سؤال. قرآن با صراحت می گوید کتاب خدا به تنهایی کافی نیست و احتیاج به مبین و مفسر دارد و آن مبین و مفسر شخص پیامبر صلی الله علیه و آله است؛«وَ أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَینَِّ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیهِْمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُون»(31) «و ما این ذکر [قرآن] را بر تو نازل کردیم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى و شاید اندیشه کنند!» پس چگونه عمر در جواب پیامبر صلی الله علیه و آله مبنی بر آوردن قلم و دوات گفت کتاب خدا در دستان ماست و حَسبُنا کِتابُ اللهِ (کتاب خدا ما را کافی است) آیا این کلام خلیفه دوم با این آیه قرآن تعارض ندارد؟
سؤال. ابوبکر و عمر به منظور حفظ وحدت اسلامی و مصالح جامعه اسلامی!! بعد از حکومت خودشان، تکلیف خلیفه بعد را مشخص کرده و برای بعد از خود جانشین و خلیفه انتخاب کردند؛ پس چه شد که به زعم شما اهل سنت، پیامبر صلی الله علیه و آله برای امت اسلام بعد از خود فکری نکردند؟ آیا پیامبر به اندازه دو خلیفه اول و دوم دلسوز اسلام نبودند و یا اینکه عقل ایشان به اندازه عقل ابوبکر و عمر نبود که به فکر امت بعد از خودشان باشند؟(معاذ الله)
سوال. به چه دلیل خلیفه دوم طبق بخشنامه ای دستور داد نامگذاری فرزند به اسم پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله یا سایر انبیاء الهی ممنوع است و حتی دستور داد کسانی که این نامها را برای فرزندانشان انتخاب کرده اند، آنرا عوض کنند.(32) آیا نمی دانست که بهترین نامها نام انبیاء و بخصوص نام محمد است، یا خدای ناکرده با نام محمد مشکلی داشته....؟
سوال. ائمه اهل بیت علیهم السلام در مقابل یهود و نصاری برای پاسخ به شبهه افکنی آنها و احتجاج آوردن و اثبات حقانیت اسلام، از کتب آنها استفاده نموده و با خواندن آن کتب (تورات و انجیل) به زبان خود اهل کتاب برای آنان، و با استفاده از اعتقادات خود آنها، حقانیت اسلام را به اثبات می رساندند و به همین طریق بسیاری از یهود و نصاری را به دین اسلام وارد نمودند. این دلیل استفاده اهل بیت پیامبر علیهم السلام از تورات و انجیل بود؛ اما سوال ما این است که علت ارتباط عمر با یهود ، همچنین علاقه او و دخترش حفصه، به خواندن تورات چه بود که حتی در بعضی موارد باعث خشم رسول الله صلی الله علیه و آله می شد؟(33)
سوال. آیا غیر از این است که امیرالمومنین علیه السلام و عباس عموی پیامبر، ابوبکر و عمر را خائن، دروغگو، پیمان شکن و گناهکار می دانستند و خود عمر بن خطاب نیز به این مطلب معترف بود.(34)
سوال. آیا غیر از این است که زمانی که عثمان به عنوان خلیفه ی سوم انتخاب می شود امیرالمومنین علیه السلام با انتخاب او به شدت مخالفت می کنند و رو به عبدالرحمن بن عوف کرده(35)و می گویند: «این نخستین بار نیست که شما بر ضد ما هم پیمان شدید. پس صبر نیکو خواهم کرد و در برابر آنچه انجام می دهید از خداوند یاری می طلبم؛ به خدا سوگند تو خلافت را به عثمان نسپردی، جز آنکه می-خواهی او نیز آن را (پس از خود) به تو بازگرداند.» و عبدالرحمن بن عوف وقتی این سخنان را می شنود امیرالمومنین علیه السلام را تهدید کرده و به ایشان می گوید: «کاری نکن که بر ضد خودت راه اقدامی باز کرده باشی!» (کنایه از اینکه باعث مرگ خودت نشو.!) مقداد نیز که در دفاع از امیرالمومنین علیه السلام به پاخاسته و سخن گفت با تهدید عبدالرحمن مواجه می شود.(36) و در روایتی دیگر، امیرالمومنین علیه السلام این انتخابات ساختگی را نیرنگی زشت توصیف می کنند.(37)
سؤال. یکی از ایرادات وهابیت به شیعه این است که چرا جمله «اشهد ان علیا ولی الله» را در اذان اضافه می کنید. اولا شیعه این ذکر را واجب و جزء اذان نمی داند و ثانیا بزرگان اهل سنت نیز قائلند در اذان می توان جمله ای اضافه کرد و بر امیر وقت سلام داد وبعد از شهادت به رسالت پیامبر گفت «السلام علیک ایها الامیر و رحمة الله و برکاته» پس اگر ایرادی وارد است بر اهل سنت نیز وارد است .(38)
