیافتن به خواسته های نفسانی باعث بروز مشکلات روحی و جسمی خواهد شد و دست یافتن به خواسته ای نفسانی نیز ضمانتی برای شادی و خوشحال پایدار نیست؛ بنابراین بهتر است به جای دست و پا زدن برای به دست آوردن آن چه آرزو دارید، سعی کنید خواسته های خود را تعدیل و تغییر دهید تا به راحتی و خوشحالی واقعی دست یابید.علاوه براین زندگی‌ای که پر از خواستن و مخصوصاً حرص برای بقاء باشد باعث به وجود آمدن نیرویی قدرتمند می شود که منجر به تولد دوباره می‌شود و زمانی که ما دوباره متولد شویم، به ناچار دارای جسم فیزیکی خواهیم بود و همان طور که پیش‌تر گفتیم بدن ما در معرض آسیب‌های فیزیکی و خستگی و پیری قرار دارد؛ بنابراین حرص باعث محنت جسمی می‌شود، زیرا باعث تداوم تناسخ می شود.
3.حقیقت یا اصل سوم:
اصل سوم می گوید که بر رنج و محنت بشر می توان غلبه کرد و شادی و خوشی را جایگزین آن کرد. این اصل شاید مهم‌ترین اصل از اصول چهارگانه ی بودیسم باشد، زیرا در آن بودا به ما اطمینان می بخشد که شادی واقعی و راحتی خیال قابل حصول و دست یافتنی است. زمانی که یاد می گیریم خواسته های نا به جا و هواهای نفسانی را از خودمان دور کنیم و یاد بگیریم که در روز و لحظه زندگی کنیم، از دقایق و ثانیه‌های زندگی‌مان لذت ببریم (نه اینکه یا همواره در دیروز جا مانده باشیم یا همیشه در رویای فردا باشیم) بخواهیم آنچه زندگی به ما ارزانی داشته درک کنیم و یک زندگی بدون پریشانی، ترس، کینه و خشم را تجربه کنیم؛ آن وقت است که خوشحال و آزاد خواهیم شد و فقط در آن صورت است که لبریز از زندگی خواهیم شد، چون ما خودمان را درگیر وسوسه های فکری برای ارضای خواسته های پایان ناپذیر خود نکرده ایم، برای اینکه زمان بیشتری برای رفع احتیاجات خود و دیگران داشته ایم؛ به این حالت «نیروانا» (خشنودی مطلق و پیوستن به کل جهان هستی) گفته می‌شود، در این حالت است که ما از تمام امراض روانی در امان خواهیم بود که به آن نیروانای نهایی گفته می‌شود.(48)بودا می‌گوید نیروانا قله و نهایت خوشحالی است.
4. حقیقت یا اصل چهارم(49)
اصل چهارم مسیری است که به غلبه بر رنج و محنت بشر منتهی می شود. این مسیر هشت قدم، نامیده می‌شود. هشت قدم؛ مسیری است که باید پیموده شود تا به پایان یافتن رنج و عذاب زندگی انسان منجر شود.

هشت قدم(50) بودا عبارتند از:
 

قدم اول:
 

ایمان درست؛ یعنی ایمان کامل به حقایق چهارگانه اصلی و عزم برای عمل به آن‌ها در طول عمر قدم دوم: نیت درست؛ یعنی عقیده ی راسخ بر ترک شهوات جسمانی و داشتن محبت حقیقی نسبت به دیگران و آزار نرساندن به جانوران و ترک آمال، که موجب شقاوت و بدبختی می شود.

قدم سوم و چهارم :
 

گفتار درست و رفتار درست؛ یعنی تن در ندادن به مکالمات لغو و بیهوده و انجام ندادن اعمال ناپسند. انسان باید تمام مخلوقات را دوست داشته باشد و در گفتار و کردار به آن‌ها ابراز محبت کند.

قدم پنجم :
 

معاش درست؛ یعنی هرکس باید مشغله و حرفه ای را انتخاب کند و نیرو و وقت خود را در آن مصرف کند، البته به شرطی که آن شغل مخالف با مبادی و اصول بودایی نباشد.

قدم ششم :
 

سعی درست؛ یعنی هر کسی باید قوه ی جسمانی و عقلانی خود را به کار ببرد تا حق را از باطل بشناسد و هوا و هوس مضر را از مطالب و مقاصد سودمند تشخیص دهد.

