ج: وفات حضرت خدیجه:
سرانجام پس از آن محاصرهی ظالمانهی پیامبر و خاندان و یاران در شعب ابی طالب، آن پیمان غیرعادلانه به خواست خدا، به صورت معجزه آسایی شکسته شد و پیامبر به همراه همسر و یاران و طرفدارانشان آزاد شدند.
خدیجه (سلام الله علیها) در این لحظات از یک لحاظ خوشحال بود، ولی از طرف دیگر میدید آن فشارها و محرومیتهای طولانی از امکانات زندگی و حتی آب و غذا و امنیت و آرامش در تبعیدگاه، سلامتی او و ابوطالب را به خطر انداخته، بله هر دو روزهای آخر عمرشان را میگذرانند.
به خاطر همین خدیجه (سلام الله علیها) مریض شد و در بستر خوابید، با اینکه دوستان و یاران او هر طور که میتوانستند از او پرستاری میکردند، ولی پیامبر صلی الله علیه و آله پرستاری از خدیجه (سلام الله علیها) را خودشان به عهده گرفتند و در برابر اصرار «اسماء»، «أم سلمه»، «ام ایمن» و دیگر زنان و دختران کوتاه نمیآمدند.
خود پیامبر صلی الله علیه و آله برای خدیجهاش غذا آماده میکرد، کنار بسترش ساعتها مینشست، به سخنان او گوش میداد، به او امید و نویدها میداد، از مهر و رحمت خدا صحبت میکرد، از تلاش او در روزهای سخت و سرنوشت ساز تشکر میکرد، چرا که آن بانو به او پناه داد، و دعوت او را تصدیق کرد و در راه تأمین امنیت، از جان خود مایه گذاشت و همهی اعتبار و امکانات خود را در راه، آرمانهای بلند او قرار داد.
1-نوید و بشارت در آستانهی مرگ:
به هر حال حضرت خدیجه (سلام الله علیها) در روزهای ارزندگیشان بودند که پیامبر صلی الله علیه و آله با مهر و بزرگواری همیشه کنارش نشستند و پس از گفت و شنودی به آن بانو، در حالی که چشمانشان پر از اشک فرمود: «اُکْرَهُ ما نَزَلَ بِکِ یاخَدیجَةُ وَقَدْ جَعَلَ اللهُ فِی الکُرْهِ خَیْراً کَثیراً (16).........»؛ «هان این خدیجه! آنچه بر تو فرود آمده، بر ما بسی گران است و رحلت جان سور تو سخت غمبار و حزن انگیز اما خداوند در ناخواستهها و ناگواریهای زندگی، خیر بسیار قرار داده است، به راین باور باید شکیبا بود و به او اعتماد نمود. بانوی من! هنگامی که در بهشت زیبای خدا بر بانوان برگزیدهی جهان و دوستان همردیف خود وارد شدی، سلام من را به آنان برسان.».
حضرت خدیجه (سلام الله علیها) پرسید: آنها چه کسانی هستند؟
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «مریم»، دختر عمران، «کُلثوم» خواهر موسی و «آسیه».
«خدیجه» گفت: «به خوشی و مبارک باد ای پیامبر عزیز!».
پیامبر فرمود: من دستور یافتهام که تو را به اقامتگاهی پرشکوه در بهشت پرطراوت و زیبا- که از مروارید ساخته شده است- مژده دهم، اقامتگاهی که نه در آن سرو صدا و هیاهوی دنیاست، و نه رنج و فرسودگی آن.
2- محبت و نگرانی از فرزند:
زمان رحلت خدیجه (سلام الله علیها) نزدیک و نزدیکتر میشد و خدیجه (سلام الله علیها) گریه میکردند و آه میکشیدند، «اسماء» به او گفت: شما که سالار زنان هستی و همسر پرمهر و با وفای پیامبر صلی الله علیه و آله و از ایشان به خاطر این ویژگیهای معنوی مژدهی بهشت و خشنودی خدا را گرفتهای، چرا گریه میکنی؟
«اَتَبْکیِنَ وَاَنْتَ سَیِّدَةُ نِساءِ العالَمین وَاَنْتَ زَوْجَةُ النَّبِیِّ وَ مُبَشِّرَةٌ عَلی لِسانِهِ بِالجَنَّةِ؟».
خدیجه (سلام الله علیها) گفت: گریهام برای آن است که دخترم را ترک میکنم و شب عروسی او در کنارش نیستم تا او را همراهی کنم. دخترم نوجوان است نگرانم که در شب عروسیاش یار و یاور پرمهر و مشاور دلسوزی نداشته بد شد.
این حالت و وصف و ویژگی، معنوی در خدیجه (سلام الله علیها) نیز بارز و ممتاز بود و این وفاداری او تنها به همسرش ختم نمیشد و حتی در آخرین لحظات زندگی فرزندان خود، مخصوصاً دخترش را فراموش نکرد و نگران او بود، مسلماً خدا هم او را یاری کرد.
«اسماء» گفت:من با تو پیمان میبندم که اگر تا آن زمان زنده بودم به جای تو از او مراقبت و مادری کنم، و آن وقت بود که خدیجه (سلام الله علیها) آرام و مطمئن، در شصت و سه سالگی، جهان را وداع کرد.
به خاطر همین سالها پس از رحلت خدیجه (سلام الله علیها) وقتی که دختر ارجمندش فاطمه (سلام الله علیها) با امام علی علیه السلام ازدواج کردند، درست شب عروسی او بود که «اسماء» همراه کاروان عروس به خانهی علی و فاطمه رفت، و وقتی که پیامبر پس از مراسم میهمانی از مردم قدردانی کرد و از همگی خواست تا عروس و داماد را به خدا بسپارند و به خانههای خود بروند، پس از رفتن همه، «اسماء» را در آنجا دید، و از دلیل ماندنش پرسید، و او از نگرانی خدیجه (سلام الله علیها) برای دخترش در هنگام رحلت و پیمانی که با آن بانو بسته بود صحبت کرد، که:
«فِداکَ اَبِی وَ اُمِّی وَ ماقَصَدْتُ خِلافَک وَلکِنِّی اَعْطَیْتُ خَدیجَة عَهداً وَ حَدَّثْتُه.».
پیامبر به یاد مهر و درایت یار با وفای زندگیاش افتاد و بی اختیاری کردند و برای او و دوست با وفایش «اسماء» دعا کردند: «یا اَسْماء اقَضَی اللهُ لَکِ حَوائِج الدُّنیا وَالاخِرَة! »؛ (17) «ای اسماء! خداوند حوائج دنیا و آخرت تو را برآورده کند.» و از او خواست تا برای آرامش روح پر معنویت خدیجه (سلام الله علیها) و وفای به پیمانش با او، برای فاطمهاش مادری کند.
3- عام الحزن:
مرگ ابوطالب فاجعهای سنگین بر پیامبر صلی الله علیه و آله و یارانش بود و این فاجعه گرانتر و جبران ناپذیر تر شد وقتی که آنان خدیجه (سلام الله علیها) را هم از دست دادند. چرا که در سوگ ابوطالب، چشمان پیامبر، خدیجه، علی، فاطمه هنوز اشکبار بود که یار وفادار و مادر ارجمندشان را از دست دادند.
این خبر تکان دهنده، صاعقه واژ مکه و اطراف آن را برگرفته بود، و جالب اینکه این خبر رحلت خدیجه، از سویی دوست و دشمن، آشنا و بیگانه، زن و مرد، شهرنشین و صحرانشین، کوچک و بزرگ و آزاد و برده را در ماتم برده بود و از سوی دیگر، از آنجا که پیامبر در مکه دشمنان خشونت دل و بدزبانی داشت، همهی زبانها به ستایش خدیجه (سلام الله علیها) و آمرزش خواهی برای او باز شده بود، چرا که همه کم و بیش از ویژگیهای پاک و منش مترقی و قلب مهربان و شخصیت معنوی، نیکیهای زیادی دیده و شنیده بودند.
مرگ غمبار خدیجه (سلام الله علیها) بیش از هرکس، ضربهی سختی به پیامبر صلی الله علیه و آله و قلب نازنین او زد.
چرا که پیش از این به سوگ عموی خود نشسته بود، و این مصیبت اندوه او را عمیقتر و زیادتر کرد. به خاطر همین بود که پیامبر آن سال را، سال اندوه و ماتم، (عام الحزن)، نامیدند.
پیامبر صلی الله علیه و آله به دلایل خاصّی پس از آن بانو، با زنان بزرگ و آزاده و آگاه و پروا پیشهای چون: «أم سلمه» یا «زینب» دختر «جَحْش» و عمه زادهی خود و نیز دختران زیبا و خوش فکری ازدواج کرد، اما از آن حضرت، کسی در مورد هیچ یک، وصف و تعریفی مانند خدیجه از پیامبر نشنید و حرمت گزاری و بزرگ شماری که در زندگی تا رحلت، از یاد و نام آن یار خردمند و پر معنویت بر زبان داشت در مورد دیگری ندید و نشنید!
به خاطر همین باید مرگ و از دست دادن چنین یار و همسری بر پیامبر آن قدر گران آمده باشد که آن سال را به این نام قرار دهد.
بله، عظمت این فاجعه را تنها خدا میداند و درد آن ضربهی سهمگین را تنها پیامبر و پس از او علی علیه السلام آن گونه که بود احساس میکند. به همین جهت به نظر میرسد که هیچ رویداد و فاجعهای به دردناکی و جگرسوزی و کمرشکنی رحلت جانسوز خدیجه و ابوطالب دو یار پر اعتبار و دو پشتیبان پر اخلاص راه خویش نبود. چرا که وجود ارزشمند آن دو انسان برجسته، از سویی نقش حساسی در زندگی دگرگون ساز پیامبر و بود و نبود او داشت و از سوی دیگر در گسترش فرهنگ اسلام در آغازین سالهای بعثت اثرگذار بود.
واقعاً اگر شعاع شخصیت خدیجه (سلام الله علیها) این قدر معنوی و والا و ارزشمند نبود، چرا مرگ او باید آن طور در روح بزرگ پیامبر که سمبل صبر و پایداریاند این قدر تکان دهنده و غمبار باشد؟
و چرا باید سال رحلت غمبار او و ابوطالب را سال اندوه و بزرگ بنامد؟ و چرا دیگر ادامهی دعوت اصلاحی و آزادی بخش خود را در مکه ناممکن بداند؟
و چرا پس از خدیجه و هجرت از خانهی او، هرگز نمیتواند یاد و نام درخشان و نقش ارزشمند او را به فراموشی بسپارد بلکه با شنیدن نام او، از شکوه او وصف کند و نقش او را در پیشرفت دین و آیین گرامی بدارد و از درد جان سوز فراق آهی سوزناک با تأسف و اشک، سر بدهد؟
در این مورد آمده است: «لَمّا تُوُفی اَبُوطالِب وَخَدیجَةُ وَکانَ بَیْنَهُما شَهرٌ وَخَمْسَةُ اِیامٍ اِجْتَمَعَتْ عَلی رَسُولِ اللهِ مُصَیّبان، فَلَزِمَ بَیْتُهُ... »(18)
مرگ خدیجه هم برای پیامبر سخت بود، هم برای علی و فاطمه (سلام الله علیها) و هم برای تو حی دگریان و بی پناه، و هم برای غیرم سلمانان، چرا که از دست دادن انسانهای وارسته و برگزیده و لایق الگو، که به عنوان انسانها و گوهرهای کم یاب هستند، این طور است و خدیجه (سلام الله علیها) از آن گوهرها و نمونههای شخصیتی است.
4- بی تابی فاطمه در مرگ مادر:
خدیجه (سلام الله علیها) در دههی ششم از عمر پربرکت خود بودند که جهان را بدرود گفتند. پیکر پاک ایشان را برای خاکسپاری به نقطهای به نام «حجون» در نزدیکی شهر مکه آوردند و پیامبر گرامی در آنجا حضور یافتند و در کنار قبرش به عزاداری پرداختند.
پیش از به خاکسپاری پیکرش، پیامبر بنا به درخواست همسرش، در قبرش داخل شدند و برای او دعا و مهر و رحمت خدا را طلب کردند.
دختر ارجمندش، فاطمه (سلام الله علیها) که پنج سال داشتند به همراه پدر برای بدرقهی پیکر مادر آمده بود و میدانست چه فاجعهای اتفاق افتاده، و بی تابی میکرد، مدام لباس پیامبر را میگرفت و دور او چرخید و میپرسید: «پدر جان! پس مادرم کجاست؟».
«جَعَلَتْ فاطِمَةُ تَلوُذُ بِرَسُولِ اللهِ وَ تَدوُرْ حَوْلَهُ وَ تَقولُ: یا اَبَه! اَینَ اُمِّی!؟».
پیامبر صلی الله علیه و آله دلش راضی نمیشد تا خبر مرگ مادرش را به دخترش بدهد، به خاطر همین ساکت بود، ولی فاطمه (سلام الله علیها) بی قرار و غمزده، به دنبال دیگران میرفت و سراغ مادر خود را میگرفت.
در این لحظه بیان شده «جبرئیل» فرود آمد و به پیامبر خبر داد که:
«پروردگارت به شما فرمان میدهد که سلام من را به فاطمه برسان و بگو؛ مادرش، خدیجه، در بهشت زیبا و پرطراوت خداست، در کاخی از مروارید که غرفه هایش از طلا و ستون هایش از یاقوت سرخ است و او در کنار» آسیهو «مریم» است.
«انَّ اُمِّکَ فی بَیتٍ من قَصب، کَعابِهِ مِن ذَهَبٍ، وَعُمدَهُ یاقوت احمدٍ، بَین آسیةِ وَمَریم بنتُ عمرانٍ.»(19)
پس فاطمه (سلام الله علیها) گفت: «خدا سلام است و از او سلام است و به سوی او سلام است.».
5- آوردن کفن از سوی خدا برای خدیجه (سلام الله علیها) :
هنگامی که حضرت خدیجه (سلام الله علیها) رحلت فرمودند فرشتگان رحمت از طرف خداوند کفن مخصوصی برای خدیجه (سلام الله علیها) نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آوردند، بنابراین پیامبر صلی الله علیه و آله پیکر مطهرهی حضرت خدیجه (سلام الله علیها) را با آن کفن پوشاندند سپس جنازهی او را با همراهان به سوی قبرستان معلّی که در دامنهی کوه حجون در بالای مکّه قرار گرفته بود، بردند تا در کنار مادرش، حضرت آمنه (سلام الله علیها) به خاک بسپارند.
پیامبر صلی الله علیه و آله در آنجا قبری برای حضرت خدیجه (سلام الله علیها) آماده کردند، رسول خدا در داخل قبر رفت و خوابید، و بعد بیرون آمدند و آن بانو را در آنجا قرار دادند. (20)
به نظر میآید که این عنایت ویژهی خدا به این بانوی با کمال و با معنویت در آخرین لحظات عمر شریفشان به دو دلیل بود:
- به خاطر آرامش خاطر بخشیدن به پیامبر، که یار باوفا و مشاور اندیشمند و حمایتگر پر اعتبار و شریک غمخواری را از دست داده و در فراق او اندوه زده و ناراحت بود.
- به منظور بزرگداشت کارهای بزرگی که آن بانوی آزادی و ایمان در زندگی خود، که کار را از نواندیشی و نوگرایی و خردمندی و خردورزی و پیشتازی در ایمان و اسلام و آزادگی آغاز کرد و با همکاری و همراهی با پیامبر و هم رزمی با آن حضرت در راه حق و عدالت و نجات انسانها از بلای جهل و استبداد ادامه داد تا آخرین لحظات عمر، اخلاص داشت و فداکاری و ایثار کرد، ایثار جان و مال در راه خدا.
6- مزار خدیجه، میعادگاه عاشقان:
از همان روزی که پیامبر صلی الله علیه و آله، خدیجه را در قبر قرار دادند، به تدریج به میعادگاه عاشقان و عارفان و زیارتگاه زائران تبدیل شد. مردم مکه و اطراف آن و انبوه زائران خانهی خدا، از جمله جاهایی که میروند و ادای احترام میکنند و ضمن بزرگداشت مقام صاحب قبر، از بارگاه خدا، خواستههای خود را طلب مینمودند، کنار قبر خدیجه و ابوطالب و عبد الم طلب در قبرستان «مَعَلّی» بود.
اما با نهایت تأسف پس از هفت قرن، هنگامی که در سال 1344ﻫ .ق پیروان تاریک اندیش و خشن برخی از فرقهها- که به نام مذهب و خدا بر آن سرزمین و مردم سلطه یافتند- به دلائل و انگیزههایی از جمله: برداشت افراطی و خشک از مذهب و بدون تعمق شایسته و جامع در آیات و روایات و برخی از.
مفاهیم دینی، از جمله شفاعت و توسل، باعث شد که بی خر دانه و گستاخانه به خراب کردن بناهای مقدسی در حجاز و عراق، از جمله بارگاه خدیجه و ابوطالب و نیز بناهای بقیه دست زدند، که تا امروز هم به همان صورت ویران مانده است و از تجدید بنا خودداری کردهاند.
یکی از صاحب نظران در مورد زیارت قبر حضرت خدیجه (سلام الله علیها) مینویسد:
و یُسَحَبُّ زیارَةِ قَبرِ خَدیجَة المَعْروفة بِالمُعَلّی، لِاَنَّها اُمُّ المُسلمین وَ مِنَ بَرِّ الاولاد، بِاُمِّهِم زیارَة قَبرها بَعْدَ اِرتِحالِها، مَعَ اَنَّها بِذلَت نِهایَة جَهَدها فِی خِدَمةِ سَیِّدِالمُرسَلین اِلی غَیرِ ذلِکَ مِن مَفاخِرِها اللَّتی مَلَأت کُتُبُ الفَریقَیْن، فَمَنْ شَکَّ بَعدَ ذلِکَ فِی رُجحانِ زیارَتِها فَهُوَ عاقٌّ لِاُمَّةِ؛ (21)
زیارت آرامگاه خدیجه (سلام الله علیها) در قبرستان «معلّی» مستحب است، چرا که او مادر مسلمانان است، و از جملهی نیکیهای فرزند لایق و حق شناس در حق مادرش این است که پس از رحلت او آرامگاهش را زیارت نماید او علاوه بر حق مادری آن حضرت بر مردم با ایمان، از هیچ تلاش و فداکاری در یاری و همراهی سالار پیام آوران و خدمت خالصانه به اهداف آن حضرت فروگزار نکرد و ثروت و امکانات خویش را در راه پیشرفت و استواری دین خدا و پیامبرش در طبق اخلاص نهاد.
در حقیقت این بانوی پر معنویت، دارای ویژگیها و امتیازات و افتخارات بی شماری است که در انبوه کتابهای معتبر شیعه و اهل سنت وجود دارد، با این وصف اگر کسی در رجحان زیارت او تردید کند، در حقیقت به مادر خود ستم کرده.
نتیجه:
با توجه به سیره حضرت خدیجه (علیها سلام) به این نتیجه میرسیم که یکی از مهمترین مراحل زندگی انسان ازدواج است، چرا که ازدواج اقتضای طبیعت انسان مهمترین عامل سازنده شخصیت اوست.
و همچنین ازدواجها باید بر اساس مقاصد اندیشیده وبا هدف، یعنی با انتخاب عاقلانه و داشتن الگوهای مناسب صورت گیرد.
تا به دنبال آن، انسان به مرحله مودت و محبت خالص برسد، دین و ایمانی استوار داشته باشد، به آرامش که گم گشته تمام جوامع بشری است برسد. واژ همه مهمتر موفق به تربیت فرزندانی سالم و صالح شود.
پینوشتها:
16- محمدبن حبیب الله نجفی سبزواری، الجدید فی تفسیر القرآن المجید، ج 7، ص 193؛ محمدرضا قمی مشهدی، کنز الدقائق، ج 13، ص 344؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 10 ص 48؛ عبدعلی ابن جمعه عروسی حویزی، تفسیرنورالثقلین، ج 5، ص377
17- کاظم قزوینی، همان، ص 145؛ محمدباقرمجلسی، همان، ج 43، ص 138
18- محمدباقرمجلسی، همان، ج 19، ص 20
19- قطب الدین راوندی، الخرائج، ج 2، ص 529؛ محمدبن حسن طوسی، امالی، ص 175؛ محمدبن علی بن حسین بن قمی ابن بابویه صدوق)، امالی، ص 378
20- علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج 2، ص 79
21- سیدعبدالعلی سبزواری، مهذب الاحکام، ج 14، ص 400
کتابنامه.
ابن جوزی، عبد الرحمن، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، بیروت، انتشارات صادق،1358ه
ابن سعد، طبقات الکبری، دار النشر: مکتبة العلوم والحکم - المدینة المنورة - 1408، الطبعة: الثانیة.
ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب ال ابیطالب، بی جا، انتشارات ذوی القربی، چاپ دوم، بی تا.
ابن هشام، السیرة النبویة، بیروت، انتشارات دارالجیل،1411ه
ابی بکر علی، خزانة الادب و غابة الادب، بیروت، انتشارات دار مکتبه الهلال،1987م
اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، تبریز، مکتبه ی بنی هاشم،138ش
اندلسى، ابو حیان محمد بن یوسف، البحرالمحیط فی تفسیرالقرآن، دار الفکر، بیروت،1420 ق.
حرب، احمدبن زهید، اخبارالمکیین، الریاض، دار الوطن،1997م
حلی، علی بن یوسف، العدد القویه، قم، انتشارات سید الشهداء،1408ه
راوندی، قطب الدین، الخرائج والجرائح، قم، مؤسسه، امام المهدی،1409ه
سبزواری، سید عبد العلی، مهذب الاحکام، قم، مؤسسه المنار، چاپ چهارم،1413ه
سیلاوی، الانوار الساطعة، چابخانه علمیه،1421ه
شاکری، حسین، ام المؤمنین خدیجة الطاهره، بی جا، چاپخانه ستاره، بی تا.
صالحی شامی، یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، بیروت، دارالکتب العلمیة،1414ه
طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، تهران، انتشارت ناصر خسرو، چاپ سوم،1372ش
طوسی، محمد بن حسن، امالی طوسی، قم، انتشارات دارالثقافیة،1414ه
عاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، بی جا، بی تا.
عبده یمانی، محمد، الانوار فی مولود البنی، بیروت، مؤسسه الکتب الثقافیة،1418ه
عجیبه، احمد بن محمد، البحرالمدید فی تفسیرالقرآن المجید، دکتر حسن عباس زکى، قاهره، 1419 ق.
عروسی حویزی، عبد علی، تفسیرنورالثقلین، بی جا، انتشارات اسماعیلیان، چاپ چهارم،1415ه
عسقلانی، ابن حجر، الأصابه، بیروت، دارالکتب العلمیة،1415ه
قزوینی، محمد کاظم، فاطمة الزهراء من المهد الی اللحد، تهران، نشر کوکب، چاپ سوم،1404ه
قمی ابن بابویه (شیخ صدوق)، امالی صدوق، بی جا، انتشارات کتابخانه اسلامی،1363ش
قمی مشهدی، محمد رضا، کنز الدقائق، تهران، سازمان چاپ وانتشارات وزارت فرهنگ اسلامی،1368ش
مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفا،1404ه
محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ هفتم،1404ه
مغینه، محمد جواد، تفسیرالکاشف، دار الکتب الإسلامیة، تهران،1424 ق، چاپ: اول.
مقریزی، امتاع الاسماع، بیروت، دارالکتب العلمیة،1420ه
نجفی سبزواری، محمد بن حبیب الله، الجدید فی تفسیر القرآن المجید، بیروت، دار التعارف للمطبوعات،1406ه