سوال. در بعضی موارد، شیعیان احادیث بعضی از راویان اهل سنت را به خاطر صادق بودن آنان می پذیرند و به احادیث آنان عمل می-نمایند. اما آیا اهل سنت نیز به همین شکل عمل می کنند یا برعکس حتی راویان خود را به خاطر اینکه بر خلاف افکار آنان حدیثی را نقل نموده اند انکار می کنند، به عنوان نمونه «احمد بن عمران» که از راویان احادیث اهل سنت است را انکار نموده اند فقط به خاطر اینکه فضائل علی علیه السلام را نقل می نمود!(39) و «محمد بن احمد بن حماد کوفی» که از راویان اهل سنت است را مردود اعلام نمودند به دلیل اینکه قائل بود در روز بیعت به حضرت فاطمه زهراسلام الله علیها حمله کردند و باعث کشته شدن فرزندش شدند.(40) و «عبدالله بن جمیع» را دروغگو و کذاب معرفی نمودند به دلیل اینکه روایتی نقل نموده بود که مضمونش این است که ابو بکر و عمر و عثمان، بعد از جنگ تبوک قصد ترور پیامبر صلی الله علیه و آله را داشته اند(41) ( در حالیکه بسیاری دیگر از بزرگان اهل سنت همین شخص را موثق می دانند و حتی مسلم نیشابوری در صحیح خود از او حدیث نقل می کند).(42)
سؤال. چرا شما به شیعیان ایراد می گیرید که جمع بین صلاتین می-کنند در حالی که پیامبر صلی الله علیه و آله نیز چنین می کرد:«ان النبی کان یصلی بالمدینة یجمع بین الصلاتین الظهر و العصر و المغرب و العشاء من غیر خوف و لامطرقیل لم ؟ قال لئلا یکون علی امته حرج.»(43) «ابن عباس می گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه جمع بین نماز ظهر و عصر و همچنین جمع بین نماز مغرب و عشاء می کردند بدون اینکه اضطرار و خوفی باشد و یا بارانی باریده باشد. پرسیده شد چرا پیامبر این کار را انجام می دادند؟ جواب داد برای اینکه حرج و سختی بر امت نباشد. (یعنی این عمل سیره پیامبر صلی الله علیه و آله بوده نه اینکه فقط به خاطر اضطرار این کار را انجام داده باشند.»
سؤال. یکی از ایرادات وهابیت به شیعیان این است که می گویند جایگاه نزول قرآن و جایگاه بیان احادیث در شبه جزیره عربستان و به زبان عربی بوده و کسانی که عرب زبان نیستند حق تفسیر و تبیین آنها را ندارند! اما اولا این مطلب با آیاتی از قرآن که دلالت بر جهانی بودن دعوت اسلام دارد منافات دارد؛ ثانیا بنابر این فرض که بگوییم دخالت در قرآن فقط مخصوص اعراب، آنهم اعراب عربستان است پس شما برادران اهل سنت به چه دلیل کتب و صحاح سته خود را موثق دانسته و آنها را در ردیف قرآن قرار می دهید در حالی که نویسندگان تمام آن کتب سته، ایرانی و غیر عرب بوده-اند!؟
سوالاتی در مورد مقام ام المومنینی و قداست آن!
سوال. آیا غیر از این است که انبیاء الهی با زنانی عادی از زنان جامعه خود ازدواج می نمودند و حتی در بعضی موارد، زنان انبیاء سابق به دین شوهران خود ایمان نمی آوردند و در بعضی موارد زنان بعضی از انبیاء الهی به عنوان مَثَل کفر در قرآن مطرح شده اند.(44) و آیا غیر از این است که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نیز با زنانی عادی از زنان جامعه خود ازدواج نمود که تا قبل از ازدواج با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله هیچ فضیلتی برای آنان شمرد نشده بود. پس چرا شما وهابیون برای تمامی همسران پیامبر حرمتی خاص و عجیب قائل هستید به شکلی که حتی بیان اشتباهات آنان را گناهی نابخشودنی می دانید و همگی آنان را اهل بهشت می دانید. اگر واقعا مقام أم المؤمنینی مقامی مقدس است که خداوند آنان را به آن مقام مزین نموده و کسی حق سلب این مقام را از آنان ندارد و تا پایان عمرشان برای آنان باقی است پس آن همسران پیامبر که بعد از رحلت ایشان از دین برگشته و مرتد شدند(45)نیز باید اهل بهشت باشند و اگر واقعا این مقام، مقام مقدسی است که خداوند به آنان عطا نموده پس با کدام مجوز شرعی خلیفه دوم بعضی از آنان را از مقام أم المؤمنینی ساقط نمود و گفت دیگر آنان أم المؤمنین نیستند؟(46)و از سویی دیگر عایشه، یکی از همسران پیامبر خود می گوید هیچ آیه ای در فضیلت ما نازل نشده است.(47) و از همه مهمتر در قرآن آیاتی در توبیخ همسران پیامبر (به خصوص عایشه و حفصه) وجود دارد.(48) آیا کسی که قرآن او را توبیخ می کند سزاوار چنین تقدسی هست؟ آیا بهتر نیست شما هم بگویید محبوبترین انسانها نزد خدا با تقواترین آنان است و برای همسران پیامبر نیز از همین قاعده کلی استفاده نمایید و ارزش هر کدام آنان را معین نمایید؟
سؤال. آیا صحیح است که عایشه نسبت به سایر همسران پیامبر حسادت داشت تا جایی که اگر یکی از همسران پیامبر برای حضرت غذایی آماده می کرد عایشه برای اینکه حضرت از غذای آنها نخورند غذای آنها را دور می ریخت و حتی در بعضی موارد ظرف غذای آنان را نیز می شکست و پیامبر صلی الله علیه و آله وقتی این مطلب را فهمیدند از عایشه خشمگین شده و به او فرمودند به جای ظرفی که شکسته ای باید یکی از ظرفهای خودت را بدهی.(49)و آیا صحیح است که عایشه بسیار به ماریه(50) و خدیجه که از همسران پیامبر نیز بودند حسادت می-ورزید تا جایی که خود او گفته من خدیجه را ندیده ام اما به اندازه ای که به خدیجه احساس حسادت می کنم به هیچ یک از همسران پیامبر حسادت نمی ورزم.(51) و آیا صحیح است که وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله قصد ازدواج جدیدی را داشتند عایشه سعی می کرد به شکلی آن ازدواج را به هم بزند و در بعضی موارد نیز موفق می-شد(52) و آیا صحیح است که زنان پیامبر دو حزب بودند که در یک حزب عایشه و حفصه و دو نفر دیگر از زنان پیامبر و در حزب دیگر سایر همسران پیامبر بودند و آیا صحیح است که خلفاء به عایشه دو هزار درهم بیشتر از سایر همسران پیامبر مقرری می دادند (53)(و آیا اصلا می دانید در آن زمان دو هزار درهم چه ارزش بالایی داشته) و آیا صحیح است که عایشه شخصیت با ثباتی نداشته به شکلی که در یک روز فتوی به کفر عثمان داد و گفت عثمان کافر شده و باید کشته شود(54) و در روز دیگر به خونخواهی عثمان جنگ جمل را به راه انداخت و تعداد زیادی از مسلمین را به کشتن داد.(55) و آیا صحیح است که سایر همسران پیامبر با این عمل عایشه مخالف بودند و او را از به راه انداختن جنگ برحذر می داشتند چنانکه ام سلمه او را اینگونه نصیحت کرد:«ای عایشه پیامبر تو را از بیابان گردی برحذر داشته و عمود اسلام به واسطه زنان استوار نمی گردد .... اگر پیامبر تو را در این بیابان ها سرگردان ببیند در جواب او چه می گویی و حال آنکه حرکت تو در منظر الهی است و به سوی رسول خدا باز خواهی گشت در حالی که با این عمل، ستر و حجاب خود را برداشته ای. ای عایشه اگر من مسیر تو را می رفتم و به من ندا می شد داخل بهشت شو حیا می کردم که با پیامبر ملاقات نمایم در حالی که ستر و پوششی را که او بر من قرار داده بود برداشته بودم ای عایشه خانه ات را حصن و قلعه محکم خود قرار بده و قبرت را ستر و پوشش خود تا با رسول خدا ملاقات نمایی .....»(56)و آیا صحیح است که قرآن به عایشه و سایر همسران پیامبر امر نموده که در خانه های خود بنشینند و آرام گیرند.(57) و آیا غیر از این است که عایشه برخلیفه رسول خدا خروج نمود؟ و آیا صحیح است که عایشه وقتی خبر شهادت علی علیه السلام را شنید شادی نمود و اشعاری به این مضمون خواند «دیگر خیالم از جانب علی راحت شد».(58)وآیا صحیح است که عایشه نسبت به علی و فاطمه علیهما السلام کینه و حسادت داشت(59) و آیا غیر از این است که حب و بغض علی علیه السلام معیار ایمان و نفاق است؟(60)و آیا صحیح است که عایشه و سایر همسران پیامبر به یکدیگر سب و دشنام می دادند؟(61)و آیا صحیح است که عایشه در پایان عمر خود می گوید «مرا در کنار رسول خدا دفن نکنید چرا که من بعد از ایشان بدعت هائی گذاشتم.»(62) و ای کاش اهل سنت به ما می گفتند که او چه بدعتهائی در دین ایجاد کرد؟
آیا عزاداری جایز است؟
سؤال. آیا درست است که اولین کسی که در مراسم عزاداری سینه زنی به راه انداخت عایشه بود آنچنانکه نقل شده است: «عن عباد سمعت عائشه تقول مات رسول الله صلی الله علیه و آله ثم وضعت رأسه علی وسادة و قمت آلتدم مع النساء و اضرب وجهی.»(63) «شنیدم که عائشه می-گفت وقتی پیامبر از دنیا رفت سر ایشان را بر چیزی قرار دادیم و به اتفاق زنان دیگر به عزاداری برخاسته به سر و صورت و سینه می زدیم.» و همچنین اهل شام برای مرگ عثمان عزاداری کردند و برای او گریستند همانطور که ابن کثیر می گوید«معاویه فردی را با طوماری خدمت علی علیه السلام فرستاد و وقتی آن مرد بر امیرالمومنین داخل شد گفت از نزد قومی آمده ام که همگی تقاضای قصاص قاتلان عثمان را دارند سپس ادامه داد من هفتاد هزار نفر را ترک کردم در حالی که همگی زیر لباس عثمان گریه می کردند.»(64)پس چگونه است که بزرگان شما وقتی مراسم عزاداری به راه می اندازند بلا اشکال است ولی وقتی شیعه برای سید جوانان اهل بهشت مراسم عزاداری به راه می اندازد متهم به شرک و کفر می شود؟
سوال. آیا غیر از این است که عمار یاسر صحابی گرانقدر پیامبر در مرگ پدرش گریه می کرد و پیامبر او را باهمان حال دید و او را از این کار منع نکرد.(65) و آیا غیر از این است که بعد از جنگ احد همه زنان مدینه برای عزیزان خود گریه می کردند و وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله این صحنه را دیدند فرمودند حمزه کسی را ندارد برایش گریه کند لذا زنان مدینه در خانه حمزه جمع شده و برای او عزاداری کردند.(66) و آیا غیر از این است که خود پیامبر صلی الله علیه و آله در مرگ عزیزانش اشک می ریخت و وقتی به ایشان گفته می شد چرا گریه می کنید در حالی که خودتان از این کار منع نموده اید می فرمودند قلب می سوزد و اشک جاری می شود ولی کلامی به زبان نمی آوریم که باعث سخط پروردگارمان شود.(67) و همچنین روایات زیاد دیگری که بیان می کند گریه رحمت است و ما از گریه منع نمی کنیم. تمام این روایات دلالت دارد که عزاداری برای مرگ عزیزان بلامانع است و فقط باید از بی صبری و جزع و فزع خودداری نمود. پس چرا بر شیعه ایراد می گیرید که چرا عزاداری می کنند در حالی که هم پیامبر صلی الله علیه و آله اجازه اینکار را داده اند و هم هر انسان صاحب قلب و عاطفه ای آنرا تأیید می کند.(68)
تحریف قرآن از نظر اهل سنت
سؤال. آیا صحیح است که به اعتقاد شما بخشی از قرآن توسط گوسفند یا حیوان دیگری خورده شده است و اثری از آن نیست. آیا این حرف با آیات قرآن که دلالت بر عدم تحریف آن دارد تعارض ندارد. متن روایت عائشه این است که: «لقد نزلت آیة الرجم و رضاعة الکبیر عشرا و لقد کان فی صحیفه تحت سریری فلما مات رسول الله صلی الله علیه و آله و تشاغلنا بموته دخل داجن فأکلها »(69) «آیه رجم و رضاع کبیر ده مرتبه بر پیامبر نازل شد و آن در صحیفه ای نوشته شده بود و زیر متکای من قرار داشت پس زمانی که پیامبر از دنیا رفت و ما مشغول انجام کارهای ایشان بودیم گوسفندی آمد و آنها را خورد.» همچنین در صحیح مسلم و بخاری روایتی با همین مضمون از قول خلیفه دوم عمر بیان شده(70)همچنین ابو موسی اشعری نیز می گوید دو سوره بر پیامبر نازل شد یکی به اندازه سوره برائت و یکی به اندازه سوره سبح من آنها را از یاد برده ام و فقط یک آیه از آنها به یاد دارم(71) و در بعضی دیگر از کتب شما نیز از قول بعضی دیگر از صحابه احادیثی به همین مضامین نقل شده(72)آیا با این تفاصیل شما دیگر می توانید قرآن را برای خود حجت بدانید و ادعای عدم تحریف آنرا بکنید و آیا بهتر نیست که بین صحت این روایات و بین صحت قرآن از تحریف، صحت قرآن را انتخاب کنید و این روایات را مجعول بدانید و با این تفاصیل آیا اعتباری برای صحیحین شما که ادعای صحیح بودن تمام احادیث آنرا دارید باقی می ماند (یا باید صحت قرآن را بپذیرید و صحیحین خود را غیر صحیح بدانید و یا صحیحین خود را صحیح و قرآن را غیر صحیح بدانید.)(73) و از سوئی دیگر فتاوای بعضی از علمای اهل سنت است که می گویند کسی که قائل به نقص در قرآن باشد کافر است.(74) پس اگر این روایات را صحیح بدانیم بسیاری از بزرگان شما از جمله خلیفه دوم و عایشه طبق عقیده خود شما متهم به کفر می شوند!
احادیث و کتب اهل سنت
سوال. آیا درست است که ابوهریره که یکی از معتبرترین راویان حدیث نزد اهل سنت است فقط کمتر از سه سال پیامبر صلی الله علیه و آله را درک نموده و با اینحال چندین برابر تمام صحابه روایت نقل کرده است (به عنوان مثال تعداد روایات نقل شده در کتب اهل سنت از ابوبکر 142 روایت، عمر 537 روایت، عثمان 146 روایت ، سلمان فارسی 60 روایت، طلحه و زبیر هر کدام 38 روایت .... ابوهریره 5400 روایت!!!) و آیا صحیح است بسیاری از بزرگان شما حتی عایشه از زیادی تعداد روایاتی که او نقل نموده بود اظهار تعجب می کردند(75)و آیا صحیح است که عایشه در مواردی گفته است او حافظ حدیث نیست و حتی در مواردی گفته ابوهریره دروغ گفته است(76)و آیا صحیح است که بزرگان شما گفته اند که ابوهریره در حدیث تدلیس می کرده یعنی احادیثی را به پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت می داده که آن حدیث از جانب ایشان نبوده(77) و آیا صحیح است که عمر او را با لقب (ای دشمن خدا و کتاب خدا) یاد کرده و او را به اتهام دزدی از بیت المال شلاق زده و اموالش را از او گرفته(78) و آیا صحیح است که اولین راوی که در اسلام متهم به کذب شد همین ابوهریره بود و عمر و عثمان و علی علیه السلام و بسیاری دیگر از بزرگان او را انکار می نمودند و آیا صحیح است که بسیاری از بزرگان شما گفته اند احادیث او را قبول نمی کنند و یا اینکه فقط احادیثی که در مورد بهشت و دوزخ است را از او قبول می نمایند.(79) و آیا صحیح است که او از معاویه پول دریافت می-نمود تا در مذمت علی علیه السلام روایت جعل کند.(80) و آیا صحیح است که ابوهریره می گفته غذای سفره معاویه چرب تر و نماز پست سر علی افضل است .(81)
سوال. اهل سنت چند کتاب را به عنوان مرجع امور دینی در کنار قرآن قرار داده اند و معتقدند کلیه احادیث این کتب صحیح است و به همین دلیل به آن کتب صحاح گفته می شود و به خصوص در مورد صحیح مسلم و صحیح بخاری که بنابر گفته بعضی از اهل سنت این دو کتاب همپایه قرآن است. ما فقط در ابتدا آماری کوتاه از تعداد احادیث صحیح بخاری بیان می نماییم؛ در تعداد احادیث صحیح بخاری اختلاف شدیدی هست تا جایی که از 2500 تا 9000 حدیث شمرده اند! ولی نظری که طرفدار بیشتری دارد این است که صحیح بخاری کمی بیش از چهار هزار حدیث دارد از این تعداد، 446 حدیث (حدود یک دهم کتاب) را از ابوهریره ای که وصفش گذشت و کمتر از سه سال پیامبر صلی الله علیه و آله را درک نموده بود نقل نموده و از علی علیه السلام که باب علم پیامبر صلی الله علیه و آله و عالمترین مردم در زمان خودش بوده و بیش از سی سال در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله و در خانه ایشان زندگی کرده و حداقل پنج سال خلافت مسلمین را بر عهده داشته، فقط 19 حدیث؛ و از عایشه که در مدینه به خانه رسول الله صلی الله علیه و آله آمد و حدود 9 سال همسر پیامبر بود 242 حدیث(82)و از فاطمه زهرا سلام الله علیها دختر گرانقدر رسول الله صلی الله علیه و آله، که به گفته اهل سنت، بیست و هشت سال در کنار پیامبر زندگی کرده، فقط یک حدیث نقل نموده است.(83) حال سوال این است که آیا برادران اهل سنت در نقل احادیث به این شکل، هیچ تعصبی از ناحیه نویسنده کتاب نمی بینند؟(84)
سوال. بعضی از اهل سنت به تبعیت از بزرگانشان، صحیح مسلم و بخاری را در حد قرآن می دانند و همه احادیث آنرا صحیح می دانند. پس برای این برادران ، بعضی از احادیث این دو کتاب را به عنوان نمونه بیان می نماییم تا شاید در گفتار خود تجدید نظر نمایند: حدیث اول: خداوند ملک الموت را به سوی موسی فرستاد، پس وقتی به نزد موسی آمد موسی مشتی بر صورت ملک الموت زد و چشم او را کور نمود. ملک الموت به سوی پروردگارش بازگشت و گفت مرا به سوی بنده ای فرستاده ای که از مرگ خوشش نمی آید پس خدا چشمش را به او برگرداند ... !!!(85)حدیث دوم: مورچه ای پای یکی از انبیاء الهی را گاز گرفت آن پیامبر ناراحت شد و دستور داد آن روستا را به آتش بکشند! خداوند به وی خطاب کرد یک مورچه تو را گاز گرفت چرا همه روستا را می سوزانی!!(86)حدیث سوم: ابوهریره از قول پیامبر نقل می کند که ابراهیم نبی در هیچ کجا دروغ نگفت مگر در سه مورد ...!!!(87)آیا پیامبری که دروغ می گوید به درد پیامبری می-خورد و آیا بهتر نیست به جای تکذیب پیامبری الهی این حدیث را تکذیب نماییم؟حدیث چهارم: گروهی نزد پیامبر آمده و اظهار اسلام نمودند. پیامبر نیز آنان را به همراه چوپانش و گوسفندانش به بیرون شهر فرستاد. این گروه در بیرون شهر چوپان پیامبر را کشته و گوسفندان ایشان را دزدیدند. پس پیامبر دستور داد آنها را پیدا کنند. وقتی آنها را نزد پیامبر آوردند، ایشان دستور دادند دست و پای این افراد را قطع کنند و میخ در چشمانشان فرو کنند و آنها را در آفتاب سوزان بیندازند تا از تشنگی بمیرند ...(88)آیا پیامبری که قرآن او را رحمه للعالمین معرفی می کند و در مورد خُلق عظیم او آیات فراوانی نازل می شود حاضر است فردی را با این قساوت به قتل برساند. این اعمال مخصوص پادشاهان و سلاطین جور است نه پیامبری که رحمه للعالمین است.حدیث پنجم: عایشه نقل می کند که در روز عیدی جمعی از سیاحان سودانی در مدینه با اسباب و وسایل لهو و لعب به سرگرم کردن مردم مشغول بودند. پیامبر به من گفت عایشه دوست داری تماشا کنی. گفتم بله یا رسول الله؛ پس پیامبر عایشه را بر پشت خود سوار نمودند به شکلی که صورت عایشه بر صورت پیامبر قرار گرفت و پیامبر برای اینکه عایشه بیشتر لذت ببرد آن سیاحان را مرتب تشویق می نمود تا زمانی که عایشه خسته شد و به خانه بازگشتند.(89)آیا اگر همین حرف را در مورد یکی از خود شما بیان کنیم و بگوییم که همسر خود را بر دوش گرفته بودید و به لهو و لعب مشغول بودید، آیا شما ناراحت نمی شوید. پس چرا چنین کلمات زشتی به پیامبر نسبت میدهید؟ آیا بهتر نیست شما هم بگویید در این کتب شما احادیث ضعیفی وجود دارد که باید با عرضه به قرآن آنها را طرد نمود؟(90)و آیا بهتر نیست به جای گره زدن دین خود به امثال مسلم و بخاری، دین خود را به قرآن وسیره راستین پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله که مطابق با قرآن است گره بزنید و آزادانه بیندیشید؟
سؤال. آیا درست است که می گویند نظر عائشه جواز رضاع کبیر بوده است یعنی قائل بود برای مَحرَم شدن کافی است مردی از سینه زنی پنج مرتبه شیر بخورد آن وقت آن زن مادر او، خواهر آن زن خاله او و .....می شد و جناب عائشه اگر دوست می داشت مردی را ببیند و اجازه ورود به خانه اش بدهد دستور می داد تا نزد دختران خواهرش برود و شیر بخورد تا محرم او بشود ولی أم سلمه و سایر زنان پیامبر به شدت با این نظر مخالف بودند.(91) آیا این مطالب که در بسیاری از کتب شما اهل سنت وارد شده صحیح است؟
پینوشتها:
31. نحل/44
32.عمده القاری؛ ج7، ص143. فتح الباری؛ ج10، ص472. تحفة الاحوذی؛ ج8، ص107. فیض القدیر؛ ج3، ص324.
33. مسند احمد؛ ج4، ص266. تفسیر ابن کثیر؛ ج1، ص386. المصنف عبدالرزاق؛ ج6، ص113، ح10165. ارواء الغلیل الالبانی؛ ج6، ص37. الدر المنثور؛ ج5، ص148. فتح القدیر شوکانی؛ ج4، ص209. ( لازم به توضیح است که کعب الاحبار که یکی از علماء بزرگ یهود محسوب می شده ودر زمان خلافت عمر، علی الظاهر مسلمان شد یکی از نزدیکترین افراد به خلیفه محسوب می شد تا جایی که رأی و قول او بر صحابی بزرگ پیامبر مقدم می شد و در زمانی که خود خلیفه نشر احادیث نبوی را ممنوع اعلام کرده بود به همین شخص اجازه قصه گویی در مسجد قبل از خطبه های نماز جمعه را داد. برگرفته از کتاب کنز-العمال )
34.قَالَ أَبُو بَکْرٍ : أَنَا وَلِىُّ رَسول صلی الله علیه وآله مَا تَرَکْنَا صَدَقَةٌ . فَرَأَیْتُمَاهُ کَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا.... ثمَّ تُوُفِّىَ أَبُو بَکْرٍ وَأَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وَوَلِىُّ أَبِى بَکْرٍ فَرَأَیْتُمَانِى کَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا. صحیح مسلم، ج4، ص152
35. عبدالرحمن بن عوف داماد عثمان است و خلیفه ی دوم بعد از انتخاب اعضا شورا دستور می دهد که اگر سه نفر از اعضای شش نفره شورا، یکی را انتخاب و سه نفر دیگر، فرد دیگری را انتخاب کردند هر طرف عبدالرحمن قرار داشت باید خلیفه شود و سایرین نیز اگر مخالفت کردند کشته می شوند.(تاریخ طبری، ج3، ص230. کامل ابن اثیر، ج3، ص67. کنزالعمال، ج5، ص743.)
36. لیس هذا أول یوم تظاهرتم فیه علینا " فصبر جمیل والله المستعان على ما تصفون" والله ما ولیت عثمان إلا لیرد الامر إلیک ، والله " کل یوم هو فی شأن " فقال عبد الرحمن : یا علی ، لا تجعل على نفسک سبیلا. تاریخ المدینة؛ ابن شبة النمیری، ج3، ص930.تاریخ طبری، ج3، ص297. همچنین نگاه کنید : صحیح بخاری، ج8، ص123. انساب الاشراف، ج5، ص508.
37. خدعه و ایما خدعه. تاریخ طبری، ج3، ص302. تاریخ الاسلام ذهبی، ج3، ص306.
38.المبسوط جلد 1 صفحه 131 . تاریخ مدینه دمشق جلد 60 صفحه 41 . الطبقات االکبری جلد 5 صفحه 334
39. صاحب کتاب فتح الملک العلی که از علماء اهل سنت می باشد نام بزرگانی از اهل سنت را در کتاب خود بیان می کند که همگی این شخص (احمد بن عمران) را تأیید نموده اند و در ادامه بیان می کند اگر تمام مردم شهادت به موثق و راستگو بودن این شخص دهند باز ذهبی او را دروغگو می نامد و دلیلیش فقط این است که او در فضائل علی علیه السلام حدیث نقل کرده است. و در جای دیگر می گوید ذهبی هر کجا حدیثی را در فضل علی علیه السلام می بیند مبادرت به انکارش می کند چه بر حق و چه بر باطل ...
40. میزان الاعتدال ذهبی؛ ج1، ص139. لسان المیزان؛ ج1، ص268.
41. المحلی ج 11 ص 224.
42. دوستان اهل سنت علاوه بر اینکه راویان خود را با این دلائل انکار می نمایند حتی در بعضی موارد حاضر شده اند سنت قطعی پیامبر را نیز ترک نمایند به دلیل اینکه می گویند این سنتها شعار شیعه شده است . اگر به این راحتی سنتهای پیامبر را ترک می کنید پس چرا به خود اهل سنت می گویید و خود را تابع سنت رسول الله می دانید .
43. صحیح مسلم ج 2 باب جمع بین الصلوتین فی الحضر .
44. تحریم/ 10
45. السیرة النبویة؛ ج4، ص591. المستدرک حاکم، ج4، ص40.سیر اعلام النبلاء، ج2، ص260. البدایه و النهایه؛ ج5، ص320. ....( همگی این کتب بیان می کنند بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بعضی از همسران ایشان با قبیله هایشان ، همگی مرتد شده و از دین برگشتند.)
46. همان مصدر بالا
47.صحیح بخاری ج 6 ص 42 .
48. تحریم/1-3 و احزاب/ 28.
49.مسند احمد؛ ج6، ص111 و ص277.
50. اصابه ابن حجر؛ ج8، ص311. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید-المعتزلی؛ ج9، ص159.
51. سنن ترمذی؛ ج3، ص366 و249. مسند ابن راهویه، ج2، ص330. المعجم-الکبیر؛ ج23، ص11و12 .
52. الاصابه ابن حجر؛ ج8، ص32.
53. الاصابه ابن حجر؛ ج8، ص234.
54. الفتنة و وقعة الجمل؛ ص115.المعیار و الموازنه ابو جعفر-اسکافی؛ ص27. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید المعتزلی؛ ج6، ص215.
55. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید المعتزلی؛ ج9، ص199.
56.الفایق فی غریبرالحدیث الزمخشری؛ ج2، ص132. شرح نهج البلاغه؛ ج6، ص220 .
57. احزاب/33
58. تاریخ الطبری؛ ج4، ص115.
59. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید المعتزلی؛ ج9، ص198و199.
60. مجمع الزوائد؛ ج9، ص121و122. سنن النسایی؛ ج8، ص115 و 117 و ....
61. فرفعت صوتها حتی تناولت عایشه و هی قاعده فسبّتها.... صحیح مسلم، ج4، ص1891. صحیح بخاری، ج2، ص911.
62. انی قد احدثت بعده فادفنونی مع اخواتی فدفنت بالبقیع. سیر اعلام النبلاء، ج2، ص193. الطبقات ال کبری، ج8، ص74. الاصابه، ج3، ص67.
63. السیرة النبویة؛ جلد4، ص477.
64. البدایة و النهایة؛ ج7، ص256.
65.المصنف عبدالرزاق؛ ج3، ح6693.
66.المصنف عبدالرزاق؛ ج3، ح6694. مسند ابن راهویه؛ ج2، ص599. اسدالغابه؛ ج3، ص48. البته ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه می-نویسد پیامبر وقتی فهمیدند که یهود و منافقین مدینه از این گریه ها سوء استفاده می کنند برای جلوگیری از سوء استفاده آنها دستور دادند دیگر کسی برای شهدای احد عزاداری نکند (شرح نهج-البلاغه؛ ج15، ص42 و 43)
67.مجمع الزوائد؛ ج3، ص19. کنز العمال؛ ج15، ص608. فیض القدیر؛ ج6 ص473. الطبقات الکبری؛ ج1، ص138. مسند احمد؛ ج5، ص204.
68. لازم به ذکر است شیعه هم هر نوع عزاداری را جایز نمی داند بلکه قائل است در عزاداری نباید کلامی به زبان آورد که باعث سخط پروردگار و از بین رفتن اجر صبر بر مصیبت شود و همچنین در عزاداری بنا بر عقیده شیعه، هرگونه آسیب رساندن جدی به بدن منع شده و حرام دانسته می شود ولی اقامه عزا در حد عرف بلا اشکال است؛ که این نوع عزاداری را هر انسانی، از هر آیین و مکتبی که باشد تأیید می کند.
69.سنن ابن ماجه؛ ج1، ص625.
70. صحیح بخاری؛ ج8، ص26. صحیح مسلم؛ ج5، ص116. مسند احمد؛ ج1، ص47. سنن الکبری؛ ج8، ص213.
71. صحیح مسلم جلد 3 صفحه 100
72. الاتقان جلد 2 صفحه 40 ، 41 ، 42
73. لازم به ذکر است که علماء اهل سنت شش کتاب را به عنوان اصلی ترین مرجع امور دینی خود قرار داده اند و به دلیل اینکه تمام احادیث این کتب را صحیح می دانند به آنها صحاح سته می-گویند، به خصوص در مورد صحیح بخاری و مسلم که آنها را در کنار قرآن و اعتبار آنها را در حد قرآن می دانند .
74. کشف القناع؛ ج6، ص218.
75. تاریخ مدینه دمشق؛ ج67، ص353.
76. تاریخ مدینه دمشق؛ ج67، ص354. میزان الاعتدال؛ ج3، ص558. مجمع-الزوائد؛ ج3، ص16. مسند ابویعلی؛ ج3، ص166.
77. البدایه و النهایه؛ ج8، ص117. تاریخ مدینه دمشق؛ ج67، ص359 .أضواء علی السنه المحمدیه.
78. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید المعتزلی؛ ج16، ص165. الطبقات-الکبری؛ ج4، ص336.
79. تاریخ مدینه دمشق؛ ج67، ص360.
80. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید المعتزلی؛ ج4، ص63.
81. اضواء علی السنه المحمدیه؛ ص.198 ( برای اطلاع بیشتر از احوالات ابوهریره به کتاب اضواء علی السنه المحمدیه رجوع نمایید. همچنین نویسنده این کتاب که از اهل سنت می باشد قسمتی از همین کتاب را به صورت مجزا با نام شیخ المضیرة ابوهریره به چاب رسانده که در رد ابوهریره است.)
82. لازم به توضیح است که درست است که عایشه حدود 9 سال در خانه رسول الله صلی الله علیه و آله زندگی کرده ولی با توجه به اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه حداقل 9 همسر اختیار نمودند و با توجه به اینکه طبق دستور قرآن باید عدالت را بین همسران خود رعایت می نمودند در نتیجه عایشه در مجموع کمتر از یکسال در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله زندگی کرده و ما بقی این 9 سال، پیامبر در کنار سایر همسرانشان بودند .
83.. تعداد احادیث از مقدمه فتح الباری اخذ شده است.
84. از این تعصب ورزی ها در کتب اهل سنت بسیار مشاهده شده از جمله در کتاب سیر أعلام النبلاء ذهبی، که از معروفترین کتب رجالی اهل سنت است، حدود پنجاه صفحه در مورد عایشه مطلب نوشته شده در حالی که در مورد فاطمه زهرا سلام الله علیها که روایات زیادی در فضائل ایشان از طریق شیعه و سنی نقل شده، فقط حدود یک صفحه مطلب بیان شده است.
85. صحیح مسلم؛ ج7، ص100. صحیح بخاری؛ ج2، ص192.
86. صحیح مسلم؛ ج7، ص43. صحیح بخاری؛ ج4، ص100.
87. صحیح بخاری؛ ج4، ص112.
88. صحیح بخاری؛ ج8، ص43.
89. صحیح بخاری؛ ج3، ص228.
90. این احادیث فقط گوشه کوچکی از احادیث صحیحین است و احادیث بسیار زیادی در این دو کتاب وجود دارد که به دلیل اینکه به شکلی اهانت به خداوند وانبیاء الهی است از ذکر آنها خودداری شد .
91.صحیح مسلم؛ ج4، ص168 و169. سنن ابن ماجه؛ ج1، باب 36 و37. سنن ابی داود ج1، ص457.
ادامه دارد...