قدم هفتم :
 

توجه درست؛ به این معنی که اندیشه و تفکر خود را به عادات پسندیده ی منظم عادت دهد و ساعاتی معین را در اثنای شبانه روز در اطراف مقاصد عالی انسانی تفکر و اندیشه کند.

قدم هشتم :
 

مراقبت درست؛ و آن منتهای مطلوب و مقصد آخر می باشد و انسان را به حالتی نایل می سازد که در آن به مقام ارهت یعنی قدرت مطلقه، واصل می گرداند و از دروازه ی مرگ به نیروانا یعنی فنای محض و طهارت و تنزیه کامل می رساند و نفس را از لوث کرمه و زحمت تجدید حیات دائمی راحت می کند.در این مطالب دو نکته را باید پیوسته در نظر داشت: اولاً راههای هشتگانه ی فوق تحت سه عنوان مندرج می‌شود که عبارتند از: فهم، اخلاق، توجه ثانیاً: ترتیب آن ها طوری است که سالک را به تدریج به سوی مرتبه ی قدوسیت یعنی مقام ارهت بالا می برد و سرانجام او را به نیروانا متصل می سازد.(51)ارهت چنان که گفتیم یعنی قدوس، و کسی که واصل به این مرتبه می شود از سه مستی نفس خود را آزاد می سازد: 1.مستی شهوت 2. مستی جهالت مستی حرص و آز . و این سه سکر است که موجب تجدید حیات و تولد ثانوی می‌باشد. بوداییان ارهت را که صاحب نور باطنی و نفس قدوسی است، سامبودهی نام داده اند؛ هرکس دارای این مقام باشد و به درجه‌ی ارهت برسد، به کمال سعادت و لذت روحانی و آرامش حقیقی و توجه مطلق رسیده و نفس او کامل شده و قدم به آستانه ی نیروانا نهاده است و می تواند به راستی مدعی شود که دیگر رنج و المی ندارد و از لذائذ این دنیا بی نیاز گردیده است.در مکتب بودا قاعده ی اساسی تربیت نفس است که شخص مؤمن باید به آرامی و با طمأنینه در یک حالت توجه قلبی، چهار زانو بنشیند و چشم‌ها را ببندد و در اعماق قلب خود، یک پرتو محبتِ عام و دوستی مطلق جهان را که شامل سراسر موجودات باشد، بطلبد و پیوسته کوشش کند که دل او از محبتی شدید نسبت به جهان هستی آکنده شود، محبتی بی دریغ و بی پایان. با این اندیشه ی حب محض است که راهبان بودایی در طی عمر خود به اطراف سیر کرده اند و بشارت تعالیم استاد خود را به عالمیان عرضه داشته اند.در این جا یک سؤال پیش می آید که آیا این محبت عام و دوستی مطلق که بودا تعلیم داده با دستور انزوا و سکون در گوشه ی صومعه که مرحله ی اول طلب و قدم نخستین راه و وصول به نیروانا است، سازگاری دارد یا خیر؟این سؤالی مهم و جدی است و حتی نزد خود بوداییان از همان ابتدای تاریخشان مورد توجه قرارگرفته که عاقبت به شکافی عظیم در بودیسم منتهی شده است و آن را به دو فرقه‌ی مختلف، مهایانه و هینیانه تقسیم کرده است. (52)

فرامین پنجگانه بودیسم :
 

در دیگر ادیان تشخیص خوب و بد بودن اعمال از فرامین آسمانی آن دین استنتاج می شود ولی در بودیسم هر پندار و کردار و گفتاری که ریشه در طمع و کینه و فریب کاری، دارد یا به عبارت دیگر ما را از «نیروانا» دور می کند جزء بدی ها به شمار می آید و هر پندار و گفتاری که ریشه در بخشش، عشق و محبت دارد و به ما در رسیدن به نیروانا کمک می کند، جزء خوبی ها محسوب می شود.برای دانستن خوب و بد در ادیان آسمانی کافی است که شما به دستوراتی که داده شده عمل کنید ولی در بودیسم که مبنا در آن انسان محوری است، برای تشخیص خوب و بد از یکدیگر شما از یک خودآگاهی و فهم درونی عمیق که نتیجه ی طی کردن مراحل هشتگانه و پیروی از فرامین پنجگانه است، سود خواهید برد.(53)حال این مراحل پنجگانه چیست؟ فرامین پنجگانه‌ی بودیسم که برپایه‌ی اخلاقیات هستند عبارتند از:
1.نگرفتن جان از موجود جاندار 2.نگرفتن مالی که حق شما نیست 3. پرهیز از سوء رفتار جنسی 4.پرهیز از گفتار دروغ .پرهیز از مصرف هر گونه مشروبات الکلی و مخدراتی که عقل را زایل می کند.فرامین پنجگانه اصول اساسی اخلاقیات در بودیسم هستند ولی تمام آن‌ها نیستند. ما کارمان را با شناختن رفتارهای بد و اجتناب از آن‌ها شروع می کنیم و این همان چیزی است که فرامین پنجگانه به ما آموزش می‌دهد. وقتی ما انجام عمل بد را متوقف می کنیم، انجام اعمال خوب خود به خود آغاز می شود. به طور مثال بودا ما را از گفتار دروغ منع می کند و زمانی که ما دیگر نمی توانیم دروغ بگوییم ناچاراً هر حرفی که بزنیم راست خواهد بود.

