یکی از بسترهای فرهنگی تاریخ ایران از سده های میانی پس از اسلام تا حال حاضر، فرقه های صوفی و دراویش بوده اند که گرچه هیچ گاه در بطن رخدادهای اجتماعی خود را بروز نداده اند، اما اثرات فرهنگی و اجتماعی خود را به جا گذاشته اند و گرچه همچون فرقه های نوپدید ساخته استعمار نظیر بابیت و بهاییت به دلیل اصالت ریشه تاریخی و وجود شخصیت هایی قابل ذکر در تاریخ ایران همچون ابوسعید ابوالخیر، سنایی، بایزید بسطامی، شیخ خرقانی، نجم الدین رازی، عطار نیشابوری و حتی مولانا که بخشی از تفکرات خود را متصل به عنوان «صوفیه» می دانستند، ساخته محیطی خارج از تمدن اسلامی – ایرانی نیستند اما تاریخ معاصر نشان می دهد، این جریان در قرون اخیر با دور شدن از اصالت خود، گاه تبدیل به مجری برنامه های استعماری شده است. سلسله عرفایی چون حیدریه، نعمت اللهی و نوربخشی که در دوران معاصر قادر به توسعه اجتماعات خود بودند، با مناسبات فرهنگی و سیاسی که اقطاب و حلقه اندیشه ورز این جریان ها داشته اند، گاه به مبلغ آرا و افکار شبه روشنفکری غربزده که در ایران همواره به دنبال تضعیف نهاد مرجعیت شیعی بوده است، تبدیل شدند. متن پیش رو به بررسی فعالیت دراویش در دهه های اخیر و نسبت آنها با حلقه های ماسونی با نگاهی به یکی از مهم ترین خانقاه های صوفیه (خانقاه ظهیرالدوله) می پردازد.
دراویش در حلقه ماسونی
فرقه سازی و بازسازی فرقی چون اسماعیلیه در ایران در دو قرن اخیر، با برنامه ای کاملاً هدفمند توسط لژهای ماسونی پیاده شد و علاوه بر این یکی دیگر از رویه های لژهای ماسونی برای تحقق اهداف خود در ایران، تقویت سلسله های دراویش بود. گرچه ابتدا صوفیه که ریشه اصلی در تفکر غیرشیعی داشته اند،اما قرابت زیادی نسبت به همه فرق اهل تسنن با نهاد مرجعیت شیعه برقرار نموده اند و حتی مناسبات فرهنگی و اجتماعی دوران صفوی و خاندان صفویه منجر شد برخی سلسله های صوفی، رسماً به شیعه 12 امامی گرایش پیدا کنند و زعامت علمای عامه را بپذیرند و پس از آن اغلب دراویش برای علمای شیعه احترام فراوان قائل بوده اند، اما با شیوع جو مدرنیزاسیون و با تلاش فراوان جریان فراماسونری، زمینه های ایجاد چالش با جریان فقاهتی شیعه در میان این فرق با برجسته سازی نقش قطب های این فرقه شدت یافت.
نخستین زمزمه این افتراق ها در «خانقاه ظهیرالدوله» بود که در واقع محفلی پوششی برای فعالیت لژ فراماسونری «انجمن اخوت» به حساب می آمد. ظهیرالدوله از شاگردان یکی از قطب های معروف صوفی مسلک نعمت اللهی به نام «صفی علیشاه» و جانشین پس از او بود. شاید «خانقاه ظهیرالدوله» نخستین کانون مشترک دراویش با هنرمندان و مؤثرین فراماسون بود که مبلغ افکار و در خدمت اهداف فراماسونری گردید. ظهیرالدوله از معتمدین خاص ناصرالدین شاه، داماد وی و وزیر «تشریفات خاصه همایونی» و مدتی حاکم شهرهایی چون «تهران»، «همدان»، «کرمانشاهان» و «گیلان» بود.
نفوذ ظهیرالدوله در تشکیلات صوفیانه، به دستور ناصرالدین شاه و به منظور رصد و کنترل فعالیت صوفیان صورت پذیرفت. پس از رونق یافتن خانقاه صفی علیشاه، پادشاه به داماد خود مأموریت داد تا به خانقاه صفی علیشاه رفته و با اصول صوفیانه و علل اقبال به وی آشنا شود تا بتواند این جریان را تحت نظر داشته باشد. آشنایی ظهیرالدوله با صفی علیشاه، به رابطه مرید و مرادی بدل شد تا جایی که وی اداره خانقاه پس از خود را به ظهیرالدوله سپرد. ظهیرالدوله پس از صفی علیشاه به تشکیل محافل روشنفکری و ادبی- هنری تحت عنوان فعالیت صوفی پرداخت و نشست هایی که در آن به جمع آوری اعانه، برگزاری محافل هنری و حمایت از هنرمندان می پرداخت و محلی که نشست ها در آن برگزار می شد، در واقع مرکز لژی به نام «انجمن اخوت» بود که ظهیرالدوله و برخی وابستگان به این لژ حتی پس از مرگ در آنجا مدفون شدند و به «گورستان ظهیرالدوله» معروف شد.
اسماعیل رائین از محققان فراماسونری پیش از انقلاب و نویسنده کتاب مشهور «فراموشخانه و فراماسونری در ایران» درباره شکل گیری نخستین لژ فراماسونری در خانقاه ظهیرالدوله چنین می نویسد: «علی خان ظهیرالدوله داماد ناصرالدین شاه که خود و اجدادش از دربار قاجار بودند، سعی نمود اساس فراماسونری را روی عقاید و آرای صاحبان «اخوان الصفاء» و صوفیان بنیاد نهد و به همین منظور تحت عنوان انجمن اخوت، به فعالیت سیاسی پرداخت. وی مردی «روشنفکر»، «اصلاح طلب» و «تجددخواه» بود که می کوشید افکار اخوان الصفاء در قرن چهارم هجری را با اندیشه های صوفیانه و افکار مدرن در هم آمیزد و پایه ای نو بسازد.»
امین الملک (اسمعیل مرزبان) که خود رئیس هیئت مشاوره انجمن اخوت بود درباره تشکیل این انجمن می نویسد: «انجمن ابتدا به طور سری تشکیل شد. ظهیرالدوله اجازه تشکیل این انجمن را از مظفرالدین شاه گرفت.»
افراد مؤثر در حلقه انجمن اخوت
در انجمن اخوت، 110 نفر عضویت اصلی داشتند و برای خود علامتی ویژه که شامل دو تبرزین و یک کشکول درویشی با ذکر کلمه «هو 110» بود انتخاب کرده بودند که بی شباهت با نمادهای مشهور ماسونی نیز نبود. بسیاری از اعضای کلیدی انجمن اخوت خانقاه ظهیرالدوله، در لژهای دیگر فراماسونری نیز عضویت داشتند و در این انجمن بیشتر رویکردهای فرهنگی- هنری مروج عقاید صوفیانه را دنبال می کردند. انجمن اخوت و شخص ظهیرالدوله، حامی و بانی نخستین «ارکستر ملی» ایران بود و بسیاری از نوازندگان و خوانندگان آن عصر را (از جمله ابوالحسن خان صبا، رهی معیری، رضا محجوبی، حسین یاحقی، نورعالی خان برومند و... ) به عضویت این لژ درآورده بود.
حسین تقی زاده، یکی از مشهورترین و مهم ترین مرتبطین جریان فراماسونری در ایران که با حمایت این جریان و نفوذ در جایگاه های مهم (از جمله ریاست مجلس سنا) نقش جدی در شکل گیری مسیر فرهنگی کشور در دوران قاجار به سمت فرنگی مآبی ایفا نمود، در انجمن اخوت دراویش نیز عضویت داشت. او حتی بعد از مرگ در همین خانقاه که به قبرستان ظهیرالدوله معروف شد، به خاک سپرده شد. از دیگر وابستگان به این انجمن ماسونی می توان به ایرج میرزا شاعر عهد قاجار، محمدحسین لقمان ادهم (بنیانگذار دانشکده های پزشکی در تهران)، رشید یاسمی(استاد دانشگاه)، روح الله خالقی (موسیقیدان) و سعیدنفیسی (مورخ و ادیب) اشاره کرد.
ظهیرالدوله در روزگار مشروطه نیز جزو مشروطه خواهان بود که انجمن خانقاهی- ماسونی او به کانون اجتماع مشروطه خواهان تبدیل شد. حتی برخی اعضای انجمن اخوت، در تدوین قانون اساسی مشروطیت نقش داشته اند که از آن جمله می توان به مستشارالدوله صادق، از رجال فراماسونر دوران مشروطیت اشاره کرد.
زمینه های فکری مشترک خانقاه و فراماسونری
پیوندی که در سایه خانقاه ظهیرالدوله تحت عنوان «انجمن اخوت» شکل گرفت، نشان داد فرق صوفیه به دلیل زمینه های مساعد برای تحقق اهداف ماسونی، می توانند یکی از بسترهای مناسب و جذاب برای شکل گیری و سازماندهی این تشکیلات به صورت مخفی در ایران باشند اما این زمینه های مشترک فکری که به قرابت میان تفکر ماسونی و صوفی انجامید عبارت بود از:
- تأکید بر رازمداری:
فرق صوفیه اهل سر و راز هستند و حتی حکمت ها و عقاید خود را بعضاً در قالب های رمزآلود بیان می کنند. نمونه بسیار روشن این رازآلودگی، اظهارات و اشعار رمزآلود «شاه نعمت الله ولی» از بزرگ ترین اقطاب و رهبران فرقه صوفیه است که حتی گاه پیش بینی های عجیب و مرموزی به وی نسبت داده شده است. مشابه همین وضعیت دقیقاً در آموزه های فراماسونری وجود دارد. تشکیلات فراماسونری که بسیاری از عقاید نخستین خود را مرهون فرقه یهودی «کابالاست» در آموزه های خود بسیار بر امور مرموز و سحر و جادو تأکید دارد. از نمونه سخنان اسرارآمیز در بیان فراماسونری می توان به پیشگویی های نستراداموس اشاره کرد که از اعضای لژهای فراماسونری بود. آموزه های استاد اعظم لژ فراماسونری نیز بر اساس سخنان شبه حکمی و رمزآلود است.
- اعمال ریاضتی:
در میان آداب و رسوم خاصی که در میان فرقه های عرفانی وجود دارد، توجیه و تشویق به «ریاضت» نیز امری مرسوم است. گرچه در سیره برجستگان پیشین تفکر دراویش، عمدتاً ریاضت هایی همچون خرقه پوشی، زندگی ساده و فقیرانه و روزه داری به چشم می خورد، اما به نظر می رسد رویکرد مدرن «ریاضتی» دراویش، زندگی مرفهانه را نهی نمی کند و به جای نمود ریاضت در خرقه پوشی و زهد، با اعمال خاص و خشن در مراسم های عبادی (همچون فروکردن ابزارآلات بر بدن خود) نیاز خود به ریاضت را ارضا می کنند. در فرق عرفانی متصل به فراماسونری از جمله کابالا نیز چنین مسئله ای وجود دارد و عمده افراد مؤثر در این فرقه ها، در جلسات درون گروهی خود اعمال خشن و وحشیانه به جای می آورند و آن را مایه افزایش قدرت خود می دانند.
- پیمان برادری:
برادری از جمله مفاهیمی است که دراویش بسیار بر آن تأکید داشتند. آنان هم مسلکان خود را برادر می دانند و با وارد شدن فردی به مسلک دراویش، بقیه متضمن می شوند تا همچون برادر او را مورد حمایت قرار دهند. به دلیل همین تعصب افراطی اعضای فرقه روی یکدیگر، هنگام عسرت یکی از اعضا، تا پای جان تلاش می کنند تا هم مسلک خود را برهانند. از قضا همین توصیف کلمه «برادر» در لژهای ماسونی نیز کاربرد دارد و اعضای یک لژ با این نام (Bro) یکدیگر را خطاب می کنند و خود را متعهد به حمایت از دیگر اعضا می دانند، گرچه از وی خطایی سر بزند.
گرچه فرقه های «صوفی» در تاریخ اسلام، به رغم انحرافات موجود در آرا و اندیشه، اغلب به دلیل زهد و پارسایی رهبران خود، مورد احترام بوده اند و اقطاب آنان نیز با توجه به علقه نسبت به معارف شیعی خصوصاً اعتقاد به ولایت امیرالمومنین(ع) و حتی فراتر از آن با علمای شیعی در تعارض نبوده اند؛ اما کوشش حلقه های فراماسونر در عهد قاجار برای ترویج مذاهب انحرافی از یکسو و ضعف درونی تشکیلات خانقاه که زمینه نفوذ را برای لژهای فراماسونری مهیا کرده بود، از سوی دیگر سبب شد فرقه صوفیه به عنوان قرائتی معارض با خوانش فقهی از دین در دهه های معاصر باشد که قطب های آن بیش از رواج معارف و تعالیم دینی با برداشت صوفیانه، به دنبال راضی نگه داشتن استعمار و دست نشانده های آن باشند (همانگونه که در مناسبات نزدیک و صمیمانه قطب های دراویش با نظام ستمشاهی در دوران مبارزات مردم و روحانیت علیه استبداد پهلوی به چشم می خورد). قرابت تشکیلات فراماسونری به مناسبات دراویش از چند دهه قبل که در سال های اخیر به حمایت سازمان یافته سرویس های جاسوسی از این گروه ها تبدیل شده است، سبب شده که این سیستم ها، به جای آموزه های صوفیانه چون «صلح خواهی»، «نشر حقیقت»، «زهدنشینی»، «کناره گیری از دنیا» اهداف توسعه طلبانه خود را در خرقه دراویش پنهان نمایند و با به کارگیری هزاران ابزار دیگر در کنار ترویج عرفان های تقلبی یکی از مهم ترین اهداف ماسون ها یعنی «فتح جهان و سیطره بر کشورها» را دنبال نمایند.