کتاب‌های مقدس بودیسم :
 

پس از مرگ بودا پیروانش آثار او را گردآوری کردند و آن را به زبان پالی که شاخه ای از زبان سانسکریت و زبان مردم شمال شرقی هند است، نگاشتند.قدیمی ترین کتاب مقدس بودا «پیتاکا» به معنای «سبد های قانون» است. این کتاب دارای سه بخش و به زبان سانسکریت «تری پیتاکا» به معنای «سه سبد» است این سه سبد عبارتند از :سبد اول؛ حاوی قواعد رهبانیت است، (سبد انضباط بودایی)
سبد دوم؛ وسیله ی رستگاری است و مشتمل بر مباحثات و تعلیمات بودا است (سبد آموزش)سبد سوم؛ شامل سخنان ظریف و در عین حال پیچیده ی روان شناسی و مباحث نظری دین بودایی است.علاوه براین هریک از فرقه‌های بودایی نیز کتاب مقدس خاص خود را دارند، مثلاً در تبت دو مجموعه کتاب به نام‌های کنجور و تنجور وجود دارد و در چین حدود 1660 جلد کتاب مربوط به دین بودایی به دست آمده است.

برخی از نقاط ضعف بودیسم :
 

1.خدانشناسی و الحاد اولیه ی این دین 2.نفی اساسی شخصیت فرد در این دین 3. کم بها دادن به زن و زندگی خانوادگی 4.کم بها دادن به جهان پیرامون ما 5. مانع خلاقیت و ابداع فردی افراد شدن 6.عدم قبول مسئولیت های اجتماعی 7. انکار فکر پیشرفت 8.تأکید افراطی بر نجات فردی 9.فکر توخالیِ وجود یک نیروانای پربرکت 10. منفی گرایی کلی آن

پی‌نوشت‌ها:
 

39.تاریخ جامع ادیان ، ص188
40.Karma
41.بودا قدم اول ، ص23و24 ؛ آموزه های بودا ، ص25
42.تاریخ جامع ادیان ، ص189
43. تاریخ جامع ادیان ، ص192
44. ادیان زنده ی جهان ، ص111 ؛ جهان مذهبی : ادیان در جوامع امروز ،‌ ص333 ، تاریخ جامع ادیان ، ص194
45. آموزه های بودا ، ص18 ؛ جهان مذهبی : ادیان در جوامع امروز، ص333 ؛ مایکل کریدرز ، بودا ، ترجمه : علی محمد حق شناس ، ص94 ؛ سرگذشت ادیان ، ص52 ؛ تاریخ جامع ادیان ، ص 195 ؛ ع پاشایی ، راه آیین ، ص28
46. تاریخ جامع ادیان ، ص197
47. آموزه های بودا ، ص19 ؛ تاریخ جامع ادیان ، ص197 ؛ بودا ،‌ ص102 ؛ سرگذشت ادیان ، ص53 ؛ جهان مذهبی: ادیان در جوامع امروز ، ص333
48. سرگذشت ادیان ، ص53 ؛ آموزه های بودا ، ص20 ؛ جهان مذهبی : ادیان در جوامع امروز ، ص334 ؛ بودا ، ص117
49. ر.ک www.behdashtemanavi.com و www.darolhoda.ir
50. تاریخ جامع ادیان ، ص197 و 198 ؛ آموزه های بودا ، ص20 ؛ جهان مذهبی : ادیان در جوامع امروز ، ص334 ؛ سرگذشت ادیان ، ص53 ؛ بودا ، ص118
51. تاریخ جامع ادیان ، ص198
52. تاریخ جامع ادیان ، ص200
53. آموزه های بودا ، ص21و22
 


ادامه دارد...
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان